kayhan.ir

کد خبر: ۶۸۷۸۲
تاریخ انتشار : ۳۰ بهمن ۱۳۹۴ - ۲۱:۲۸

اینگونه بود مدرس(نگاه)



کریم‌خان زند، سرسلسله خاندان زندیه، که مدت 30 سال (1193-1163) در ایران سلطنت کرد، به خود لقب «وکیل‌الرعایا» داده بود و ما بدون این که منکر خدمات و نقاط قوت او (در کنار نقاط ضعفی که حتماً داشته است) باشیم، می‌گوییم این لقبی است که خود کریم‌خان، حتماً از سر باور و تواضع به خود داده بود، و در عمل، به ویژه در برخورد با اجانب و نیروهای سلطه‌گر خارجی، سعی می‌کرد، به آن عامل باشد و وفادار بماند. (تاریخ در این‌باره حکایت‌های مستند و خواندنی دارد.) اما این را هم می‌دانیم که لقب «وکیل‌المله»، لقبی بود که مردم به یکی از نمایندگان خود در مجلس نوپای شورای ملی یعنی، سیدحسن مدرس داده بودند. لقبی که مقطعی و مربوط به دوره و زمانی خاص نبود و چه برای مردم آن زمان و چه بعد از آن تا حالا، تراز و الگو و به تعبیر جامعه‌شناس آلمانی، ماکس وبر «تیپ ایده‌آل»، نمایندگی مردم، یا همان وکیل‌المله، سیدحسن مدرس بوده و هست که بعدها هم ناجوانمردانه و مظلومانه به فرمان پهلوی اول (رضاشاه)، به فیض شهادت نائل آمد.
مردم، از همه مسئولان، به ویژه کسانی که جرأت کرده و داوطلب شده‌اند تا بار سنگین مسئولیت نمایندگی آنان را در مجلس بر دوش بکشند و مدافع حق و حقوق فردی و اجتماعی، حوزه‌ای و ملی آنان باشند، توقع دارند، حتی‌المقدور و درحد توان اگر نه همین شهید مدرس اما از لحاظ سیرت و خصلت شبیه او و از لحاظ مرام و مسلک در راه او باشند. در راه مردی که چون سیاست را عین دیانت می‌دانست، و چون عمیقاً باور داشت رفتار دنیوی ما سرنوشت اخروی ما را رقم می‌زند، آنی به وادی غفلت کشیده نشد و به تعبیری «مشغولیت»ها هرگز نتوانست، وی را از مسئولیت‌ها بازدارد.
اینجا مجال آنکه بگوییم، مدرس که بود و چرا و چگونه و با طی چه مسیر و برخورد با چه ناملایمات و دشمنی‌ها و موانع و تحمل چه محرومیت‌های خود خواسته، و تحمل چه فشارها و شکنجه‌های روحی و جسمی و... صاحبان قدرت و ثروت، وکیل‌المله و شهید مدرس شده وجود ندارد، ضمن اینکه بی‌شک پرداختن به این موضوع در صلاحیت این قلم و نوشته نیست، اما برای اینکه بدانیم مدرس چگونه همان‌قدر که در سنگر مجلس مدافع حق و حقوق مملکت و ملت و پاسداری از این اعتقادی و شرعی بود، در برابر ظالمان و عمله ظلم و استبداد داخلی و رژیم ضدمردمی و دست‌نشانده قدرت‌های استعماری و استکباری مقاومت و ایستادگی می‌کرد، فقط به این نکته ظاهراً بدیهی و روشن- که البته در عمل و وقت انجام و پایبندی به آن سخت دردافکن است - اکتفا می‌کنیم که مدرس با چشم پوشیدن از ثروت و مقام و ترجیح دادن منافع ملی بر منفعت فردی، راه خود را برای خدمتگزاری به مردم هموار ساخت و این روحیه «نداشتن» و «نخواستن» بود که موجب شد تا او در برابر صاحبان زر و زور و تزویر سر خم نکند و مقاوم و استوار، غرور ملی و عزت اعتقادی خود را حفظ کند و راه و هدف خود را که همانا خدمتگزاری به مردم و دفاع از حقوق مطالبات مردم ستمدیده ایرانی بود، گم نکند و به قولی «این بی‌نیازی و استغنای طبع بود که مدرس مشهور، مدرس فداکار، مدرس شجاع، مدرس بصیر و دانا، مدرس سیاستمدار، مدرس محبوب و بالاخره مدرس شهید را به وجود آورد.»(1)
شهید مدرس خود به این صفات و خصلت‌های درونی و پسندیده که فقط به لطف توکل به خدا و در سایه «خودسازی» به دست آمده بود، آگاه بود و در برابر کشش‌ها و جذابیت‌های دنیا و تهدید و تطمیع‌های دنیا‌پرستان ضدمردمی با صلابت، اما در عین سادگی پاسخ می‌داد:
«فردی چون من که عمامه‌اش بالش و عبایش روانداز اوست و به لبی نان قانع است، هرکجا رود به راحتی زندگی برایش میسر و راحت است.»(2)
افرادی فقط با این مرام و سیرت و سبک زندگی می‌توانند، چون شهید مدرس در خط مردم حرکت کنند، نماینده شایسته آنان و مدافع حقوق آنان و مهم‌تر از همه پاسدار انقلاب آنان از تهدیدات داخلی و دشمنی‌های کینه‌توزانه خارجی و بالاخره از خطر دوگانه «انحراف و تحریف» باشند و... و آرمان‌های ملی و اعتقادی آنان را تحقق ببخشند.
محمدسعید مدنی
1 و 2- مرد روزگاران، ص:30