kayhan.ir

کد خبر: ۶۸۰۵۴
تاریخ انتشار : ۲۳ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۹:۰۷
ریزش خواص در حکومت علوی- ۱۰

دنیازدگی نخبگان و خواص(پاورقی)



حجت‌الاسلام دکتر جواد سلیمانی
پس از مدت کوتاهي، اندك اندك دور حضرت را خلوت كردند! تا جايي كه گروهى از آنان (خوارج) در نهروان به روى آن بزرگوار شمشير كشيده و شيعيان آن حضرت را واجب‏القتل خواندند.
 كار به جايى رسيد كه حضرت سخت کوفيان را ملامت كردند و آرزوى مرگ و مفارقت از ميان آنان نموده، فرمود:
«آگاه باشيد من شب و روز، پنهان و آشکارا شما را به مبارزه اين جمعيت (معاويه و پيروانش) دعوت مي‌کردم و گفتم پيش از آنکه با شما بجنگند با آنان نبرد کنيد. به خدا سوگند هر ملتي در درون خانه‌اش مورد هجوم دشمن قرار گيرد حتما ذليل خواهد شد؛ ولي شما سستي به خرج داديد و دست از ياري برداشتيد تا آنجا که دشمن پي در پي به شما حمله کرد و سرزمين شما را مالک شد !... امام شما از خدا اطاعت مىكند، ولى شما از او سرپيچي مى‌كنيد؛ در حالى كه رهبر شاميان از خدا سرپيچي مى‌كند و آن‎ها از او اطاعت مى كنند!... قسم به خدا دوست داشتم هرگز شما را نمىشناختم و شما نيز مرا نمىشناختيد؛ چرا كه اين آشنايى به ندامت و پشيمانى انجاميد!... آگاه باشيد! قسم به خدا دوست دارم پروردگارم مرا از ميان شما به جوار رضوان خويش ببرد.»
ارزیابی عوامل تضعیف حکومت علوی
بى‏شك، عوامل متعددى در نافرماني و جدايى مردم از على(ع) نقش داشته، چرا كه پديده‌ها و حوادث اجتماعى را نمى‏توان تنها معلول يك علت دانست؛ بلكه آنها غالباً معلول عوامل متعدد و در هم تنیده‌اى مى‌باشند. از اين رو، عوامل متعددى چون شيوع دنياگرايى و رفاه‏طلبى، القاى شبهه‏هاي ديني، شايعه‌هاي معاويه برضدّ امام على(ع)، انتساب نارواي قتل عثمان به آن حضرت، عدم تحمل عدالت آن حضرت توسط گروهی ‌و پاره‌اى امور ديگر را مى‏توان جزء عوامل تفرقه صفوف به هم پيوسته ياران آن حضرت و سستي و كوتاهى آنان در حمايت از آن بزرگوار و سرانجام جدايي از ايشان برشمرد؛ اما بررسي همه اين عوامل در مجال محدود اين نوشتار نمي‌گنجد و ضرورتي هم ندارد، از طرف ديگر معمولاً همه عوامل تأثیرگذار در پیدایش یک رخداد اجتماعی تأثیر همسانی در پیدایش آن ندارند، زیرا گاه برخی از عوامل مولود عامل دیگر مي‌باشند یا در پيدايش يک حادثه برخی عوامل نسبت به عوامل ديگر سهم افزون‏تری دارند. به ديگر سخن دسته‏اي داراي سهم حداقلي و دسته‌ای ديگر سهم حداکثري دارند. از اين رو ابتدا بعضي از عواملي را که در نگاه نخست در فروپاشي اقتدار حکومت علوي نقش ويژه‌اي داشته‌اند مطرح مي‌کنيم، آن‏گاه عامل يا عواملي را که سهم حداکثري دارند شناسايي مي‌نماييم.
الف. جنگ‏ها
جنگ‏های داخلی که در دوران حکومت اميرمؤمنان(ع) بر آن حضرت تحمیل شد، نقش بسزايي را در جدایی مردم از ايشان ایفا کرده‏اند؛ زیرا سه جنگِ محنت‌زاى جمل، صفين و نهروان كه در فاصله‌هاي زمانى بسيار كوتاه، در سال‌هاى 36، 37  و 39 هجرى به وقوع پيوست، از توانِ حكومت علی (ع) کاست، به طورى كه اگر اين جنگ‌هاى فرساينده و پُردردسر و تفرقه‌انگيز نبود، وضع حكومت حضرت سامان مي‌يافت. اين جنگ‌هاي سه‌گانه، عراقيان را خسته و فرسوده کرد و اين خستگي باعث کوتاه آمدن آنها در همراهي با امام شد. در آن زمان بزرگ‌ترين خطر براي حکومت امام، قدرت معاويه بود، و درهم کوبيدن قدرت او مستلزم حفظ و تداوم روحيه رزمندگي و فداکاري بود که عراقيان به تدريج آن را از دست دادند.
 گرچه در همه جنگ‏ها غلبه با سپاه اميرمؤمنان(ع) بوده، چنان که جنگ جمل با پيروزى سپاه على(ع) و جنگ صفين نيز پس از يكصد و ده روز مبارزه در حالي که سپاه معاويه در موضع ضعف قرار گرفته بود، با پیشنهاد معاويه به آتش‌بس منتهي گرديد و جنگ نهروان نيز با پيروزى قاطع سپاه على(ع) و با بيشترين تلفات از خوارج و كمترين شهيد از سپاه آن حضرت به پايان رسيد؛ ولي جنگ‏هاي مذکور خستگي و کوفتگي خاصي را براي سپاه حضرت به جای نهاد. شاهدش اين است که بخش عظيمي از سپاه امام (ع) از پيشنهاد آتش‌بس معاويه استقبال کرد و بعد از صدور رأي حکمين، وقتي علي(ع) درصدد فراهم کردن نيرو براي جنگ مجدد با معاويه برآمد، تعداد بسيار اندکي با آن حضرت همراهي کردند.
البته اگر نيروهاي اميرمؤمنان(ع) مانند مسلمانان عصر نبوي استقامت مي‏ورزيدند؛ يعني از ايمان و بصيرت لازم برخوردار بودند و از آن جنگ‏ها خسته نشده و آن حضرت را تنها نمي‏گذاشتند، قطعا حکومت آن حضرت تضعیف نمی‌شد، چنان که در دوران هجرت پيامبر(ص)‌ جنگ‏هاي سنگين و متعددي بین آن حضرت با کفّار قريش و امپراطوری روم به وقوع پيوست، ولي نه تنها اصحابش خسته نشدند و حکومتش تضعيف نشد؛ بلکه عزّت و اقتدارش افزايش يافت، در حالي که حکومت پيامبر(ص) از حيث عدّه و عُدّه به مراتب ضعيف‏تر از حکومت اميرمؤمنان(ع) بود.
بنابراين جنگ‌هاي داخلي دوران حاکميت حضرت در تضعيف روحيه نيروهاي آن بزرگوار نقش بسزايي ايفا کرد، ولي به نوبه خود تا حدّي مولود ضعف ايمان و اراده نيروها و زياده‏خواهي و دنيازدگي نخبگان و خواص آن زمان بود.
ب. تقسيم مساوي بيت‏المال
برخی بر این باورند علت تضعیف شدن بُنیه حکومت امیرمومنان(ع) تقسیم بیت‏المال به طور مساوی بین اصحاب و یارانش بوده است؛ زیرا از دوران خلیفه دوم و سوم درآمدِ بیت‏المال براساس سوابق و موقعیت‏های قومی مردم تقسیم مي‌شد؛ اما وقتی حضرت به خلافت رسید، عایدات بیت‏المال را به صورت مساوی تقسیم نمود و این امر موجب ناراحتی برخی از خواص گردید. ازاین‎رو، برخی از مورخان، مانند مدائنی گفته است: «مهم‌ترین علت عقب‌نشینی عرب از حمایت امیرمومنان (ع) مال بوده است؛ زیرا علی اشراف را بر غیراشراف، عرب را بر عجم ترجیح نمی‎داد و با رؤساي قبایل مانند پادشاهان برخورد نمی‎کرد، ولی معاویه بر خلافش عمل می‎کرد ازاین‎رو، مردم به معاویه پیوستند.