مطبوعات و روایت پیروزی(5)
عکسی که کمر طاغوت را شکست
سید روح الله امینآبادی
دیدار همافران با امام خمینی و انتشار تصویر آن در صفحه نخست روزنامه کیهان 19 بهمن 1357 را شاید بتوان میخ آخر بر تابوت رژیم طاغوت دانست، بختیار تلاش داشت تا این تصویر را انکار کرده و آن را مونتاژ قلمداد کند ولی با تائید این تصویر از سوی حضرت روح الله طاغوت کمر خم کرد و از ارتش ناامید شد.
این عکس به اعتراف کارشناسان داخلی و خارجی یکی از معروفترین تصاویری بود که در آخرین روزهای فروپاشی رژیم شاه منتشر شد.
حسین پرتوی عکاس این تصویر مهم 28 اردیبهشت سال گذشته پس از یک بیماری سخت درگذشت، وی با عکسی که روز 19 بهمن ماه 1357 از دیدار همافران با امام خمینی گرفت، نامش برای همیشه در تاریخ عکاسی ایران به ثبت رسید.
اما ماجرای این تصویر سرنوشت ساز که بر صفحه نخست کیهان منتشر شد چه بود ؟
کیهان روز 19 بهمن ماه 1357 خبر دیدار و بیعت پرسنل نیروی هوایی با امام را به همراه عکسی از این دیدار در صفحه اول خود منتشر کرد ؛ خبری که پس از انتشار، واکنش دولت بختیار را در پی داشت. دولت خبر را تکذیب کرد، عکس را دستکاری و مونتاژ شده دانست و دستور دستگیری حسین پرتوی را صادر کرد.
عکس منتشر شده، همافران نیروی هوایی ارتش را در لباس رسمی و از پشت سر نشان میداد که با حضور در مدرسه علوی که محل اقامت امام خمینی در آن روزها بود، به ایشان احترام نظامی گذاشته و با او بیعت کرده بودند.
به دنبال تکذیب این خبر مستند از سوی دولت بختیار امام خمینی نسبت به این مسئله واکنش نشان داده و دیدار خود با همافران را تایید کردند. تایید عکس و خبر توسط امام، حمله گارد شاهنشاهی به پادگان نیروی هوایی و حمایت مردم و تظاهرات آنها را در پی داشت.
پس از تایید خبر از سوی امام، دولت دستور شناسایی همافران را صادر کرد ولی از آن جا که در تصویر چهره هیچ یک از همافران دیده نمیشود رژیم نتوانست کاری از پیش ببرد.
در این عکس، امام خمینی در مرکز قرار گرفته و چهره هیچ یک از همافران دیده نمیشود و احترام نظامی و بیعت آنها که مهمترین جنبه این دیدار بود به زیبایی به تصویر کشیده شده است.
حسین پرتوی خود درباره این روز میگوید: «یک روز قرار بود به نفع دولت مهندس بازرگان راهپیمایی شود و هر کدام از همکاران به طرفی رفتند. من مامور شدم به مدرسه علوی و تا رسیدم، دیدم آنجا خلوت است و یک نفر از دفتر امور مطبوعات دستور خروج همه عکاسان را اعلام کرد و گفت که همه عکاسها را از اینجا بیرون کنید.
متوجه شدم که باید خبری باشد و دیدم درب کناری مدرسه باز شد و تعدادی افسر نیروی هوایی با لباس فرم وارد حیاط شدند. به من تاکید کردند که اجازه نداری عکس بگیری! گفتم که بگذارید بدون اینکه چهرهای از کسی معلوم باشد عکس بگیرم و گرنه اگر این سند نباشد چگونه میخواهید ثابت کنید که اینجا چه گذشته است.
بالاخره قبول کردند و مرا تحویل دو نظامی دادند تا اگر کسی رو به دوربین کرد این دو نگذارند که من عکس بگیرم و... چون هنوز دولت بختیار سر کار بود، نگران بودند که شناسایی شوند و دولت مجازاتشان کند. عکس را گرفتم و تا خود روزنامه دویدم و عکس در صفحه اول روزنامه چاپ شد.»
ماموریت ژنرال آمریکایی در ایران چه بود؟!
کیهان در صفحه نخست شماره 18 بهمن ماه از پایان ماموریت ژنرال هایزر آمریکایی در ایران خبر داد.
ژنرال رابرت هايزر، معاون وقت فرمانده نيروي هوايي آمريکا در اروپا براي مأموريتي ويژه به تهران آمده بود تا دولت آمريکا را در تصميمگيريهاي بعدي و اطلاع از اوضاع ايران در زمان انقلاب اسلامی، ياري کند.
هايزر در مدت اقامت بیش از یک ماهه خود در ايران تنها يک بار با شاه ملاقات کرد و در اين جلسه، روز و ساعت خروج محمدرضا پهلوي از ايران تعيين شد.
هرچند سفر هايزر به ايران به صورت محرمانه صورت گرفت ولي خبر ورود وي دو روز بعد يعني 16ديماه 1357 فاش شد. هايزر در کتاب خاطراتش مينويسد: «من براي بررسي اين مسئله، مخفيانه به تهران آمدم که کودتا چگونه ميسر است و آيا اصلاً به مصلحت هست يا نه؟ پس از بررسيهاي بسيار، از واشنگتن دستور رسيد که دولتي قوي به رهبري شاپور بختيار تشکيل شود. در صورتي که اين کار شکست بخورد کودتاي نظامي انجام خواهد شد.»
بطور کلي، از مطالعه و بررسي مجموع اخبار و اسناد، چنين استنباط ميشود که مأموريت ژنرال هايزر در ايران براساس چهار مسئله دور ميزد: نخست آن که از عمليات خودسرانه و حساب نشده ارتش پس از فرار شاه از ايران، جلوگيري شود. دوم آن که ارتش را موظف سازند از دولت بختيار پشتيباني نمايد و در صورت لزوم مبادرت به کودتاي نظامي شود. سوم آن که تکليف قراردادهاي فروش سلاحهاي پيشرفته آمريکا در ايران روشن گردد. چهارم آن که وسايل و سلاحهاي مدرن آمريکا در ايستگاههاي رادار در ايران به تصرف شوروي درنيايد.
با گسترش انقلاب اسلامی ملت ایران کاری از دست ژنرال هایزر و روسای آمریکایی او برنیامد و هایزر چند روز قبل از پيروزي انقلاب اسلامي، از تهران گريخت.
حمایتی که بازرگان قدر آن را ندانست
چنان چه در شماره پیشین ذکر آن رفت بازرگان در 15 بهمن 1357 از سوی امام خمینی به ریاست دولت موقت و البته بدون در نظر گرفتن روابط حزبی و گروهی نامبرده منصوب شد. به دنبال این انتصاب میلیونها نفر در سراسر کشور به خیابانها ریخته و از منتخب امام اعلام پشتیبانی کردند.
این پشتیبانی میتوانست پشتوانهای قوی برای دولت موقت محسوب شود و بازرگان بتواند وظایف محوله به خود را در چارچوب خواستههای رهبر انقلاب انجام دهد ولی وی نخواست و یا نتوانست این وظیفه را به درستی انجام دهد، بازرگان در طول دوران مسئولیت که پس از تسخیر لانه جاسوسی و با استعفا به پایان رسید از انقلابی نبودن خود و سیاست حرکت گام به گام سخن گفت، حرکتی که با روحیه انقلابی و مشی سازشناپذیر امام و ملت سازگار نبود. بازرگان معترف بود که چنین نیست و انقلابی نمیتواند باشد و این روحیه سازشکارانه وی بود که زمینه ساز نفوذ افراد فاقد صلاحیتی چون مقدم مراغهای، حسن نزیه و امیر انتظام و بسیاری دیگر در امور اجرایی کشور شد، حسن نزیه و مقدم مراغهای پس از مدتی از کشور متواری شدند و امیرانتظام نیز پس از روشن شدن جاسوسی وی برای آمریکا دستگیر و پس از محاکمه به حبس ابد محکوم گردید.