حذف تیم امید و ارائه همان تحلیلهای غلط و ملالآور
مدیریت فوتبال ایران نه 3 گل، بلکه 10 گل از ژاپن عقب است!
ما معتقدیم که فوتبال ایران با این همه استعداد و توانایی در بعد مادی و انسانی، هرگز سه گل از ژاپن عقب نیست، اما مدیریت فوتبال ما از مدیریت فوتبال ژاپن نه ۳ گل، بلکه ۱۰ گل عقب است!
سرویس ورزشی-
ورزش به دور باطل و تکرار گرفتار آمده است. دوری کسالتبار و تکراری ملالانگیز که خود از اصلیترین دلایل تقویت قوه دافعه ورزش است. باز تیمی به مسابقاتی اعزام شد، به طور طبیعی و مطابق انتظار عقل حسابگر و تحلیل منطقی و نه بر وفق آرزوها و احساسات، نتیجه مطلوب و دلخواه حاصل نشد و تیم، بازنده به کشور بازگشت، اما هنوز سوت پایان بازی این بار توسط داور سریلانکایی به صدا درنیامده بود، که همان بحثهای تکراری، همان تحلیلهای غلط و ملالآور، از این سو و آن سو شروع شد. باز دعواهای زرگری و جنگهای حیدری-نعمتی. باز دوگانه وطنی- خارجی از سوی جریانات تفرقهانگیز و منفعت جو و اغلب بیسواد و پرمدعیان از مرحله پرت... به راه افتاد، وقت برنامهها را پر کرد و صفحه روزنامهها را سیاه کرد و... باز عوامل فرعی بزرگ شده و زیر ذرهبین رفتند، و باز عوامل اصلی، با غرض و بیغرض، حسابشده و یا ناآگاهانه، سعی شد از دیدها پنهان شوند و بر سرجای خود باقی بمانند تا میدان و مسابقهای دیگر از راه برسد... و به خاطر این غفلت، و بینش غلط ما، باز از ناحیه همان عوامل ضربه تازهای بخوریم و شکست دیگری را تجربه! کنیم. و باز «معلولها» جای علتها نشستند تا افکار عمومی به انحراف کشیده شود و ذهن مخاطبان محترم، خوانندگان گرامی و بینندگان عزیز و ارجمند! به انحراف کشیده شود و... اینها همه یعنی اینکه ما اهل عبرت نیستیم. یعنی اینکه قرار نیست ورزش و به ویژه رشته پرطرفدار و «مایهداری» چون فوتبال فعلاً سر و سامان پیدا کند و در فضای سلامت و منطقی در مسیر پیشرفت و حرکت رو به جلو قرار بگیرد. اینها، همه یعنی اینکه نسخهنویسان نامرئی این ورزش و فوتبال زبان بسته ما، کارشان را خوب بلدند و سناریوی سرکاری و شوم خود را با کمک ابزار در اختیار و به ویژه در سایه غفلت و وادادگی مسئولان! به بهترین شکل اجراء میکنند. سناریویی که اگر همیشه پایانی تلخ و تراژدیک برای فوتبال ما دارد، اما برای نسخهنویسان و طراحان این سناریو که صاحبان اصلی و خط دهندگان واقعی ورزش ما هستند، پایانی خوش و شیرین و چرب و چیلی! دارد... باز ناکامی دیگری برای فوتبال ما رخ داد، و این بار تیم امید برای چندمین بار از رسیدن به المپیک محروم ماند، اما دریغ از یک تحلیل درست، منطقی، دلسوزانه و علمی! طبق معمول بازار تسویهحساب و کینهتوزی و درگیریهای شخصی گرمتر از هر چیز دیگر بود و از بحثهای کارشناسی و تحلیلهای عمیق و علمی کمتر خبری بود، و اگر هم بود در هیاهوی غوغاسالاران و برنامههای زرد و زردنامههای مورد حمایت مسئولان! مطبوعاتی و رسانهای، گم و محو شده و طبق معمول تأثیری خنثی داشت.
فوتبال ما این بار در رده امیدها و در میدان قهرمانی آسیا و گرفتن جواز صعود به المپیک 2016 ناکام ماند. اتفاق خاصی نیفتاده است. هم از این نظر که برد و باخت جزو ذات و طبیعت ورزش قهرمانی از جمله فوتبال است و هم مهمتر از این نظر که ما به تیمی باختهایم که باید میباختیم. تیمی که روزگاری شکست خورده سنتی فوتبال ما بود و در فوتبال قاره کهن- چه رسد به فوتبال جهان- محلی از اعراب نداشت، اما در یک مقطع تصمیم گرفت فوتبال خود را بسازد. پس عزمها جزم شد، همت و ارادهها به کار افتاد، دل و زبانها یکی شد، هدف مشترک شد و هر جزء و کل و هر تشکیلات و سازمانی که میتوانست در این باره یعنی «تقویت فوتبال ژاپن» نقشی داشته باشد و تأثیری بگذارد، حتی فیلمسازان و هنرمندان در این باره به میدان آمدند، نمونه آن کارتون «فوتبالیستها»ست که فراتر از یک فیلم سرگرم کننده کودکانه، کارکردها و اهداف بزرگتر و مهمتری داشت که یکی از آنها، همان هدف کلی و مشترک یعنی «تقویت فوتبال ژاپن» بود، که البته به سهم و در حد خود نقش بسیار مؤثر و کارکردی بسیار مهم به ویژه از لحاظ روحی-روانی (که جای بحثش اینجا نیست و مجال و زمان جداگانهای میطلبد)، ایفا کرد. البته این حرف، به این معنی نیست که فوتبال ما از ژاپن 3 گل عقب است. مخلص این نظر را قبول ندارد، بلکه ما معتقدیم که فوتبال ایران با این همه استعداد و توانایی در بعد مادی و انسانی، هرگز سه گل از ژاپن عقب نیست، اما مدیریت فوتبال ما از مدیریت فوتبال ژاپن نه ۳ گل، بلکه ۱۰ گل عقب است!
ما به شدت و با تکیه بر واقعیات، نه احساسات و از سر شعار زدگی معتقدیم، فاصله ما از فوتبال ژاپن، خیلی سریع و راحت قابل جبران است، به شرط آنکه بر فوتبال ما مدیریتی کارآمد، متعهد و جهادی، حاکم باشد، مدیریتی که «منافع ملی» را به منفعت هر شخص و جریان و دسته دیگری ترجیح دهد. وقتی مدیریت فوتبال چنین نگرشی پیدا کرد، جهتگیری و عملکرد «ملی» داشت، آن وقت رسیدن به ژاپن و امثال آن، با توجه به امکانات و داشتههای فوتبال ما، به ویژه در بعد انسانی، امکانپذیر است، آن وقت باید در برابر باخت به ژاپن بحثهای علمی و کارشناسانه و تاکتیکی را پیش کشید و... در شرایط فعلی جستجو برای یافتن علتهای تاکتیکی و فنی شکست به ژاپن، باید در درجه چندم بررسیها و تحلیلها قرار بگیرد، چون اصلاً باخت ما به ژاپن، در وهله اول فنی و تاکتیکی نیست، خیلی از کارشناسان واقعی، نه جیرهخواران و آویزانهای لمپن مآب، همین نظر را دارند برای مثال علی دایی در این باره میگوید: «مشکلات دیگری در فوتبال داریم که در تیم امید نشان داده میشود، باید اول خیلی چیزها را درست کنیم، بعد به تیم امید بپردازیم.» خود ندیدیم، اما شنیدیم که دو تن از کارشناسان فهیم (آقایان چراغپور و جلالی) نیز در برنامهای تلویزیونی سخنانی با این مضمون گفتهاند.
منتها درد و گرفتاری فوتبال ما این است که پدرخواندههای فوتبال و باندهای سودجو، برای تأمین منافع خود اجازه نمیدهند سراغ «مشکلات دیگر» رفت. اصلاً مطلب ما با اشاره به همین موضوع شروع شد. سالهاست، دستها و جریاناتی اراده کردهاند یا برای تأمین منافع نامشروع از سفره فوتبال و یا با اغراض سیاسی و کاملاً مغرضانه، مسائل اصلی و علتها و سرمنشأ مشکلات یا به قول علی دایی همان «مشکلات دیگر» کشف و شناسایی و تحلیل نشود، برای مردم بازگو نشود، سالهاست این جریانات با در اختیار گرفتن یک شبکه رسانهای در سایتها، روزنامهها، بعضی برنامههای تلویزیونی و... در تحلیل ناکامیها، به عمد تلاش میکنند بحثهای فرعی و تحلیلهای انحرافی و آدرسهای غلط راه بیندازند و اذهان مردم و علاقمندان و حتی مسئولان را منحرف سازند. مثال در این باره فراوان و پرشمار است. کافی است علاقمندان فوتبال به آرشیو ذهنی خود مراجعه کنند، تا ببینند بعد از هر شکست، مثل ناکامی اخیر، چگونه عدهای غوغاسالار و لمپنمآب و قدارهکش وسط میافتند و با شلوغ کردن اوضاع و گلآلود کردن آب و... اجازه طرح حرفهای اساسی و بحثهای علمی و دقیق برای ترسیم آینده فوتبال را نمیدهند و حتی با وقاحت آن را «سانسور» میکنند، اتفاقی که برای حرفهای مخلص نگارنده حداقل درباره تلویزیون افتاد! منافع عدهای در این است که این بحثهای تکراری، این شکستهای تکراری، این دعواهای کسلکننده بیحاصل، تداوم داشته باشد، فضا را شلوغ و آلوده و پر از تردید و سوءظن و بدگمانی کند و... تا شرایط ملی فوتبال، مدیریت ناکارآمد و عوضیآمده آن تداوم پیدا کند. این جریانات سودجو با کمک شبکه رسانهای خود، به ویژه کارآمدترین رسانه یعنی تلویزیون، نمیخواهد اجازه دهد، که به این سؤال پراخته شود که چرا مردان بزرگ و کارکشته فوتبال باید از «این فوتبال» دلسرد و زده شوند و حتی از تماشای مسابقات فوتبال تیم ملی یا باشگاهی، صرفنظر کنند؟ چرا فردی مثل حسن حبیبی که عصاره و چکیده فوتبال ایران است، باید کنار باشد و مشتی تازهوارد و مجهولالهویه یا عناصری لمپن مآب و آویزان و همیشه مردود، در فوتبال ایران به عناوین مختلف کارشناس!، مشاور! مربی! آنالیز و... میدانداری کنند؟ چرا کار این فوتبال باید به اینجا بکشد که مجلس برایش پرونده قطور فساد «رو» کند!؟ و بعد هم مدیر عوضی آمده و جاهطلب آن به این اقدامات و پرونده رو کردنها و... پاسخ سربالا بدهد و طبق معمول نیشخند بزند و...؟ چرا کار این فوتبال به آنجا رسیده که فردی مثل حسن حبیبی که تجسم فوتبال ایران است میگوید: «باور کنید دیگر علاقهای به این فوتبال ندارم و وقتی فوتبال ایران را میبینم یا حرف از فوتبال ایران میشود، اعصابم خراب میشود، به طوری که شبها درست نمیتوانم بخوابم» و خود او توضیح میدهد: «فوتبال ایران دست عدهای است که این کاره نیستند و با کارهایشان باعث شدند تا اهل فوتبال از این ورزش دور شوند به همین دلیل علاقهای به فوتبال ایران ندارم.»
نه... طبق معمول اصلاً قرار نیست به این سؤالات و چراها پاسخ داده شود، امروز فقط و فقط قرار است محمد مایلیکهن و محمد خاکپور دراز شوند، چنانکه دیروز امیر قلعهنویی را به جرم! شکست با ضربات پنالتی از کره جنوبی آقایان «بیادب» دارای ادبیات چاپلوسانه و تهوعآور، دراز کردند و قبل از آن هم علی دایی را و... بعد از این هم نوبت هر مربی ایرانی دیگری است که جا را برای وارد کنندگان مربیان خارجی و پورسانت بگیرهای حرفهای تنگ کرده باشد!