kayhan.ir

کد خبر: ۶۶۱۰۷
تاریخ انتشار : ۲۸ دی ۱۳۹۴ - ۲۲:۲۰
به بهانه یک برنامه تلویزیونی؛ جیوگی یا خودباختگی؟

شما دورو هستید نه ملت ایران !


امیر شریفی
هفته گذشته مطلبی در نقد یکی از قسمت‌های پخش شده برنامه «جیوگی» از شبکه 2 سیما، در روزنامه کیهان به چاپ رسید که چرا در برنامه فوق از یکی از همکاران شبکه تلویزیونی بی‌بی‌سی که دشمنی‌اش با ملت ایران و انقلاب اسلامی، اظهر من الشمس است، به عنوان کارشناس استفاده کرده و کلی هم به تجلیل و تحسین آثار و عملکرد وی پرداخته است بدون آنکه به کارنامه وی و خوش‌خدمتی‌هایش برای شبکه‌های معاند با نظام اسلامی اشاره‌ای داشته باشد.
می‌توان همه استدلال‌های فوق را وارد دانست و برای هریک قلمفرسایی کرد اما می‌توان هم علت فیلمسازی فرد یاد شده برای شبکه‌های تلویزیونی ضدانقلاب (که وی در همان برنامه «جیوگی»، آنها را با نوعی ادبیات ضد انقلابی، «تلویزیون‌های در تبعید» نامید!) آنچنان که خودش نیز (در همان برنامه) متذکر شد، به جهت آموزش فیلمسازی برای مخاطب کلان‌جهانی دانست!
بی‌خیال اینکه مثلا کارگزار پیشانی سفید صهیونیست‌ها (صادق صبا) را به ایران آوردن و دور ایران گرداندنش برای فیلمبرداری از مناطق مختلف این سرزمین چه ارتباطی با یادگیری فیلمسازی برای مخاطب جهانی دارد؟!!
انسان بیشتر به یاد فیلمسازی برای جاسوسی و جمع‌آوری اطلاعات می‌افتد که متفقین به خصوص اداره اطلاعات آمریکا (از طریق دانشگاه سیراکیوز و اصل 4 ترومن) برای تصویر‌برداری از راه‌های ارتباطی و مناطق مختلف ایران در طی دوران پیش از جنگ دوم جهانی و همچنین تا سال‌های پس از کودتای 28 مرداد انجام دادند تا بتوانند این سرزمین را با اطلاعات و داشته‌های دقیق‌تری اشغال نمایند.
اما فقط حضور یک همکار شبکه‌های معاند ماهواره‌ای، در یک برنامه تلویزیونی ما نمی‌تواند جای انتقاد و اعتراض داشته باشد، چراکه به هر حال یک عامل شبکه‌های ضد انقلاب هم می‌تواند به رسانه ملی آمده و ترفندها و حیله‌های آنان را برای نفوذ در اذهان هموطنانش افشا نماید. می‌توان آموخته‌هایش از آنان را بازگو کند که چگونه 75 سال از طریق همین بی‌بی‌سی فارسی در انواع و اقسام توطئه‌ها علیه این ملت و سرزمین حضور داشته‌اند.
اما آنچه بیشتر از حضور یک عنصر تلویزیون سلطنتی بی‌بی‌سی، در رسانه ملی مورد سوال بوده، اظهارنظرها و تئوری‌بافی‌های اومانیستی و سکولاریستی وی در تلویزیونی است که قرار بوده قرارگاه جنگ نرم علیه دشمنی باشد که اساس ایدئولوژی‌اش، همین نظریات بوده است!
او ظاهرا در تشریح مستند خود به نام «دماغ به سبک ایرانی» و در پاسخ سوال مجری برنامه «جیوگی» که چرا چنین اقبالی نسبت به جراحی دماغ و به اصطلاح زیبایی و یا سایر اعمالی از این قبیل وجود دارد، پاسخ می‌دهد که:
«...چون جامعه ما آرشیو ندارد و اشتباهات خود را از قاجار تا امروز  تکرار می‌کند! چون علمای دین و سیاستگذاران از ضربان روز جامعه فاصله گرفته‌اند!!»
معلوم نیست جناب مجری که همواره با شور و حرارت در مقابل چپ و راست زدن مهمانان برنامه، ایستاده و سعی می‌کرد سوالات خود را مطرح نموده و کارشناس را در جریان همان پرسش‌ها هدایت نماید، چرا در مقابل مستندساز به اصطلاح اجتماعی سر به زیر نشسته و زبان به دندان گرفته بود و یا اصلا جناب مستندساز اجازه سخن گفتن نمی‌داد! (اگرچه چند بار آقای مجری سعی کرد که سخنی بگوید اما مستندساز یاد شده به میان حرف‌هایش پریده و کلامش را منعقد نشده، قیچی کرد!!)
چند بار هم جناب مجری تلاش کرد تا با طرح سوال‌های جامع‌تر، میهمانش را به سوی پاسخ‌های مستدل‌تر بکشاند اما آقای میهمان پایش را در یک کفش کرده بود که علت جامعه‌شناسانه و تاریخی همه این گرایش‌ها به جراحی دماغ و صورت و پوست و ... یک موضوع است و آن اینکه هرکس بنا بر برداشت خود از زیبایی، می‌خواهد برای خوش‌آمد دیگران ماسکی به چهره بزند درحالی که در زیر آن ماسک، فرد دیگری پنهان است! اما نکته قابل تامل آنجا بود که آقای به اصطلاح مستندساز اجتماعی این ماسک زدن را به کل جامعه ایران گسترش داده و در جمله‌ای توهین‌آمیز گفت:
«...جامعه ما قدری دو رو شده...»!!!
شاید اگر برنامه «جیوگی» بطور زنده روی آنتن بود، می‌شد پخش این اهانت علنی از رسانه ملی را خطای سهوی واحد محترم پخش دانست، اما وقتی برنامه ضبط شده و سر فرصت تدوین شده و نه تنها واحد پخش که سایر بخش‌های نظارتی شبکه نیز آن را بازبینی نموده‌اند، شنیدن چنین توهینی از رسانه ملی و آن هم از زبان یک کارگزار شبکه‌های معاند انقلاب، حقیقتا شگفت‌آور است! مگر این حضرات در همان شبکه‌های خود، کم به این ملت و مردم توهین کرده‌اند که حالا رسانه ملی هم بایستی آنتنش را در اختیارشان بگذارد؟!
چگونه چنین فردی را مستندساز اجتماعی می‌نامند در حالی که آثارش نه مستند است (بلکه گزینش ذهن معیوب شبه روشنفکری‌اش از بخش کوچک یک جامعه است) و نه اجتماعی که او حتی عاجز است از اینکه مانند یک نویسنده 50 سال پیش فرانسوی (ژان بلوک میشل)  یا یک مدرس دانشگاه آمریکایی (ریک آلتمن)  و یا سخنران اجتماعی همین کشور خودمان (مرحوم دکتر علی شریعتی)، بفهمد بسیاری از معضلات اجتماعی امروز جامعه ما ناشی از هجمه یک فرهنگ بیگانه و برخورد آن با باورها و ریشه‌های ملی و دینی ماست. در واقع این ناتوانی از یک تحلیل ساده اجتماعی تاریخی (که یک دانش‌آموز دبیرستانی هم با کمی مطالعه بر آن توانا می‌شود)، سال‌هاست گریبان جامعه شبه روشنفکری ما را گرفته و به دلیل سر در آخور ترجمان بیگانگان داشتن و فضیلت دانستن این تقلید ابلهانه این به اصطلاح خواص ده‌ها سال از عوام جامعه هم عقب‌تر حرکت می‌کنند و نمی‌توانند درک کنند، سبک زندگی غربی چه به روز همان جامعه غرب آورد که امروز روشنفکرانش از آن می‌نالند و در برخورد با سبک زندگی ایرانی/اسلامی چه معضلات و نابهنجاری‌های اجتماعی ایجاد کرد. اما این پس‌ماندگان تاریخی، شیفته و واله زندگی غربی  هستند و حاضرند صدها بار فرهنگ و تاریخ خود را فدای آن نمایند!!!
جناب به اصطلاح مستندساز میهمان برنامه «جیوگی»،  مانند همه شبه روشنفکران تاریخ معاصر ما از نوک دماغش را بیشتر نمی‌تواند ببیند و همان نگاه مورچه‌وار را دارد که با قطره‌ای آب، تصور می‌کند دنیا را آب برده و از همین روی وقتی می‌بیند چند نفر در پیرامونش، دماغشان را عمل کرده‌اند، فکر می‌کند که همه عالم دماغ خود را به تیغ جراحی سپرده‌اند و البته چنین برداشت ساده‌لوحانه‌ای، برای شبه روشنفکران معمول است اما برای یک برنامه رسانه ملی که بایستی در مقابل چنین ترهات ذهن بیمار شبه روشنفکران بایستد، واقعا حیرت‌انگیز است که وجه تسمیه قرارگاه جنگ نرم بودن آن در همین ایستادگی معنا پیدا می‌کند، نه اینکه بلندگو دست همان عوامل جبهه جنگ نرم دشمن بدهد!!
بلندگویی که همه تئوری‌های شبه روشنفکری دیروز و امروز این جماعت کپک‌زده را تکرار می‌کند؛ از نسبیت‌گرایی که حتی دزدی و بی‌اخلاقی و زیبایی را نسبی می‌داند تا اومانیسم محض که می‌گوید «باید بدانی که چه کار کنی تا خودت را دوست داشته باشی!»  و همه اینها از رسانه‌ای بیان می‌شود  که قرار است دانشگاه اسلامی باشد و برای گفتمان انقلاب اسلامی، قرارگاه فعال و پیشرو. (بدون آنکه در مقابل آن، سخنی از باورهای الهی و ضد اومانیستی اسلامی به میان آید)
انتظار این بود جناب مجری برنامه «جیوگی» به جای تجلیل و تحسین‌های آبکی و اطلاق عناوینی مانند «پیشکسوت» به میهمان برنامه (که حتی خودش نیز به آن قائل نیست)  در مقابل اظهار وجودهای  آقای به اصطلاح مستندساز بایستد و بگوید این شمایید که ماسک می‌زنید (در برابر بی‌بی‌سی یک ماسک دارید و اینجا ماسکی دیگر) و نه ملت ایران!
 انتظار این بود که در برابر توهین‌های وی به مردم ایران بگوید که جامعه ایران چگونه می‌تواند ماسک بر چهره داشته باشد، در حالی که از ابتدای انقلاب، یک حرف و سخن را در برابر همه دشمنان خود تکرار کرده است. انتظار بود مجری برنامه پاسخ گستاخی آن به اصطلاح مستندساز را بدهد که  اگر قرار بود این ملت (بنا به گفته میهمان ظاهرا مستندساز) دورو باشد و ماسک بر چهره داشته باشد، دیگر نیاز نداشت سی و هفت سال در مقابل تمامی تهدیدات و تحریم‌ها و تمهیدات دشمن بایستد. واقعا از جناب به اصطلاح مستندساز میهمان برنامه «جیوگی» انتظاری نبود اما از مجری آن برنامه انتظار این بود که در مقابل حضور چنان فردی در برنامه‌اش ذوق‌زده نشود، چرا که آنان باید برای قرار گرفتن مقابل دوربین سیمای جمهوری اسلامی ذوق‌زده شوند که علی‌رغم تمامی اعمال ریز و درشتشان علیه این ملت و کشور،  بازهم فرصت می‌یابند تا از کیسه همان ملت، حرفشان را بزنند. در میان حرف‌های به اصطلاح مستندساز یادشده، این سخن هم بود که گویا شبکه مستند سیما از وی خواسته تا حقوق پخش تمامی آثارش را برای پخش به این شبکه بفروشد. امیدواریم که چنین سخنی تنها در حد ادعا و حرف باشد و هیچ‌گاه عملی نشود و سرمایه این ملت مظلوم در رسانه ملی، بار دیگر به جیب مخالفان و معارضانش نرود.