اهانت به جایگاه هنر خوشنویسی
همين چند ماه پيش بود که، پخش گزارشي از صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران، مبني بر ثبت ملي بستني سنتي زعفراني و مرصع شده با شربت آلبالو و آلوي برغان، کام دوستداران ثبت ميراث ملموس و ناملموس را شيرين کرد.
روستاي برغان براي جامعه خوشنويسي ما غريبه نيست. خاستگاه اخوان ميرخاني موسسان انجمن خوشنويسان و آقا سيدمرتضي برغاني پدر گرامی ميرخانيها و محترمترين شاگرد قدوهالکتاب ميرزا محمدرضا کلهر.
ثبت ملي بستني برغان نشان از پيگيري و حمايت مجموعهاي از تلاشگران و متولياني است که يحتمل کامشان به طعم اين خوراکي شيرين شده و طاق همت را آن قدر والا نهادهاند که به ثبت بستني برغان همت گماشتهاند. کامشان شيرين و خنک و دمشان گرم!
برغان اما ميراث ماندگار ديگري هم دارد که اگرچه ريشه در کوچه پس کوچههاي تاريخ ايرانزمين از قزوين و تبريز و شيراز و اصفهان و کرمانشاه گرفته تا هرات و بخارا دارد لکن همت حلقه نوراني اساتيد مرحومان آقا سيدحسين ميرخاني کاتب قرآن و سيدحسن آقا ميرخاني سراجالکتاب با پايمردي قلندراني همچون مرحومان علياکبرخان کاوه و ابراهيم بوذري تحت عنوان کلاسهاي آزاد خوشنويسي به بناي شبستاني منجر شد که چلچراغ نورافشانش دهها و دهها متعلم و هنرپژوهي بودهاند که احصاء نام يکايکشان از حوصله اين مقال خارج است. دريغ و صد دريغ که در وانفسايي که وزير اماراتي متولي برگزاري جشنواره البرده، صرف عجمستيزي و مخالفت با خط پارسي از گنجاندن رشته نستعليق در آخرين جشنواره البرده سرباز زده و نتيجتا اين جشنواره امسال با گرايشهاي نسخ و ثلث...آن هم با رويکرد ترکي عربي برگزار شده، ساز همنواز با اين رويکرد، در پستوهاي مدرنخانه هنري خودمان هم نواخته ميشود. صد البته از وزير حاشيهنشين خليج فارس انتظاري نيست. چشم گاهي سياهي رفته و دل وقتي آشوب ميشود که متوليان حفظ و اشاعه ميراث فرهنگي ما، يا چشم بر واويلتاي دلسوزان شريفترين هنر تجسمي ندارند يا شوربختانه اصلا در باغ نيستند. بقول یکی از استادان وقتي خطاب اين سوال واقع شدند که استاد براي ثبت جهاني نستعليق چه کار بايد در يک جمله گفتند: «بگذاريد ثبت ملي شود ثبت جهاني پيشکش».
ظريفي امروز ميگفت کاشکي اين نستعليق شما هم قابل مزه مزه و ليسيدن بود. افسوس که دوات سياه دل کاتبان تنها ممزوجي دوده و صمغ و مازو آن هم به زور بازوست که لاجرم کام ليسنده را جز به تلخي و سياهي نميکشاند. الغرض جشنواره وزين هنرهاي تجسمي فجر که برآيند و معدلي از فعاليتهاي يکساله هنرهاي تجسمي در سال پيشرو است (يعني قاعدهاش هم بر اين است) امسال رنگ و لعاب ديگري بخود گرفته. اينجا اين معترضه را هم از من داشته باشيد. (اگر مسابقات قرائت قرآن با حذف رشتههاي قرائت و حفظ و ترتيل و صرفا مبتني بر تواشيح برگزار شود چه سطحي براي آن متصور خواهد بود) اين مثال را صرفا براي خوانندگاني آوردم که ممکن است به عمق حرکتي که در جشنواره فجر امسال جرقهاش زده شده آگاه نیستند. فراخوان جشنواره در حوزه هنرهاي تجسمي منتشر شده است، بالمآل بسياري از طالبان حضور در آن مطابق سنت سنوات گذشته خوشنويساني پرنام، خوشنام، گمنام و جوياي نامند که صد البته به معيارهاي حرفهاي پذيرش آثارشان در اين رقابت وزين، تن دادهاند. اعلام نتايج آثار پذيرفته شده، آب يخ که نه تگرگي بود به درشتي نمکدان بر سر خوشنويسان بيپناه! باور اين موضوع که فلان و فلان و فلان هم رد شدهاند، براي جامعه خوشنويسي بسيار سخت بود. تا آنکه قايق اميد حقير با مراجعه حضوري کمترين به دفتر جناب ملانوروزي (رئیس دفترهنرهای تجسمی و رئیس موزه هنرهای معاصر) بهعنوان مقام مسئول، با طفره رفتن ايشان در پاسخگويي مستقيم ، و ارجاع به منصوبان فرودست، در همانجا، به گل نشست. توفيق ديدار هنرمند دوستداشتني و عکاس دفاع مقدس جناب مجتبي آقايي دبير جشنواره هم حاصل نشد. النهايه پرسش بنده در کوچه صديقي در خيابان کارگر و محل دبيرخانه جشنواره، به ديدار با عزيزي منتهي شد که پرده از راز که نه....چشم در چشم به من گفت امسال رويکرد جشنواره آرت مدرن و نوگرايانه است» اصلا امسال تالار خوشنويسي موضوعيت ندارد ممکن است يک تابلو عکس، بغلي آن نقاشي، کنارش خط آن هم با رويکرد مدرن باشد.»
در عين حال، جوياي دبيران و اعضاي کميته هنري حوزه هنرهاي تجسمي شدم. گفتند: آقاي دکتر کذا و ... با حفظ احترام براي مجموعه خدوم و قابل احترام انتخابي، براي من که بالغ بر سي سال است، شاگرد مکتب عمادم و خوشه چين خرمن مير و ميرزاهاي خط، هيچ نام درخور وزني در کميته گزينش آثار، درحوزه خوشنويسي ملاحظه نشد.
آقاي دکتر جنتي وزير محترم فرهنگ و ارشاد اسلامي! تلاش حقير براي ارجاع دادن به مقالات و کوشش زعماي خوشنويسي اين خطه، در دهههاي حکمراني فراماسونها بر اين ملک و بوم، براي تغيير خط فارسي، زيره به کرمان بردن است. وقتي که نگاه از نوک پا تا فرق سر فرنگي مآب شدن، شعار انتلکتوئلهاي از فرنگ برگشته اين ممکت بود همين نستعليقنويسان بودند که علم خط ايراني، با همان اسلوب و شمايل سنتي را براي حفظ نوشتار و پيامد آن ادبيات فارسي بر دوش کشيدند. از قضا وقتي در محفلي، بزرگي چند بار واژه هنر قدسي و شريف خوشنويسي را بر زبان راند با پرسش هنرمند عزيز ديگري مواجه شد که برادر اصرار شما بر سنجاق کردن واژه قدسي و شريف به خوشنويسي از چه بابت است. پاسخي درخور شنيد که؛ «شما هر هنر ديگري از جمله عکاسي و نقاشي و مجسمه و....را که فرض کنيد فراتر از عمل هنرمندانه فاعل آن احتمال دستمايه قرار دادن سوژههاي سخيف و دونمايهاي را در خود دارد اما آيا خوشنويسي را سراغ داريد که کلامي نازلتر از متون قدسي و عرفاني و فرامين اخلاقي سرمشق خود کرده باشد؟» اصلا شايد يکي از دلائل تاخير در ايجاد آشتي بين متون ادبيات نوگرايانه با خوشنويسي کلاسيک همين رتبه و مرتبهاي است که هنوز شاگردان ميآموزند که بيوضو دست به قلم نبرند و تراشه قلم خود را جز در آب روان نيندازند. همينها بس نيست؟
آقاي وزير! جامعه خوشنويسان که بسياري از آنها فارغالتحصيلان و اساتيد مکاتب نوين هنري نيز هستند هيچ مخالفتي با نوگرايي و هنر مدرن ندارند اما حواسمان باشد همين ترکيه بغل گوش ما با سماجت درصدد ثبت جهاني نستعليق است. جشنوارههاي کذا و کذا با جوايز چند ده هزار دلاري نشانههاي تلاش براي همين سرقت هنري است.
آقاي وزير! هنر خوشنويسي ما حتي با همان اسلوب کهن هنوز آنقدر کشش دارد که قابل باشد فايل جداگانهاي را برايش در جشنواره هنري از جمله فجر اختصاص داد و البته یکی از کارگزاران با بيان عبارت «خب انجمن خوشنويسان هم متولي هنر خوشنويسي کلاسيک باشد» از زير بار اين مسئوليت شانه خالي کرد!
در تماس امروزم با رئيس انجمن خوشنويسان نيز از بياطلاعي ايشان و مجموعه تحت نظر در انتخاب و گزينش آثار مطلع شدم و البته قول مساعد ايشان براي دفاع انجمن از ساحت هنرمندان خوشنويس مرهمي بود بر زخم قلب مجروح.
آقاي وزير! ترکيب کميته هنري جشنواره امسال و نگاه اعمال شده بر آن دستکم در حوزه خوشنويسي بهگونهاي است که ناخواسته، تفال ذهني، ما را به اين کلام خواجه شيراز رهنمون ميشود:
«شد آن که اهل نظر بر کناره ميرفتند- هزار گونه سخن در دهان و لب خاموش»
آقاي دکتر جنتي! طرح نو درانداختن و حتي تابوشکني براي نيل به قلههاي نو و گشودن افقهاي جديد آن هم در عرصههاي هنري امري مقبول و البته متهورانه است اما آدرس عزيزان کميته هنري جشنواره فجر امسال اشتباه است. از زبان قرآن و با لسان لين و حکيمانه خود به طراحان اين سناريو بفرمایيد: اين تذهبون؟! و اگر آنقدر دلمشغول ماندگار شدن نامشان در عرصه هنر مدرن به قيمت حذف ميراث ماندگار ابن مقله و ابن بواب و ياقوت و ميرعلي و ميرعماد و درويشند، ما به ايشان عرض ميکنيم که جان برادر «اين ره که تو ميروي به ترکستان است»!
کوچک جامعه خوشنويسي
احمد شفيعيها