راهكار آسان جان دادن (خوان حکمت)
قبر هر روز با ما جدّي حرف میزند. اينها (معاذ الله) افسانه نيست، تشبيه نيست؛ هر روز آن قبربه انسان میگويد: اَنَا بِيتُ الوَحشَه، اَنَا بِيتُ الغُربَه (1). گفتند شيخ بهائي در قبرستان اين صدا را شنيده، عدّه اي میشنوند!! اينها نه بيراهه میروند، نه راه كسي را میبندند؛ يك سر و گردن هم از ديگران بالاترند.
آنها میدانند اين دنیا جاي رفاه نيست! آن كسي كه اينجا را ساخته، گفته كه اينجا جاي سختي است. فرمود: لَقَدْ خَلَقْنَا الاِنسانَ فِي كَبَدٍ(2). به این شهر مکه قسم ياد میكنم كه انسان در فشار و درمنگنه است!اگركسي خيال بكند كه اينجا جاي راحتي است يا فلان سِمت را پيدا كند راحت میشود؛ خير، هر روز يك امتحان الهي است! تا ما زنده ايم، در كلاس آزمونيم.
اگر اين جريان كنكور براي دانشجوها دائمي بود، هميشه در استرس بودند؛ ما هم هميشه همين طوريم. منتها كساني كه غافلند و آينده را فراموش میكنند، به دنبال يك رفاه نسبياند؛ بنابراين اينجا جاي آسايش نيست، اينجا جاي امتحان است، هر لحظه هم جاي آزمون است؛ چيزي را به عنوان پاداش به ما نميدهند. اگر يك وقتي يك جا براي كسي صلوات فرستادند، اين امتحان است. آني كه اصل است اين است كه قبر هر كسي به انسان میگويد: اَنَا بِيتُ الغُربَه. اين صدا را بايد بشنويم. حالا كجا ما را دفن میكنند كه روشن نيست، ولي لاأقل صداي قبر ديگران را بشنويم. اينكه نمي گويد من مال زيدم! هر جا كه قبر يك كسي است، او هميشه اين حرف را دارد. حالا اگر قبر ما بود، بود؛ قبر ديگري بود، بود؛ بالأخره اين صدا را بايد بشنويم!
حقیقت مرگ در فرهنگ قرآنی
چون قرآن كريم هم حكمت است و هم موعظه و هم جدال احسن؛ بعد از حكمت و اقامة براهين براي اصول دين، از راه موعظه، مردم را هدايت كرده است كه راه تبشير و انذار بود. در جريان انذار مسئله «مرگ» را مطرح فرمود، بعد مسئله «برزخ» را مطرح فرمود و به جريان «قيامت» اشاره كرده فرمود: مرگ انتقال از دنيا به برزخ است. گرچه مرگ در عُرف مردم همان است كه دستگاه بدن از كار بيفتد، قلب و مغز از كار بيفتد و پزشك حاذق اجازة دفن بدهد و اين شخص در عُرف مرده است؛ ولي در فرهنگ قرآن كسي مرده است كه از دنيا وارد برزخ بشود. حساب برزخ جداست: تَنتَقِلُونَ مِنْ دارٍ اِلَيدار(3). اين شخص كه آدم تبهكاري بود، يا آدم مؤمني بود ولي علاقة شديدي به مال و فرزند و امثال اينها داشت؛ گرچه مال و فرزند و تعلّقات را رها كرد، ولي آنها اين شخص را رها نميكنند!
« مرگ » عبارت از انتقال از دنيا به برزخ است؛ وقتي اين شخص وارد برزخ میشود كه تعلّقات دنيائي از او گرفته بشود. چون او قبل از مرگ اين تعلّقات را رها نكرد، هنگام مرگ متعلَّق را رها میكند، ولي تعلّق را به همراه دارد؛ تعلّق بدون متعلَّق درد آور است، تا اين تعلّقها قطع نشود او در زحمت است و اين فشار جان دادن است. كسي كه علاقة شديدي به مال و فرزند و دنيا دارد، ولو حلال؛ با مرگ مورد علاقه را از او ميگيرند، يك؛ تعلّق میماند، دو؛ تعلّق بدون متعلَّق درد آور است، سه. اگر آدم معتاد را گرفتند، چرا دردش و فريادش بلند است؟ براي اينكه آن مواد كه متعلَّق اعتياد اوست از او گرفتند، يك؛ اعتياد همچنان باقي است، دو؛ اعتياد بدون مواد مورد تعلّق درد آور است، اين سه؛ همه جا همين طور است!
راهكار آسان جان دادن از ديدگاه امير مؤمنان(ع)
اگر كسي خواست راحت بميرد، همان بيان نوراني حضرت امير(ع) راه چاره است كه گاهي در نماز جمعه، گاهي در غير نماز جمعه اين خطبه رامی خواند که: اِرفَضُوا هذِهِ الدُّنياَ الدَّنِيَّهَ التّارِكَهَ لَهُم(4). فرمود: قبل از اينكه دنیا شما را رها كند، شما آن را رها كنيد تا راحت بميريد. اين عذاب قبربه معناي كيفر و محاسبة برزخي و اينها نيست، بلکه عذاب تعلّق است؛ اين مال انتقال از دنيا به برزخ است. وقتي وارد برزخ شد، اعمال او را بررسي میكنند؛ البتّه جنّت برزخي يا جهنّم برزخي مقطعي است، محدود است، نسبت به قيامت كبري كوچك است و از آن گاهي به عنوان قيامت صغري ياد میكنند؛ حساب و كتاب برزخياش جداگانه است. ممكن است مؤمن باشد و وارد بهشت بشود؛ بهشت برزخي و عذاب نبيند؛ ولي اين تعلّقات، درد آور است! مسئله مرگ در فرهنگ طب غير از مرگ در فرهنگ قرآن است. اين شخص كه علاقة شديد به دنيا دارد، ولو حلال؛ اگر با يك حادثه ناگهانی، با يك ايست قلبي مُرد؛ معنايش اين نيست كه فشار مرگ ندارد و سختي مرگ را تحمّل نميكند؛ نه،او سختي مرگ را تحمّل میكند.
به تعبير سيّدنا الاُستاد (رض) نقطة مقابلش هم هست. میفرمودند:يك شهيدي در اثر اصابت گلوله در ميدان جنگ در خونش دست و پا میزند، ديگران كه از حال او بي خبرند خيال میكنند اين فشار جان دادن دارد! در حالي كه اگر او میتوانست با ما سخن بگويد، يا ما میتوانستيم حرف او را بشنويم؛ اين دست و پا زدن او مثل آن است كه يك انساني در هواي گرم وارد استخر خنك شد، دارد شنا میكند؛ او هيچ رنجي نمي برد، در حالي كه ما میبينيم خون از بدنش بيرون میجهد و دارد دست و پا میزند. فشار جان دادن براي اينها نيست! اين فشار گلوله و امثال گلوله است كه چند لحظه است و بعد رخت بر میبندد؛ اين مطلب اوّل.
قابليّت تطهير شيعه گنهكار به وسيله عذاب در برزخ و قيامت
مطلب دوّم كه مربوط به برزخ است؛ برزخ يا بهشت برزخي است يا جهنّم برزخي و اين جهنّم است حقيقتاً و آن هم بهشت است حقيقتاً؛ منتها بهشت كوچك و محدود و يا جهنّم محدود! اينطور نيست كه اگر در روايات خوانديم كه شيعيان در قيامت وارد بهشت میشوند، يك كار آساني باشد! مگر در جريان برزخ حساب پس دادن و در سوخت و سوز ماندن كار آساني است؟! گذشته از اينكه يكي از محكماتي كه در روايات ما هست، همان بيان نوراني امام سجاد(ع) است كه خُلِقَ الجَنَّهُ لِمَنْ اَطاعَ اللهْ وَ لُو كانَ عَبداً حَبَشِيّا. خُلِقَتِ النّارْ لِمَنْ عَصَي اللهْ وَ لُو كانَ قُرَشِيّا(5). اگر ابولهب باشد، بالأخره قُرشي است، ولي اهل جهنّم است؛ و اگر بلال حبشي باشد، اهل بهشت است. بنابراين اگر يك شيعة معصيت كاري در برزخ پاك نشد، با سوخت و سوز جهنّم بايد پاك بشود؛ اين حساب سر جايش محفوظ است! البتّه از آن جهت كه موحّد است، مسلمان است، قرآن و اهل بيت(ع) را قبول دارد؛ يقيناً مخلّد در نار نيست مثل كافر.
از وجود مبارك امام صادق(ع) نقل شده كه: اَلبَرزخْ القَبر(6). این طور نیست که ما چهار عالم داشته باشيم؛ دنيا، قبر، برزخ، قيامت. بلکه دنيا، برزخ و قيامت است. قبر در روايات و آيات ما همان برزخ است. اينكه فرمود: اَماتَهُ فَاَقبَرَهُ (7)، خدا اِماته كرده، حيات را گرفته و او را به قبر برده، يعني وارد برزخ كرده. بحثهاي فقهي ما جداست. قبرستان هست، فلان جا بايد برويم، خاك را بايد به اين صورت تنظيم بكنيم؛ اينها دستورات فقهي ماست. و گرنه عالم قبر همان عالم برزخ است.
راوي از وجود مبارك امام صادق سؤال میكند كه: برزخ كِي است؟ فرمود: اَلقَبرْ مُنذُ حِينَ مُوتِهِ اِلَي يُومِ القِيامَه. در همين روايت كه مرحوم كليني نقل كرده، راوي به امام صادق عرض میكند كه: من شنيدم كه شما گفتيد همة شيعيان ما در بهشتند. فرمود: بله، اين كسي كه به شما گزارش داد، درست است؛ من گفتم كه همة شيعيان ما در بهشتند. سائل عرض میكند كه: خيليها گناهان بد دارند، گناهان بزرگ دارند، شما چگونه میفرمائيد همة اينها در بهشتند؟! فرمود: اَمّا فِي القِيامَه فَكُلُّكُمْ فِي الجَنَّه، همة شيعيان در بهشتند. البتّه بِشِفاعَهِ النَّبِيِّ المُطاعْ اُو وَصِيّ النَّبِيّ (عليهما السَّلام). وَ لكِنَّنِي وَ اللهِ اَتَخَوَفُ عَلَيكُمْ فِي البَرزَخ(8). تا پاك نشويد، در قيامت وارد بهشت شيعيان نمي شويد. آن جهنّم محض كه تَلفَحُ وُجُوهَهُمُ النّار، جاي شيعه نيست. امّا خطر در برزخ هست، حالا چند سال طول میكشد، اين را خدا میداند! اين يك لحظهاش قابل تحمّل نيست!!
بيانات حضرت آيتالله جوادي آملي (دام ظلّه) در جلسة درس تفسير سورة مؤمنون در جمع طلاب و فضلاي حوزة علمية قم -
12 و 1390/7/13
(1) الكافي/ 3/ 242 (2) بلد/ 4 (3) بحار الأنوار/ 37/ 146
(4) غرر الحكم/ ص 138 - (اِحذَر مِنَ الدُّنيا) (5) بحار الأنوار/ 46/ 82 - با تلخيص
(6) بحار الأنوار/ 6/ 218 (7) عبس/ 21 (8) الكافي/ 3/ 242