آثار دشنام و ناسزا به دیگران
منصور پورخلیلی
اسلام از دشنام و ناسزا و «سب» نهی کرده است؛ زیرا این منش و کنش و واکنش، آثار مخرب فرهنگی و اجتماعی و حتی معنوی و روانی دارد که باید از آن اجتناب کرد. نویسنده در این مطلب به برخی از آثار زیانبار دشنام و ناسزا به دیگران براساس آموزههای اسلام اشاره کرده است.
معنا و مفهوم دشنام و ناسزا
دشنام در حقیقت به معنای نام زشت است که با تحقیر به کسی داده میشود؛ زیرا این واژه مرکب از دش= دژ، بد+نام) به معنی نام بد است دژخیم به معنای بد خیم نیز از همین واژه است. در زبان پهلوی، دوشنام، به معنی نام بد، شهرت بد به کار میرفته است. در کاربردهای امروزی زبان فارسی دشنام به معنای فحش دادن و نیز نام کسی را به زشتی بردن، عیب کسی را گفتن و ناسزا گفتن آمده است. (دهخدا، لغتنامه؛ واژه دشنام)
در فرهنگ زبان فارسی دشنام و فحش دادن، به معنای نام کسی را به زشتی بردن، عیب کسی را برشمردن، ناسزا گفتن است. البته دشنام در تعریف عام، شامل گفتن عیب دیگران نیز است؛ ولی در اینجا مراد همان «سب» در فرهنگ عربی و قرآنی است که نوعی خاص از دشنام است. در قرآن برای این مفهوم غیر از واژه «سب»، واژههای دیگری چون «راعنا»، «تهجرون» و «عتل» «تنابز» و مانند آنها نیز استفاده شده است.
در فرهنگ زبان عربی، ضد واژه «سب»، واژه «ثناء» و «مدح» است که به معنای ستایش و ستودن است.
واژه «سبب» به معنای ریسمان و مشتقات آن به معنای «سب» و دشنام نیست. این واژه در قرآن به همان معنا و مفهومی که در زبان فارسی فهمیده میشود به کار رفته است و خداوند مثلا به ذوالقرنین فرمان میدهد تا برای هر کاری سببی خاص و مناسب پیدا کند تا به هدف خود برسد؛ زیرا خداوند اسباب هر کاری را در اختیار وی نهاده است: و اتیناه من کل شیء سببا (کهف، آیه 84؛ و نیز 85 و 89 و 92) در زبان فارسی این واژه به همان معنای اسباب و ابزار موثر شامل ابزار معنوی چون دانش و مادی چون اسباب و وسایل به کار گرفته است. به عنوان نمونه میتوان به مشتقاتی چون «سبب»، «اسباب»، «مسببات»، «سببیت» و مانند آنها اشاره کرد.
اما واژه «ناسزا» در مقابل «سزاوار» است. پس ناسزا گفتن به معنای آن سخنی است که طرف سزاوار آن نیست. بر این اساس، گفتن مطلبی به کسی که سزاوار آن است، ناسزا شمرده نمیشود. به عنوان نمونه کسی که گرفتار فسق و فجور علنی است و پوسته حرمت را میشکند و بیعفتی و بیحیایی دارد، گفتن فاسق و فاجر، ناسزا نیست، بلکه نامی است که وی سزاوار آن است.
آثار زیانبار دشنام
در اسلام دشنام دادن به سبب آثار زیانبار آن حرام دانسته شده است. خداوند در آیه 108 سوره انعام از دشنام نهی کرده و به صراحت در قالب فعل نهی میفرماید: ولا تسبوا، و دشنام ندهید.
از نظر قرآن دشنام دادن آثاری دارد که موجب شده تا از آن نهی شود. از جمله آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1. مصداق ظلم و ظالم: دشنام و القاب زشت دادن به مؤمنان، موجب قرار گرفتن در زمره ظلم و ظالمان است. خداوند میفرماید: و به همدیگر لقبهای زشت مدهید چه ناپسندیده است نام زشت پس از ایمان. و هر که توبه نکرد آنان خود ستمکارند. (حجرات،آیه 11)
2. مصداق کفر: کسی که به پیامبر(ص) و معصومان(ع) دشنام میدهد گرفتار کفر است. خداوند میفرماید: ای کسانی که ایمان آوردهاید، ]به پیامبر[ مگویید: «راعنا» و بگویید: «انظرنا»ـ ما را در نظر دار، به ما نگر- و گوش فرا دارید، و کافران را عذابی است دردناک. (بقره، آیه 104) از این آیه به دست میآید که به کارگیری الفاظی که معنای زشتی در فرهنگ و زبان برخی از اقوام آن جامعه دارد روا نیست. بنابراین، در محیطهای چند فرهنگی باید از واژگان و اصطلاحاتی استفاده کرد که مفهوم زشت و ناروایی نداشته باشد. در شان نزول این آیه در مجمع البیان آمده است:«ابن عباس» مفسر معروف اسلام نقل میکند: مسلمانان صدر اسلام هنگامی که پیامبر(ص) مشغول سخن گفتن بود و بیان آیات و احکام الهی میکرد، گاهی از او میخواستند کمی با تانی سخن بگوید تا بتوانند مطالب را خوب درک کنند و سؤالات و خواستههای خود را نیز مطرح نمایند. برای این درخواست خودشان، جمله «راعنا» به کار میبردند که از ماده «رعی» به معنی مهلت دادن و مراعات حال ما کردن است؛ ولی یهود همین کلمه «راعنا» را از ماده «رعونه» استعمال میکردند که به معنای کودنی و حماقت است. (در صورت اول مفهومش این است: «به ما مهلت بده» ولی در صورت دوم یعنی اینکه «ما را تحمیق کن»!). کاربرد واژه مراعات کن! در اینجا برای یهود دستاویزی پیدا شده بود که با استفاده از همان جملهای که مسلمانان میگفتند، پیامبر یا مسلمانان را مسخره کنند. از این رو این آیه نازل شد و برای جلوگیری از این سوءاستفاده، به مؤمنان دستور داده شد به جای جمله «راعنا»، جمله «انظرنا» را به کار برند که همان مفهوم را میرساند و دستاویزی برای دشمن لجوج نیست.
3. محرومیت از یاری خداوند: ناسزاگویان به آیات الهی و پیامبر(ص)، از یاری خداوند در برابر عذاب قیامت محروم هستند. (مؤمنون، آیات 64 تا 67)
4. ایجاد و افزایش دشمنی: یکی از آثار زیانبار اجتماعی دشنامگویی، ایجاد دشمنی میان افراد جامعه است. دشنامگویی موجب میشود تا عناد و عداوت در میان افراد افزایش یابد و انسجام و پیوند اجتماعی سست شود. پیامبر(ص) درباره این زیان اجتماعی میفرماید: به مردم ناسزا نگوئید، که با این کار در میان آنها دشمن پیدا میکنید. (کافی، ط- الاسلامیه، ج2، ص 360، ح 3)
5. بسترسازی برای اهانت به حق: یکی از آثار زیانبار دشنام حتی نسبت به بتان و افراد و اشخاص برجسته کافر و مقدسات بتپرستان و کافران و دیگر مخالفان اسلام، آن است که زمینه برای دشنامگویی و ناسزاگویی آنان فراهم میشود و بهانه داده میشود تا آنها هم نسبت به مقدسات حق اهانت کرده و در حق خدا و اولیای الهی دشنام گویند. خداوند در تعلیل حرمت دشنامگویی نسبت به مقدسات دیگران از جمله بتان مشرکان میفرماید: به آنها- یعنی خدایان مشرکان- که جز خدا میخوانند دشنام مدهید که آنان از روی دشمنی ]و[ به نادانی، خدا را دشنام خواهند داد. اینگونه برای هر امتی کردارشان را آراستیم. آنگاه بازگشت آنان به سوی پروردگارشان خواهد بود و ایشان را از آنچه انجام میدادند آگاه خواهد ساخت. (انعام، آیه 108) در مجمعالبیان ذیل آیه آمده است: شما مردم با ایمان این وظیفه انسانی را دارید که کفرگرایان و گمراهان را در پرتو منطق روحبخش اسلام و دلیل و برهان، به توحید و تقوا فرا خوانید، اما نباید در این راه زبان به دشنام و بدگویی به خدایان دروغین آنان بگشائید که کار درستی نیست. اگر شما به خدایان ساخته و پرداخته ذهن علیل آنان دشنام دهید، از یک سو سلاح منطق و روشنگری را از دست دادهاید و از دیگر سو سبب میشوید که آنان از راه ستم و نادانی، زبان به ناروا در مورد خدای یکتا بگشایند. شما در برابر رفتار زشت آنان، توان رویارویی و جلوگیری از شرارتشان را ندارید؛ چرا که خانه، خانه آنهاست و فرمان جهاد و دفاع نیز هنوز نرسیده است. از آیه شریفه این نکته دریافت میشود که انسان نمیتواند به عنوان خدمت به دین یا مبارزه با شرک و کفر به کاری دست زند که دیگران را به گناه و نافرمانی خدا بکشاند.(مجمعالبیان، ذیل آیه۱۰۸سوره انعام)
6. در آستانه هلاکت: یکی از آثار زیانبار دشنامگویی نسبت به مؤمنان، زمینهسازی برای هلاکت و نابودی شخص دشنام دهنده است. پیامبر(ص) به دشنامگویان هشدار داده و میفرماید: ناسزاگوی به مؤمن همچون کسی است که در آستانه هلاکت باشد. (کافی ط- الاسلامیه، ج 2ص 359، ح1)
7. فسق: دشنام مؤمن نشانه فسق آن شخص است پیامبر(ص) میفرماید: ناسزا گفتن به مؤمن فسق است و جنگیدن با او کفر و خوردن گوشت او (غیبت کردن از وی) معصیت خداست و حرمت مالش مثل حرمت خونش است (من لا یحضره الفقیه ج 4، ص 377، ح 5781)
8. گناهکار شدن: دشنامدهنده گناهکار است. در اسلام حتی از دشنام دادن به اسباب طبیعی نیز نهی شده است؛ زیرا اسباب طبیعی ماموران الهی هستند و نباید نسبت به آنان دشنام داد و ناسزا گفت که نشانه کفرگویی است. پیامبر(ص) میفرماید: به بادها ناسزا مگوئید که آنها (از جانب خداوند) مامورند و کوهها و لحظهها و روزها و شبها را ناسزا نگوئید که گنهکار میشوید و به خودتان برمیگردد. (علل الشرائع ج 2، ص 577، ح 1) از این روایت یک اثر زیانبار دیگر نیز به دست میآید و آن بازگشت زشتی نسبت داده شده به خود شخص است. پس دشنامدهنده باید بهراسد که آن چیزی که دیگری را بدان دشنام میدهد خود بدان گرفتار نشود.
9. خواری دشنامگو و کرامت تارک آن: اگر کسی در واکنش به دشنام دیگران سکوت کند و دشنام نگوید و مقابله به مثل نکند، خود را گرامی داشته و دشنامگو را خوار شمرده است. خداوند در آیه 72 سوره فرقان از مردم میخواهد تا از دشنامگو و لغوگو درگذرند و با کرامت عبور کنند. امام علی(ع) درباره این اثر میفرماید: - خطاب به قنبر - که میخواست به کسی که به او ناسزا گفته بود، ناسزا گوید -: آرام باش قنبر! دشنامگوی خود را خوار و سرشکسته بگذار تا خدای رحمان را خشنود و شیطان را ناخشنود کرده ودشمنت را کیفر داده باشی. قسم به خدایی که دانه را شکافت و خلایق را بیافرید، مومن، پروردگار خود را با چیزی همانند بردباری و گذشت خشنود نکرد و شیطان را با حربهای چون خاموشی به خشم نیاورد و احمق را چیزی مانند سکوت در مقابل او کیفر نداد. (أمالی، مفید، ص 118، ح 2)
10. محرومیت از بهشت: دشنامگو از بهشت محروم میشود. پیامبر(ص) میفرماید: ان الله حرم الجنهًْ علی کل فحاش بذیء قلیل الحیاء - لایبالی ما قال و لا ما قیل له؛ خداوند بهشت را بر هر فحاش بد زبان بیشرمی که باکی ندارد چه گوید و چه شنود، حرام کرده است. (کافی، ط- الاسلامیه، ج 2، ص 323، ح 3)
11. طرد اجتماعی و مصداق بدترین مردمان: بدزبان و دشنامگو در میان مردم جایگاهی ندارد و مردم نیز او را ناخوش میدارند. در این میان بدترین مردم کسی است که مردم، همنشینی با او را به سبب ترس از دشنامگویی ترک میکنند و به نوعی گرفتار طرد اجتماعی است. پیامبر فرمود: بدترین بندگان خدا کسی است که از ترس فحش او، همنشینی با او را خوش ندارند. (کافی، ط- الاسلامیه، ج 2، ص 325، ح 8) خداوند به پیامبر(ص) فرمان میدهد تا با دشنامگویان رفتاری همانند رفتار دیگران نداشته باشد و به درخواستهای آنان پاسخ مثبتی ندهد. (قلم، آیات 10 و 13)
12. سقوط: کسی که دشنام میگوید از همه جهات روحی و روانی و اجتماعی و دنیوی و اخروی سقوط میکند. دشنامگویی کسی را بزرگ و بلندمرتبه نمیسازد بلکه موجبات انحطاط و سقوط اخلاقی و اجتماعی او را فراهم میآورد. امام کاظم(ع) میفرماید: ما تساب اثنان الا انحط الاعلی الی مرتبهًْ الاسفل؛ هیچگاه دو تن به هم دشنام ندادند جز آنکه بالاتر به مرتبه فروتر سقوط کرد. (اعلام ا لدین ص 305؛ درهًْ الباهرهًْ ص 34)
13. نشانهای از جهالت: دشنام دادن نشانهای از جهالت و بیخردی و سفاهت و نادانی است. (انعام، آیه 108؛ فرقان، آیه 63)
14. نشانه تکبر: کسی که دشنام میگوید گرفتار نوعی تکبر و خودبزرگبینی و خودبرتربینی است. (مومنون، آیات 66 و 68)
عوامل ایجادی دشنام
انسان نباید کاری کند که زمینه دشنامگویی دیگران فراهم شود. همان طوری که خداوند از دشنامگویی به مقدسات مشرکان و کافران نهی کرده است؛ زیرا چنین عملی واکنش آنان را به همراه داشته و آنان را به دشنامگویی سوق میدهد، برخی از عوامل ایجاد دشنامگویی باید ترک شود عبارتند از:
1. ناسزاگویی به دیگران: از نظر قرآن حتی اگر حق با شما باشد شما نباید دیگران را دشنام گویید تا زمینه برای دشنام آنان فراهم نشود. (انعام، آیه 108) پس کسی که دشنام گوید باید آماده دشنام شنیدن باشد. امام علی(ع) میفرماید: من عاب عیب، و من شتم اجیب، و من غرس اشجار التقی اجتنی ثمار المنی؛هر که عیبجویی کند، عیبجویی شود و هر که ناسزا گوید، پاسخ (ناسزا) شنود و هر که درختهای تقوا بنشاند، میوههای آرزوها را بچیند. (کشف الغمه، ط-القدیمهًْ،ج 2، ص 346؛ بحارالانوار، ط- بیروت، ج 75، ص 79)
2. شوخی زشت: انسان به طور طبیعی از شوخی و مزاح و مداعبه خوشش میآید؛ زیرا شوخی بجا و زیبا موجب نشاط و سرزندگی آدمی میشود؛ اما به شرط آنکه مراعات حرمتها شود و گرایش به زشتی و پستی پیدا نکند. امام باقر(ع) میفرماید: خداوند عز و جل دوست دارد کسی را که در میان جمع شوخی کند به شرط آنکه ناسزا نگوید. (کافی، ط- الاسلامیه، ج 2، ص 663، ح 4) پس نباید کاری کرد که شوخی بستری برای دشنامگویی و زشتگویی شود.
3. تکبر: تکبر موجب میشود که دیگران به دشنام متکبر رو آورند. پس ترک تکبر لازم است. امام علی(ع) میفرماید: ثمرهًْ التواضع المحبهًْ، ثمرهًْ الکبر المسبهًْ؛ ثمره فروتنی دوستی است، ثمره تکبر ناسزا شنیدن است. (عیونالحکم و المواعظ، للیثی، ص 209، ح 4192 و 4193؛ مومنون، آیات 66 و 68)
۴. فرهنگ نادرست: یکی از ریشههای دشنامگویی، به فرهنگ نادرست بازمیگردد که در جوامع رایج است. انسان نباید در جوامع با تنوع و اختلاف فرهنگی، از اصطلاحات و واژگان و یا حتی رفتاری استفاده کند که موجب سوءاستفاده میشود. باید در جوامع با اختلافات و تنوع فرهنگی از فرهنگ برتر با زیرکی و هوشیاری استفاده کرد و فرصت و زمینه به دست دیگران نداد تا به دشنام و ناسزاگویی رو آورند. (بقره، آیه 104؛نساء، آیه 46)
5. تکرار دشنام: انسان باید از تکرار دشنام دیگری نیز خودداری کند؛ زیرا این خودش مصداقی از دشنامگویی و ترویج آن است و عاملی میشود تا این امر علیه خودش نیز استفاده شود و آثار دشنامگو بر وی بار شود. امام علی(ع) میفرماید: آن که سخن زشتی بشنود و بازگویش کند مانند کسی است که آن را گفته است. (شرح نهجالبلاغه، ابن ابی الحدید، ج 20، ص 273، ح 160)