kayhan.ir

کد خبر: ۶۵۰۰۵
تاریخ انتشار : ۱۶ دی ۱۳۹۴ - ۲۰:۴۰
به بهانه درگذشت چهل و هشتمین سالگرد جهان پهلوان تختی

راه تختی در ورزش نتیجه‌گرا گم شده است!(نکته ورزشی)


سرویس ورزشی -
در ورزشی که «کمیت محوری» و «نتیجه‌گرایی» در آن تبدیل به اصل اساسی شده است و ملاک موفقیت یا عدم موفقیت یک فدراسیون، یک تیم، یک مدیر، یک مربی، فقط و فقط «نتیجه» است و عدد و رقم و برد و باخت، در ورزشی که اخلاق، جوانمردی، فداکاری، مرام و مروت و تواضع و خاکساری، مردم‌دوستی و پهلوانی، در آن سخت کمرنگ شده است... و در روزهایی که مردم قدرشناس و جامعه فهیم ورزش ایران یاد و خاطره «تختی جهان پهلوان» را پاس می‌دارند و بر طبق سنتی همه ساله- به ویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی- به یاد او مجلس به پا می‌کنند و در ابن‌بابویه جمع می‌شوند و شعر می‌خوانند و مرثیه‌سرایی و سخنرانی می‌کنند، یکی از قهرمانان بزرگ و سرشناس ورزش دنیا، و از رقیبان و همدوره‌های زنده تختی، یعنی آلکساندر مدوید در جایی می‌گوید: «تختی روح جوانمردی، ایثار و گذشت را به من یاد داد.» توجه کنید، این سخنان یکی از شاخص‌ترین چهره‌هایی است که ورزش دنیا، تاکنون به خود دیده است، و باز می‌گوید: «تختی قهرمانی بود که روح و قلبی بزرگ داشت. تختی روح جوانمردی، ایثار و گذشت را در یکی از مبارزات پایانی ما، به من نشان داد.» و آن داستان معروف را به زبان خود حکایت می‌کند: «وی با وجود اینکه می‌دانست که زانوی راست من آسیب دیدگی شدید دارد، اما در هیچ زمانی از کشتی، به پای آسیب دیده من یورش نبرد و حتی نزدیک نشد. او قهرمان بزرگی بود که اخلاق و معنویت و قهرمانی رادر هم آمیخت و...» وصف تختی از زبان قهرمانی چون مدوید، در آن مصاحبه باز هم ادامه دارد که ما به همین که آمد، اکتفا کرده و کامل آن را باید در جایی دیگر خواند. اما در این مختصر عجالتاً با همین یک جمله مدوید کار داریم که می‌گوید: «... او در هیچ زمانی از کشتی به پای آسیب دیده من یورش نبرد و حتی نزدیک نشد.» جمله‌ای که بیش از هر چیز بیانگر این نکته هشدار دهنده و مهم است که تختی، ورزشکاری بود، که حتی در حساس‌ترین مسابقات و حیاتی‌ترین مراحل یک رقابت سنگین، حاضر نبود برای رسیدن به نتیجه، دست به هر کاری بزند و حتی به کاری که شاید از نگاه ظاهربینان و سطحی‌نگران یک امر عادی است که از «نقطه ضعف» حریف که در اینجا پای مجروح اوست، استفاده کنیم و اگر نکنیم حرفه‌ای! عمل نکرده‌ایم، اما از نگاه تختی این کار اگر در ورزش قهرمانی طبیعی و روال است اما عملی برخلاف مشی و مرام پهلوانی و برخلاف هدف ورزش بوده، که اعتلای فرهنگ مردانگی و جوانمردی است. او اگرچه شاید خود را از مقام و مدالی محروم می‌سازد، اما برای همیشه و حتی سال‌ها پس از مرگش نام و یاد خود را زنده می‌دارد و به عنوان یک «الگوی انسانی» که در عرصه ورزش تولد یافته و درخشیده، نزد غریبه و خودی، نسل امروز و دیروز، خود را به رخ می‌کشاند.
بارها نوشته و بر آن تأکید کرده‌ایم که ورزش ما، برای پیشرفت و برای بزرگی کردن، همه چیز دارد و نسبت به دیگران کمبودی ندارد، ورزش ما ریشه در تاریخ کهن و فرهنگ غنی این سرزمین دارد، که با پهلوانی و فتوت آمیخته و قرین است، امکانات، استعداد، سرمایه‌های مادی و غیرمادی و معنوی فراوان دارد، الگوهایی دارد که حتی یک نفرشان مثل «تختی» می‌تواند به تنهایی وضع و حال ورزش ما را از لحاظ فنی و اخلاقی تغییر دهد و در آن تحول بایسته ایجاد کند. سزاوار نیست این ورزش با این همه داشته و مایه و سرمایه و امکانات و پشتوانه مردمی و... در وضعیت فعلی باقی بماند و تمام و کمال در مسیر پیشرفت قرار نگیرد. سابقه تاریخی ورزش ما، رسم و روش قهرمانان بزرگ ما، انتظار و توقع مردم ورزشدوست و حامی ورزش و ورزشکاران ما، همه یک حرف و یک اصل را تکرار می‌کنند و آن اینکه پیشرفت ورزش در گروی کار ریشه‌ای و ساختاری و پرداختن همزمان و شانه به شانه به مقوله‌های فنی و فرهنگی است. محال است نگرش کنونی و شیوه فعلی که «نتیجه‌گرایی» افراطی بر آن سایه افکنده و همه ارزش‌ها و اصول دیگر را زیر سؤال برده است و حاکم شدن آن هم، نتیجه حاکمیت و نفوذ تفکرات غیر ورزشی، هر هری مسلک، سودجو یا در خوش‌بینانه‌ترین حالت، از مرحله پرت! است، به نتیجه برسد. کافی است همین الگوی تختی را در نظر بگیریم. قهرمانی که اخلاق و «تقوای ورزشی» را رعایت می‌کرد، در عرصه قهرمانی هم جزو سرآمدان بود پس چرا ما این الگوهای عینی و واقعی و با ارزش را رها کرده، به حرف‌های بی‌پایه وخط دهندگان غریبه و پرمدعیان تازه‌کار و از مرحله پرت چسبیده‌ایم؟! نتیجه این شده که در زبان و شعار «تختی- تختی» می‌کنیم، اما درعمل مسیری برخلاف آنچه امثال تختی‌ها طی کرده‌اند، در پیش گرفته‌ایم! و اصولاً سؤال این است که در کجای دنیا و کدام میدان ورزشی، قهرمانی و افتخار و سکو، با هرهری مسلکی و عدم رعایت بایدها و نبایدهای اخلاقی و انضباطی به دست آمده است؟!
ما اگر واقعاً امر ورزش را «جدی» بگیریم- که تاکنون نگرفته‌ایم- به آن اندازه خودش، نه بیش و کم،  اهمیت دهیم و آن را مقوله‌ای با کارکردهای متفاوت و تأثیرگذار اجتماعی در ابعاد مختلف فرهنگی، تربیتی، سیاسی، اقتصادی و... بدانیم، آن وقت کار را به دست کاردان خواهیم سپرد و از مدیران کاردان و سکانداران ورزش خواهیم خواست، تا دنبال «کوتاهترین راه» نباشند بلکه دنبال «بهترین راه» برای پیشرفت ورزش باشند و قبل از ساختن ریشه‌ای و ساختاری ورزش، زیاد دنبال نتیجه و مدال نباشند، چرتکه و ماشین حساب را کنار بگذارند و قبل از طی کردن پله‌های اول ساخت و ساز ورزش، فکر نقطه اوج و مدال‌آوری و قهرمانی نباشند و... که این دنیا را حساب و کتابی است و بر آن«قانون» و «اصول» حاکم است و هر کاری، مثلاً پیشرفت در هر عرصه‌ای راه و روشی دارد و «همینطوری نمی‌شود! و «همینطوری»، همین روشی است که با کمال تأسف ورزش ما با همه داشته‌ها، امکانات، الگوها و... در خیلی جاها، طبق آن عمل می‌کند!