بهرهای از کلام ولی امر مسلمین
جلوههایی از سیره حکومتی پیامبر(ص)
بدون شک تمامی ابعاد و جنبههای زندگی پیامبر اعظم(ص) بینظیر، منحصر به فرد و اسوه و الگو است از جمله آنکه سیرت حکومتی پیامبر الگویی بینظیر برای مسئولان و دولتمردان در تمامی قرون و اعصار است.
پیامبر اکرم(ص) در حکومتشان بر دلها حکومت کردند و زمامداریشان به دور از صدور فرامین خشک و بیروح و بدون پشتوانه اجرایی بود. ایشان برخلاف رسم حکومتهای مادی از مسندنشینی و عدم مردمداری و فرمان دادن آمرانه و حاکمانه صِرف، بری بوده و در عمل زندگی مردم را با دستورات الهی و اسلامی ممزوج مینمودند.
حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در خطبههاي نماز جمعه تهران در 28 مهر 1368 که مقارن با میلاد نبی مکرم اسلام(ص) و امام جعفر صادق(ع) بود، توضیحات مفصل و مبسوطی در مورد مهرورزی و جنبههای عاطفی و ارزشیِ سیرت حکومتی رسول الله فرمودند.
ایشان در طلیعه این بحث فرمودند:
«بحثى را كه امروز در خطبه اول مطرح خواهم كرد، نگاهى اجمالى و كلى به سيره رسول خداست. در ابتدا لازم است ولادت باسعادت آن بزرگوار و سبط معظّم او - امام صادق(عليهالصّلاه والسّلام) - را به همه شما و ملت ايران و همه ملتهاى مسلمان تبريك عرض كنم. نكتهاى كه امروز در بحث زندگى رسول اكرم(ص) مورد نظر من مىباشد، عبارت از اين مطلب است كه پيامبر اسلام براى آنكه ارزشها و اخلاق اسلامى كاملاً در جامعه جا بيفتد و با روح و عقايد و زندگى مردم مخلوط و ممزوج بشود، فضاى زندگى را با ارزشهاى اسلامى آغشته مىكرد.
يك وقت كسى دستور مىدهد يا توصيه مىكند كه مثلاً مردم حسن خلق و گذشت و صبر و استقامت در راه خدا داشته باشند و ظلم نكنند و دنبال اقامه عدل و داد باشند؛ يعنى توصيه و دستور دادن و تعليم دادن مطرح است - كه البته كار لازمى است و پيامبر اسلام هم تعليم مىداد يعلّمهم و درس معرفت و زندگى به مردم مىآموخت - اما يك وقت مطلب از ياد دادن بالاتر است؛ يعنى معلم كارى مىكند و رفتارى در پيش مىگيرد كه اين اخلاق و وظيفه اسلامى، در جامعه به شكل رنگ ثابت درمىآيد، با عقايد غلط مردم به مقابله برمىخيزد، با احساسات جاهلى و تهماندههاى رسوب كرده اخلاق غيراسلامى مبارزه مىكند و مقابل مىشود، به جامعه و مردم شوك وارد مىكند و در مقاطع مناسب و با روشهاى مناسب، كارى مىكند كه فضاى جامعه و محيط زندگى مردم، با اين صفت و اخلاق و روش خوب كاملاً ممزوج مىشود.
اگر يك جامعه بخواهد رشد كند و اخلاق صحيح اسلامى را در خود به وجود آورد، محتاج همين روش است. شايد در چند آيه قرآن كه «يزكّيهم» پس از «يعلّمهم» يا قبل از آن بيان شده است، مراد از تزكيه در اين آيات همين مطلب باشد؛ يعنى پاك كردن و طاهر كردن و پيراسته كردن مردم؛ مثل طبيبى كه به مريض خود فقط نمىگويد اين كار را بكن و اين كار را نكن، بلكه او را در محل مخصوصى قرار مىدهد و آنچه را كه او لازم دارد، به او مىدهد و مىخوراند و آنچه كه براى او مضر است، از او باز مىگيرد. پيامبر اكرم(ص)، چنين وضعيت و روشى را در طول بيستوسه سال نبوّت دنبال مىكردند؛ مخصوصاً در ده سالى كه در مدينه زندگى مىكردند و دوران حاكميت اسلام و تشكيل حكومت اسلامى بود.
من، چند مثال و نمونه را آماده كردهام تا مطرح بكنم. اين، براى امروز ما در نظام اسلامى خيلى مهم است؛ هم براى آحاد مردم و هم بهخصوص براى مسئولان و كسانى كه با جمعى سر و كار دارند و مجموعهاى از مردم به دهان آنها نگاه مىكنند و به حرف آنها گوش مىدهند. ما بايد توجه كنيم كه اگر بخواهيم آن تهماندهها و پسماندههاى اخلاق دوران طاغوت را - كه براى رشد و تعالى ما بسيار هم مضر است - از خودمان دور كنيم و بزداييم، چارهاى نيست جز اينكه در زندگى خود، همين روشهاى رسول اكرم(ص) را با شجاعت و قاطعيت عمل كنيم.»
ايجاد فضاى سالم در محيط زندگى مردم
رهبر انقلاب نخستین مثال بحثشان را به خصیصه و شاخصِ «ايجاد فضاى سالم و دور از تعصبهاى جاهلانه در محيط زندگى مردم» اختصاص دادند و نمونههایی برای این شاخص ذکر فرمودند.
ایشان فرمودند:
«يك مثال، به ايجاد فضاى سالم و دور از تعصبهاى جاهلانه در محيط زندگى مردم مربوط است. مىدانيد كه همه ملتها همينطور هستند و جز افرادى كه از لحاظ معرفت، به سطح خيلى بالايى رسيده باشند، وضعشان اينگونه است كه در موارد زيادى تعصبات و غرضها و مرضها و حقدها و امثال آن، بر زندگى آنها حكومت مىكند و مردم را از رفتار عادلانه و حق باز مىدارد و فضا را فضاى ناسالم مىكند.
بايد اين فضا را سالم كرد. براى ايجاد فضاى سالم و ايجاد خوشبينى ميان مردم، رسول اكرم(ص) غير از توصيههايى كه داشتند، روشهايى را هم اعمال مىكردند. بهخصوص در آن دوران كه اين مسئله بسيار مهم بود؛ چون اعراب جاهلى بين خودشان و نسبت به هم، حقدها و سوءظنهاى زياد و تعصبات قبيلهاى و فاميلى بسيارى داشتند و پيامبر اكرم(ص) بايد اينها را از دلهاى مؤمنين بيرون مىكشيد و دلهاى آنها را نسبت به يكديگر پاك و صاف و روشن مىكرد.
روايتى از پيامبر اكرم نقل شده كه فرمود: «لايبلغنى احد منكم عن احد من اصحابى شيئا فانّى احبّ ان اخرج اليكم و انا سليمالصّدر». پيش پيامبر مىآمدند و از يكديگر بدگويى مىكردند و چيزهايى را درباره يكديگر مىگفتند؛ گاهى راست و گاهى هم خلاف واقع. پيامبر اكرم(ص) به مردم فرمودند: هيچكس درباره اصحابم به من چيزى نگويد. دائماً نزد من نياييد و از همديگر بدگويى كنيد. من مايلم وقتى كه ميان مردم ظاهر مىشوم و به ميان اصحاب خود مىروم، «سليمالصّدر» باشم؛ يعنى با سينه صاف و پاك و بدون هيچگونه سابقه و بدبينى به ميان مسلمانها بروم.
اين، سخنى از پيامبر و دستورى درباره مسلمانها نسبت به شخص آن حضرت است. ببينيد چهقدر اين رفتار رسول اكرم(ص) كمك مىكند به اينكه مسلمانها احساس كنند كه در جامعه و محيط اسلامى، بايد بدون سوءظن و با خوشبينى با افراد برخورد كرد. در روايات داريم كه وقتى حاكميت با شر و فساد است، به هر چيزى سوءظن داشته باشيد؛ اما وقتى حاكميت با خير و صلاح در جامعه است، سوءظنها را رها كنيد، به يكديگر حسنظن داشته باشيد، حرفهاى هم را با چشم قبول بنگريد و گوش كنيد، بديهاى يكديگر را نبينيد و خوبيهاى هم را مشاهده كنيد.
بين مسلمانها رسم بود كه نزد پيامبر(ص) مىآمدند و دَرِ گوش آن حضرت حرفهايى مىزدند و به صورت نجوا، حديث مخفى و محرمانهاى را مىگفتند كه آيه شريفه نازل شد و مردم را از نجوا و دَرِگوشى با پيامبر نهى كرد؛ چون در ديگر مسلمانها ايجاد سوءظن مىكرد.»
حادثه «افك»
رهبر انقلاب در ادامه نمونه دیگری برای این شاخص ذکر فرمودند:
«در اين رديف، آن خاطره و حادثهاى كه خيلى مهم است و من بارها آن را در ذهن خود مرور كردم و به آيات اين حادثه در قرآن مراجعه كردم، حادثه «افك» است. در سوره مباركه نور، چند آيه مربوط به همين حادثه مىشود. حادثه «افك» بهطور خلاصه اين است كه يكى از همسران پيامبر، در يكى از جنگها از قافله عقب افتاده بود. پيامبر، آن همسرشان را به ميدان جنگ برده بودند، وقتى كه برمىگشتند و مىآمدند، او را نديدند. حالا به هر جهتى، يا آن مخدره خواب مانده بود و يا به دنبال حاجتى رفته بود. مسلمانها آمدند، يك وقت ديدند كه همسر پيامبر در ميان آنها نيست. مردى از مسلمانها پيدا شد و همسر پيامبر را به مدينه آورد.
حالا آن زن، كداميك از همسران پيامبر بوده، بين اهل سنت و شيعه اختلاف است. شيعه در رواياتشان مىگويند «ماريه قبطيه» بوده و اهل سنت مىگويند «عايشه» بوده است. اين، تعيين بحث انحرافى در روزگار ماست كه بگوييم كداميك از زنان پيامبر بوده است. اصلاً قضيه اين نيست كه ما بخواهيم ببينيم كدام زن پيامبر بوده كه اين آيات درباره تهمت به او نازل شده است. مسئله، مسئله ديگرى است؛ يك دستور اخلاقىِ اجتماعى بسيار مهم است.
بعد از آنكه اين مخدره به مدينه برگشت، بعضى از افراد هرزهگو و ياوهگو، زمزمهاى را ميان مردم انداختند كه اين خانم كجا بود و چرا عقب ماند و اين شخصى كه او را آورد، چه كسى بود؟! بدون اينكه تصريح كنند و تهمت مشخصى را متوجه بكنند، زمزمه و شايعهاى را در ميان مردم پخش كردند.
مسئله اين نيست كه آن مخدره، زن پيامبر است و بايد او را احترام كرد؛ در آيات قرآن، مسئله چيز ديگرى است. آيات سوره نور درباره «افك» - يعنى همين سخن دروغى كه منافقان و بدخواهان و افراد ناسالم در جامعه پخش و شايع مىكردند - به شدت حساسيت نشان مىدهد و چند آيه پىدرپى، با لحن بسيار تندى خطاب به مسلمانها ذكر مىشود كه چرا وقتى شما اين شايعه را شنيديد، نسبت به گوينده آن شدت عمل بهخرج نداديد - مستفاد از آيات اين است - و چرا اين شايعه را قاطعاً رد نكرديد.
در اين آيه، دو جا جمله با «لولا» شروع مىشود. اهل ادبيات عرب توجه دارند كه «لولا»ى تحذيريه وقتى بهكار مىرود كه انسان مىخواهد با كمال شدت و توبيخ كامل، به مخاطب خود بگويد: چرا اين كار را نكرديد؟ «لولا اذ سمعتموه ظنّالمؤمنون والمؤمنات بانفسهم خيرا و قالوا هذا افك مبين»: چرا وقتى كه شما مسلمانها (مؤمنين و مؤمنات) اين شايعه را شنيديد، به يكديگر حسنظن نشان نداديد و بهطور قاطع نگفتيد كه اين دروغ است؟ يكجاى ديگر مىفرمايد: «و لولا اذ سمعتموه قلتم ما يكون لنا ان نتكلّم بهذا سبحانك هذا بهتان عظيم»: چرا وقتىكه اين شايعه را شنيديد، نگفتيد كه ما حق نداريم اين شايعه را تكرار كنيم؟ اين، يك بهتان بزرگ است.
بعد در آخر اين آيات هم مىفرمايد: «يعظكماللَّه ان تعودوا لمثله ابدا ان كنتم مؤمنين». يعنى خدا به شما موعظه و نصيحت مىكند كه هرگز ديگر گِرد چنين شايعههايى نگرديد و ديگر چنين حادثهاى ميان جامعه اسلامى به وجود نيايد؛ اگر مؤمن هستيد. يعنى شرط ايمان اين است.»
رهبر انقلاب در ادامه نتیجهگیریشان از ماجرای حادثه افک را چنین تبیین فرمودند:
«همانطور كه اشاره كردم، مسئله اين نيست كه اين شخص، همسر پيامبر بود. اگر همسر پيامبر هم نبود، همين عتاب و خطاب و همين تكليف براى مؤمنين وجود داشت. لذا در اسلام اينگونه است كه اگر كسى، كس ديگرى را به بعضى از تهمتهاى خاص متهم كند، اگر نتواند آن را با چهار شاهدِ عادل ثابت كند، خود تهمت زننده محكوم است كه بر او حد جارى بشود. اينطور نيست كه شما حرفى را همينطور وسط فضا بيندازيد و ذهنها را مشوب و دلها را نگران و ناراحت كنيد و اگر توانستيد ثابت كنيد كه ثابت كردهايد و اگر هم نتوانستيد، سرتان را بگيريد و به راه خود برويد! نه، اگر نتوانستيد برخى از تهمتهايى را كه بر طبق آنها حد به مجرم زده مىشود، ثابت كنيد، خود شما بايستى به خاطر زدن اين تهمت، حد بخوريد و مجازات بشويد.
به نظر من، اين حادثه عظيمى در تاريخ اسلام و زمان پيامبر است كه به اين وسيله در محيط اسلامى، ريشه شايعهپراكنى در مسائل شخصى افراد - كه موجب سوءظن و بدبينى نسبت به يكديگر مىشود و محيط و فضا را ناسالم مىكند - كنده شد. اسلام، اينگونه است. پس، يكى از كارهاى رسولاكرم(ص) اين بود كه فضاى جامعه را يك فضاى مهربان و سرشار از مهر و محبت بسازد تا همه مردم در آن، نسبت به يكديگر محبت بورزند و به چشم حسن ظن و خوشبينى به يكديگر نگاه كنند. امروز هم تكليف ما همين است.»
زدودنِ دشمنيها و كينهها از دلها
«زدودنِ دشمنيها و كينهها از دلهاى مردم»، شاخص دیگری از سیرت حکومتی نبوی است که رهبر انقلاب در مورد آن میفرمایند:
«يك مورد و نمونه ديگر از همين تلاشِ فضاسازى پيامبر اين بود كه دشمنيها و كينهها را از دلهاى مردم بزدايد. در مورد قبلى، ايجاد حسنظن و فضاى سالم بود؛ ولى در اين مورد، مسئله بالاتر از اين است. يعنى بايد مسلمانان در جامعه اسلامى، از حالت بىتفاوتى نسبت به يكديگر خارج بشوند. اينكه مسلمانها با هم كارى نداشته باشند و هر كسى براى خود، دنياى جداگانهاى باشد و كارى به كار مسلمانهاى ديگر نداشته باشد، در اسلام پسنديده نيست و يكى از فصول زندگى رسول اكرم اين بود كه اين فضاى بىتفاوتى را، به فضاى محبت و همكارى و برادرى و ايجاد يك مجموعه همكار با يكديگر تبديل كند. اين، همان چيزى است كه امروز هم در نظام خود، به او احتياج داريم.
مسلمانها نسبت به يكديگر، بايد با علاقه و دلسوزى و بدون ذرهاى بىتفاوتى، سروكار داشته باشند. اينطور نيست كه اگر شما ديديد مسلمانى مورد ابتلا به حادثهاى قرار گرفته است، از كنار او بىتفاوت بگذريد. نه، همكارى و همدردى و دلسوزى و محبت متقابل بين مسلمانها، يكى از كارهاى بزرگ رسول اكرم(ص) بود. آن بزرگوار، تا آنجا كه حضور داشت و در سعه وجودش بود، نمىگذاشت كه در جامعه اسلامى، مسلمانها - حتّى در يك مورد - نسبت به كسى بغض و كينه و عداوت داشته باشند. يعنى پيامبر با حكمت و حلم خود، حقيقتاً يك محيط شيرين و سالم و فضاى آغشته به محبت را به وجود مىآورد.»
نخستین نمونهای که رهبر انقلاب برای این شاخص ذکر مینمایند عبارت است از:
«نقل كردهاند كه عرب بيابانگردى - كه از تمدن و شهرنشينى و آداب معاشرت و اخلاق معمولى زندگى چيزى نمىدانست - با همان خشونت صحراگردى خود، به مدينه آمد و خدمت پيامبر رسيد. آن حضرت، در ميان اصحاب خود - حالا يا در مسجد و يا در گذرگاهى - بودند. او، از ايشان چيزى خواست كه پيامبر هم به او كمكى كردند و مثلاً پول و غذا و لباسى به او دادند. بعد كه اين را به او بخشيدند، به او گفتند: حالا خوب شد؟ من به تو نيكى كردم؟ راضى هستى؟ آن مرد، به خاطر همان خشونت صحراگردى خود و صراحت و بىتعارفىاى هم كه اينگونه افراد دارند، به خاطر آنكه ظاهراً اين محبتها كمش بوده است، گفت: نه، هيچ كارى انجام ندادى و هيچ محبتى نكردى و اصلاً اين چيزى نبود كه تو به من دادى!
طبعاً اينگونه برخورد خشن نسبت به پيامبر، در دل اصحاب يك چيز ناخوشايند سنگينى بود. همه عصبانى شدند. چند نفرى كه اطراف پيامبر بودند، خواستند با عصبانيت و خشم، به اين عرب چيزى بگويند و عكسالعملى نشان بدهند؛ اما پيامبر فرمود: نه، شما به او كارى نداشته باشيد، من با او مسئله را حل خواهم كرد. از جمع خارج شدند و اين اعرابى را هم با خودشان به منزل بردند. معلوم مىشود كه پيامبر در آنجا چيزى نداشتند كه به او بدهند؛ والّا بيشتر هم به او مىدادند. او را به منزل بردند و باز چيزهاى اضافهاى - مثلاً غذا يا لباس يا پول - به او دادند. بعد به او گفتند: حالا راضى شدى؟ گفت: بله. مرد، در مقابل احسان و حلم پيامبر شرمنده شد و اظهار رضايت كرد.
پيامبر(ص) به او فرمودند: تو چند لحظه پيش، در مقابل اصحاب من حرفهايى زدى كه آنها دلشان نسبت به تو چركين شد. دوست دارى برويم همين حرفهايى كه به من گفتى و اظهار رضايت كردى، در مقابل آنها بگويى؟ گفت: بله، حاضرم. بعد پيامبر(ص) شبِ همان روز يا فرداى آن روز، اين عرب را برداشتند و در ميان اصحابشان آوردند و گفتند: اين برادر اعرابيمان خيال مىكند كه از ما راضى است؛ اگر راضى هستى، بگو. او هم بنا به ستايش پيامبر(ص) كرد و گفت: بله، من خوشحال و راضيم و - مثلاً - از رسول اكرم خيلى متشكرم؛ چون ايشان به من محبت كردند. اين سخنان را گفت و رفت.
بعد كه او رفت، رسول اكرم(ص) رو به اصحابشان كردند و فرمودند: مَثَل اين اعرابى، مَثَل آن ناقهاى است كه از گلهاى كه چوپانى آن را مىچراند، رميده و جدا شده باشد و سر گذاشته، به بيابان مىدود. شما دوستان من، براى اينكه اين شتر را بگيريد و او را به من برگردانيد، حمله مىكنيد و از اطراف، دنبال او مىدويد. اين حركت شما، رميدگى او را بيشتر و وحشتش را زيادتر مىكند و دستيابى به او را دشوارتر خواهد كرد. من نگذاشتم شما او را بيشتر از آنچه كه رميده بود، از جمع ما برمانيد. با محبت و نوازش، دنبال او رفتم و به گله و جمع خودمان برگرداندم. اين، روش پيامبر(ص) است.»
گردآوری: کامران پورعباس