آقای معاون وزیر! شما یکی خودکشی نکن (خبر ویژه)
در اتفاقی عجیب نمایشگاه یک روزهای از آثار یک نویسنده نهیلیست به بهانه تولدش در حسینیه ارشاد برپا شد.
پیش از برگزاری این نمایشگاه، خبرنگار یکی از خبرگزاریهای دولتی به سراغ سیدعباس صالحی، معاون فرهنگی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی رفته و از وی درباره مجوز نشر آثار صادق هدایت میپرسد. پاسخ آقای معاون اما، حیرت اهل فرهنگ و قلم را در پی دارد. او به خبرنگار میگوید که «صادق هدایت ممنوعالقلم نیست و آثار هدایت هم مانند آثار دیگر نویسندگان ایرانی است[!] طبیعتا زمینههای نشر آثارش با شرایط عمومی که نشر ما دارد، است[!] و طبق همان ضوابط ما در قوانین عمل میشود.»
اندکی بعد در همین خبرگزاری، خبر برپایی نمایشگاه آثار این نویسنده که در کارنامهاش توهین به ذوات مقدس اهلبیت - علیهمالسلام- را نیز دارد، در حسینیهای که یادآور سخنرانیهای پرشور شهید مطهری و دکتر شریعتی و یکی از پایگاههای فکری جوشش جوانان انقلابی است، منتشر میشود.
جهاننیوز با مرور این دو اتفاق و اظهار مینویسد: آنان که «صادق هدایت» را میشناسند، تنها انگشت حیرت میگزند اما بد نیست تا کسانی که آثار هدایت را نخواندهاند درباره او بیشتر بدانند. او نماینده روشنفکران کافهنشین است و از ملت و فرهنگ و مذهب خود بیزار است، اما در مقطعی نوعی حسرت نوستالژیک به ایران باستان پیدا میکند. در آثار وی توهین علنی به مقدسات دینی و ذات اقدس باریتعالی و ائمه معصومین(ع) دیده میشود. به راستی مخاطب قرار است از چنین شخص پوچگرایی چه بیاموزد. هدایت به عنوان کسی که النهایه از ایران باستانگرایی نیز دلزده میشود (همچنان که از فلسفه غنیمتشماری دم، بیآزاری هندی و سوسیالیسم نیز دلزده میشود) در برابر نه تنها اسلام، که ایران نیز قرار میگیرد و زندگی خویش را با پنجمین خودکشی به پایان میرساند.
حال باید از معاون فرهنگی وزیر ارشاد پرسید که چرا باید مواضعی اتخاذ کند که خاطره تلخ ایام وزارت ارشاد در دوره اصلاحات بار دیگر زنده شود؟ سرنوشت «خودکشی فرهنگی» مدیران این وزارتخانه مهم فرهنگی در آن دوره، با هزینه کردن خود پای تحقق اهداف تهاجم فرهنگی غرب، درس عبرت بزرگی نیست؟
پیش از برگزاری این نمایشگاه، خبرنگار یکی از خبرگزاریهای دولتی به سراغ سیدعباس صالحی، معاون فرهنگی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی رفته و از وی درباره مجوز نشر آثار صادق هدایت میپرسد. پاسخ آقای معاون اما، حیرت اهل فرهنگ و قلم را در پی دارد. او به خبرنگار میگوید که «صادق هدایت ممنوعالقلم نیست و آثار هدایت هم مانند آثار دیگر نویسندگان ایرانی است[!] طبیعتا زمینههای نشر آثارش با شرایط عمومی که نشر ما دارد، است[!] و طبق همان ضوابط ما در قوانین عمل میشود.»
اندکی بعد در همین خبرگزاری، خبر برپایی نمایشگاه آثار این نویسنده که در کارنامهاش توهین به ذوات مقدس اهلبیت - علیهمالسلام- را نیز دارد، در حسینیهای که یادآور سخنرانیهای پرشور شهید مطهری و دکتر شریعتی و یکی از پایگاههای فکری جوشش جوانان انقلابی است، منتشر میشود.
جهاننیوز با مرور این دو اتفاق و اظهار مینویسد: آنان که «صادق هدایت» را میشناسند، تنها انگشت حیرت میگزند اما بد نیست تا کسانی که آثار هدایت را نخواندهاند درباره او بیشتر بدانند. او نماینده روشنفکران کافهنشین است و از ملت و فرهنگ و مذهب خود بیزار است، اما در مقطعی نوعی حسرت نوستالژیک به ایران باستان پیدا میکند. در آثار وی توهین علنی به مقدسات دینی و ذات اقدس باریتعالی و ائمه معصومین(ع) دیده میشود. به راستی مخاطب قرار است از چنین شخص پوچگرایی چه بیاموزد. هدایت به عنوان کسی که النهایه از ایران باستانگرایی نیز دلزده میشود (همچنان که از فلسفه غنیمتشماری دم، بیآزاری هندی و سوسیالیسم نیز دلزده میشود) در برابر نه تنها اسلام، که ایران نیز قرار میگیرد و زندگی خویش را با پنجمین خودکشی به پایان میرساند.
حال باید از معاون فرهنگی وزیر ارشاد پرسید که چرا باید مواضعی اتخاذ کند که خاطره تلخ ایام وزارت ارشاد در دوره اصلاحات بار دیگر زنده شود؟ سرنوشت «خودکشی فرهنگی» مدیران این وزارتخانه مهم فرهنگی در آن دوره، با هزینه کردن خود پای تحقق اهداف تهاجم فرهنگی غرب، درس عبرت بزرگی نیست؟