kayhan.ir

کد خبر: ۵۹۰۶۶
تاریخ انتشار : ۰۵ آبان ۱۳۹۴ - ۱۹:۴۱
دیدگاه اساتید

ریخت‌شناسی جاسوسان دانشگاهی

سخنی به گزاف نرفته اگر گفته شود که برکشیدن انقلاب شکوهمند اسلامی در بهمن 1357، ضربات کاری و کوبنده‌ای بر پیکره شبکه‌های جاسوسی غرب و شرق در ایران‌زمین وارد نمود و یکی از پیامدهای این رویداد تاریخی، پرده‌برداری از ماهیت رسوای شماری از عناصری بود که تحت لوای استاد یا دانشجو در سپهر علمی و فرهنگی کشور به فعالیت علیه اسلام و منافع ملی کشور می‌پرداختند.


اسناد و مدارک کشف شده از سازمان امنیتی ساواک و دیگر مراکز اطلاعاتی و امنیتی فعال در دوران طاغوت مبین و مؤید این حقیقت است که سرویس‌های جاسوسی استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا، سرمایه گذاری وسیعی را جهت جذب و به کارگیری عناصر دانشگاهی جهت جاسوسی به نفع کشورهای متبوعشان به کار گرفته بودند. شواهد و قرائن متقن حکایت از آن دارد که حتی چهره‌های به ظاهر فلسفی چون هانری کربن نیز با اهداف و اغراض خاصی به مطالعه در فلسفه ایران و اسلام می‌پرداختند. بسیاری از چهره‌های دانشگاهی وابسته به حزب توده نیز ارتباطات گسترده و عمیقی با سرویس جاسوسی شوروی سابق داشتند و در مورد دیگر گروه‌های سیاسی نیز همین وابستگی به قدرتهای استکباری امری عیان و روشن بود. کشورهای غربی جهت جامه عمل پوشاندن به نیات و اهداف خویش در سپهر سیاست ایرانی از گذشته‌های دور تا کنون سرگرم جاسوسی و دسیسه چینی علیه ملت ایران بوده‌اند و به دلیل وجود یک جمعیت عظیم و فعال تحصیلکرده در ایران، قدرت‌های شرق و غرب سعی داشته و دارند که به واسطه نفوذ در بدنه دانشگاهی کشور، جامعه دانشگاهی کشور را از مسیر پیگیری آرمان‌های اسلامی منحرف کنند.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی که غربی‌ها منافع خویش را در تضاد با منافع انقلاب اسلامی دیدند با ابزار و یراق بسیار و به واسطه به  خدمت گرفتن شماری از عناصر خود فروخته داخلی، شروع به سم پاشی و دسیسه‌چینی علیه مبانی انقلاب اسلامی نمودند. یکی از اصلی‌ترین اقدامات غربی‌ها جهت رسوخ در ارکان نظام اسلامی، گماردن شماری از اساتید مزدور و نفوذی در گروه‌های آموزشی و پژوهشی فعال در دانشگاه‌های کشور بود. گروهک تروریستی منافقین از جمله گروهک‌های فعالی بود که سعی داشت با تحریک احساسات مذهبی و انقلابی جوانان، فضای سیاسی کشور را ملتهب کند و بدین وسیله بسترها و زمینه‌های لازم جهت به  راه انداختن بلوا و آشوب در دانشگاه‌های کشور را فراهم کند.
منافقین با همراهی شمار دیگری از گروهک‌های الحادی و التقاطی تمامی تلاش خویش را به کار بستند تا از طریق فتح دانشگاه‌های کشور، آرام آرام انقلاب اسلامی را به پرتگاه نیستی و قهقرا سوق دهند ولی واقعیت این بود که با رهبری داهیانه امام امت و حضور فعال ملت که نسبت به اهداف و نیات شیطانی منافقین و گروهک‌های محارب کاملاً واقف و هوشیار بودند، تمامی نقشه‌های پلید منافقین و اربابان خارجیشان در به شکست کشاندن انقلاب اسلامی نقش بر آب شد. وقوع انقلاب فرهنگی و متعاقب آن تلاش برای پاکسازی دانشگاه‌های کشور از لوث وجود اساتید وابسته به غرب و شرق یکی از مهم‌ترین اقدامات نظام جهت ایمن‌سازی دانشگاه از شر نفوذی‌های وابسته به شیاطین غرب و شرق بود. ولی بعد از رحلت جانسوز امام راحل، جریانی که دل خوشی از انقلابیون و عناصر حزب اللهی نداشت با شعار سازندگی و اصلاح طلبی رفته رفته بر تمامی شریان‌های علمی و فرهنگی کشور مسلط شد و در سایه اقدامات بعضاً خائنانه برخی اشخاص ذی نفوذ، شمار کثیری از عناصر حزب اللهی اصیل و دلسوز از حلقه‌های مدیریت دانشگاهی کشور کنار گذاشته شدند و فضا جهت جولان و یکه تازی عناصری فراهم شد که گرچه در ظاهر کباده دفاع از حریم ولایت و انقلاب را می‌کشیدند اما در مقام عمل به یاری استحاله گران و منافقان می‌شتافتند.
واقعیت این است که چه در دوران سازندگی و اصلاحات و چه دوران بعد از آن هیچ تحول کمی و کیفی در راستای تقویت جبهه انقلاب اسلامی صورت نگرفت و افراطیون مدعی اصلاح طلبی و منفعت طلبان متظاهر به اصولگرایی دست در دست هم به قلع و قمع نیروهای ارزشی و انقلابی اصیل پرداختند. همان نیروهای عاشق و بی‌غل و غشی که در فتنه آمریکایی-انگلیسی 88 سینه سپر کردند و اجازه ندادند که فتنه گران به اهداف پلید خویش نائل آیند و درست همین جاست که می‌باید بر خواص بی‌بصیرت و ساکتین فتنه نهیب زد و به آنها یادآور شد که بار اصلی این انقلاب نه بر دوش انقلابیون نادم و خواص آلوده بلکه بر ذمه همان جوانان غیور و عاشقی است که جز عشق به ولایت و جانبازی و پاکبازی در راه و مسیر اسلام و انقلاب، راه و رسمی نمی‌شناسند. پس، در تشخیص و تعیین میزان پایبندی افراد به ولایت و انقلاب، بنا به فرموده امام راحل آن چیزی که ملاک و معیار است، حال فعلی افراد است و آن چیزی که امروز زنگ خطری در راستای تداوم حیات و سلامت نظام دانشگاهی کشور محسوب می‌شود، وجود عناصر واداده و جاسوسی است که گاه و بیگاه به آمریکا و انگلیس چشمک میزنند و در مدح و رثای غربیها گوی سبقت را از دیگر رقبای مزدور خویش می‌ربایند. بی‌وجه نیست که سردمداران کاخ سفید بارها بر این امر تأکید کرده و می‌کنند که بهترین راه جهت براندازی جمهوری اسلامی، جنگ نرم و نفوذ در بدنه دانشگاهی و فرهنگی ایران است.
فراموش نکنیم که بانیان فکری و عملیاتی فتنه 88 همان اساتیدی بودند که در بسیاری از دانشگاه‌های کشور جا خوش کرده بودند و با انتشار مقالات و کتب ضاله به تئوری‌پردازی جهت انقلاب مخملی در ایران می‌پرداختند و جالب اینکه مسئولین دولتی در دولتهای مختلف نه تنها اقدام درخوری جهت شناسایی و مجازات این عناصر وطن فروش به عمل نیاوردند بلکه به صورت پیدا و پنهان  این خائنین به مام میهن را در کنف حمایت‌های بی‌شائبه خویش قرار دادند. در شرایط امروز کشور نیز شوربختانه پاره‌ای از مسئولین دانسته یا ندانسته در زمین بازی‌ای که دشمنان نظام طراحی کرده‌اند نقش آفرینی می‌کنند و شماری از عناصر خود فروخته داخلی نیز با سؤاستفاده حداکثری از بی‌مبالاتی و سهل‌انگاری همین مسئولین بی‌مسئولیت راه را جهت نفوذ در حساس‌ترین مراکز علمی و فرهنگی کشور هموار می‌کنند. امروز در سایه سیاست تساهل و تسامحی که سرلوحه برخی دستگاه‌های دولتی قرار گرفته است شماری از اساتید و دانشجویانی که سوابق تیره و تاری در خوش خدمتی به غربی‌ها دارند آزادانه و با فراغ بال سرگرم شبهه افکنی علیه مبانی دینی و سیاسی نظام هستند و در این میان اسفبارتر اینکه به موازات رشد کمی و کیفی جریانات مسأله‌دار در دانشگاه‌های کشور، عناصر مؤمن و انقلابی با موج انبوهی از تخریب‌ها و تهمت‌های مدعیان دروغین آزادی و روشنفکری روبرو می‌شوند.
واقعیت این است که در ادبیات سیاسی امروز کشور، جاسوس صرفاً به کسی اطلاق و الصاق نمی‌شود که به صورت مستقیم و عملی به خدمت سرویس‌های جاسوسی غرب در آمده است بلکه هر کسی که تحت هر عنوان و بهانه‌ای سخنی و یا نوشته‌ای در تخطئه و تخریب محکمات انقلاب اسلامی بر زبان و قلم جاری کند، جاسوس و خائن به نظام و رهبری محسوب می‌شود. امروز شاهد و ناظریم که به رغم وجود شماری از اساتید و دانشجویانی که تصریحاً و تلویحاً به تاخت و تاز علیه مبانی نظام و انقلاب مشغولند؛ این عناصر جاسوس به راحتی آب خوردن به استخدام گروه‌های آموزشی و پژوهشی در می‌آیند و در این میان عجیب‌تر اینکه  نطق کسی هم در اعتراض به این روند ناصواب در نمی‌آید.
واقعیت این است که تا زمانی که دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی کشور نخواهند و یا نتوانند که به شناخت و ارزیابی دقیق و صحیح از ریخت‌شناسی و صف بندی جریان‌های معارض نظام در سپهر دانشگاهی کشور نائل آیند حتی در صورت مقابله و مواجهه با فتنه گران از سوی همین نهادهای امنیتی، باز هم خیلی نمی‌توان به نتیجه بخش بودن سیاست ریشه کنی فتنه گران و منحرفان جاسوس از عرصه علم و فرهنگ کشور امیدوار بود. در حال حاضر سه جریان عمده و اثرگذار را می‌توان به عنوان جاسوسان نظام دانشگاهی کشور مورد شناسایی و ارزیابی قرار داد.
گروه نخست همان «قاسطین» و دشمنان تابلوداری هستند که از بدو پیروزی انقلاب اسلامی تا کنون آشکارا به تبلیغ علیه نظام پرداخته‌اند و به فراخور شرایط، درصدد ضربه زدن به اصل نظام بوده‌اند. این جریان گرچه در ابتدای انقلاب سر و صدای زیادی به پا می‌کرد و مستظهر به حمایت‌های کشورهای استکباری بود ولی با شروع انقلاب فرهنگی و مقاومت جانانه جریان حزب اللهی، بسیاری از سنگرهای خویش در دانشگاه‌های کشور را از دست داد و شمار بسیاری از وابستگان و نفوذی‌های این جریان متواری شدند و یا اینکه به دست عدالت سپرده شدند. البته هنوز هم شماری از اعضای وابسته به این جریان تحت لوای استاد و یا دانشجو به فعالیت علیه نظام مشغولند ولی به دلیل دامنه تأثیرگذاری پایین این جریان و شمار معدود نیروهای میدانی وابسته به آن  و از همه اینها مهمتر، اشراف کامل دستگاه اطلاعاتی بر گردانندگان و چهره‌های اثرگذار این جریان، خطر چندانی از ناحیه این مجموعه  که مرکب از گروه‌های مختلف سیاسی و فکری عموماً سکولار می‌باشد متوجه نظام نیست.
جریان دوم، همان جریانی است که تحت عنوان «ناکثین» از آن یاد می‌شود. اینها همان کسانی هستند که روزگاری نه چندان دور افکار و اندیشه‌های خط امامی داشتند ولی بعد از اتمام جنگ تحمیلی و رحلت امام راحل، رفته رفته دچار استحاله فکری شدند و این استحاله تا جایی تداوم و گسترش پیدا کرد که منتج و منجر به فتنه 78 و 88  شد. فتنه‌هایی که  گرچه گردانندگان اصلی آن آمریکا، انگلیس و اسرائیل بودند ولی به هرحال بخشی از انقلابیون نادم که پیشتر حساس‌ترین مسؤولیت‌های سیاسی و امنیتی کشور را در اختیار داشتند عامدانه و با نقشه قبلی فضای کشور را ملتهب نمودند و شماری از اساتید وابسته به همین جریان نیز با دمیدن بر آتش فتنه، کام  مستکبران را شاد نمودند.
جریان سوم جاسوسی مستقر در دانشگاه‌های کشور «مارقین» هستند. همان‌هایی که امروز تحت عنوان خواص بی‌بصیرت و ساکتین فتنه از آنها یاد می‌شود. اینها همان اساتید و مدیرانی هستند که تحت عناوینی چون اصولگرا و اصلاح طلب همچون موریانه مشغول تخریب ارزش‌های نظام هستند و اگر هم در این بازار داغ مشاطه گران و شامورتی بازان سیاست باز، شماری از نجیب‌ترین و ولایی‌ترین جوانان این دیار، ماهیت پلید و خائنانه این جریان را برملا کنند بلا درنگ با سونامی تخریب‌ها و بهتان‌های دستگاه اختاپوسی تبلیغاتی و میدانی حامیان و مزدبگیران سینه‌چاک این جریان روبرو می‌شوند. امروز در سایه سکوت سؤال برانگیز دستگاه‌های امنیتی و اطلاعاتی، اتحاد نامقدسی میان ناکثین و مارقین جهت تسلط بر امور و شئون علمی و فرهنگی کشور شکل گرفته است تا از این رهگذر، بسترها و زمینه‌های لازم جهت استحاله نرم و تدریجی نظام فراهم شود. اخراج اساتید حزب ‌للهی، بدنام کردن عناصر مؤمن و نخبه و ترویج فرهنگ اباحه گرانه غرب از جمله اقداماتی است که فتنه‌گران و منافقان در پی عملیاتی نمودن آن هستند. حال در چنین شرایطی که  شبکه جاسوسی دشمن با حرکتی نرم و خزنده در حال ریشه دواندن در تار و پود نظام دانشگاهی کشور است جا دارد که تمامی مسئولین اجرایی، قضایی و اطلاعاتی کشور با رصد نمودن تحرکات دشمن در دانشگاه‌های کشور، شبکه جاسوسی فعال در عرصه دانشگاهی کشور را شناسایی کنند و اجازه ندهند که  آینده جوانان این مرز و بوم به دست کسانی رقم زده شود که جز خیانت به کشور و ترویج فرهنگ غربی هنری در آستین  ندارند.
*حسن ملک زاده
 استاد دانشگاه