انبیاء(ع) عزادار امام حسین(ع)
آنچه در پی میآید گذری کوتاه بر برخی روایات نقلی تاریخی در خصوص حزن و اندوه عزاداری انبیای اولوالعزم بر مصائب امام حسین(ع) است که نشان میدهد عزای آن حضرت از ابتدای تاریخ مورد توجه انبیا و پاکان بوده است.
فلسفه عزاداری بر امام حسین(ع)
برای درک اینکه چرا عزاداری امام حسین(ع) دارای ویژگیهایی است که در هیچ یک از عزاداریها حتی نسبت به پیامبران و امامان معصوم(ع) انجام نمیگیرد، باید به نقش آن حضرت در احیای دین اسلام و اصلاح امت اسلام توجه کرد. امام حسین(ع) با شهادت خود و یاران و نیز اسارت خویشان و زنان و کودکان، پیام جاودانهای برای امت اسلام و بلکه جهانیان فرستاد تا شیوه درست زندگی در جامعه را بشناسد و سبک زندگی خود و جامعه را بر مدار آن تبیین کند. این پیام حاوی اصول کلی اسلام است که مهمترین آنها عدالتخواهی، ستمستیزی، امر به معروف و نهی از منکر، اصلاح فسادهای اجتماعی و مانند آن است.
این پیام به امت بلکه جهانیان کمک میکند تا برای تشخیص اهم از مهم در زندگی سرمشق داشته باشند و ارزش و اهمیت اصول عقلانی و وحیانی پیشین را در رسیدن انسان و جامعه به کمالات بدانند. آن حضرت(ع) شاخصهای اسلامی برای زندگی سالم و سعادتمند را تبیین میکند و هرگونه مدارا را با ظلم و بیعدالتی و فساد و فرار از امر به معروف و نهی از منکر را عین ضلالت، تباهی و بردگی میداند و رهایی از آن را عین آزادگی و کرامت انسانی میشمارد.
همین پیام انقلابی و اصلاحگرایانه امامحسین(ع) که در کربلا با خون نوشت و به تاریخ ارسال کرد، موجب شد تا پس از ایشان مردم راه و روش سلوک خود را با مسائل مهم اجتماعی و سیاسی بدانند و حتی شهادت را بر زندگی در ننگ وعار را بهتر دانسته و برای رهایی از ظلم و عار ابدی و بردگی فکری و سیاسی و اجتماعی تلاش کنند. دو اندیشهای که در اسلام بهویژه تشیع از قیام حسینی(ع) و عدالت جهانی مهدوی شکل گرفت، موجب شد تا امید به تغییر وضعیت نامطلوب و ظالمانه و همچنین لزوم تغییر وضعیت نامطلوب با عمل شهادتطلبانه، جامعه اسلامی را به پویایی و حرکت بکشاند. اینگونه است که جامعه اسلامی بر این باور است که چه بکشد و چه کشته شود پیروز است؛ چرا که یکی از دو حسن را به دست خواهد آورد یا پیروز شده و نظام عادلانه مطلوب را میسازد یا آنکه شهید میشود و به بهشت جاودانه میرود. (توبه، آیه 52)
از نظر تفکر شیعی با خاستگاه قرآنی و وحیانی، بر هر کسی لازم است که فلسفه قیام عاشورایی و حکومت جهانی مهدوی را زنده نگه دارد؛ چرا که این دو تفکر است که جهان عدالت محور را میسازد. بر همین اساس در آموزههای شیعی، از امام مهدی(ع) به عنوان منتقم یاد میشود که از ظالمان تاریخ و قاتلان امام حسین(ع) انتقام میگیرد و همان نظامی که امام حسین(ع) برای رسیدن به آن شهید شده را تحقق میبخشد. این همان فلسفه تاریخی است که شیعیان بر آن باور داشته و بدان امیدوارند.
پس عزاداری امام حسین(ع) به این انگیزه و هدف انجام میگیرد که سوخت موتور حکومت مهدوی را تامین کند؛ چرا که ظلمستیزی و شهادتطلبی برای عدالت است که یاران مهدی(ع) را از حالت انفعال بیرون آورده و به انسانهای فعال در عرصه جامعه و جهان تبدیل میکند. بدین ترتیب انتظار از حالت انفعالی خارج شده و به حالت فعال تبدیل میشود و زمینه تحقق حکومت عدالت محور و جهانی حضرت مهدی(عج) را فراهم میآورد.
به سخن دیگر، عزاداری امام حسین(ع) به معنای زنده نگه داشتن فلسفه قیام آن حضرت(ع) یعنی ایجاد حکومت صالح و عادلانه است که شیعیان آن را در حکومت مهدی(ع) بهطور کامل تجربه خواهند کرد؛ ولی این بدان معنا نیست که خود در حد و اندازه آنچه در توان دارند به اصلاحات اقدامات نکنند؛ چرا که واجب هر مسلمانی است که در حد استطاعت عمل کند (بقره، آیات 233 و 286؛ انعام؛ آیه 152؛ اعراف، آیه 42) و در حد توان خویش به اصلاحات بپردازد و فساد را ریشهکن کرده و ظلم را بردارد و عدالت را جاری سازد. (هود، آیه 88)
از آنجایی که امام حسین(ع) سبک زیست و چگونگی برخورد با مهمترین مسائل حوزه اجتماعی یعنی عدالت و امر به معروف و نهی از منکر و اصلاحطلبی و عدالتخواهی را بیان کرده است، میبایست با سرمشق قرار دادن آن حضرت(ع) این مسیر را همیشه زنده و جاوید قرار دهیم و عزاداری بهترین شیوه برای زنده نگه داشتن آن است؛ چرا که در عزاداری ویژه امام حسین(ع) به شکل تجمعات و هیئت عزاداری وشعار و برگزاری مراسم گوناگون در اشکال مختلف و مداحی و سخنرانی و مانند آن، این فلسفه بارها و بارها در گوش و جان مردم تکرار میشود و به صورت یک بینش و نگرش در مردم نهادینه میشود. از این رو دشمنان اسلام به شدت از عزاداری امام حسین(ع) و برگزاری باشکوه آن در قالب شعائرالله واهمه دارند و میکوشند تا به هر شکلی شده آن را محو و یا دستکم محدود ساخته یا منحرف کنند.
آغاز عزاداری برای امام حسین(ع)
عزاداری و برپایی عزا و گریه کردن بر عزیزان از دست رفته، در میان اقوام بشری در سرتاسر جهان رایج و متداول است. از گزارشهای تاریخی نیز به دست میآید که پیامبر(ص) بر فراق فرزندش ابراهیم گریست. عزاداری حضرت فاطمه زهرا(س) برای پدر بزرگوارش چنان مشهور و معروف است که دیگر نیاز به ذکر آن نیست. آن حضرت(س) برای رحلت پیامبر(ص) و غصب خلافت و ظلم بر امیرمومنان(ع) طوری میگریست که به خاطر گریههای شبانهروزی و معترضانهاش مورد اعتراض قرار گرفت. همین مسئله موجب شد تا ایشان به ناچار بیتالاحزان را به وجود آورد. آن حضرت(س) دست حسن و حسین(ع) را میگرفت و برای عزاداری و گریه به آنجا میرفت.
اما عزاداری برای امام حسین(ع) تنها به پس از شهادت یا آغاز تولد ایشان ارتباط ندارد و بر پایه روایات بسیار این امر سابقهای بس طولانی دارد. بنابراین روایات نخستین کسی که بر امام حسین(ع) گریست و برای او عزاداری کرد، حضرت آدم(ع) بود. میگویند هنگامی که حضرت آدم(ع) هبوط کرد، وقتی به عرفات رسید و در آنجا به سوی عرش الهی نگاه کرد و اسماء خمسه و نور آنها را دید از جبرئیل خواست تا این اسماء را به او یاد دهد. پس آدم(ع) خدا را با این اسماء خواند: یا حمید بحق محمد، یا عالی بحق علی، یا فاطر بحق فاطمه، یا محسن بحق الحسن و الحسین و منک الاحسان.
میگویند: حضرت آدم(ع) یکی یکی این اسماء طیبه را میگفت تا رسید به اسم امام حسین(ع) و وقتی این نام را بر لبش جاری ساخت، حزن و اندوه زیادی بر قلبش مستولی شد و اشک از هر دو دیدهاش جاری گشت. حضرت آدم(ع) از جبرئیل علت این امر را پرسید. پس جبرئیل نیز برای او مصیبت امام حسین(ع) را نقل کرد و گفت: ای آدم! این حسین فرزند توست که مبتلا به مصیبت بزرگی میشود. مصیبتی که تمام مصائب در مقابل آن اندک و کوچک است.
آدم(ع) پرسید: آن، چه مصیبتی است که همه مصائب در مقابل آن اندک است؟ جبرئیل گفت: ای آدم! این حسین در حالی که غریب و بیکس و تنهاست و هیچ یار و یاوری ندارد و فریاد میزند: واعطشاه وا قله ناصراه (داد از تشنگی، فریاد از کمی یار) با لب تشنه کشته میشود.
عطش و تشنگی او به حدی است که آسمان در دیده او تیره و تار گشته و هیچ کس او را اجابتی نمیکند مگر به ضرب شمشیر. ای آدم! سرش را از قفا مانند گوسفند ذبح میکنند و سرهای بریده او و یارانش را بر روی نی زده و به همراه حرم او که به اسارت گرفتهاند شهر به شهر میگردانند. (بحارالانوار، ج44، ص 245)
در خبر است که هنگامی که حضرت نوح(ع) با کشتی خود بر روی آب بود، به مکانی رسیدند که هوا طوفانی شد و کشتی به تلاطم افتاد، همه ترسیدند که مبادا غرق شوند. حضرت نوح(ع) با خدا مناجات کرد و عرضه داشت: خداوندا این چه سرزمینی است؟ من تمام زمین را گشتم و چنین حالتی به من دست نداد. در این هنگام جبرئیل نازل میشود و نام این سرزمین و نحوه شهادت حضرت اباعبداللهالحسین(ع) را برای ایشان نقل میکند و حضرت نوح(ع) و افراد کشتیاش برای مصائب وارده بر ایشان گریه میکنند. (بحار، ج 44، ص 243)
گریه حضرت ابراهیم(ع) بر امام حسین(ع)
حضرت ابراهیم خلیلالله بارها و بارها برای مظلومیت و مصائب حضرت سیدالشهدا(ع) اشک ریخت، که از آن جمله زمانی که ملکوت آسمان و زمین را مشاهده کرد و نور حضرت امام حسین(ع) را دید محزون شد و گریست. (بحار، ج 36، ص151)
امام رضا(ع) میفرماید: در آن هنگام که حضرت ابراهیم(ع) قصد ذبح کردن فرزندش حضرت اسماعیل(ع) را کرد خداوند گوسفندی را فرستاد تا او به جای فرزندش ذبح کند، حضرت ابراهیم(ع) دلگیر شد زیرا دوست داشت تا آن هدیه خداوندی نمیآمد و او پسرش را ذبح کرده و دلشکسته میشد و به درجه رفیع صبر و رضا نایل میگشت، در این هنگام از سوی پروردگار وحی میآید: ای ابراهیم! محبوبترین مخلوقات من در نزد تو چه کسی است؟
حضرت ابراهیم(ع) عرض کرد: حبیب تو حضرت محمد(ص) وحی آمد که: آیا فرزند او را بیشتر دوست داری یا فرزند خود را؟ حضرت ابراهیم(ع) عرض کرد: فرزند حبیب تو را بیشتر دوست میدارم. وحی آمد که: آیا ذبح شدن فرزند او به دست دشمنان، بیشتر دل تو را به درد و رنج میآورد یا ذبح کردن پسر خود در طاعت من. حضرت ابراهیم(ع) عرض کرد: ذبح فرزند او به دست دشمنان، بیشتر دلم را میسوزاند. پس خداوند میفرماید: ای ابراهیم، عدهای که گمان میکنند از امت رسول خاتم هستند، او را با شقاوت و بیرحمی و بسان گوسفند ذبح میکنند و با انجام این عمل مستحق عذاب دردناک و خشم من میشوند. ای ابراهیم! من به خاطر حزن و اندوه تو و دلشکستگی تو بر حسین، مرتبهات را بالا برده و تو را به درجه رفیع صبرکنندگان در مصائب میرسانم و این جریان تفسیر آیه (و فدیناه بذبح عظیم) است که فرمود: ذبیحه بزرگی را فدای او کردیم. (بحار، ج 44، ص 225، عیونالاخبار، ج1، ص 209 و سوره صافات، آیه 107)
در جای دیگر حضرت ابراهیم(ع) هنگامی که بر اسبش سوار بود به وادی مقدس کربلا میرسد و در حین عبور از آنجا اسبش او را بر زمین میزند که در همین حین سر او شکسته و خون از سرش جاری میشود، به خداوند عرض میکند: چه گناهی از من صادر شده که من باید به خاطر آن چنین عقوبت شوم؟ اسبش به سخن درمیآید و میگوید: ای خلیل خدا! بدان که اینجا محل به شهادت رسیدن فرزند حضرت خاتمالانبیاء(ص) است و برای تأسی به آن بزرگوار و شریک بودن در مصائبش خون سر تو نیز مانند خون او بر روی زمین جاری شده است. (بحار، ج 44، ص 243)
روایت است که گوسفندان حضرت اسماعیل(ع) در کنار فرات میچریدند. روزی شبان آنها به خدمت حضرت اسماعیل(ع) آمد و گفت: چند روز است که گوسفندان از این نهر آب نمیآشامند. پس حضرت در مناجات با خدا از سبب این حالت سوال کرد. همان ساعت حضرت جبرئیل(ع) از طرف خداوند خدمت حضرت اسماعیل(ع) نازل شد و گفت: ای اسماعیل سبب این حالت را از گوسفندان بپرس، آنها پاسخت را خواهند داد. پس آن حضرت از گوسفندان پرسید: چرا از این رودخانه آب نمینوشید؟
گوسفندان به زبان فصیح پاسخ دادند: به ما خبر رسیده که فرزند تو حسین- که سبط گرامی محمد(ص) است- در این زمین با لب تشنه کشته خواهد شد پس ما از این آب نمیآشامیم به جهت حزن و اندوه برای تشنگی آن بزرگوار. (بحار، ج44، ص 243)
روزی شخصی از بنیاسرائیل حضرت موسی(ع) را دید که با شتاب و با حالتی خاص و در حالی که رنگ به رخساره ندارد برای عبادت و مناجات با خدا میرود عرض کرد: ای نبی خدا من گناه بزرگی انجام دادهام و میدانم که اکنون برای مناجات با خدا و همصحبتی با او میروی. ای پیامبر خدا از تو طلب و خواستهای دارم و میخواهم از خداوند سوال کنی آیا گناه مرا میبخشد؟ حضرت موسی(ع) پذیرفت و هنگام مناجات با خداوند عرض کرد: ای خداوند بزرگ تو عالمی به آنچه که میخواهم تکلم نمایم، آن مرد که بندهای از بندگان توست گناهی را مرتکب شده و از من خواسته تا برای او به درگاه تو طلب عفو و رحمت نمایم. از جانب خداوند خطاب رسید: ای موسی هر کس از من طلب مغفرت و بخشش کند من او را مورد رحمت و غفران خود قرار میدهم به جز قاتل حسین(ع). حضرت موسی(ع) عرض کرد: حسین کیست؟ خطاب رسید: همان کسی که ذکر او و احوالات او در گذشته و در کوه طور برای تو گفته شده است. عرض کرد: چه کسی او را میکشد؟
خداوند فرمود: او را جماعتی طاغی و ستمگر که خود را از امت جد او میشمارند میکشند و اسب او فرار کرده و شیههکشان میگوید: ای داد از امتی که فرزند پیغمبر خود را میکشند. این ستمگران، بدن او را بر روی خاکها بیغسل و بیکفن رها کرده و حرم او را غارت میکنند و زنان او را به اسارت گرفته، یاران او را شهید و سرهایشان را بر سر نیزهها کرده و در بلاد مختلف میگردانند. ای موسی اطفال صغیر ایشان از تشنگی هلاک شده و بزرگانشان از شدت تابیدن آفتاب، پوست بدنشان به هم کشیده میشود. در این هنگام حضرت موسی(ع) گریست و خطاب رسید ای موسی بدان که هرکس گریه کند در عزای او یا بگریاند یا خود را شبیه به گریستن کند، آتش را بر بدنش حرام میکنم (بحار، ج 44، ص 308)
همچنین حضرت موسی(ع) در ملاقاتی که با حضرت خضر(ع) داشت برای او از آل حضرت محمد(ص) و قضیه امام حسین(ع) میفرماید و هر دو برای مصائب امام حسین(ع) گریه میکنند. (بحار، ج 13، ص 301 و تفسیر قمی، ج 2، ص 382)
هنگامی که حضرت سلیمان نبی(ع) به همراه حشم و خدم از روی هوا گذر میکرد به سرزمین نینوا رسید، باد او را سه دور، به دور خود چرخانید و به سوی زمین آورد. حضرت سلیمان نبی(ع) از باد خواست که بگوید چرا این عمل را مرتکب شده است؟ باد در پاسخ او گفت: ای نبی خدا! اینجا سرزمین به شهادت رسیدن حضرت امامحسین(ع) است و روضه احوالات حضرت سیدالشهدا(ع) را برای او نقل کرد. (بحار، ج 44، ص 244)
نقل شده که زکریا از خداوند در مورد اسماء خمسه طاهره سوال کرد و خواست تا آن اسماء را به او هم بیاموزد، جبرئیل نازل شد و آن اسماء را به او یاد داد. زکریا نیز آن اسماء را ذکر نمود و حالات عجیبی بر او مستولی شد. او هرگاه نام حضرت محمد(ص)، علی(ع) و فاطمه(س) و حسن(ع) را میبرد غم و اندوه از دلش رخت برمیبست اما همین که نام حسین(ع) را میبرد بغض گلویش را میگرفت و دلش به طپش میافتاد و اشکانش جاری میشد.
او به خداوند عرض کرد: خدایا چه میشود که نام آن چهار بزرگوار مرا از هم و غم نجات میدهد ولی اسم حسین(ع) را که میبرم اشکانم جاری میشود و دلم میشکند؟
خداوند او را از قضیه شهادت حسین(ع) خبر داد و فرمود (کهیعص) پس کاف به کربلا و (هاء) به هلاکت و کشته شدن عترت طاهره و (یاء) به یزید قاتل و کشنده امام حسین(ع) و (عین) به عطش او و (صاد) به صبرش بر مصائب دلالت دارد. چون ذکریا این مصائب را شنید تا سه روز از مسجد بیرون نیامد و کسی را به حضور نپذیرفت و پشت هم میگریست و عرض میکرد خدایا آیا بهترین خلق خود را به مصیبت فرزندش مبتلا میکنی؟ و سپس از خدا خواست تا او را فرزندی عطا کند که محبت او در دلش بسیار باشد و او نیز به سرنوشت امام حسین(ع) دچار شود، خداوند نیز حضرت یحیی را به او عطا فرمود و حضرت یحیی نیز همانند حضرت سیدالشهدا(ع) به دنیا آمد (یعنی مدت حمل او شش ماه بود) و سر از بدن او نیز جدا ساختند. (بحار، ج 44، ص 223 و احتجاج،ج 2، ص 272)
هنگامی که حضرت عیسی(ع) به همراه حواریون خود از سرزمین کربلا عبور میکردند حزن و اندوه زیادی آنان را فرا میگیرد که آنان از خدا سبب پیدایش چنین حالتی در وجودشان را جویا میشوند. به دستور خداوند حیوانات وحشی (آهوان) برای آنان واقعه و جریان کربلا و مصائب حضرت سیدالشهدا(ع) را بازگو میکنند و حضرت مسیح(ع) و حواریون برای آن همه مصائب و مظلومیت حسین(ع) گریه میکنند. (بحار، ج 44، ص 253 و امالی صدوق، مجلس 87، ص 479)