kayhan.ir

کد خبر: ۵۸۶۱۲
تاریخ انتشار : ۲۸ مهر ۱۳۹۴ - ۲۰:۲۶

اثر بخشی امربه معروف سالار شهیدان(ع) (خوان حکمت)


پيام نهضت حسيني (ع) اين است كه( اُمِرْتُ لِاَعدِلَ بِينَكُم(1)، نهضت آن حضرت از اينجا شروع شده كه فرمود: مگر نمي‌بينيد به حق عمل نمي‌شود ؟ مگر نمي‌بينيد از باطل صرف نظر نمي‌شود؟ مگر نمي‌بينيد عدل دفن شده؟ مگر نمي‌بينيد ظلم حاكم است؟! من مأمورم كه عدل را معنا كنم و احياء كنم؛ مأمورم كه حق را معنا كنم و احياء كنم. آنهائي كه مأموريت ويژه دارند، نقطة عطفي در تاريخ ايجاد مي‌كنند. اين نقطة عطف،يعني ورق را بر مي‌گردانند. عدّه‌اي كه بيراهه مي‌روند، آنها را منعطف مي‌كنند، به سر راه مي‌آورند. وجود مبارك ولي‌عصر نقطة عطف جهان بشريت و تاريخ است.
تعبير نوراني علي بن ابيطالب (ع) دربارة ظهور امام زمان (ارواحنا فداه)اين است كه: يَعطِفُ الهَوي عَلَي الهُدَي اِذْ عَطَفُوا الهُدَي عَلَي الهَوي(2). فرمود: وقتي ولي‌عصر (ارواحنا فداه) ظهور كرد، او نقطة عطف تاريخ است. يعني اوراق را بر مي‌گرداند، جامعه‌اي كه بيراهه رفته‌اند و هوا‌مدار شدند، آنها را هدايت محور مي‌كند، آنها را بر مي‌گرداند. جامعه آمدند هدايت را بر هوا و هوس منعطف كردند، ولی ولي‌عصر (ارواحنا فداه) كه ظهور مي‌کند، هواي مردم را منعطف مي‌كند به هدايت الهي. هر وقت چنين حادثه‌اي رخ داد، مبارزه شروع مي‌شود؛ چه در مسئله نبوّت و رسالت، چه در مسئله امامت و چه در مسئله نيابت از آنها. ذات أقدس اله به داوود پيامبر كه رهبري انقلاب را به عهده گرفت، فرمود: يا داوُودْ اِنّا جَعَلْناكَ خَليفَهً فِي الاَرضْ فَاحْكُمْ بِينَ النّاسِ بِالحَقّ (3)، تو مأمور خاصّ براي اجراي حق هستی. وقتي حق را با عقل و با عدل هماهنگ مي‌بينيد، مي‌بينيد تفسير صحيح حق همان عدل است و عقل.
وقتي از علي بن ابيطالب سئوال كردند: عاقل كيست؟ فرمود: كسي كه هر كاري را در جاي خودش انجام مي‌دهد. قهراً عقل مصداقاً همان عدل است؛ خواه در مسائل اعتقادي، خواه در مسائل اخلاقي، خواه در مسائل فقهي و حقوقي. لذا مي‌بينيد قرآن كريم وقتي از معارف توحيدي سخن به ميان مي‌آورد، مي‌فرمايد: شرك ظلم است: اِنَّ الشِّركَ لَظُلمٌ عَظيم(4). يعني انسان به جای اینکه معتقد باشد جهان مبدائي دارد، عالم و آدم را يك مبدائي آفريد؛ اگر اين سِمت را از خداي سبحان بگيرد، به طبيعت بدهد، به بخت و اتفاق بسپرد، به تصادف بسپرد؛ اين را مي‌گويند: ظلم. براي اينكه اين كار و اين آفرينش را از خدا گرفته،‌ به غير خدا داده. حقّ الهي را اداء نكرده، مي‌شود ظلم؛ چيزي كه ناحق بود به او اِسناد داد، مي‌شود ظلم.
اگر انسان در مسائل اخلاقي كجراهه برود، بيراهه برود، يا راه ديگران را ببندد؛ اين در حقيقت به خودش ظلم كرده است كه اين بحث خاص خود را دارد. پس اگرعدل معنايش اين است كه هر چيزي در جاي خود قرار بگيرد، بايد منبع موضع هر چيزي را از آفريدگار آن چيز فرا بگيريد. اسلام حرفي براي گفتن دارد؛ چه قانون محلّي، چه منطقه‌اي، چه بين‌المللي. چه براي كشور خودش حرفي براي گفتن دارد، چه براي منطقه‌هاي مسلمان و موحدنشين حرفي براي گفتن دارد، چه در سطح جهان كه عدّه‌اي ملحدند، عدّه‌اي موحد حرفي براي گفتن دارد؛ چون در هر 3 بخش قرآن كريم منبع معرفتي و هستي‌شناسي اين حقوق را مشخص كرده است.
نمونه‌اي از دين فروشي رسمي بني‌اميه
سالار شهيدان، حسين بن علي كه نهضت كرد، براي همين جهت بود. فرمود: مگر نمي‌بينيد اينها يا حق را درك نمي‌كنند، يا به ميل خود تفسير مي‌كنند. چون به ميل خود تفسير كردن، دين را به اسارت در آوردن است. ابوريحان بيروني از حكماي بزرگ معاصر مرحوم بوعلي سينا است. در طي اين هزار سال مرداني به عظمت ابوريحان و امثال او كم آمده. ابوريحان بيروني در آن تحقيق مالِ الهِنداش نقل مي‌كند، در سال 53 هجري قمري معاويه بعد از اينكه آن مناطق بت‌پرست‌نشين فتح شده است، بت‌هاي مُرصّع و مزيّني كه از غرب به شام آمده بود؛ آنها را از راه دريا و كشتي براي سلاطين بت‌پرست هند می‌فرستاد، چون اينگونه از بت‌ها را سلاطين بت‌پرست هند به قيمت‌هاي گران مي‌خريدند . سال 53 هجري معاويه به عنوان خليفة اسلامي، به عنوان جانشين پيامبر اين بت‌هاي مُرصّع و مزيّن را از راه دريا به وسيلة كشتي براي سلاطين هند مي‌فرستاد تا پولي تهيه كند. اين شده خليفة مسلمانها كه از راه بت‌فروشي و ترويج بت‌پرستي درآمدي داشته باشد! اين سال 53 هجري بود. سالار شهيدان سال 60 و 61 قيام كرده است؛ يعني 7 سال بعد از آن.
قيام سالار شهيدان (ع)، بر پايه ايجاد شرایط هموار براي اثر بخشي مبارزه
امر به معروف كه اين هفته به عنوان «هفتة امر به معروف» است، وقتي لازم است كه اثر داشته باشد. گاهي امر به معروف اين است كه انسان تا مرز شهادت هم برود، امّا بايد مؤثر باشد. گاهي انسان كشته مي‌شود و خونش هدر مي‌رود، نَسياً مَنسيّا است؛ اينجا چنين امر به معروف و نهي از منكري بي‌اثر است. وجود مبارك علي بن ابيطالب از ظلم امويان با خبر بود، از ظلم سقيفي‌ها با خبر بود؛ فرمود: الآن من ديدم هم فرهنگ مردم آماده نبود، هم آنها داهيه‌اي(سیاستمداری) داشتند كه مي‌توانست اوضاع را بد جلوه بدهد و ما را به عنوان اينكه باطل‌گرا هستيم معرفي بكند؛ در آن صورت خون ما هدر مي‌رود.
حضرت در نهج‌البلاغه فرمود: من بررسي كردم، ديدم من ماندم و اعضاي خانواده‌ام و اگر قيام بكنيم، همة اينها را مي‌كشند، همة اينها را در مدينه دفن مي‌كنند، براي ما جامة مشكي در بر مي‌كنند و عزا مي‌گيرند و مجلس ختم مي‌گيرند و نام ما و ياد ما و شهادت ما نَسياً مَنسيّا مي‌شود؛ فَضَنَنْتُ بِهِم(5)، من ضِنّت ورزيدم. « ضِنّت » يعني بُخل، من حاضر نشدم كشته بشوم و بچه‌هايم كشته بشوند. يك وقتي آدم كشته مي‌شود كه خونش اثر داشته باشد، نظير جريان لِيلَهُ المَبيت. فرمود: ما از شهادت گريزان نيستيم، به استقبال شهادت رفته و مي‌رويم: فَاِنَّ كَرامَتَنَا الشَّهادَه(6). اصلاً طاها و ياسين فرزندان شهادتند؛ ولي شهادت يك وقتي دارد، يك اثري دارد.
وجود مبارك ابي عبدالله هم 10 سال بعد از شهادت امام مجتبي (ع) ساكت بود، او اوضاع را از نزديك مي‌ديد. مي‌ديد كه معاويه به عنوان خليفة مسلمانها دارد بت‌فروشي مي‌كند، مگر چيزي بدتر از بت‌فروشي هست ؟ اگر ابراهيم خليل بود، آن تبر را به دست گرفت؛ فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً اِلّا كَبيراً لَهُم(7). و اگر جدّ بزرگوارِ حسين بن علي، وجود مبارك رسول گرامي (عليهم السَّلام) بود، فرمود: همة اين بت‌ها را از پشت بام كعبه به دور بيندازيد و زیر باب بَني‌شِيبه دفن كنيد. شما در اين رساله‌ها مي‌خوانيد كه حاجي وقتي وارد حرم مطهّر الهي، مسجد الحرام مي‌شود؛ مستحب است از باب بَني‌شِيبه وارد بشود؛ چون حضرت اين بت‌ها را آنجا دفن كرده تا هر كسي مي‌آيد روي اين بت‌ها پا بگذارد. وگرنه باب بني‌شيبه خصوصيتي ندارد كه از آن در وارد شدن مستحب باشد! گرچه اين باب بني‌شيبه كه فعلاً در مَسعي بين صفا و مروه است، اين آن نيست؛ ولي اين بتها را زير آن دمِ در باب بني‌شيبه دفن كردند تا مردم روي اين بت‌ها پا بگذارند.
همين صحنه را وجود مبارك ابي عبدالله ديد كه معاویه به عنوان اسلام دارد بت‌فروشي مي‌كند و نشر مآثر بت است. در حقيقت او اسلام را قبول نداشت، منتها چاره‌اي نداشت، نمي‌توانست بگويد: لَعِبَ الهاشِمُ بِالمُلك(8). مثل یزید که بعدها جريان كربلا را به پا كرد و گفت: خبري نبود (معاذ الله)! بنابراين وجود مبارك ابي‌عبدالله ديد در مسئله اعتقادات ظلم راه پيدا كرده،‌ در اخلاق ظلم راه پيدا كرده، در فقه ظلم راه پيدا كرده، در حقوق هم ظلم راه پيدا كرده.
اين عدالت تنها در مسئله مال نيست؛ ضعيف‌ترين عدل، عدل مالي است؛ ضعيف‌ترين عدل، عدل بيت‌المال است؛ قوي‌ترين عدل،‌ عدل توحيدي است. آنكه به خدا معتقد است، رانت‌خواري نمي‌كند، رشوه‌خواري نمي‌كند، عشوه نمي‌كند و مانند آن و اگر شما مي‌بينيد يك كسي دستش به بيت‌المال رسيده، باكش نيست؛ براي اينكه مشكل معرفتي دارد. او اگر خدا را حاضر و ناظر بداند و بفهمد گناه سمّ است و بفهمد اين گناه متعفّن است؛ اين كار متعفّن را انسان نمي‌تواند پنهان كند، بوي بد آن گناه، او را رسوا مي‌كند؛ هرگز دست به اين كار نمي‌زند.
اثرات تلخ گناهان مخفي در عرصه اجتماعي براي انسان تبهكار
كار بد نه تنها بويش بد است، بلكه بويش عالمگير است. انسان وقتي خلافي نكرده، مالي را نگرفته، رشوه‌اي نداده و نگرفته، عشوه‌اي نكرده و نگرفته؛ چنين كاري معدوم است، وقتي معدوم شد بي‌اثر است. امّا اگر پشت درهاي بسته به عنوان زير ميزي، روي ميزي يك چيزي را گرفته، به عنوان اينكه يك امضاي كوچكي كرده، پشت درهاي بسته، زير گوش هم گفتند به كسي نگو؛ همين كه امضاء را كرد،‌ يك چيزي را گرفته، يك چيزي را گفته، آهسته پذيرفته، اين شده ( موجود ). وقتي موجود شد، مي‌افتد در خط توليد. مگر مي‌شود چيزي در عالم موجود باشد و بي‌اثر باشد، در سلسلة علل نرود؟! اين علّتي دارد، وَ لِعِلَّتِهِ عِلَل؛ معلولي دارد، وَ لِمَعلُولِهِ مَعلُول. لازمي دارد، وَ لِلازِمِهِ لَوازِم . ملزومي دارد، ملازمي دارد، مُقارني دارد؛ يك اردوئي در آيندة نزديك پديد مي‌آيد. آنوقت اين امضاي كوچك و يا زير ميزي مختصر، اين بعد از 1 ماه مي‌شود يك اردو. آنوقت يك اردو را كه انسان نمي‌تواند لاي پرونده پنهان كند!!
آنوقت نتیجه يك اردو كالاي متعفن و بد بو مي‌شود همين مفاسد اقتصادي كه آبروي يك عمررا يك جا مي‌ريزد. نه تنها زندان مي‌روند، آبروي خودشان و بچه‌هايشان می‌رود. اگر اين به عمل برسد، چه خواهد شد؟! آن پدر بايد جواب اين بچه‌ها را چه بگويد؟ اين پدري كه بد بو زندگي كرده، يك عَفِني را به همراه آورده؛ نه تنها به خودش رحم نكرده، به عائله‌اش هم  رحم نكرده. اين اگر بفهمد كه گناه بد بوست، يك؛ و بفهمد كه اين امضاي كوچك بعد از 1 ماه مي‌شود يك اردو؛ مگر مي‌شود يك كاري را آدم انجام بدهد، اين كار را پنهان بكند؟!
مگر كار، بعد از اينكه موجود شد در اختيار ماست ؟! يا ما در اختيار اوئيم! اگر كار بخواهد در اختيار صاحب كار باشد، بايد نكند. همين كه كرد؛ هر جا آن كار مي‌رود، صاحب كار به دنبال او حركت مي‌كند!! اين بيان را در روايات ما فراوان به اين صورت آوردند كه: به خودتان رحم كنيد، به آبرويتان رحم كنيد؛ عالم معماري شده است. كار به دست شماست، مادامي كه نكرديد؛ وقتي كردي، تودر اختيار كاري! كار را ديگري به هر جائي كه مي‌خواهد ببرد، مي‌برد. همين كه يك چيزي موجود شد، مي‌افتد در خط توليد. وقتي در خط توليد شد: مَا مِنْ دابَّهٍ اِلّا هُوَ آخِذٌ بِناصِيَتِهَا اِنَّ رَبّي عَلي صِراطٍ مُستَقيم(9). هر چيزي در جهان سهمي از هستي پيدا كرد، فوراً رهبري قضا و قدر به دستور ذات أقدس إله به او سامان مي‌بخشد .
وجود مبارك ابي‌عبدالله ديد الآن موقعش است، امر به معروف خوب اثر دارد. امر به معروف براي آن است كه اصلاً جلوي منكر را بگيرد. اين يا با كشتن است يا با كشته شدن؛ اِحدَي الحُسنَيَين است و گرفت. وجود مبارك امام سجاد فرمود: ما پيروز شديم و برگشتيم. در شام فرمود: ما پيروز شديم! فرمود: اموي‌ها رفتند اسلام را محو كنند، ما رفتيم اسلام را زنده كرديم و برگشتيم.
بيانات حضرت آيت‌الله جوادي آملي (دام‌ظلّه) در جمع اقشار مختلف شهرستان آمل، حسينية هدايت آمل    ـ    12/ 11/ 1384


(1)شوری/15           (2) نهج‌البلاغه/ خ 138                 (3) ص/ 26
(4) لقمان/ 13             (5) نهج‌البلاغه/ خ26  و  خ 217        (6) بحار الأنوار/ 45/ 118  و  اللّهوف/ 162
(7) انبياء/ 58          (8) الإحتجاج/ 2/ 307  و  اللّهوف/ 181           (9) هود/ 56