kayhan.ir

کد خبر: ۵۸۳۱۳
تاریخ انتشار : ۲۵ مهر ۱۳۹۴ - ۲۱:۲۴

به جای گفت و شنود(بماند بقیه‌اش...)

سهم امروز این ستون در چهارمین روز از روزهای غم‌زده محرم، سروده‌‌ای از شاعر متعهد کشورمان آقای محمد رسولی است؛
***
کوتاه کن کلام... بماند بقیه‌اش
مرده است احترام... بماند بقیه‌اش
از تیرهای حرمله یک تیر مانده بود
آن هم نشد حرام... بماند بقیه‌اش
هر کس که زخمی از علی و ذوالفقار داشت
آمد به انتقام... بماند بقیه‌اش
شمشیرها تمام شد و نیزه‌ها تمام
شد سنگها تمام... بماند بقیه‌اش
گویا هنوز باور زینب نمی‌شود
بر سینه امام...؟ بماند بقیه‌اش
پیراهنی که فاطمه با گریه دوخته
در بین ازدحام... بماند بقیه‌اش
راحت شد از حسین همین که خیالشان
شد نوبت خیام... بماند بقیه‌اش
رو کرد در مدینه که یا ایهاالرسول
یافاطمه! سلام... بماند بقیه‌اش
از قتلگاه آمده شمر و ز دامنش
خون علی‌الدوام... بماند بقیه‌اش
سر رفت آه، بعد هم انگشت رفت، کاش
از پیکر امام... بماند بقیه‌اش
بر خاک خفته‌ای و مرا می‌برد عدو
من می‌روم به شام... بماند بقیه‌اش
دلواپسم برای سرت روی نیزه‌ها
از سنگ پشت بام... بماند بقیه‌اش
دلواپسی برای من و بهر دخترت
در مجلس حرام... بماند بقیه‌اش
حالا قرار هست کجاها رود سرش؟
از کوفه تا به شام... بماند بقیه‌اش
تنها اشاره‌ای کنم و رد شوم از آن
از روی پشت‌بام... بماند بقیه‌اش
قصه به «سر» رسید و تازه شروع شد
شعرم نشد تمام... بماند بقیه‌اش