به بهانه کپیبرداری تلویزیونی
دانشگاهی که هنوز با دانشگاه فاصله دارد!
سعید مهدویخواه
روزگاری وقتی گفته میشد که فلان فیلمفارسی یا مثلا فیلم شبهروشنفکری، کپی فلان فیلم خارجی است، اگر چه آن فیلم خارجی، فیلم مطرحی محسوب شده و حتی بعضا علاقمند تماشایش بودیم اما عمل کپی نعل به نعل از آن و ساختن یک فیلم به اصطلاح ایرانی را علیرغم تغییر نامها و برخی صحنهها، ناپسند، سطحینگرانه و غیرهنری تلقی میکردیم. توضیح آنکه کپیبرداری اساسا با الهام یا درس گرفتن از آثار هنری متفاوت است. موضوع اقتباس ادبی یا سینمایی که حاصلش میتواند چندین نسخه فیلم طی سالهای مختلف و از زاویه نگرش فیلمسازان گوناگون باشد هم امری قابل قبول است. اما کپی سیر تا پیاز قصه یک فیلم و صحنهپردازیها و حتی دیالوگها و کوچترین حرکات و رفتار شخصیتهای آن بدون کاربرد هیچگونه خلاقیت، به هیچ وجه نمیتواند عنوان برداشت هنری یا الهام سینمایی و یا اقتباس را داشته باشد.
متاسفانه این عمل در سالهای پس از انقلاب هم در عرصه سینمای ایران ادامه یافت و کوس این رسوایی تا آن حد در همه جا پیچید که گفته میشد تهیهکنندگان و تولیدکنندگان فیلم، نوار ویدئویی فلان فیلم خارجی را در اختیار نویسنده و کارگردان قرار داده و از وی میخواهند با کمی تغییرات در عناوین و صحنههای غیرقابل نمایش، عین آن را ساخته و تحویل دهند! اما تاسف بیشتر آنجا بود که فیلمهای خارجی کپی شده، حتی از میان آثار مطرح و خوش ساخت هم انتخاب نشده و اغلب از میان آثار بسیار تجاری و ضعیف و ساده پسند بیرون میآمد!!
کار کپی و تقلیدهای تصویری به سینما محدود نشد و با گسترش ماهوارهها و کانالهای ماهوارهای، به تقلیدهای سطحی و سادهنگرانه از برخی برنامههای بعضا سخیف شبکههای ماهوارهای کشید، خصوصا از شبکههای فارسی زبان که به اعتراف خودشان اغلب از سطح استاندارد برنامههای تلویزیونی بسیار عقب هستند.
انگار همان توهمی که گریبان آن تولیدکنندگان فیلمفارسی را گرفته بود که گویا بیننده فیلمهای سطحی و تجاری خارجی در بین تماشاگران سینمای ایران، فراوان بوده و همین امر میتواند فروش کپی فارسی آن فیلمها را هم زیاد کند، در سالهای اخیر به مقلدان برنامههای ماهوارهای هم سرایت کرد و موجب شد که سخیفترین برنامههای شبکههای فارسی زبان خارج کشور و حتی دکور و ساختار و طرز رفتار مجریان آنها نیز کپی شود! ضمن احترام به همه برنامهسازان و مدیران متعهد و خلاق رسانه ملی بایستی ابراز تأسف کرد که این تقلیدهای سبک و کپیبرداریهای سخیف، مدتی است به بعضی برنامههای این رسانه نیز سرایت کرده و در حالی که رسانه ملی و برنامههایش باید سرمشق و الگوی دیگر رسانهها باشد، بعضاً ضعیفترین برنامهها و سبکسرترین مجریان کانالهای آن سوی آبها، با دم دستترین شیوهها، مورد تقلید قرار میگیرند.
به خاطر دارم حدود 15 سال پیش یکی از هنرپیشگان و برنامهسازان فراری که عناد و دشمنیاش با انقلاب و نظام اسلامی را هیچگاه پنهان نکرده و از شناخته شدهترین ضد انقلابیون به اصطلاح هنری در میان جماعت لسآنجلسنشین به شمار میرود، در یکی از مصاحبههایش اعتراف کرد که تمام شبکههای تلویزیونی فارسی زبان در خارج از ایران، همه تلاش و کوشش و آرزویشان این است که به لحاظ کیفیت برنامههای تولیدی به پای شبکههای تلویزیونی جمهوری اسلامی برسند! اما متأسفانه پس از این سالها، اینک شاهدیم که تمام تلاش و کوشش برخی برنامهسازان تلویزیون جمهوری اسلامی این است که از سخیفترین برنامههای همان شبکههای فارسی زبان کپی بردارند!! شاید بتوان نخستین حرکت در این مسیر را کپیبرداری (البته ساختاری و نه محتوایی) از برنامه «اتاق خبر» شبکه «من و تو» دانست که به انحاء مختلف در چندین برنامه خبری شبکههای مختلف سیمای جمهوری اسلامی صورت گرفت. این کپیبرداری از مجله خبری شبکه اول شروع شد تا بخشی از برنامه صبحگاهی شبکه خبر و... و بالاخره بانازلترین صورت به شبکه افق و برنامه «عصرانه» آن رسید که با توجه به رویکرد و ماهیت و برنامههای دیگر این شبکه، تأسفبارتر بود.
با این اوصاف شاید نتوان ایراد چندانی به تقلید نعل به نعل مجموعه تلویزیونی «هفت سنگ» از سریال آمریکایی «خانواده مدرن» گرفت که صدای مجلات خارجی مانند «ورایتی» را هم درآورد و سبک زندگی یک خانواده آمریکایی را با تمام وجوهش در میان خانوادههای ایرانی (آن هم در ماه مبارک رمضان) رواج میداد البته به جز همجنسگرا بودن دو مردی که در آن سریال آمریکایی میخواستند سرپرستی کودک بیسرپرست را قبول کنند و همچنین دختر بودن فرزند خانواده که دوست پسرش را به خانه دعوت کرده است!!
شباهت حیرتانگیز دکور برنامههای «ماه عسل» و به خصوص «امشب» به دکور کنسرت خوانندگان بدنامی همچون «مدونا» و «ادل» را نیز در نگاهی خوشبینانه شاید بتوان ناشی از کم اطلاعی تهیه کنندگان و کلاه گشاد طراح صحنه بر سر آنها تلقی کرد.
اما با تقلید مجری جوان برنامه جدید «جیوگی» از فلان مجری شبکه تلویزیونی صدای آمریکا VOA چه باید کرد که کوچکترین سکنات و ریزترین حرکات وی را حتی در تأکیدات کلامی، از قلم نینداخته و همچون سرمشق مدرسهای مورد اقتدا قرار داده است؟! ضمن اینکه وقتی در برنامهاش ناگهان به سراغ سوابق سیاسی میهمانش (که به منتقد سینمایی معروف است) میرود! و از به اصطلاح مبارزاتش در خارج و داخل کشور برای انقلاب سخن میگوید و ... از سوابق گروهکیاش حرفی نمیزند که وی در آن سالها عضو سازمان به اصطلاح انقلابی حزب توده بوده، سازمانی که بعداً به حزب رنجبران تغییر نام داد و از گروهکهای مائوئیستی ضد انقلاب شد. مجری برنامه «جیوگی» وقتی از سوابق میهمانش طی سالهای پس از انقلاب سخن میگوید، سالهای 1360 تا 1367 را سانسور میکند چرا که میهمان گرامی در آن سالها به جرم سخنگویی حزب رنجبران در زندان جمهوری اسلامی بوده و اگرچه تصویری یک ثانیهای از مصاحبه و اعترافات وی در زندان به صورت گذرا پخش میشود اما توضیحی درباره آن تصویر داده نمیشود. همین میهمان سیاسی/ سینمایی که بارها و بارها در مصاحبههای مختلف، شخصیت شهید سید مرتضی آوینی را تحریف کرده، باز هم در این برنامه تلویزیونی به تحریفات خود ادامه داده و وی را در تعامل با جریان روشنفکری معرفی نموده و ضمن اینکه خودش را با شهید آوینی در یک جبهه قرار میدهد، میگوید آنها (یعنی خودش و آوینی!) فرهنگ را هیچگاه ذیل سیاست تعریف نکرده و این دو مقوله را اساساً منفک از هم میدانستند، از همین روی کاملاً در تقابل با روزنامههایی مانند کیهان قرار داشتند و به همین دلیل امثال کیهان به تخریب او و آوینی دست میزدهاند!
این در حالی است که شهید آوینی در مقالات متعدد خود، اساساً برای جریان روشنفکری در ایران اصالتی قائل نبود و آن را به تمام معنا مصداق غربزدگی و تقلید کورکورانه از غرب محسوب میکرد. شهید آوینی در پاسخ به مطلب مسعود بهنود که در مجله آدینه شماره 59 چاپ شده و تحت لوای فرهنگ، انقلاب و نظام اسلامی را تحریف کرده و آینده آن را زیر علامت سؤال برده بود، مقاله «تحلیل آسان» را نوشت که ابتدا در روزنامه کیهان به صورت پاورقی و سپس در شماره ششم مجله سوره چاپ شد. مقالهای که نشانهای گویا و بارز از نگرش و نوع برخورد قاطع و تند شهید آوینی با جریان به اصطلاح روشنفکری (که خودش آن را «شبه روشنفکری» میخواند) است. او در این مقاله برخلاف تأکیدات مکرر میهمان برنامه «جیوگی» فرهنگ را ذیل سیاست تعریف میکند(1) و باز هم علیرغم ادعای میهمان مذکور مبنی بر تقابل کیهان با آوینی (و بالعکس) مقالهاش را به روزنامه کیهان میدهد تا در آن به چاپ برسد.
اگرچه به مانند اختلاف سلیقهای که در میان مؤمنین به انقلاب اسلامی و دوستداران نظام جمهوری اسلامی در تمامی عرصههای فرهنگی و سیاسی وجود دارد، بعضی تفاوتهای سلیقهای (و نه بر سر اصول) مابین کیهان و شهید آوینی هم وجود داشت اما همچون اختلاف سلایق در میان جامعه مسلمین، دلیل بر تقابل و تفرقه و دشمنی به حساب نمیآمد. در همین جهت بود که شهید آوینی در پاسخ به چند سؤال، مقالهای دیگر برای کیهان نوشت که در بهمن سال 1370 بازهم به صورت پاورقی در این روزنامه به چاپ رسید. اما جدای از همه این حرف و سخنها، معلوم نیست چرا مجری جوان برنامه «جیوگی» برای معرفی ابتدایی میهمان سینماییاش، از نویسنده ضد دین و هتاک، صادق هدایت مایه میگذارد و وی را عنصر شاخص جریان روشنفکری معرفی کرده و پس از آن با سؤالات و نتیجهگیریهای یکطرفهاش ضمن هویت دادن به این جریان در گذشته و حال این سرزمین سعی میکند برای شهید آوینی هم یک وجه روشنفکری بتراشد؟!!
مخلص کلام اینکه ملت ایران، شرایط بودجهای و کمبودهای کنونی رسانه ملی را درک میکند و انتظارات چندان بالایی از آن ندارد. ولی کلام امامش را به خاطر دارد که این رسانه باید دانشگاه باشد و طبیعی است دانشگاه، آنگاه دانشگاه است که تولید علم (و در اینجا تولید رسانهای) داشته باشد نه اینکه ضمن الگو قرار دادن سطح پایینترین تولیدات رسانهای فراریان به خارج کشور، همچنان پس از گذشت 37 سال از پیروزی انقلاب اسلامی بخواهند شخصیت شهدای انقلاب را به نفع جریانات لاییک و سکولار تحریف کرده، عناصر معلومالحال هتاک رابه عنوان نویسنده شاخص روشنفکر نبش قبر نموده و از این طریق راه نفوذ بیگانگان را فراهم سازند.
1- شهید آوینی در بخشی از مقاله «تحلیل آسان»، شبه روشنفکرانی مانند بهنود که برای انقلاب و نظام اسلامی نسخههای انگلیسی و آمریکایی میپیچند را اینگونه لقب میدهد:
«... میراث خوران خوشنشین دیار غرب و وابستگان داخلی استکبار و خودباختگان مرعوب مدینه فاوستی، رجّالگان و زُنّاربستگان دیر «مایکل جکسون» و «بوش» قداره بند و بزمجههای از ترس رعد و شیفتگان جزایر ناتورالیستها و مداحان پروسترویکای مفلوک شوروی مفلوکتر و نوچههای کمربسته برق به سوراخ خزیده... پهلوان پنبههای جُبّان فضای خالی میان سطور نشریات نشخوارگر جویدههای فرنگیان...»
روزگاری وقتی گفته میشد که فلان فیلمفارسی یا مثلا فیلم شبهروشنفکری، کپی فلان فیلم خارجی است، اگر چه آن فیلم خارجی، فیلم مطرحی محسوب شده و حتی بعضا علاقمند تماشایش بودیم اما عمل کپی نعل به نعل از آن و ساختن یک فیلم به اصطلاح ایرانی را علیرغم تغییر نامها و برخی صحنهها، ناپسند، سطحینگرانه و غیرهنری تلقی میکردیم. توضیح آنکه کپیبرداری اساسا با الهام یا درس گرفتن از آثار هنری متفاوت است. موضوع اقتباس ادبی یا سینمایی که حاصلش میتواند چندین نسخه فیلم طی سالهای مختلف و از زاویه نگرش فیلمسازان گوناگون باشد هم امری قابل قبول است. اما کپی سیر تا پیاز قصه یک فیلم و صحنهپردازیها و حتی دیالوگها و کوچترین حرکات و رفتار شخصیتهای آن بدون کاربرد هیچگونه خلاقیت، به هیچ وجه نمیتواند عنوان برداشت هنری یا الهام سینمایی و یا اقتباس را داشته باشد.
متاسفانه این عمل در سالهای پس از انقلاب هم در عرصه سینمای ایران ادامه یافت و کوس این رسوایی تا آن حد در همه جا پیچید که گفته میشد تهیهکنندگان و تولیدکنندگان فیلم، نوار ویدئویی فلان فیلم خارجی را در اختیار نویسنده و کارگردان قرار داده و از وی میخواهند با کمی تغییرات در عناوین و صحنههای غیرقابل نمایش، عین آن را ساخته و تحویل دهند! اما تاسف بیشتر آنجا بود که فیلمهای خارجی کپی شده، حتی از میان آثار مطرح و خوش ساخت هم انتخاب نشده و اغلب از میان آثار بسیار تجاری و ضعیف و ساده پسند بیرون میآمد!!
کار کپی و تقلیدهای تصویری به سینما محدود نشد و با گسترش ماهوارهها و کانالهای ماهوارهای، به تقلیدهای سطحی و سادهنگرانه از برخی برنامههای بعضا سخیف شبکههای ماهوارهای کشید، خصوصا از شبکههای فارسی زبان که به اعتراف خودشان اغلب از سطح استاندارد برنامههای تلویزیونی بسیار عقب هستند.
انگار همان توهمی که گریبان آن تولیدکنندگان فیلمفارسی را گرفته بود که گویا بیننده فیلمهای سطحی و تجاری خارجی در بین تماشاگران سینمای ایران، فراوان بوده و همین امر میتواند فروش کپی فارسی آن فیلمها را هم زیاد کند، در سالهای اخیر به مقلدان برنامههای ماهوارهای هم سرایت کرد و موجب شد که سخیفترین برنامههای شبکههای فارسی زبان خارج کشور و حتی دکور و ساختار و طرز رفتار مجریان آنها نیز کپی شود! ضمن احترام به همه برنامهسازان و مدیران متعهد و خلاق رسانه ملی بایستی ابراز تأسف کرد که این تقلیدهای سبک و کپیبرداریهای سخیف، مدتی است به بعضی برنامههای این رسانه نیز سرایت کرده و در حالی که رسانه ملی و برنامههایش باید سرمشق و الگوی دیگر رسانهها باشد، بعضاً ضعیفترین برنامهها و سبکسرترین مجریان کانالهای آن سوی آبها، با دم دستترین شیوهها، مورد تقلید قرار میگیرند.
به خاطر دارم حدود 15 سال پیش یکی از هنرپیشگان و برنامهسازان فراری که عناد و دشمنیاش با انقلاب و نظام اسلامی را هیچگاه پنهان نکرده و از شناخته شدهترین ضد انقلابیون به اصطلاح هنری در میان جماعت لسآنجلسنشین به شمار میرود، در یکی از مصاحبههایش اعتراف کرد که تمام شبکههای تلویزیونی فارسی زبان در خارج از ایران، همه تلاش و کوشش و آرزویشان این است که به لحاظ کیفیت برنامههای تولیدی به پای شبکههای تلویزیونی جمهوری اسلامی برسند! اما متأسفانه پس از این سالها، اینک شاهدیم که تمام تلاش و کوشش برخی برنامهسازان تلویزیون جمهوری اسلامی این است که از سخیفترین برنامههای همان شبکههای فارسی زبان کپی بردارند!! شاید بتوان نخستین حرکت در این مسیر را کپیبرداری (البته ساختاری و نه محتوایی) از برنامه «اتاق خبر» شبکه «من و تو» دانست که به انحاء مختلف در چندین برنامه خبری شبکههای مختلف سیمای جمهوری اسلامی صورت گرفت. این کپیبرداری از مجله خبری شبکه اول شروع شد تا بخشی از برنامه صبحگاهی شبکه خبر و... و بالاخره بانازلترین صورت به شبکه افق و برنامه «عصرانه» آن رسید که با توجه به رویکرد و ماهیت و برنامههای دیگر این شبکه، تأسفبارتر بود.
با این اوصاف شاید نتوان ایراد چندانی به تقلید نعل به نعل مجموعه تلویزیونی «هفت سنگ» از سریال آمریکایی «خانواده مدرن» گرفت که صدای مجلات خارجی مانند «ورایتی» را هم درآورد و سبک زندگی یک خانواده آمریکایی را با تمام وجوهش در میان خانوادههای ایرانی (آن هم در ماه مبارک رمضان) رواج میداد البته به جز همجنسگرا بودن دو مردی که در آن سریال آمریکایی میخواستند سرپرستی کودک بیسرپرست را قبول کنند و همچنین دختر بودن فرزند خانواده که دوست پسرش را به خانه دعوت کرده است!!
شباهت حیرتانگیز دکور برنامههای «ماه عسل» و به خصوص «امشب» به دکور کنسرت خوانندگان بدنامی همچون «مدونا» و «ادل» را نیز در نگاهی خوشبینانه شاید بتوان ناشی از کم اطلاعی تهیه کنندگان و کلاه گشاد طراح صحنه بر سر آنها تلقی کرد.
اما با تقلید مجری جوان برنامه جدید «جیوگی» از فلان مجری شبکه تلویزیونی صدای آمریکا VOA چه باید کرد که کوچکترین سکنات و ریزترین حرکات وی را حتی در تأکیدات کلامی، از قلم نینداخته و همچون سرمشق مدرسهای مورد اقتدا قرار داده است؟! ضمن اینکه وقتی در برنامهاش ناگهان به سراغ سوابق سیاسی میهمانش (که به منتقد سینمایی معروف است) میرود! و از به اصطلاح مبارزاتش در خارج و داخل کشور برای انقلاب سخن میگوید و ... از سوابق گروهکیاش حرفی نمیزند که وی در آن سالها عضو سازمان به اصطلاح انقلابی حزب توده بوده، سازمانی که بعداً به حزب رنجبران تغییر نام داد و از گروهکهای مائوئیستی ضد انقلاب شد. مجری برنامه «جیوگی» وقتی از سوابق میهمانش طی سالهای پس از انقلاب سخن میگوید، سالهای 1360 تا 1367 را سانسور میکند چرا که میهمان گرامی در آن سالها به جرم سخنگویی حزب رنجبران در زندان جمهوری اسلامی بوده و اگرچه تصویری یک ثانیهای از مصاحبه و اعترافات وی در زندان به صورت گذرا پخش میشود اما توضیحی درباره آن تصویر داده نمیشود. همین میهمان سیاسی/ سینمایی که بارها و بارها در مصاحبههای مختلف، شخصیت شهید سید مرتضی آوینی را تحریف کرده، باز هم در این برنامه تلویزیونی به تحریفات خود ادامه داده و وی را در تعامل با جریان روشنفکری معرفی نموده و ضمن اینکه خودش را با شهید آوینی در یک جبهه قرار میدهد، میگوید آنها (یعنی خودش و آوینی!) فرهنگ را هیچگاه ذیل سیاست تعریف نکرده و این دو مقوله را اساساً منفک از هم میدانستند، از همین روی کاملاً در تقابل با روزنامههایی مانند کیهان قرار داشتند و به همین دلیل امثال کیهان به تخریب او و آوینی دست میزدهاند!
این در حالی است که شهید آوینی در مقالات متعدد خود، اساساً برای جریان روشنفکری در ایران اصالتی قائل نبود و آن را به تمام معنا مصداق غربزدگی و تقلید کورکورانه از غرب محسوب میکرد. شهید آوینی در پاسخ به مطلب مسعود بهنود که در مجله آدینه شماره 59 چاپ شده و تحت لوای فرهنگ، انقلاب و نظام اسلامی را تحریف کرده و آینده آن را زیر علامت سؤال برده بود، مقاله «تحلیل آسان» را نوشت که ابتدا در روزنامه کیهان به صورت پاورقی و سپس در شماره ششم مجله سوره چاپ شد. مقالهای که نشانهای گویا و بارز از نگرش و نوع برخورد قاطع و تند شهید آوینی با جریان به اصطلاح روشنفکری (که خودش آن را «شبه روشنفکری» میخواند) است. او در این مقاله برخلاف تأکیدات مکرر میهمان برنامه «جیوگی» فرهنگ را ذیل سیاست تعریف میکند(1) و باز هم علیرغم ادعای میهمان مذکور مبنی بر تقابل کیهان با آوینی (و بالعکس) مقالهاش را به روزنامه کیهان میدهد تا در آن به چاپ برسد.
اگرچه به مانند اختلاف سلیقهای که در میان مؤمنین به انقلاب اسلامی و دوستداران نظام جمهوری اسلامی در تمامی عرصههای فرهنگی و سیاسی وجود دارد، بعضی تفاوتهای سلیقهای (و نه بر سر اصول) مابین کیهان و شهید آوینی هم وجود داشت اما همچون اختلاف سلایق در میان جامعه مسلمین، دلیل بر تقابل و تفرقه و دشمنی به حساب نمیآمد. در همین جهت بود که شهید آوینی در پاسخ به چند سؤال، مقالهای دیگر برای کیهان نوشت که در بهمن سال 1370 بازهم به صورت پاورقی در این روزنامه به چاپ رسید. اما جدای از همه این حرف و سخنها، معلوم نیست چرا مجری جوان برنامه «جیوگی» برای معرفی ابتدایی میهمان سینماییاش، از نویسنده ضد دین و هتاک، صادق هدایت مایه میگذارد و وی را عنصر شاخص جریان روشنفکری معرفی کرده و پس از آن با سؤالات و نتیجهگیریهای یکطرفهاش ضمن هویت دادن به این جریان در گذشته و حال این سرزمین سعی میکند برای شهید آوینی هم یک وجه روشنفکری بتراشد؟!!
مخلص کلام اینکه ملت ایران، شرایط بودجهای و کمبودهای کنونی رسانه ملی را درک میکند و انتظارات چندان بالایی از آن ندارد. ولی کلام امامش را به خاطر دارد که این رسانه باید دانشگاه باشد و طبیعی است دانشگاه، آنگاه دانشگاه است که تولید علم (و در اینجا تولید رسانهای) داشته باشد نه اینکه ضمن الگو قرار دادن سطح پایینترین تولیدات رسانهای فراریان به خارج کشور، همچنان پس از گذشت 37 سال از پیروزی انقلاب اسلامی بخواهند شخصیت شهدای انقلاب را به نفع جریانات لاییک و سکولار تحریف کرده، عناصر معلومالحال هتاک رابه عنوان نویسنده شاخص روشنفکر نبش قبر نموده و از این طریق راه نفوذ بیگانگان را فراهم سازند.
1- شهید آوینی در بخشی از مقاله «تحلیل آسان»، شبه روشنفکرانی مانند بهنود که برای انقلاب و نظام اسلامی نسخههای انگلیسی و آمریکایی میپیچند را اینگونه لقب میدهد:
«... میراث خوران خوشنشین دیار غرب و وابستگان داخلی استکبار و خودباختگان مرعوب مدینه فاوستی، رجّالگان و زُنّاربستگان دیر «مایکل جکسون» و «بوش» قداره بند و بزمجههای از ترس رعد و شیفتگان جزایر ناتورالیستها و مداحان پروسترویکای مفلوک شوروی مفلوکتر و نوچههای کمربسته برق به سوراخ خزیده... پهلوان پنبههای جُبّان فضای خالی میان سطور نشریات نشخوارگر جویدههای فرنگیان...»