انقلاب اسلامی؛ یک استثناء در جهان (۳)
بقاء انقلاب
کسانی که ميگويند اين انقلاب با انقلابهاي ديگر خيلي فرق دارد، معتقدند برخی خود را محدود به اين بدن و محدود به این دنيا میدانند؛ اما برخی باور دارند که اين بخش محدودي از زندگي انسان است که هفتاد یا هشتاد و یا حداکثر صد سال طول میکشد؛ زندگي اصلي ما بينهايت است و ما بايد فکر سعادت بينهايت در عالم آخرت باشيم. عمر دنیایی خیلی سریع میگذرد. انسانهای مادینگر چیزی جز لذت شکم و دامن نميشناسند و براي اينکه بهتر بخورند و بپوشند، بايد اقتصادشان بهتر باشد و امنيت بهتري داشته باشند. بر این اساس، با همه آشتي میکنند تا کسي متعرض آنها نشود و راحت زندگی کنند. این یک نوع نگرش است. نگرش ديگر اين است كه میگویند ما براي اينها نجنگيدهايم؛ اگر گاهي اين مسائل مطرح شد، جنبة ابزاري داشت؛ اصل هدف، چيز ديگري بود؛ هدف اين بود که در عالم، حکومت الهي مطرح باشد، حکم خدا حاکم باشد، نه حکم شيطان و طاغوت. ما بايد از اولياي خدا باشيم يا اولياي طاغوت: وَالَّذِينَ كَفَرُواْ أَوْلِيآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ؛(1) از اين دو حالت هم خارج نيست؛ يک دسته اولياءاللهاند و يک دسته اولياء الطاغوت. برای اینکه از اردوگاه اولياي طاغوت خارج شویم، بايد بکوشیم قانون خدا حاکم شود که لازمة آن قانون، عدالت، پيشرفت اقتصادي، همگاني شدن بهداشت، حفظ عزت و احترام و کرامت جهاني انسان است؛ همه اينها هست، ولي همة اينها فرع است. همة اينها شاخههاي ريشهاي است که آن ريشه حاکميت الله است و باید جانمان را هم برای آن بدهیم. براي همين، ما براي شکم نميجنگيم؛ حاضريم نه تنها جان فرزندانمان، که جان خودمان را هم فدا کنيم.
خانمی که سه فرزندش شهید شده بودند، به رهبر معظم انقلاب گفته بود آقا من چند فرزند ديگر هم دارم؛ اما دعا کنيد اول خودم و بعد هم سایر فرزندانم شهید شوند. آیا اين براي شکم است؟ اين خانم دنبال همسر ميگشت؟ براي رفع تحريمها مبارزه ميکرد؟ اين چه انگيزهاي است و از کجا ناشي ميشود؟ انسان يعني چه؟ انسان يعني حيوان دوپايي که ميخورد، ميپوشد، غريزه جنسي اعمال ميکند، يا انسان، جانشين خدا در زمين است: إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَهًًْ؛(2) موجودي که خداي عالم همه چيز را به خدمت او ميگمارد؛ یعنی حتي فرشتگان مقرب را نوکر او قرار ميدهد.
اين دو نوع بينش و دو نوع حرکت است؛ هرچند ظاهرش يکي است؛ برای مثال، اين اعتصاب ميکند، آن هم اعتصاب ميکند؛ اين سلاح برميدارد، آن هم برميدارد؛ اين زندان ميرود، آن هم ميرود؛ ظاهرش يکي است، اما باطنش خيلي فرق ميکند؛ انگيزه چيست، نيت چيست و اینکه براي چه ميجنگند.
خداوند بيش از هشتاد سال به من عمر داده است و از ابتدا وارد مسائل سیاسی شدم و در این مدت خيلي چيزها ديدم و مطالعه کردم. اما باید اعتراف کنم که باور نميکردم در ميان اين مردم چنين دلهاي پاک و عاشقان خدا، حقيقت، دين، سيدالشهدا و اميرالمومنين وجود داشته باشد؛ اگر اینها را نديده و نشنیده بودم باور نميکردم چنين کساني هستند؛ زیرا آنچه در آن دوران ميديديم، انواع فسادها و گناهان بود؛ ما میپنداشتیم همه مردم همين طورند؛ اما وقتي انسان اين نمونهها را ميبيند، درمییابد که باطن افراد چيزهاي ديگري است و اگر اين نيتها و انگيزهها نبود، نه انقلاب ما پيروز ميشد و نه جنگ هشت ساله ما به ثمر ميرسيد؛ یعنی هم پيروزي انقلاب و هم پیروزی جنگ به برکت اين روحيات بود.
باید به این نکته توجه داشته باشیم که هيچگاه در هيچ زماني و هیچ مکاني اینطور نبوده است که همه مردم يکدست باشند و به یک شکل فکر کنند یا يک پايهاي از ايمان یا خواستههای همسان داشته باشند. خدا انسان را اینگونه نيافريده است؛ اما موقعیتها تفاوت دارد؛ گاهي حق و گاهی باطل غالب ميشود؛ گاهي حکومت الله و گاهی حکومت طاغوت ظهور ميکند. در زمان طاغوت نیز انسانهای خوب وجود داشتند و همینها انقلاب کردند. این افراد همان جوانان و پرورشيافتگان زمان طاغوتند؛ اما به خاطر داشتن ایمان با دیگران فرق داشتند. در همین زمان نیز کساني هستند که با وجود اینکه انقلاب اسلامي است؛ اما فکرشان بهگونهاي دیگر است؛ شب که خواب ميروند، خواب لندن و نيويورک ميبينند؛ دلشان پر ميزند که بتوانند از تعطيلات استفاده کنند و چند روزي در پاريس باشند.
پس پاسخ پرسش پیشین تا حدودی روشن شد و آن اینکه این انقلاب با انقلاب ديگر تفاوتهاي اساسي دارد؛ ما براي شکم، بدن و لذتهاي مادي انقلاب نکرديم.
آیا انقلاب باقی میماند؟
پرسش دیگر این است که آيا اين انقلاب با اين ويژگيهايي که خداوند مرحمت کرد و به برکت خون شهیدان، پايداري و استقامت مردان آهنين و ياران خميني به نتیجه رسید، صد درصد باقي خواهد ماند يا ممکن است آفت ببيند؟ به نظر شما اين پرسش چقدر ارزش دارد؟ مانند این است که انسان فکر کند آيا من هميشه سالم و نيرومندم و نيروي جواني را دارم يا نه، چه بسا مريض شوم؛ اگر ممکن است مريض شوم، اين مرض از کجا پيدا ميشود تا از ابتدا از آن پيشگيري کنم و اگر سرايت کرده است، با آن مبارزه کنم. ما باید براي جامعة اسلامي و انقلابي خودمان اين پرسش را در نظر داشته باشیم. حال که خدا بر ما منت گذاشته و اين جامعه انقلابي تشکيل شده و در رأس آن رهبري بینظیر را قرار داده است، آیا باید خيالمان راحت باشد که ديگر آفتي نميبيند يا اینکه ممکن است دچار آفت و بیماری شود؟ اگر بناست بيمار شود، از کجا بيمار ميشود تا از آن پيشگيري کنيم، اگر بيماري کمابيش سرايت کرده است، چگونه باید آن را علاج کنيم؟
بیانات آيتالله مصباح يزدي (دام عزه) در دیدار با جمعي از پاسداران به مناسبت سالروز تشکيل بسيج سازندگي ؛ قم ؛ 16 /2/94
1. بقره/257. 2. بقره/30.