بخت و شانس، توهم یا واقعیت (پرسش پاسخ)
پرسش:
شانس و بخت در آموزههای اسلامی چه جایگاهی دارد، آیا توهم و خرافه است یا واقعیت؟
پاسخ:
متأسفانه مقوله بخت و شانس در میان بعضی از مردم به عنوان امری محتوم و قطعی پذیرفته شده به گونهای که در رفتارها و عملکردهای خود به آن استناد میکنند و در رفتارها و اعمال خوب میگویند بخت با ما یار بود و شانس آوردیم و در رفتار و اعمال بد میگویند بدشانسی آوردیم و بخت با ما یار نبود. اما اینکه این طرز تفکر تا چه حدی با آموزههای اسلامی انطباق دارد، پاسخش را استاد شهید مرتضی در کتاب حکمتها و اندرزها صفحه 210 به نحو شایستهای بیان داشته و مینویسد: «بدیهی است که اگر بشر اندکی واقعبین باشد و روابط علی و معلولی حوادث و قضایای عالم را درک کند، اگر اندکی در مسایل جهان علمی فکر کند، اگر کمی عقل و اندیشه خود را به کمک بخواهد، میفهمد که مسئله شانس و بخت، یک خیال و یک توهم شیطانی بیش نیست. نه عقل مسئله شانس و بخت را به رسمیت میشناسد و نه دین. خداوند احدی را خوشبخت بالذات و بدبخت بالذات نیافریده است. گلیم بخت هیچکس، نه آن چنان سفید بافته شده است که قابل سیاه شدن نباشد و نه آنچنان سیاه بافته شده است که قابل سفید شدن نباشد. گلیم بخت هرکس، همان صفحه روح و آیینه قلب خود اوست. این صفحه هم قابل سفید شدن و صیقل یافتن است و هم قابل سیاه شدن و تکدر یافتن. علم و معرفت، ایمان و تقوا، مداومت بر عمل صالح، این صفحه را سفید، صیقلی و نورانی میکند، از طرفی جهل، خرافات، تعصبات و فسق و فجور، آن را سیاه و تاریک میسازد.»
بنابراین اعتقاد به مقولههایی همچون شانس و بخت برخلاف اصول قانون علیت در جهان میباشد که هر معلولی از علتی خاص و هم سنخ با او برمیخیزد و از طرفی برخلاف قدرت انتخابگری انسان در مقولات خیر و شر و هدایت و ضلالت است که بر این اساس انسان دیگر نمیتواند فرافکنی کرده و تقصیر و گناه خود را با تعابیری همچون بدشانسی و یا بخت با ما یار نبود به گردن دیگران بیندازد.
شانس و بخت در آموزههای اسلامی چه جایگاهی دارد، آیا توهم و خرافه است یا واقعیت؟
پاسخ:
متأسفانه مقوله بخت و شانس در میان بعضی از مردم به عنوان امری محتوم و قطعی پذیرفته شده به گونهای که در رفتارها و عملکردهای خود به آن استناد میکنند و در رفتارها و اعمال خوب میگویند بخت با ما یار بود و شانس آوردیم و در رفتار و اعمال بد میگویند بدشانسی آوردیم و بخت با ما یار نبود. اما اینکه این طرز تفکر تا چه حدی با آموزههای اسلامی انطباق دارد، پاسخش را استاد شهید مرتضی در کتاب حکمتها و اندرزها صفحه 210 به نحو شایستهای بیان داشته و مینویسد: «بدیهی است که اگر بشر اندکی واقعبین باشد و روابط علی و معلولی حوادث و قضایای عالم را درک کند، اگر اندکی در مسایل جهان علمی فکر کند، اگر کمی عقل و اندیشه خود را به کمک بخواهد، میفهمد که مسئله شانس و بخت، یک خیال و یک توهم شیطانی بیش نیست. نه عقل مسئله شانس و بخت را به رسمیت میشناسد و نه دین. خداوند احدی را خوشبخت بالذات و بدبخت بالذات نیافریده است. گلیم بخت هیچکس، نه آن چنان سفید بافته شده است که قابل سیاه شدن نباشد و نه آنچنان سیاه بافته شده است که قابل سفید شدن نباشد. گلیم بخت هرکس، همان صفحه روح و آیینه قلب خود اوست. این صفحه هم قابل سفید شدن و صیقل یافتن است و هم قابل سیاه شدن و تکدر یافتن. علم و معرفت، ایمان و تقوا، مداومت بر عمل صالح، این صفحه را سفید، صیقلی و نورانی میکند، از طرفی جهل، خرافات، تعصبات و فسق و فجور، آن را سیاه و تاریک میسازد.»
بنابراین اعتقاد به مقولههایی همچون شانس و بخت برخلاف اصول قانون علیت در جهان میباشد که هر معلولی از علتی خاص و هم سنخ با او برمیخیزد و از طرفی برخلاف قدرت انتخابگری انسان در مقولات خیر و شر و هدایت و ضلالت است که بر این اساس انسان دیگر نمیتواند فرافکنی کرده و تقصیر و گناه خود را با تعابیری همچون بدشانسی و یا بخت با ما یار نبود به گردن دیگران بیندازد.