فلسفه آزمون الهی(پرسش و پاسخ)
پرسش:
چرا خداوند با وجود آگاهی از اینکه انسان چگونه عمل میکند، او را مورد ابتلا و آزمایش قرار میدهد؟
پاسخ:
غرض اصلي در امتحان الهي اين است كه استعدادهاي وجودي انسان، به خصوص استعدادهاي الهي او رشد كنند؛ لذا گاه خداوند متعال با امتحاني بنده خود را متوجّه ضعف خود میكند تا خودش آن ضعف را جبران كند؛ و گاه او را امتحان میكند امّا نه براي متوجّه نمودن او، بلكه براي اينكه خود آن امتحان باعث رشد وجودي شخص میشود. خداوند متعال ميداند كه مؤمنين و انبياء(ع) در برابر امتحانات او اعتراضي نخواهند کرد ولي باز آنها را امتحان ميكند؛ چرا كه با اين امتحانها درجه وجودي آنها بالا ميرود. لذا امتحان خدا همواره از سر لطف است؛ لكن موضع گيري منفي يك شخص در برابر امتحان الهي، باعث میشود كه آن امتحان، زمينه سقوط او را فراهم كند. مثل كسي كه اگر در امتحان مدرسه شركت كرده و قبول شود، به كلاس بالاتر راه پيدا ميكند؛ ولي اگر در امتحان حاضر نشود يا سر جلسه امتحان، سوالات را عمداً پاسخ ندهد يا آمادگي قبلي براي امتحان را فراهم نكرده باشد، در آن صورت همان امتحان براي او سبب سقوط خواهد بود.
اگر كسي ضعفهاي معنوي خود را دانسته و خود اقدام به برطرف نمودن آنها كرد، روشن است كه براي برطرف شدن آن ضعفها مورد امتحان قرار نخواهد گرفت؛ چون ضعفي نيست كه برطرف شود؛ ولي براي تثبيت آن كمال حاصل شده، ممكن است مورد امتحان قرارگيرد؛ همچنين خود همان درجه حاصل شده ممكن است محملي براي يك امتحان ديگر شود تا شخص، به درجه اي بالاتر نيز ترقّي كند. اساساً بايد دانست كه دنيا دار امتحان است؛ و امتحان الهي مثل امتحانهاي دنيوي سر ترم نيست؛ لحظه لحظه زندگي، امتحان است، خوردن انسان، خوابيدن او، سخن گفتنش، بادي كه ميوزد، باراني كه میبارد، خكساليها، ارزانيها، گرانيها، سلامتي و مريضي، خوشقيافه بودن و بدقيافه بودن، مرد بودن و زن بودن و ... همه ابزار امتحان خدا هستند. لذا آدمي تا زمان وارد شدن به عالم برزخ، حتّي يك ثانيه هم از امتحان خدا فارغ نيست. لكن براي اينكه انسان اوّلاً بودن خود در جلسه امتحان الهي را فراموش نكند و ثانیاً در مسير تكامل مداوم، جهشهاي تكاملي نيز داشته باشد، گاه امتحانهاي بزرگي نيز از او گرفته ميشود.
بنابراين، همان گونه كه مرگ عزيزان، فقر، مريضي، نقص عضو و امثال اين امور، امتحان خدا هستند، زنده بودن عزيزان، ثروت، سلامتي، داشتن اعضاي سالم و امثال آنها نيز امتحان الهياند. و چه بسا كساني كه در امتحانات قسم دوم مردود میشوند تعدادشان بيشتر از كساني باشد كه در امتحانات قسم اوّل مردود میشوند. در امتحانات قسم اوّل بسياري از افراد متوجّه خدا شده و از او مدد میجويند ولي در قسم دوم كمتر كسي هست كه خدا را ياد كرده و شكر نعمت او كند. لذا خداوند متعال میفرمايد: «وَ قَليلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُورُ. و عدّه كمي از بندگان من شكرگزارند» (سبأ ـ 13) و فرمود: «و او همان كسى است كه شب و روز را جانشين يكديگر قرار داد براى كسى كه بخواهد متذكّر شود يا شكرگزارى كند» (الفرقان ـ 62) واقعاً چند نفر در عالم وجود دارد كه خدا را به خاطر آفريدن شب و روز و خورشيد و ماه شكر كند؟ يا هر بار كه والدين خود را میبيند خدا را ياد كرده و شكر گزار او باشد؟ در حالي كه همه اينها نعمت خدا هستند و وظيفه آدمي اين است كه در برابر نعمت، شكر گزار باشد.