وظيفه خطير عالمان دين به عنوان وارثان انبياء(خوان حکمت)
الآن وظيفة حوزه و جامعه اسلامي شرق و غرب اين است كه قرآن و عترت را به آن جايگاه اصلياش برسانند. به ما گفتند: شما وارث انبيائيد؛ يعني اين ميراث شماست، بايد اين را حفظ بكنيد: اَلعُلَماءْ وَرَثَهُ الاَنبياء(1)، به ما گفتند اين ارث شماست! وقتي اَلعُلَماء وَرَثَهُ الاَنبياء را به يك اديب مي دهيد، مي گويد: اَلعُلَماء مبتدا، وَرَثَهُ الاَنبياء جملة خبريّه است؛ ولي به يك حكيم و متكلّم و فقيه مي دهيد؛ مي گويد: اين جملة خبريّه است كه به داعي انشاء القاء شده، يعني اَيُّهَا العُلَماء يَجِبُ عَلِيكُمْ اَنْ تَرِثُوا تُراثَكُم؛ بر تك تك شما واجب است كه ارثتان را حفظ بكنيد. انبیاء ارث گذاشتهاند براي كي؟ براي اينكه ديگران غارت كنند يا شما حفظ كنيد؟! اين اَلعُلَماء يعني يَجِبُ عَلَي العُلَماء اَنْ يَرِثُوا القُرآنَ وَ العِترَه، حفظش كنيد.
ضرورت درك جايگاه واقعي « عقل »
به عنوان چراغ شناخت دين
آنوقت بفهميم كه عقل يعني چراغ، مبادا كسي از اين به بعد اين حرف را بزند که: كُلُّ مَا (نه کلما) حَكَمَ بِهِ العَقلْ حَكَمَ بِهِ الشَّرع، اين از اغلاط است؛ عقل، حكمي ندارد. عقل غير از فهم، حكمي ندارد! قبل از عقل نظام بود، بعد از عقل نظام هست؛ موضوعات، قبل از عقل بودند، محمولات قبل از عقل بودند، رابطة موضوع و محمول قبل از عقل بود؛ عقل حكم مولوي ندارد، عقل ولي نيست، عقل صراط نيست، عقل مهندس نيست؛ عقل چراغ است. از چراغ هيچ كاري ساخته نيست، فقط مي فهمد. عقل عملي در امور شخصي خود آدم، والي است، كارهاي خودش را تدبير مي كند؛ امّا در حرم و حريم دين،عقل فقط چراغ است. پس كُلُّ مَا حَكَمَ بِهِ العَقلْ حَكَمَ بِهِ الشَّرع از ريشه، باطل است، عقل حكمي ندارد! آن كه چراغ است، فقط مي فهمد؛ آن كه مهندس است، راه مي سازد؛ قبل از عقل اين راه و نظام بود، بعد از عقل اين راه و نظام هست؛ عقل بايد ببيند و بفهمد و عمل بكند.
لزوم تفسير روايات اهل بيت (ع) با همديگر
توسط عالمان دين
اگر از وجود مبارك صديقة كبري روايتي برسد، ما برابر آن فتوا مي دهيم؛ چون معيار فتوا دادن،عصمت است نه امامت. اگر يك انساني معصوم بود، حرف او حجت است. فرمود اين چهارده معصوم يك نفرند، بعد فرمود: كَلامُ بَعضِهِمْ يُفَسِّرُ بَعضاً. يك روايتي از وجود مبارك حضرت امير يا امام حسن (ع) نقل شده، يك روايتي هم از وجود مبارك امام عسكري (ع) نقل شده؛ فرمود: گرچه فاصله زياد است، امّا همة اين چهارده نفر به منزلة متكلّم واحدند و كلام اينها يُفَسِّرُ بَعضُهُ بَعضاً. بايد از اين منظر، قرآن را به اين صورت در آورد، عترت را هم به آن صورت در آورد، اينها مي شوند مهندس؛ يعني شريعت و دين؛ و عقل در مقابل شريعت نيست، عقل در مقابل نقل است؛ شريعت و دين مقابل ندارد، وحي مقابل ندارد.
حرف جناب حكيم سنائي كه گفته: با بودن پيغمبر، كسي حق ندارد اسم عقل را ببرد، همين است! حرف ايشان اين است كه با بودن پيغمبر، كسي اسم عقل را نمي برد! عقل در برابر خبر زراره است نه در برابر وحي!
مصطفي اَندر جهان، آنگه كسي گويد كه عقل
آفتاب اَندر سما، آنگه كسي گويد سُها (2)
« سُها » آن ستارة ضعيفي است كه پيشينيان براي تشخيص بينائي افراد، مي گفتند: اگر او شب بتواند ستارة سُها را ببيند، مثلاً چشمش سالم است يا نورچشمش كافي است. گفت: ديگران هر چه باشند، يك ستارة ضعيفياند در برابر آفتاب، كسي اسم حكيم و فقيه و اينها را نمي برد! حكيم و فقيه و اينها در برابر محدّثند، اينها علماء در مقابل همند؛ انبياء هيچ مقابل ندارند، دين و وحي هيچ مقابل ندارد؛ فقط چراغها هستند كه مقابل همند و بايد هماهنگ باشند تا بهتر ببينند.
وظيفه حوزه هاي علميه
نسبت به شكوفائي قرآن و عترت
الآن وظيفة حوزهها اين است كه قرآن را به عنوان محور اصلي قرار دهد، عترت غير از روايت است؛ عترت، ولايت، معجزه، عصمت، امامت، اينها همتاي قرآن كريمند؛ اينها را خوب بررسي كنند به عنوان ( صراط). عقل را، برهان عقلي را، استدلال عقلي را، شكوفائي عقلي را به عنوان چراغ متقن بررسی كنند؛ نقل را هم در كنار عقل كاملاً ارزيابي كنند، اين فتيلهها را بالا بكشند تا جهاني كه يَأتُوكَ رِجالاً از شرق و غرب به اينجا آمدند، با دست پر بر گردند. اين كعبه مي تواند مَطاف همه باشد، اين كعبه مي تواند قبلة همه باشد؛ و اگر نامة رهبري براي جوانان بود نه براي مستكبران و دولتمردان، از همين راه است و اگر راههاي ديگررا هم طي كردند در همين راستاست.
بيانات حضرت آيت الله جوادي آملي (دام ظلّه) در مراسم اختتاميه بيستمين دوره مسابقات قرآن و حديث جامعهُ المصطفي و آئين نكوداشت شخصيت برگزيده قرآني معظم له در عرصه بين المللي ـ قم ؛ مدرسه علميه امام خميني (ره) ـ 16 / 11 / 1393
ـــــــــــــــــــــــــ
(1) الكافي / 1 / 32
(2) ديوان حكيم سنائي / ص 43
خوان حکمت روزهای یک شنبه منتشر میشود.