kayhan.ir

کد خبر: ۵۳۲۸۵
تاریخ انتشار : ۰۱ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۸:۵۱
گفت وگو با «علی وزیریان» کارگردان فیلم «مظنونین برجام»

وتو در آمریکا انفجار در تهران

توافق هسته‌ای وین میان ایران و غرب، خیلی زود به سینمای ایران راه یافت. علی وزیریان نخستین فیلمسازی است که کار خلق یک اثر سینمایی درباره توافق را کلید زده است. فیلم «مظنونین برجام» با نگاه به گذشته، به روایت داستانی درباره آینده توافق و نتیجه برخی از فرضیات درباره رابطه ایران و آمریکا و مثلا راه‌اندازی شعبه مک دونالد در تهران می‌پردازد. درباره تازه‌ترین پروژه سینمای سیاسی ایران، با کارگردان این فیلم، علی وزیریان گفت‌وگو کردیم.
تصویرروز

* آن طور که در خبرها آمده، فیلم جدید شما «مظنونین برجام» واکنشی است به مذاکرات و توافق هسته‌ای میان ایران و غرب. اما چرا در میان همه موضوعات مربوط به این قضایا، ماجرای انفجار شعبه «مک دونالد» در تهران را به عنوان شروع داستان فیلم خود انتخاب کرده‌اید؟
سال‌ها پیش وقتی مجله «هنر معاصر» را با دوستانم منتشر می‌کردم، در هر شماره سعی می‌کردیم طراحی گرافیک یکی از کشورها را بررسی و معرفی کنیم. همان ایام به مطلبی برخوردم از یک نشریۀ آمریکایی که گزارشی بود از گرافیک معاصر چین. وقتی آن را خواندم متوجه شدم هیچ چیزی از خصوصیات طراحی گرافیک چین در آن نیست. همۀ حرف گزارشگر آمریکایی آن نشریه این بود که بالاخره چین و انقلابش هم تسلیم فرهنگ آمریکا شد و تمام! دلیلش را هم رخنۀ شیوۀ زندگی آمریکایی در بین مردم چین ذکر کرده بود که در راس مصداق‌هایش پوشیدن البسۀ جین بود و حضور مک دونالد و چند برند آمریکایی دیگر که در خیابان‌های شهرهای چین خودنمایی می‌کرد. طوری از حضور مک دونالد و کوکاکولا و چند برند دیگر صحبت کرده بود انگار که هر یک از اینها پرچمی هستند که فاتحی سر قله‌ای برافراشته. به نظرم این معنا از حضور «مک دونالد» را همه نوع رسانه‌های وطنی خوب فهمیدند و البته مخنث‌های فرهنگی ذوق زده آن را در بوق و کرنا کردند، وگرنه این خبر چه اهمیتی داشت؛ آن هم فست‌فود زنجیره‌ای دیگری بود کنار بقیه. مخنث‌های فرهنگی از همان معنایی ذوق زده شدند که آن گزارشگر آمریکایی دربارۀ چین گفته بود. البته بویی که اینها به مشام شان خورده بوی همبرگر مک‌دونالد نیست، خر داغ کرده‌اند. انتخاب سکانس انفجار شعبه «مک‌دونالد» در تهران برای افتتاحیه فیلم از همین چیزها می‌آید. توضیح بیشتر دربارۀ شروع داستان و گره‌هایی که با این انفجار ایجاد می‌شود فیلمنامه را لو می‌دهد برای همین نمی‌خواهم بیش از این درباره‌اش صحبت کنم.
* به طور معمول، فیلم‌های سیاسی و اجتماعی به وقایع گذشته و حال می‌پردازند. این برای نخستین بار است که یک فیلم – حداقل در ایران - به واقعه‌ای سیاسی در آینده خواهد پرداخت. آیا داستان فیلم شما تخیلی است یا قصد پیش‌بینی آینده و واقعیتی قابل انتظار را دارید؟
همین طور که خودتان هم اشاره کردید این نوع فیلم‌سازی در سینمای غرب چیز تازه‌ای نیست اما اگر من سراغ پرداختن به چنین موضوعی رفته‌ام شاید یک دلیل‌اش آدرس‌هایی است که شرایط  موجود برای آینده کشور به ما می‌دهد. تیم مذاکره‌کننده تمام تلاشش را کرده اما تیغ‌اش بیش از این نبریده و حاصلش شده متنی که به هر حال خلل و فرج و ایرادهای جدی دارد که راه را برای سوء استفاده طرف مقابل باز گذاشته؛ البته این حرف اصلاً به معنای کم گذاشتن و کوتاهی کردن تیم هسته‌ای در انجام کار نیست. آمریکایی‌ها می‌گویند متن توافق وین را با مشورت اسرائیل تهیه کرده‌اند و اسرائیل بر بخش بزرگی از توافق اثر گذاشته، یا جای دیگر گفته‌اند توافق وین بخشی از رویکرد امنیتی بزرگ‌‌تر آمریکا برای خاورمیانه است و به آنها اجازه می‌دهد هر وقت بخواهند بلافاصله تحریم‌ها را برگردانند! آنها ادعا می‌کنند با این توافق دست و پای «جمهوری اسلامی ایران» را لا اقل تا 10 سال آینده بسته‌اند و ادعاهای بسیار دیگری از این دست که زیاد شنیده‌ایم. خب مسئولین ما هم می‌گویند این طور نیست و این حرفها برای آمریکایی‌ها مصرف داخلی دارد یعنی که آنها دروغ می‌گویند! اما اگر دروغ می‌گویند ما چگونه می‌توانیم به دولتی اعتماد کنیم که با مردمش رو راست نیست و تزویر می‌کند؟ چه ضمانتی وجود دارد دولتی که به مردم خودش دروغ می‌گوید به ما که دشمن‌اش هستیم راست بگوید و در وعده‌اش صادق باشد؟
البته عقلی و قلبی ما حرف مسئولین خودمان را می‌پذیریم اما موقع خطر و برگرداندن تحریم‌ها و تحت فشار قرار دادن کشور، دنیا و بخصوص هم پالکی‌های دولت آمریکا که دارای حق وتو هستند، حرف چه کسی را باور می‌کنند؟ ایران یا آمریکا ؟
بر اساس همین برجام، آنها می‌توانند به کوچک‌ترین بهانه‌ای، در کمتر از ۳۰ روز همه چیز را ملغی کنند و همه‌ تحریم‌ها را به حالت اول بازگردانند و داد و فریاد ایران هم به جایی نرسد.
بحث‌ تحریم‌های موشکی و تسلیحاتی و احتمال تداوم بلوکه ماندن پول‌های فروش نفت و خلع‌ید ایران از دو سوم سانتریفیوژها و 98 درصد ذخایر اورانیوم غنی شده؛ همین طور بازرسی‌های علی‌الاطلاق آژانس چیزهایی است که برای نسل آرمان‌گرا سنگین است و همین موضوعات انگیزۀ قهرمان‌های فیلم «مظنونین برجام» را می‌سازد. قهرمان‌هایی عادی که در میان مردم زندگی می‌کنند و از آرمان‌های خود کوتاه نمی‌آیند و بالاخره طغیان می‌کنند و کاسۀ صبرشان لبریز می‌شود. طغیانی که بیشتر متوجه دشمن بیرونی است و البته زنگ خطری برای اشتباهاتی که اکنون در حال رخ دادن است. در سکانس پایانی فیلم تصاویری از یک شبکۀ خبری تلویزیونی پخش می‌شود مربوط به دو انفجار بزرگ در«تلاویو» و «حیفا»! انفجاری که به نظر می‌رسد مظنونین برجام  در آن دست دارند. درست مثل همان انفجار شعبۀ مک‌دونالد در تهران. کسی نمی‌داند شاید واقعاً کار آنها باشد، اما هیچ ردی از آنها نیست. ویژگی کار هم به همین تعلیق است. البته فیلم طوری تمام می‌شود که امکان ادامۀ آن در «مظنونین برجام2» حفظ شود.
* آن طوری که به نظر می‌رسد، فیلم شما نگاهی انتقادی به توافق هسته‌ای دارد. آیا درباره احتمال اینکه علیه فیلم شما کارشکنی‌ها یا ممانعت‌هایی صورت گیرد نگران نیستید؟ چنان که از هم‌اکنون برخی از جریان‌ها درحال فضاسازی منفی علیه این پروژه هستند.
درست است؛ «مظنونین برجام» از منظر انتقادی به توافق انجام شده نگاه می‌کند و به نظرم لازم است با صراحت بگویم «دلواپسی» و «ذوق زدگی» از توافق هسته‌ای دو روی یک سکه‌اند. سکۀ افراط و تفریط؛ اما نسبت دلواپسی دادن به هر که مخالف یا منتقد مذاکرات هم حرف پرتی است و واکنشی از روی عجز و استیصال. یک جور شانه خالی کردن از پاسخ گفتن و شفاف‌سازی است. جالب است همین چند روز پیش رئیس ستاد حقوق بشر و معاون امور بین‌الملل در قوه قضائیه آقای محمدجواد لاریجانی، گفت‌وگوی انتقادی مبسوطی با یکی از سایت‌های خبری کرده بود دربارۀ برجام. اتفاقاً حرف‌های‌شان هم کارشناسانه بود و هم منطقی. رک و پوست‌کنده و صریح؛ اما رسانه‌های حامی توافق و دولت چون نمی‌توانستند وصلۀ دلواپسی به او بزنند فقط با سکوت سنگین خبری از کنارش گذشتند تا سخن‌اش شنیده نشود. خب این نشان می‌دهد که ذوق زده‌ها اصلاً رای مخالف را برنمی‌تابند. چند روز پیش جایی خواندم یکی از همین مسئولین در مصاحبه‌ای گفته: «اگر رسانه‌ای از دولتی خوشش نیاید می‌تواند منشاء ریزگردها را تغییر دهد»! نمی‌دانم چرا کسی به این آقا نگفت که آن قدر نقدهای ریز و درشت به سیاست‌ها و عملکرد و وعده‌ها وارد است که دیگر نیازی به ریزگردها نیست. برای مثال کافی است در صف نان بایستد و ببیند چگونه مردم با تحلیل و کنایه هایشان بسیاری از مسئولین را می‌نوازند، وقتی می‌بینند رقم پول‌های بلوکه شدۀ ما در خارج از کشور قبل از توافق دولت با غربی‌ها 100 میلیارد دلار بوده و بعد از توافق آب رفته و شده 30 میلیارد و آخرش به شش میلیارد رسیده که اگر کمتر نشود باز هم معلوم نیست همین مقدار کجا و چگونه چه باری از روی دوش مردم برمی‌دارد، پس مظلوم نشان دادن دولت به بهانۀ ریزگردها بیشتر شبیه یک شوی رسانه‌ای مضحک است.
اینکه گفتید احتمال دارد علیه ساخت این فیلم کارشکنی یا ممانعت کنند به نظرم خیلی بعید می‌آید. نمی‌دانم شاید هم همین طور شود که شما می‌گویید. اما جو‌سازی منفی علیه فیلمی که هنوز ساخته نشده بیشتر مربوط به همان «مخنث‌های فرهنگی» است که ابتدای گفت وگو به آنها اشاره کردم. منتقدها و انتلکتوئل‌هایی که دل‌شان برای افتتاح شعبۀ استارباکس در تهران غنج می‌رود و دوست دارند در فضای پسا‌مذاکره گوشۀ این کافی‌شاپ بنشینند و قهوه بنوشند و فیلم نقد کنند، «مظنونین برجام» خلوت و آرامش این مخنث‌های فرهنگی را برهم می‌زنند و آب در خوابگه مورچگان می‌ریزند. پس طبیعی است برای فیلمی که هنوز ساخته نشده و نمی‌توانند با چماق نقد آن را بکوبند؛ فعلاً با تیتر و سوتیتر‌های‌شان به آن حمله کنند و به قول شما فضای منفی بسازند.
* لطفا درباره تولید فیلم خود توضیح بفرمایید: پروژه در چه مرحله‌ای است؟ تهیه‌کننده و سرمایه گذار پروژه چه فرد یا نهادی است؟ کار تصویربرداری کی شروع می‌شود و چه مدت به طول خواهد انجامید؟
فیلمنامه به دلیل موقعیت زمانی خاص آن و سیاسی بودن موضوع در حال تغییر و تکمیل است. با توجه به موضوع حساس آن و همین که در آینده رخ می‌دهد از چند نفری خواستم که همان نسخۀ اولیه را بخوانند و نظر دهند؛ وقتی نظرات را جمع کنم اگر اصلاح و تغییر ضرورت داشته باشد انجام می‌دهم و برای پروانه ساخت اقدام می‌شود. سرمایه‌گذار این کار، بخش خصوصی است و در مورد تهیه‌کننده پیشنهادهایی از سوی ایشان مطرح شده اما هنوز به نتیجۀ قطعی نرسیده‌ایم. احتمال زیاد دارد که با تهیه کنندۀ فیلم‌های قبلی‌ام کار کنم. اگر فیلمنامۀ فعلی تغییر جدی نکند پیش‌بینی‌ام برای مدت فیلمبرداری 60 جلسه است.