kayhan.ir

کد خبر: ۵۲۸۴۲
تاریخ انتشار : ۲۶ مرداد ۱۳۹۴ - ۲۱:۰۴

اخبار ویژه


وقتی بلندگوی رادیو اسرائیل شیپورچی اعتدال می‌شود



عضو فراکسیون افراطیون در مجلس ششم می‌گوید حتی اگر لازم باشد با اصولگرایان معتدل همنشینی کنیم، باید تندروها را ریشه‌کن کرد.
احمد شیرزاد در مصاحبه با روزنامه آرمان می‌گوید: جریانی که هم‌اکنون در دولت فعالیت دارند نتیجه همراهی اعتدال‌گرایان و اصلاح‌طلبان هستند که باعث شده تا آقای حجتی و خانم ابتکار اصلاح‌طلب با امثال علی جنتی و فضلی که اصولگرا هستند همکاری کنند.
وی می‌افزاید: وضعیت به گونه‌ای است که همه «تشکیل مجلس مقتدر» را «بایدی» می‌دانند که حتما باید به وقوع بپیوندد. دقیقا به همین دلیل دغدغه‌های واحدی بین اصولگراها و اصلاح‌طلبها به وجود آمده است و به همین دلیل امکان دارد برای جلوگیری از ورود چندباره تندروها به بهارستان، تصمیم‌شان این باشد که در برخی از حوزه‌ها کاندیدای واحدی را به کارزار انتخابات بفرستند.
وی همچنین گفته است: عقل و منطق حکم می‌کند در طیف تاثیرگذار سیاسی بیشتر از همیشه مصلحت‌سنجی کنند تا عقلانیت و منطق بیشتر بر اجرای امور حکمفرمایی کند. پس اصولگرایان و اصلاح‌طلبان باید رقابت را برای انتخابات بعدی بگذارند و در حال حاضر فقط به فکر ریشه‌کن کردن کارشکنان باشند، که در هر شرایطی فقط به این فکر هستند که منافع سیاسی و گروهی خود را پیگیری کنند.
وی در پاسخ این سوال که مشخصا می‌توان شاهد ائتلاف نسبی علی لاریجانی با اصلاح‌طلبان بود؟ می‌گوید: آقای لاریجانی ممکن است در مواردی با جریان اصلاح‌طلبی هم‌نظر باشد اما با وجود اینکه حساب وی را جدا از تندروها می‌دانیم، باز هم نمی‌توان امید به همنشینی او باچهره‌های منتسب به اصلاح‌طلبان داشت.
شیرزاد این را هم گفته که «مهم‌ترین هدف باید ریشه‌کن کردن تندروها باشد، حتی اگر قرار باشد این هدف با همنشینی اصلاح‌طلبان و اصولگرایان محقق شود».
یادآور می‌شود شیرزاد در زمره عربده‌کش‌های مجلس ششم قرار داشت و تا مرز متهم کردن جمهوری اسلامی از زبان آمریکا و اروپا و صهیونیست‌ها پیش رفت. وی 3 آذر 82 ضمن نطقی ادعا کرد جمهوری اسلامی 19 سال به دنیا دروغ گفته و حال دم‌خروس‌ها و سرنخ‌ها و مدارک بیرون افتاده است.
وی در شرایطی که مثلث آمریکا و انگلیس و اسرائیل با استخدام سازمان منافقین فاز عملیات روانی و دروغ‌بافی علیه برنامه هسته‌ای ایران را کلید زده بودند ادعا کرد: آنها مستنداتی از ما دارند که آنان را محق نشان می‌دهد.
خیانت انجام گرفته از سوی این نماینده عضو فراکسیون مشارکت به حدی بود که کروبی رئیس وقت مجلس ششم در واکنشی گفت: اگر رادیو اسرائیل بگوید همین‌چیزهایی را که شما گفتید می‌گوید. شما جواب بدهید که ما 19 سال به مردم و به دنیا دروغ گفتیم؟ شما گفتید 20 سال است گفته‌اند که سرنخ‌هایی در ایران پیدا شده، پس آنها راستگو و ما دروغگو هستیم.
نکته جالب‌تر اینکه آقای روحانی رئیس‌جمهور در مصاحبه اخیر تلویزیونی اذعان کرد در دولت اصلاحات، سانتریفیوژهای آلوده به صورت بسته‌های کنترل نشده (فله‌ای) وارد شده و اسباب‌ بهانه‌جویی دشمنان گردید. به نظر می‌رسد ارسال‌کنندگان سانتریفیوژهای آلوده با نمایندگانی از جنس شیرزاد که دنبال تکرار ادعاهای رادیو اسرائیل علیه نظام بودند، یک برنامه مشترک و تقسیم کار شده را مدنظر داشتند و با این اوصاف ادعای بلندگوی رادیو اسرائیل در مجلس ششم مبنی بر اینکه مایل به تشکیل مجلسی معتدل و در مقابل تندروها می‌باشد، نوعی رد گم کنی به خیال فراموشی تاریخ است.



زد و بندهای نفتی مهدی هاشمی بابک زنجانی را روسفید می‌کند


کاریکاتوریست‌ نشریات زنجیره‌ای و همکار سابق مهدی هاشمی در سازمان بهینه‌سازی مصرف سوخت، ابعادی از پرونده رشوه وی را بازگو کرد.
نیک‌آهنگ ‌کوثر در سایت شخصی خود (خودنویس) نوشت: وقتی هاشمی رفسنجانی در فیلم «الوداع با مهدی» پیش‌بینی کرد که فرزندش زود از زندان بیرون خواهد آمد، برخی در داخل و خارج، ضمن گفت‌وگو با نزدیکان هاشمی، حکم دادگاه را زیر سوال بردند، در این میان انتشار اسناد مربوط به رشوه‌گیری مهدی هاشمی، همان مساله‌ای را مجددا زنده کرد که شاکی او در کانادا بارها گفته بود ولی گوش شنوایی در میان رسانه‌های جریان اصلی که کارمندانی نزدیک به روزنامه‌های همسو با کارگزاران و مشارکت دارند، یافت نشده است.
هوشنگ بوذری ابتدا ضمن طرح شکایت خود سال‌های سال در کانادا به رسانه‌ها گفته بود مهدی هاشمی از طریق مباشر و شریک خود، عباس یزدان‌پناه یزدی از او تقاضای 50 میلیون دلار سهم برای به نتیجه  رسیدن قرارداد کنسرسیوم پارس جنوبی کرده بود. این حرف بوذری را بسیاری نادیده گرفته بودند تا اینکه ماجرای استات‌اویل نروژ زنده شد و رسانه‌های نروژی براساس اسنادی نوشتند که عباس یزدان‌پناه دریافت‌کننده «کمیسیون» بوده است؛ چیزی شبیه همان ساختاری که بوذری چند سال قبلش به دادگاهی در کانادا گفته بود.
با وجود انتشار خبر پرونده در سال 2005 و ارسال آن به دفتر مهدی هاشمی در سازمان بهینه‌سازی مصرف سوخت و  نیز کشانده شدن ماجرا به شب‌نامه‌ای که به دست نمایندگان مجلس افتاده بود، مهدی هاشمی سال‌های سال منکر وجود آن بود. حتی وقتی شریک مهدی هاشمی به انتشار احضاریه و نیز گفتگو با هوشنگ بوذری با خودنویس واکنش نشان داد (که به شهادت نوه هاشمی رفسنجانی، جوابیه‌ عباس را خود مهدی هاشمی نگاشته بود)، باز هم مهدی هاشمی و رسانه‌های همسو (روزنامه‌ها و سایت‌های زنجیره‌ای)، در قبال آن سکوت کردند.
خودنویس می‌افزاید: انتشار خبر حکم و ارسال آن به دانشگاه آکسفورد، ماجرا را جدی‌تر کرد. مهدی هاشمی از پاییز سال 2011 تا پاییز سال 2012، هم جایگاهش را در دانشگاه آزاد شعبه‌ آکسفورد از دست داد و هم جایگاهش به عنوان دانشجوی دکترا در دانشگاه آکسفورد را. او مدتی کوتاه پس از راستی‌آزمایی مقابل وکلای شاکی، به ایران بازگشت و درخواست خودش و وکلایش برای آنکه شاهد پرونده، نیک‌آهنگ ‌کوثر، نوارهای مکالمه با مهدی هاشمی را به دادگاه تحویل بدهد، دردسر جدیدی برایش آفرید.
خودنویس درباره پرونده‌های توتال و کرسنت افزود: از پرونده توتال، دو نفر عملا غیب شده‌اند؛ مدیر توتال در فرودگاه مسکو کشته شد و اثری از عباس یزدان‌پناه یزدی نیز یافت نشده است. در پرونده کرسنت نیز، عباس یزدان‌پناه که اثری از جسد او یافت نشده، کماکان از دور خارج است و بیژن نامدار زنگنه نیز وزارت ارشاد و مقام‌های امنیتی را مجاب کرده که رسانه‌ها را از برخی ماجرا منع کنند.
اگر منع فعلی از روی ماجرای کرسنت برداشته شود، نام‌های بسیاری مجددا در رسانه‌ها منتشر خواهند شد، و بزرگترین شکست مالی در تاریخ وزارت نفت که به گفته منتقدان، نتیجه تحمیل قرارداد از سوی مهدی هاشمی به وزارت نفت برای گرفتن رشوه و کمیسیونی بسیار بزرگ بوده، باعث فراموش شدن نام بابک زنجانی خواهد شد.
خودنویس در پایان نوشت: هاشمی و لشگر رسانه‌ای داخل و خارج کشورش بیکار نخواهند نشست، چرا که هویتشان با وجود هاشمی تعریف شده است.



دولتمردان به جای بازی با مردم پاسخگوی مسئولیت خود باشند


برخی مسئولان دولتی در حالی درباره مشکلاتی مانند اپوزیسیون حرف می‌زنند که خود مسئولند و باید پاسخگو باشند اما فرار به جلو می‌کنند.
خبرگزاری دانشجو در این زمینه با انتقاد از مسئولان دولتی مذکور نوشت: فایده این‌که مدام نقد کنیم و دیگرانی را مقصر بدانیم که اصلا معلوم نیست، چه کسانی هستند، چیست؟! وقتی عده‌ای تمام عمر خود را در قامت اپوزیسیون زیستند و مدام دیگران را مقصر دانسته، کنار گود نشسته‌اند و می‌گویند «لنگش کن»، پس از به قدرت رسیدن هم همان شیوه را در پی می‌گیرند. این‌که مسئول اجرایی کشور، اتفاقات منفی در کشور را محکوم کند، اگرچه امر مبارکی است ولی نتیجه این محکومیت و اعتراض چه زمانی قرار است تحقق یابد؟! اصلا مگر وظیفه قوه مجریه، اجرا نیست؛ پس اگر هم انتقادی وجود دارد باید از بالاترین مسئول اجرایی کشور صورت گیرد. با احساسی کردن بحث و این که دختران و پسران برابر هستند تنها دعوا به کف کوچه و بازار می‌آید. دعوا بین خواهر و برادری درمی‌گیرد که احتمالا، پسر خود را محق می‌داند و دختر نیز می‌گوید من در اولویت هستم! در حالی که اصلا شغلی نیست که حالا این اول بخواهد برود، یا آن!
رئیس‌جمهور در سفری که چند روز پیش به غرب تهران داشت، «بیکاری جوانان تحصیلکرده پس از 3 سال» را غیرقابل پذیرش عنوان کرد. روحانی همچنین اولویت پسران در رسیدن به شغل را «سخن باطلی» دانست و گفت: «شما فکر می‌کنید دختران مهندس ما از نظر علمی از پسران مهندس ما کمترند!» متاسفانه این رفتارها و سخنان نمایشی رئیس‌جمهور در حالی صورت می‌گیرد که خود ایشان به عنوان رئیس قوه اجرایی دولت مسئولیت ایجاد اشتغال برای مردم را برعهده دارند و به همان نسبت انگشت اتهام در موضوع سیل بیکاری فراگیر جوانان که اتفاقا بر اساس آمارها در 2سال گذشته روند پرشتاب‌تری یافته نیز متوجه ایشان است. شاید از دید رئیس‌جمهور اظهار این سخنان طلبکارانه بهترین راه فرار از پاسخگویی و بازخواست در این خصوص باشد.
در ادامه این تحلیل آمده است: حاضر شدن معاون رئیس‌جمهور در جمع «مدافعان حقوق حیوانات» که چندی پیش صورت گرفت، چه دردی را درمان کرد؟! این‌که مدام بر روی مسائل غیرضرور از طرف دولتی‌ها تاکید شود کمی نگران‌کننده است. در حالی که خانم ابتکار در جمع «حامیان حقوق سگ‌ها» سخنرانی می‌کرد، مسئله گرد و غبار به صورت آزاردهنده‌ای اهالی خوزستان و استان‌های غربی را تحت فشار قرار داده بود. در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز تا مدت‌ها فیس‌بوک، تک‌خوانی زنان و مسائلی از این دست مهمترین موضوع گفت‌وگوی وزیر و مسئولان آن وزارتخانه محسوب می‌شد. رئیس‌جمهور هم دغدغه ایجاد اشتغالش، عقب نیفتادن دختران از پسران در تامین شغل است! البته در این میان رسانه‌ها نیز مقصر هستند. پیگیری نکردن صحیح، نشناختن درد اصلی جامعه و بازی پینگ‌پونگی سایت‌ها با یکدیگر، باعث شده است که دولتمردان نیز با طرح مسائل فرعی، به حاشیه بروند.
خبرگزاری دانشجو می‌افزاید: انگار دولت قصد دارد با جذب اقشار کمتر دیده شده صرفا با سخنرانی‌های بدون عمل، در انتخابات پیش روی مجلس، گوی سبقت را از رقبا برباید. اقلیت‌های قومی و مذهبی، زنان و دختران، فیس‌بوک‌بازان! و... گروه‌هایی هستند که به «آرای خاموش» مشهورند. داستان پرسروصدای فیس‌بوک که بی‌نتیجه به حال خود رها شد و حتی به رفع فیلتر نیز نینجامید یکی از نمونه‌های بارز این جنجال‌آفرینی‌هاست. این بار نیز رئیس‌جمهور با طرح مسئله‌ای کاملا فرعی، سعی دارد به ترمیم محبوبیت دولت و وفادار کردن عده‌ای از اقشار مردم به خود اقدام نماید؛ ولی در نهایت به خاطر برآورده نکردن خواسته‌های این اقشار به سرخوردگی آنان منجر می‌شود. کاش آقای رئیس‌جمهور ابتدا اشتغال ایجاد می‌کردند و سپس درصدد تقسیم آن بین دختران و پسران برمی‌آمدند!
کسی مدام دعا می‌کرد که برنده جایزه بزرگ بانک شود. هر شب به روحانی محله‌شان مراجعه می‌کرد و از او می‌خواست که برایش دعا کند. سال‌ها به همین منوال گذشت و او هر روز از روحانی می‌خواست برایش دعا بخواند! روزی روحانی محل از او پرسید تو اصلا در بانک حساب باز کرده‌ای؟! او جواب داد: هنوز نه! بعضی‌ها حساب باز نکرده‌اند، جایزه را هم نبرده‌اند و مدام در حال تقسیم آن هستند.
در این‌که ایجاد اشتغال کار سخت، پیچیده و بلندمدتی است، شکی نیست. اکثر اقتصاددانان برای رفع تورم در جامعه و از بین بردن رکود، ایجاد اشتغال را پیشنهاد می‌دهند. این بدان معناست که اشتغال از پایه‌ای‌ترین و اساسی‌ترین عوامل پیشرفت یک جامعه به شمار می‌رود. اگر این بخش حیاتی از رشد را نادیده بگیریم و به صورت شعاری و تئوریک با آن برخورد کنیم و به جای از بین بردن موانع زیرساختی به جنجال‌های بی‌فایده دست بزنیم، نتیجه‌ای جز عقب ماندن از قافله توسعه ندارد. اگر امروز به افکار عمومی آدرس غلط دادیم و آنها را از مسائل ضروری به مسائل نالازم و فرعی هدایت کردیم، نباید منتظر حمایت‌های آنان از خود باشیم. نتیجه زشتی‌های کوچک، زشتی‌های بزرگ است. کسی که باد می‌کارد، طوفان درو خواهد کرد.