kayhan.ir

کد خبر: ۵۲۳۲
تاریخ انتشار : ۲۰ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۷:۰۴
ردپای 60 سال خیانت و جنایت (پاورقی) - روایتی مستند از دخالت‌ها و جنایات‌ آمریکا در ایران 1392-1332

کیسینجر:‌شاه یکی از نادرترین متحدان آمریکا بود (پاورقی)


Research@kayhan.ir
تالیف: کامران غضنفری


طبق گزارش مورخ 16/12/1346 ساواک، دکتر علي اميني با گرفتن يک رشوه پنج ميليون دلاري از کمپاني‌هاي نفتي آمريکايي، اقدام به انعقاد معاهده با کنسرسيوم نفت کرده بود. پس از خاتمه کار نفت، لوئي هندرسون (سفير آمريکا در ايران) نیز در حدود سي هزار ليره جواهر به همسر دکتر اميني داده بود .12
به اين ترتيب، دولت جديد ايران امتيازاتي را به کنسرسيومي از کمپاني‌هاي بزرگ نفتي غرب اعطاء کرد. در اين کنسرسيوم، چهل درصد سهام به کمپاني نفتي ايران و انگليس که به بريتيش پتروليوم تغيير نام داد اعطاء و چهارده درصد نيز به رويال داچ شل واگذار شد. بريتيش پتروليوم در کمپاني رويال داچ شل نيز سهام‌دار بود و از اين رو، اکثر سهام را در اختيار خود داشت. گروهي از کمپاني‌هاي آمريکایي نيز به‌عنوان پاداش مشارکت آمريکا در کودتا، چهل درصد و کمپاني دولتي فرانسه نيز شش درصد از سهام اين کنسرسيوم را به دست آوردند. 13  
مدت اين قرارداد 40 سال با حق تمديد 25 ساله بود و حق هر گونه فسخ يا تغيير در آن را از ايران سلب مي‌کرد و مغاير اصل ملي‌شدن نفت ايران بود. 14
کميسيون نفت مجلس نيز در سيزدهم بهمن ماه 1333، با تصويب قرارداد کنسرسيوم، خط بطلاني بر همه جرياناتي که به ملي‌شدن صنعت نفت منجر شد، کشيد. 15  در نتيجه، کمپاني‌هاي نفتي آمريکايي، سهم عظيمي از توليدات نفتي ايران را پس از آن که سازمان سيا به محمدرضا پهلوي در رسيدن مجدد به قدرت در سال 1332 کمک کرد، به خود اختصاص دادند. 16 آيزنهاور (رئيس‌جمهور) و جان فاستر دالس (وزير خارجه آمريکا) پس از عقد قرارداد کنسرسيوم، تلگرام‌هاي تبريکي به شاه و زاهدي فرستادند و از اين که سرانجام دو کشور ايران و انگلستان بر سر مسئله نفت به توافق رسيدند، اظهار خوشوقتي کردند. چرچيل (نخست‌وزير) و ايدن (وزير خارجه انگليس) نيز به‌صورت زائدالوصفي از حل بحران نفتي بين دو کشور ابراز خرسندي نمودند و وزير سوخت کابينه انگليس به ملت انگلستان مژده داد:
"‌حال که نفت ايران مجدداً  به دست ما افتاد، مي‌توانيم کمبود سوخت خود را که بيش از سه سال بود در نتيجه ملي‌شدن نفت در ايران پديد آمده بود، جبران کنيم‌". 17
ماروين زونيس (نويسنده و محقق آمريکايي) در کتاب خود در اين مورد مي‌نويسد:
" آمريکايي‌ها با کمک کردن به شکل‌گيري مجدد سلطنت اعليحضرت همايون محمدرضا پهلوي شاهنشاه آريامهر، از حکومت او نيز به ميزان زيادي منتفع شدند. همان‌طور که هنري کيسينجر به کرّات گفته است، شاه يکي از نادرترين متحدان آمريکا بود که هم يک دوست شخصي به حساب مي‌آمد و هم يک دوست سياسي. ايالات متحده پاداش اين دوستي را دريافت کرد، خواه به شکل عرضه تضمين شده نفت با ثبات خليج‌فارس – که با کمک سياست خارجي آمريکا و نيروي دريايي ايران تأمين مي‌شد – يا دنبال کردن سياست‌هاي همسو در مقابل دولت‌هاي عرب و اتحاد جماهير شوروي." 18
هم‌چنين، در يک گزارش "سرّي" وزارت امور خارجه آمريکا مربوط به اکتبر 1974 (مهر ماه 1353) چنين آمده:
"ايران يکي از منابع اصلي نفت و گاز طبيعي براي کشورهاي عضو سازمان توسعه و همکاري‌هاي اقتصادي، کشورهاي اروپايي و ژاپن بوده و براي ما نيز واجد اهميت روز افزوني مي‌باشد. ما منافع زيادي در دسترسي قابل اطمينان به نفت و منابع معدني ايران با قيمت‌هاي مناسب جهت خود و دوستانمان داريم."19
"قيمت‌هاي مناسب" براي آمريکا و هم‌پيمانانش ، يعني همان نرخي که ده‌ها سال نفت ايران به کمتر از يک دهم ارزش واقعي‌اش به غارت مي‌رفت.
در مورد اهميت نفت ايران براي آمريکا و متحدانش، در يک گزارش "سرّي" وزارت خارجه آمريکا به تاريخ دوم ژانويه 1977چنين آمده است:
"ايران مقدار زيادي نفت به آمريکا و متحدانش صادر مي‌کند. به‌طوري‌که بيش از هشت درصد نفت وارداتي ايالات متحده از ايران وارد مي‌شود و بيش از شانزده در صد نفت ايران به اروپاي غربي و تقريباً بيست و چهار درصد به ژاپن صادر مي‌شود. هفتاد درصد نفت اسرائيل نيز از ايران تأمين مي‌شود. با وجود کشمکش‌هاي لاينفک در روابط خريد و فروش، ايران براي ما يک منبع نفتي مستقل بوده است. ايران در سال‌هاي 74-1973، برخلاف پيمان اعراب، در تحريم فروش نفت به اسرائيل شرکت نکرده و صدور نفت خود را به اين کشور ادامه داده است." 20
اردشير زاهدي (داماد شاه و آخرين سفير ايران در آمريکا تا پيش از پيروزي انقلاب اسلامي) نيز در خاطرات خود نه تنها به موضوع بي‌توجهي شاه به تحريم نفتي 1973 اشاره مي‌کند، بلکه از تحويل سوخت مجاني به ناوگان هفتم نيروي دريايي آمريکا نيز خبر مي‌دهد و مي‌گويد:
"در زمان جنگ اعراب و اسرائيل، که همه کشور‌هاي عربي از صدور نفت خود به غرب به خاطر اختلافاتي که داشتند، خودداري ورزيدند، شاه تنها کسي بود که گفت ما نمي‌توانيم مردم را از نفت محروم کنيم؛ زيرا نفت حکم نان و آب را براي مردم دارد. به‌خوبي به خاطر دارم که وقتي پرزيدنت نيکسون خواستار سوخت براي ناوگان هفتم آمريکا شد، هنگامي که تلفني موضوع را با شاه درميان گذاشتم، فوري آن را پذيرفت. اين موضوع در آن روزها خيلي‌محرمانه بود. ما نه فقط آنچه داشتيم در اختيار دوست بسيار خوبمان - ايالات متحده آمريکا - قرار داديم، بلکه هرگز نخواستيم پول آن پرداخت شود زيرا مي‌انديشيديم که متحد و دوست هستيم و بايد چنين کاري انجام شود." 21
نيکي کدي (محقق آمريکايي) نيز در کتاب خود مي‌نويسد:
"در پاسخ به ايران که موضع خود را در مورد افزايش قيمت‌هاي نفت خام ملايم‌تر کرده بود، حکومت آمريکا هم قول داد که ارسال اسلحه به ايران را ادامه داده، از نظر سياسي از ايران و شخص شاه حمايت نموده و در قضيه حقوق‌بشر حتي‌المقدور کوتاه بيايد." 22
يعني تا زماني که شاه حاضر بوده نفت را به قيمت دلخواه آمريکا بفروشد، در ارسال انواع سلاح به ايران وقفه‌اي ايجاد نمي‌شود و حمايت‌هاي آمريکا از وي همچنان ادامه يافته، جنجال‌هاي ظاهري دفاع از حقوق‌بشر نيز به راحتي به کناري نهاده مي‌شد.
هم‌چنين، در يک گزارش "خيلي‌محرمانه" سفارت آمريکا مربوط به سال 1971 (1350)، در مورد دستور شاه جهت تأمين نيازمندي‌هاي نفتي آمريکا، چنين آمده است:
"شاه نزديکي روابط ايران و آمريکا را تداوم بخشيده است. بنا بر دستور وي، ايران (براي آمريکا) به‌صورت يک منبع نفتي مهم و معتبر درآمده و پس از عربستان سعودي، دومين صادرکننده نفت به حساب مي‌آيد." 23
اين خوش‌خدمتي‌هاي شاه به آمريکا، همگي در پي آن بود که دولت آمريکا (به همراه دولت استعمارگر انگليس) با انجام کودتاي 28 مرداد 1332، تاج و تخت سلطنت را مجدداً  به او بازگرداندند تا بتوانند به مدت 25 سال پس از آن نفت ايران را تاراج ببرند. جيمز بيل (محقق آمريکايي) نيز در اين مورد مي‌نويسد: "دخالت آمريکا در ايران، تاج و تخت سلطنت را براي 25 سال ديگر به خاندان پهلوي هديه کرد و صاحبان صنايع نفتي بين‌المللي را قادر ساخت که با نرخي ارزان، بيست و چهار ميليارد بشکه نفت را در طي اين مدت از ايران صادر کنند." 24
توضیح این که در فاصله سال 1333 که قرارداد کنسرسیوم امضاء شد ، تا سال 1353 که بهای نفت افزایش یافت ، کنسرسیوم حدود 24 میلیارد بشکه نفت به بهای یک دلار و هفتاد سنت از ایران صادر کرد که پس از کسر هزینه های تولید ، 50 درصد آن نصیب ایران می‌شد . چنین غارتی در هیچ یک از ادوار تاریخی مشاهده نشده است . 25
آري، به‌درستي مي‌توان ادعا کرد که شکوفايي و عظمت اقتصادي غرب يعني آسمان خراش‌ها، کارخانه ها   و صنايع، فروشگاه‌هاي غول پيکر، تکنولوژي پيشرفته و کليه مظاهر تمدن صنعتي غرب، از طريق غارت منابع طبيعي ـ مانند نفت ـ کشورهاي تحت سلطه ، مي‌باشد.26
این گونه بود که در همين رابطه، امام خميني (ره) در تاریخ  10 آذر 1357 در مصاحبه با يک خبرنگار آمريکايي فرمودند؛  
"دولت‌هاي آمريکا، بزرگ‌ترين خيانتي که به ما کردند، اين است که اين دودمان پهلوي را به ما تحميل کردند و مخازن ما را به دست اين دودمان برده‌اند."27