kayhan.ir

کد خبر: ۵۲۲۰۸
تاریخ انتشار : ۲۰ مرداد ۱۳۹۴ - ۲۰:۳۷
پیدا و پنهان شکل‌گیری وهابیت

تلاش ناکام آل سعود برای جهانگیر شدن وهابیت (پاورقی)


Research@kayhan.ir
فصل سيزدهم
سلفي‌گري تكفيري يا اسلام آمريكايي
زماني كه خيزش‌هاي منطقه‌اي غرب آسيا آغاز شد، اخبار گوناگوني نيز از ورود گروه‌هاي منصوب به سلفي‌گري به اين كشورها به گوش رسيد. همزمان در سوريه، لبنان و عراق گروه‌هاي وهابي تكفيري وارد خاك اين كشورها شدند و به اصطلاح شروع به دعوت مذهبي خويش كردند.
دعوت مذهبي آن‌ها يا پذيرش سلفي‌گري و خط مشي اين گروه‌ها بود يا قبول مرگ. حتي مسيحيان و ساير اقليت‌هاي مذهبي نيز از اين دعوت در امان نماندند. در حالي كه پيامبر اقليت‌هاي ديني را جزو موحدان شمرده بود، اين گروه‌ها به غارت اموال، بيرون كردن مسيحيان از منطقه و حتي كشتار آن‌ها دست زدند.
سلفي‌گري تكفيري به طور معمول در برخورد با اهداف خود خشونت بسياري را از خودش نشان مي‌دهد. خشونتي كه گاه در حد افراط بروز مي‌كند و چنين به نظر مي‌رسد كه تكفيري‌ها به عمد فيلم‌هاي مستندي را از صحنه‌هاي فجيع قتل‌هايشان تهيه مي‌كنند تا رعب و وحشت را ميان مردم بيشتر كنند. در حال حاضر حجم زيادي از فضاي مجازي را فيلم‌هاي مستند اين گروه‌ها اشغال كرده است. قاتلان در حالي كه صورت‌هايشان را پوشانده‌‌اند، با اره برقي، ساطور يا شمشير سر قربانيان را از تن جدا و اعضا و جوارحشان را قطعه قطعه مي‌كنند يا در حالي كه هنوز نيمه‌جان هستند، قلبشان را از سينه بيرون مي‌آورند و به دندان مي‌كشند. اين فيلم‌ها به طور معمول با ابراز تاسف جوامع بين‌المللي روبه‌رو مي‌شود و همواره با موجي از هياهوي رسانه‌هاي غربي براي تعميم آن به مجموعه اسلام و حركت‌هاي اسلام‌گرايانه توام است. در كمترين شكل تحليل اين كشتارها، معمولا كارشناسان رسانه‌اي غرب و بعضي از كشورهاي عربي از آن‌ها به عنوان تسويه‌ حساب‌هاي مذهبي بين اهل سنت و شيعيان ياد مي‌كنند.
و به اين ترتيب تصوير وارونه‌اي كه به جهان مخابره مي‌شود، نه تنها اسلام‌هراسي را به دنبال دارد بلكه آتش خشونت نفاق و برادركشي را در بين جوامع اسلامي گسترش مي‌دهد.
گونه‌شناسي سلفي‌گري۱۴۲
گروه‌هاي مختلف سلفي‌ها عقايد متفاوتي دارند كه همين عقايد آن‌ها را از يكديگر جدا مي‌كند.
پيش از اين كه به بررسي گونه‌هاي وهابيت حاضر در منطقه بپردازيم، بهتر است كمي به تفاوت گونه‌هاي مدعي سلفي‌گري بپردازيم.
يكي از ريشه‌هاي تفاوت سلفي‌ها، اختلاف‌هايي است كه در برخي از مباني ميان آن‌ها وجود دارد. اين اختلاف‌ها ناشي از ميزان پاي‌بندي و توجه هر كدام از اين گروه‌ها به مباني عام سلفي‌گري است. به عنوان مثال وهابيان، بر حديث به عنوان منبع معرفتي بسيار تاكيد دارند، در حالي كه اهل قرآن توجه چنداني به حديث نداشته و به طور مستقيم به كتاب مراجعه مي‌كنند؛ يا در حالي كه وهابيان به شدت با تصوف مخالفند، مكتب ديوبند به دو اصل طريقت و شريعت پاي‌بند است.
سياست يكي ديگر موضوعات مورد اختلاف ميان سلفيان است، مسايلي مانند حد و مرز حضور در سياست، چگونگي تعامل با دولت، موضعگيري در برابر مخالفان در ميان ساير مذاهب يا غيرمسلمانان از جمله اين مسائل است. به عنوان مثال در حالي كه برخي از سلفي‌ها تا هنگامي كه حاكم اسلامي به طور رسمي اظهار كفر نكرده باشد، تمكين از حاكم را لازم مي‌دانند، برخي ديگر معتقد به مبارزه با حاكم ظالم هستند. به عنوان مثال شاخه سيد قطب از جريان اخوان‌المسلمين، همه كشورهاي اسلامي را جامعه جاهلي ذكر مي‌كنند و وظيفه همگان را جهاد در برابر آن‌ها مي‌دانند اما گرايش «جاميه»وهابيان به طور كامل از دولت فرمانبرداري مي‌كند.
گاهي در پاكستان دو جريان از نظر عقيده و حتي مواضع سياسي با هم تفاوتي ندارند اما از نظر روش رسيدن به هدف با يكديگر تفاوت دارند. به عنوان مثال «جمعيت العلماي اسلام» كه پيرو مكتب ديوبند است، براي پيشبرد هدف‌هاي خود از روش ديپلماتيك استفاده مي‌كند اما گروهي ديگر مانند «سپاه صحابه» با همان نگرش‌هاي اعتقادي روش ترور و خشن را براي پيشبرد هدف‌هاي خود به كار مي‌گيرد. يا در حالي كه جريان‌هاي نوگراي وهابي براي پيشبرد هدف‌هاي خود از روش‌هاي تبليغي استفاده مي‌كنند، جريان افراطي وهابي، روش خشونت‌آميز و حتي كمك به ديگر گروه‌هاي خشونت را در پيش گرفته است.
با توجه به آن چه گفته شد، مي‌توان گونه‌هاي سلفي‌گري را به سلفي‌گري تكفيري، سلفي‌گري جهادي، سلفي‌گري تبليغي و سلفي‌گري سياسي تقسيم كرد.
با اين حال به دليل تبليغات فراوان و از جمله دلايلي كه پيشتر گفته شد، به همه اين جريانات عنوان سلفي‌گري داده‌اند.
 برخي ديگر از پژوهشگران هم به ناچار سلفيه را در جهان اسلام، با توجه به مباني اعتقادي، روش‌هاي عمل و نگرش‌هاي سياسي تقسيم‌بندي مي‌كنند.
البته تقسيم‌بندي ديگري نيز، بر اساس ژئوپلتيك سلفيت وجود دارد كه سلفيان را بر اساس مناطقي كه از آن برخاسته‌اند، تقسيم‌بندي مي‌كند. اين تقسيم‌بندي شامل سلفيه وهابي تكفيري در شبه‌جزيره عربستان، سلفيه در شبه قاره هند و سلفيه در شمال آفريقا مي‌شود.
وهابيت تكفيري عربستان كه پيشتر درباره آن گفته شد و با آرا و افكار محمدبن عبدالوهاب منتشر شد، از طرف اهل سنت مورد نقد و بررسي قرار گرفته و اكثريت اهل سنت، اين آرا را برگرفته از امام احمد حنبل كه در واقع از سلفي‌هاي نخستين بوده است، نمي‌دانند، بلكه عنوان مي‌دارند كه افكار وهابيت اجتهادات ابن تيميه است و هيچ يك از سلف حقيقي به اين اجتهادات اعتقادي نداشته و آن‌ را ذكرمي‌كنند، از مصاديق شرك نمي‌دانسته‌اند.
سلفيه‌اي كه در اين تقسيم‌بندي در شبه قاره هند ظهور كرده، برگرفته از انديشه‌هاي شاه ولي‌الله دهلوي و متاثر از افكار ابن تيميه مي‌باشد.
از آغاز دعوت فرقه وهابيت، تلاش زيادي شد تا اين فرقه جهانگير شود، اما با وجود همه فشارها، تهديدها و در مقابل مزايايي كه عبدالعزيز براي پيروان وهابيت ايجاد كرده بود، نتيجه كافي عايد نمي‌شد و مردم به اعتقادات آن‌ها گردن نمي‌گذاشتند. پس از اين كه آل سعود حجاز را تصرف كرد، چه در نوبت اول كه با حمله محمدعلي پاشا از تصرفشان خارج شد و چه در نوبت دوم كه حكومتشان تاكنون بر آن ادامه يافته است، وهابيان شروع به تبليغات در ايام حج كردند. زماني كه مردم براي انجام فريضه حج و زيارت مرقد مطهر پيامبر (ص) از نواحي مختلف جهان مي‌آمدند، شرايط آن فضاي روحاني خود به خود به گونه‌اي بود كه ذهن‌ها آماده پذيرش تعاليمي بود كه به ظاهر توحيد محض مي‌آمد. بنابراين آن‌ها به نشر وهابيت پرداختند از همين جا بود كه فرقه وهابيت به چند نقطه از جهان نفوذ كرد. اگرچه كه با همه جديت و كوششي كه وهابي‌ها انجام دادند، آن‌ها هرگز همانند يكي از مذاهب اربعه يا حتي نزديك به آن هم آن‌طور كه تصور مي‌شد، مورد قبول مردم قرار نگرفتند.
يكي از نخستين نقاطي كه وهابيت به آن جا نفوذ كرد سرزمين هند بود. هند مركز استيلاي انگلستان، در هيچ دوره‌اي از تاريخ، به دليل تعدد مذاهب مختلف، نتوانسته به وحدت مذهبي برسد و طبيعي بود كه هر آيين جديدي از سوي عده‌اي مورد اعتنا و از طرف عده‌اي ديگر با انتقاد مواجه مي‌شد.
در نامه‌اي كه مولوي اصغر علي هندي فيضي به شيخ حسين حلمي استنبولي نوشته چنين آمده است: «انواعي از بدعت‌گذاران در بلاد ما وجود دارند، از جمله وهابيان كه نام جديدشان، مجاهديون است و ديگر مودوديان كه اسم جديدشان (جماعتي اسلامي) است و قادياني‌ها و اهل قرآن كه فقط به قرآن ايمان دارند و به احاديث نبوي اعتقادي ندارند و بازنوشته است كه وهابي‌ها در بلاد ما مدارس و دانشكده‌هايي دارند، از جمله مدرسه سلم السلام در اريكوت و مدينه العلوم در شهر بولكل و مدرسه انصاريه در ولانور. همراه  نامه‌اي كه ذكر شد، قطعه‌اي از جريده يوميه چندريك وجود داشت كه در آن خلاصه‌اي از مناظره ميان علماي اهل سنت و مجاهدين در شهر كاليكوت به چاپ رسيده بود و نشان مي‌داد كه از طرف فرقه‌هاي ديگر اسلامي با نفوذ وهابيت در هند مبارزه مي‌شده است.»۱۴۳
شاه ولي‌الله در سفري كه به مكه داشت، به مدت 14 ماه نزد اساتيد مكه و مدينه با افكار ابن تيميه آشنا شد و پس از بازگشت به هند به تدريس و تاليف پرداخت. او باب اجتهاد را كه از مدت‌ها قبل بسته شده بود، گشود و تفكراتش بر اين مباني استوار بود: 1 – سلفي‌گري و توجه به سلف كه بر اساس رد قطعي شرك با تكيه بر قرآن و حديث و تعادل بين عبادات و عادات بر مبناي نظريه سلفي‌گري مي‌باشد. 2- اجتهاد و فقه مقارن، او معتقد بود كه براي مسائل مربوط به اعتقادات يا آيين و مراسم مي‌توان از احكام و فتواي چهار مكتب اصلي فقهي تبعيت كرد كه برگرفته از تفكرات ابن تيميه بود. شاه ولي‌الله به بعضي از اعمال صوفيان ايراد مي‌گرفت و در مسئله شرك و شفاعت همچون محمدبن عبدالوهاب، توسل به پيامبران و اولياءالله را جايز نمي‌‌دانست و نسبت به شيعيان سخت‌گير بود اما نسبت به اهل بيت ارادت خاصي داشت. بعد از شاه ولي‌الله، فرزند، نوه و داماد او به تبليغ آيين خود پرداختند. در اين بين سيد احمد بارلي يا بريلوي شاگردش و شاه اسماعيل دهلوي، نوه شاه ولي‌الله بيش از ديگران مطرح بودند. در اسناد بريتانيا از پيروان سيداحمد بارلي با عنوان وهابي ياد شده است.
 اسماعيل دهلوي، نوه شاه ولي‌الله نيز كسي بود كه كتاب توحيد محمدبن عبدالوهاب نجدي را به زبان فارسي ترجمه و به نام تقويت الايمان در هند شايع نمود.۱۴۴
او سپس رساله‌ها و كتاب‌هاي ديگري تاليف كرد كه شاگردانش مانند عبدالله غزنوي، نذير حسين ۱۴۵ دهلوي و صديق خان بهوپالي و رشيد احمد گنگوهي چيزهايي به آن افزودند. متاخرين اين فرقه دو روش را اختيار كرده‌اند. يك فرقه به ظاهر اهل حديث است و فرقه دوم اگرچه خود را حنفي مي‌نامند اما در واقع در اعتقاد به اين كه بسياري از علما و صالحان و اوليا را بدعت‌گذار و مشرك بدانند، با گروه اول شريك‌اند. به عبارتي آن‌ها نيز مردمي غير از خود را مشرك مي‌دانند و تنها به اين دليل كه در صورت اظهار عقيده خلق از آن‌ها بيزار خواهند شد، خودشان را پشت پرده حنيفه مستور داشته‌اند.
دارالعلوم ديوبند
در سال 1857 ميلادي مسلمانان هند عليه انگليسي‌هاي استعمارگر قيام كردند كه اين قيام به شدت سركوب شد. در واكنش به قيام مردم، سه گرايش در بين مسلمانان در همان سال در هند به وجود آمد كه يكي از آن‌ها تاسيس مدرسه سلفي به پيروي از شاه ولي‌الله و بريلوي در ديوبند به دست مولانا محمدقاسم نانوتوي بود.در ظرف 30 سال بعد از تاسيس اولين مدرسه، نزديك به 40 مدرسه وابسته به آن بنيان گذاشته شد كه همه آن‌ها برنامه آموزشي و اساتيد خود را از مدرسه دارالعلوم ديوبند اخذ كردند. لذا ديوبند مركز جديدي براي نشر اسلام در هند شد. بنيانگذاران ديوبند به شدت تحت تاثير شاه ولي‌الله دهلوي بودند و بيشتر به كلام با رويكردي حديث‌گرايانه نظر مي‌كردند. در زمان نسل دوم اساتيد ديوبند، آن‌ها اعتباري بين‌المللي يافتند و بعد از الازهر در مرتبه دوم قرار گرفتند و افرادي از جنوب آفريقا، كشورهاي جنوب شرق آسيا، آسياي مركزي، ايران و به خصوص افغانستان به ديوبند آمدند.