kayhan.ir

کد خبر: ۵۱۲۵
تاریخ انتشار : ۱۹ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۹:۲۱

انقلاب اسلامی و محاسبات سلفی‌گری

«ولایت»، تنها برای پیروان، «نور مبین» است و ولایت‌پذیری، دین عمیق است. سطحی‌نگران چه دیندار باشند و چه دین‌ستیز به کار «انقلاب اسلامی» نمی‌آیند.

«ولایت»، تنها برای پیروان، «نور مبین»  است و ولایت‌پذیری، دین عمیق است. سطحی‌نگران چه دیندار باشند و چه دین‌ستیز به کار «انقلاب اسلامی» نمی‌آیند.
میزان تاثیرگذاری رفتار دیندارانه اگرچه از میزان علم و معرفت دینی ناشی می‌شود ولی زمانی عمق پیدا می‌کند که با عبودیت خالص همراه باشد. ولایت برای اهل عبودیت نور مبین است... و علم و عمل سطحی‌نگران، چه کم و چه زیاد، حجاب این نور آشکار است. عده‌ای با اینکه به ظاهر، دیندارند ولی درک عمیقی از «دین» ندارند، فلذا از دین به صورت حداقلی استفاده می‌کنند ( وتا جایی با دین همراه و همدل هستند که دنیای آنان را آباد کند و یا دست‌کم خراب نکند.) اینان بالتبع به درد ایجاد «تحول‌حداکثری» نمی‌خورند. انقلاب اسلامی، تحولی حداکثری بود که از ایمان پنهان در درون جامعه ایرانی آغاز شد و این ایمان پنهان، تاثیرگذاری عمیق داشت (زیرا با عبودیت خالص همراه بود...) و این ایمان پنهان را سطحی‌نگران (چه دین‌ستیز و چه دیندار) هیچگاه درک نمی‌کنند.
افراد سطحی، چون ایمان به غیب ندارند، به سطوح نظاره می‌کنند و در استبداد پهلوی‌ها و در عیاشی عریان غرب‌زدگان و در تاراج مال و آمال ملت و درغارت فرهنگ و اقتصاد ایران، «ایمان‌پنهان در لایه‌های جامعه ایرانی» را نمی‌بینند.... و آنچه را افراد سطحی (چه عالم و چه عامی) نمی‌بینند، خمینی کبیر(ره) به برکت «ولایت» و به چشم ژرفاگر و خدابین می‌بیند... رهبر الهی، توانست این ایمان مستتر را بشناسد و به همین ایمان‌ها اعتماد کرد و با همدلی مردم (که جنود خدا هستند) طاغوت‌ها را به خاک مذلت نشاند...
***
افراد سطحی، نه تنها به درد تحول عمیق نمی‌خورند بلکه گاهی (و گاهی همواره!) به شدت، مضرند، زیرا «نورمبین» تنها و تنها به کار پیروان ولایت می‌آید ولاغیر. همانگونه که این نور آشکار، جز به چشم ولی‌شناسان روشنایی ندارد، هیچ عزتی را نمی‌توان به غیراهل ولایت (که جنود  بی‌باک الله هستند) تصور کرد. این سنت لایتغیر الهی است: «عزت در عبودیت محض است.» و البته عبودیت، جهاد فی‌الله است (آن‌سان که عبادت، جهاد فی‌سبیل‌الله است.) جنود خدا، هیچ گاه سلاح خویش را برزمین نمی‌گذارند. ذلت سطحی‌نگران را نسبتی با عزت ژرف‌بنیان نیست. آنکه عزت را از خانه طاغوت‌های زمانه‌اش بجوید، به خاک مذلت خواهد نشست... و این سنت‌الهی را در سرگذشت اهل کوفه بارها خوانده‌ایم. آنکه با علی علیه‌السلام بیعت نکند ناچار باید به پای حجاج ثقفی‌ها بوسه بیعت بزند! دینداران سطحی، «مخزن‌الاسرار» طاغوت‌های زمان خودند.
***
انقلابی بودن در مکتب اهل ولایت براساس تقوا و نظم است نه غنیمت‌طلبی و قواعد سخت‌گیرانه! دراین مکتب از انقلابی بودن به «جهاد» تعبیر می‌شود. جهاد با ریشه‌ها سروکار دارد نه با سطوح. ذلت سطحی‌بودن از ساحت انقلاب اسلامی به دور است. انقلاب اسلامی سطحی نیست (نمی‌تواند باشد). «وجاهدوا فی‌الله حق جهاده» امر قرآن عزیز به جهاد (آن گونه شایسته جهاد فی‌الله است) نیازمند علم ژرف و عمل عمیق است، یعنی وجود نگاه حداکثری، جنود خداوند مسلح به اشک است، زیرا عزت محض را درعبودیت می‌داند، پس هیچگاه سلاح خویش را برزمین نمی‌گذارد.
خطابه‌های حماسی زینب‌کبری علیهاالسلام در کوفه (که نمایشگاه دینداری سطحی بود) و خطبه‌های آن قهرمان بی‌مانند در شام (که پایتخت بی‌دینی عمیق بود) نشان داد که «اشک» (که سلاح اهل عبودیت است) سیاسی‌ترین تحول عمیق را پشتیبانی می‌کند، زینت حیدر، با فتح‌الفتوح خویش ثابت کرد راه پیروزی خون بر شمشیر، از اشک می‌گذرد. انقلاب اسلامی ایران ارثیه‌ای مبارک از انقلاب اسلامی عقیله بنی‌هاشم علیهاالسلام است زیرا معلوم شد با دینداری عمیق، جنود خداوند، فریب کوفه و شام را نخواهند خورد و حق جهاد را تا تبدیل شدن اشک به خون ادامه خواهند داد.
***
سطحی‌نگران (چه عرب و چه عجم) به درد تحول عمیق نمی‌خورند و به کار انقلاب اسلامی نمی‌آیند و گاه به شدت، مضرند، آنگونه که از مدینه یازده هجری تادمشق هزار و چهارصدوسی‌وپنج هجری، نمونه‌های فراوان تاریخی را برای عبرت در اختیار داریم! آنانکه «حسین» علیهالسلام را هنگام خروج از مکه، نصیحت(!؟) می‌کردند، دچار بیماری «سطحی‌نگری» بودند. این بیماری، انگار سرایت زمانی و واگیر علمی و عملی داشته است! امروزه دفاع از شرافت انسانی در برابر اکله الاکبادهای تروریست، تنها و تنها از جنود خداوند برمی‌آید. اگر چه چشم تنگ دنیادوست «دبیرکل سازمان‌ملل» جز به خاک مذلت پرنمی‌شود، اما خواهد دید که سلفی‌ها برای همه دنیا و برای همه تاریخ مضرند زیرا سطحی‌ترین و سخیف‌ترین اندیشه را نمایندگی می‌کنند. اندیشه‌ای که راضی به بیعت با دست خدا نیست و برای بیعت بر پای حجاج ثقفی‌ها، نیمه شب به در خانه طاغوت می‌رود!!
***
سلفی‌گری با تمام محاسبه‌های منافقانه‌ای که برای کودتای سقیفه بنی‌ساعده کرده بود، از نقش فاطمه علیهاالسلام در دفاع از ولایت غافل ماند و دیدیم این غفلت، اشک‌ سیاسی فاطمه علیها‌السلام را تحمل نکرد و اشک به خون بدل شد!
***
روح خدا(ره) ژرف‌نگر بود و به چشم خدابین، ایمان پنهان در لایه‌های جامعه را آشکارا دید و با تکیه بر جنود الله، طاغوت را به خاک مذلت نشاند. سطحی‌نگران (چه روشن‌فکر و چه متحجر) به کار انقلاب اسلامی نمی‌آیند. سلفی‌گری 1435 هجری، روی دیگر سکولاریسم 2014 میلادی می‌باشد همانطور که کوفه «مخزن‌الاسرار» کاخ خضرا بود. معاویه، سکولارترین سلفی تمام تاریخ است، به همان دلیل که تحمل اشکهای فاطمه علیهاالسلام برای افراد سطحی سخت است! قهرمان بی‌مانند انقلاب اسلامی کربلا بانویی است که کاخ خضرای سکولاریسم را با سلاح اشک فتح کرد. سلفی‌های سعودی-یهودی برای بازپس‌گیری شامات باید اشکها را بدل به خون کنند... و اشکهایی که به خون بدل شده است، حق جهاد را ادا می‌کنند. دفاع از حرم قهرمان، انقلاب، «جهاد فی‌الله» است و سلفی‌گری از ژرف‌نگری روح خدا(ره) چه می‌داند!؟
***
ژرف‌نگری روح خدا(ره) را نسبتی به افراد سطحی نیست: «ما اگر از آمریکا و شوروی و صدام بگذریم هیچگاه از «عربستان» نخواهیم گذشت....» برادر خوانده‌های ملک عبدالله سعودی، چون اهل بیعت با «سیدعلی» نیستند، به پای حرامزادگان صهیونیسم بوسه بیعت خواهند زد...
ژرف‌نگری روح خدا را در شناخت ریشه‌ها می‌توان دید؛ عبودیت خالص، چشمه‌های حکمت را از قلب سلیم او به زبان مبارکش جاری «می‌کند.» (مضارع بودن فعل، دلیلی است بر استمرار این فیض الهی در عصر ما... ما سیدعلی را نه «خمینی دیگر» بلکه «خمینی» می‌دانیم...) ولی خدا به جنود بی‌باک خویش آموخته است که سلفی‌گری و سکولاریسم دو روی یک سکه‌اند زیرا مرامنامه حقیقت آنها اشتراک حیرت‌آوری دارد: هر دو به تخریب دین و دنیای مستضعفین جهان به نفع فرعونها می‌پردازند. حماقت سلفی‌ها در حکمرانی ابلهانه‌اشان بر سرزمین‌های نفت‌خیز هویداست. (دل سپردن دولت مرسی به سعودی‌ها و آمریکا و پایمال شدن خون مظلومان مصری و انحراف انقلاب، قابل پیش‌بینی بود... هرچند هنوز امید وجود دارد.) سلفی‌های ظاهرپرست و سکولارهای ضدباطن، هر دو چهار نعل در جبهه صهیونیسم می‌جنگند و به قصد تخریب دین و دنیای مظلومان عالم، جنایت می‌کنند و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون...!
***
عصر ما، عصاره همه اعصار است. پیچیدگی فتنه آخرالزمان را در این دوره عجیب ناظر و شاهدیم و حجتی برای «بی‌طرفی» نداریم. وقتی برادران مظلوم اهل سنت را می‌بینیم که آبرویشان به دست وقیح‌ترین گرگهای جگرخوار به باد می‌رود... وقتی شیعه‌کشی، افتخار سرویس‌های امنیتی سعودی/ یهودی شده است... وقتی دبیرکل چشم تنگهای دنیادوست، کمترین احتمال وجود شرافت را از خود دور کرده است... وقتی ادب دیپلماتیک عصاقورت داده‌های فضاهای غیرمجاز، ایجاب می‌کند به حرمله‌های زمان لبخند بزنند... وقتی در مسابقه مقاومت‌ستیزی، یقه سفیدها نعل وارونه می‌زنند و... پیداست عصر ما، عصاره همه اعصار است!
***
خطبه‌های قهرمانانه زینب‌کبری علیها السلام در مقابل کاخ سفید و سازمان ملل، با صدای روح خدا و سیدعلی به گوش می‌رسد، هرچند افراد سطحی (چه مسئول و چه غیرمسئول) با هیاهوی رسانه‌ها بخواهند پیام کربلا به گوش مستضعفین نرسد. عصر ما به برکت انقلاب اسلامی عصر اباعبدالله علیه‌السلام است. «لایوم کیومک یا اباعبدالله» اشکها، سلاح جنود خداست و اهل این مکتب هیچ گاه سلاح واجب را بر زمین نمی‌گذارد.
 عصر ما، عصاره همه عصرهاست، زیرا صاحب عصر(عج) ما عصاره همه نبوت‌ها و ولایت‌هاست. همو که می‌فرماید: ای حسین! ای که در تمام خیرها، اثر انگشت اراده تو دیده می‌شود! ای حسین! ای که پرچم انقلاب را به دست خواهر قهرمانت داده‌ای... هیچ گاه فراموش نخواهی شد! «روز و شب برایت اشک خواهم ریخت، اگر این چشمه بخشکد برایت خون خواهم گریست» که خون همیشه بر شمشیر پیروز است.