رخنههای فرهنگی و نقش دولتمردان در ایجاد آن
اتخاذ سیاست ها و روش های تخریبی نتیجه تصدی گری افراد فاقد صلاحیت(پاورقی)
اقدامات رخنهزای فرهنگی
بعد از آنکه نگاهی به عوامل انسانی مهم در ایجاد رخنههای فرهنگی و نقش متولیان و متصدیان دولتی و مسئولین حوزة فرهنگ در دولت انداختیم و ملاحظه کردیم که اگر مسئولان دارای یکی از وضعیتهای چهارگانه فوق باشند، فرهنگ چه سمت و سویی پیدا خواهد کرد، اینک به نتایج تصدّی چنین افرادی میپردازیم تا به روشنی، رخنههایی که از این رهگذر ایجاد میشود، مشخص شوند.
الف- اظهار نظرهای خلاف مبانی و اصول انقلاب و فرهنگ اسلامی: این اظهارنظرهای متفاوت و گاه کاملاً متضاد در حوزههای مختلف فرهنگی و مسائل اجتماعی و سیاسی، منجر به نوعی آنارشیسم فرهنگی و سست شدن هویت دینی جامعه میشود و فرصت خوبی برای نفوذ و تأثیرگذاری تهاجم فرهنگی غرب از این رخنهها، ایجاد میکند.
ب- اتخاذ سیاستها و روشهای تخریبی و مغایر با چارچوب سیاستهای فرهنگی نظام: این سیاستها که در پی نقطه نظرات خلاف مبانی و اصول انقلاب اسلامی اتخاذ میشود به تعبیر رهبر معظم انقلاب موجب تغییر مسیر فرهنگ و برهم خوردن انتظام فکری و هویت واقعی جامعه میشود و علت اتخاذ چنین سیاستهایی نیز عدم درک صحیح از سیاستهای نظام در عرصة فرهنگی است.(۴)
ج- رفتارهای دوگانه در عرصة فرهنگ کشور: اثباتاً و نفیً و گاه انقلابی و زمانی لیبرالی عمل کردن؛ مانند مجوز دادن به اکران فیلمهای مسألهدار و نشر کتب انحرافی، امّا در بیان و تبلیغ، منکر این اقدامات شدن! در واقع موجب ایجاد شبهه و نوعی فتنة فکری و روانی در جامعه و نسل جوان میشود.
د- نفوذ دادن افراد بیصلاحیت، خودباخته و فاقد تعهد به مبانی و اصول انقلاب اسلامی در مسؤولیتهای مختلف: هر یک از مدیران عالی کشور مخصوصاً در حوزة فرهنگ- که متأسفانه شاخصها و ملاکهای کاملاً روشنی برای این مسئولیتها تعریف نشده است- با نقطه نظرات خاص خود، جمعی از افراد مرتبط با جناح خود یا موافق با برداشت و نظر خود را در مدیریتهای حوزة کاری خود، میگمارد. اینان در زمینهسازی انحراف فرهنگی و بیشتر شدن رخنه در فرهنگ کشور، تلاش میکنند. همچنین فرصت برای نفوذ جریان موافق آنان در رسانهها و تریبونهای اجتماعی از جمله دانشگاهها فراهم میشود.
هـ - تحقیر مجموعههای حقوقی و حقیقی متعهد و پایبند به فرهنگ غنی ملی و اسلامی: میدان ندادن به تلاشهای صادقانه مجموعههای خودجوش مردمی و دل در گرو انقلاب داده بصورت عدم حمایت مالی و اجرایی و تبلیغی تا عدم انتخاب در جشنوارهها و گزینشهای سال و فصل، از مصادیق مهم تحقیر این مجموعههاست. تخریب تولیدات ارزشی این مجموعهها، لابیگری برای راه نیافتن این عناصر ارزشی در کانون تصمیمسازی ساختارهای صنفی کارشناسی کشور، از جمله راهکارهای متولیان فرهنگی واداده برای تحقیر مجموعههای متعهد به انقلاب است. در حالی که به تعبیر حکیمانة رهبر معظّم انقلاب اسلامی، بایستی دلبستگان فرهنگ دینی و انقلابی را در داخل و خارج کشور دلگرم ساخت و موانع را از سر راه آنها کنار زد.(۵)
و- پر و بال دادن و حمایت از مجموعههای حقوقی و حقیقی معارض و معاند یا خنثی نسبت به مبانی و فرهنگ انقلاب اسلامی: به موازات تحقیر و عدم حمایت و بستن پروبال مجموعهها و اشخاص متعهد و معتقد به انقلاب و اصول و فرهنگ آن، تلاش میکنند تا معاندان را میدان داده و تقویت کنند. دعوت به جشنوارهها و انتخاب آنان به عنوان برتر، تبلیغ غیرواقعی آثار و تولیدات این گروه، انتخاب آنان برای مدیریت در ساختارهای صنفی کارشناسی حوزههای مختلف فرهنگی، از جمله حمایتهایی است که از آنان صورت میگیرد. در حالی که مسئولین فرهنگی کشور به تعبیر رسای رهبر انقلاب، میبایستی کاری کنند که معاندان عنود و معارضان را نگران و ناامید نمایند.(۶)
نگاهی به مدیران فرهنگ کشور و جهتگیریهای آنان
1- از بهمن سال 57 (پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار دولت موقت) تا مهرماه سال 60 که دوران سه دولت ناتمام بود (دولت موقت بازرگان در آبان 58 استعفا کرد، دولت بنیصدر در تیرماه 60 سلب صلاحیت سیاسی شد، دولت شهید رجایی در شهریور 60 با انفجار مقر نخستوزیری توسط منافقین، ناتمام ماند) وزاری فرهنگ و ارشاد اسلامی، آموزش و پرورش، آموزش عالی، با تغییرات متعدد و جهتگیریهای مختلف، اثرگذار نبودند. شاید تنها بتوان به حضور شهید رجایی در آموزش و پرورش اشاره کرد که بیش از هر چیز، منش و اخلاق او در این وزارتخانه اثرگذار بود و فرصت کار جدّی و اساسی پیش نیامد.
2- از مهرماه سال 60 که دوران ریاست جمهوری آیتالله العظمی خامنهای شروع شد و میرحسین موسوی با نظر موافق مجلس به نخستوزیری رسید، میتوان به اثرگذاری جهتگیریهای وزراء بهطور جدّی توجه کرد. در 8 سال دورة نخستوزیری موسوی، حجتالاسلام معادیخواه یکسال و سیدمحمد خاتمی 7 سال در سمت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی کار کردند. در همین مدت آقایان پرورش، اکرمی و نجفی به ترتیب 4 سال و 2 سال و 2 سال تصدی وزارت آموزش و پرورش را بعهده داشتند و همچنین آقایان نجفی، فاضل و فرهادی به مدتهای 2 سال و 2 سال و 4 سال مسئولیت وزارت علوم را بهعهده گرفتند.
3- از مرداد ماه سال 67 تا مرداد سال 76 یعنی 8 سال دوران به اصطلاح سازندگی حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی، ابتدا سیدمحمد خاتمی به مدت دو سال و بعد آقایان لاریجانی به مدت 2 سال و میرسلیم به مدت 4 سال تصدی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را عهدهدار شدند. در همین مدت آقای نجفی بهمدت 8 سال آموزش و پرورش را اداره کرد و آقایان معین 4 سال و هاشمیگلپایگانی 4 سال وزارت علوم را تصدی کردند.
4- از مرداد سال 76 تا مرداد سال 84 یعنی دو دولت به اصطلاح اصلاحاتِ سیدمحمد خاتمی، ابتدا مهاجرانی بهمدت 3 سال و سپس مسجد جامعی به مدت 5 سال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را عهدهدار بودند. در آموزش و پرورش آقایان مظفر 4 سال و حاجی 4 سال، در وزارت علوم آقایان معین 6 سال و توفیقی 2 سال عهدهدار مسئولیت شدند.
5- از مرداد 84 تا مرداد 92 یعنی دو دولت به اصطلاح اصولگرای احمدینژاد، آقایان صفار هرندی 4 سال و حسینی 4 سال در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، آقایان فرشیدی و علی احمدی جمعاً 4 سال و حاجی بابایی 4 سال در وزارت آموزش و پرورش، آقایان زاهدی 4 سال و دانشجو 4 سال در وزارت علوم، متصدی وزارتخانههای فرهنگی کشور شدند.
6- از مرداد 92 تاکنون در دولت به اصطلاح تدبیر و امید، آقای جنّتی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، آقایان فرجیدانا و فرهادی در وزارت علوم و فانی در وزارت آموزش و پرورش، تصدی این وزارتخانهها را عهدهدار شدهاند.
۴ - دیدار رئیس جمهور و هیأت دولت، 23/4/1393.
۵ - حکم آغاز دورة جدید شورای عالی انقلاب فرهنگی، 26/7/1393.
۶ - همان.
بعد از آنکه نگاهی به عوامل انسانی مهم در ایجاد رخنههای فرهنگی و نقش متولیان و متصدیان دولتی و مسئولین حوزة فرهنگ در دولت انداختیم و ملاحظه کردیم که اگر مسئولان دارای یکی از وضعیتهای چهارگانه فوق باشند، فرهنگ چه سمت و سویی پیدا خواهد کرد، اینک به نتایج تصدّی چنین افرادی میپردازیم تا به روشنی، رخنههایی که از این رهگذر ایجاد میشود، مشخص شوند.
الف- اظهار نظرهای خلاف مبانی و اصول انقلاب و فرهنگ اسلامی: این اظهارنظرهای متفاوت و گاه کاملاً متضاد در حوزههای مختلف فرهنگی و مسائل اجتماعی و سیاسی، منجر به نوعی آنارشیسم فرهنگی و سست شدن هویت دینی جامعه میشود و فرصت خوبی برای نفوذ و تأثیرگذاری تهاجم فرهنگی غرب از این رخنهها، ایجاد میکند.
ب- اتخاذ سیاستها و روشهای تخریبی و مغایر با چارچوب سیاستهای فرهنگی نظام: این سیاستها که در پی نقطه نظرات خلاف مبانی و اصول انقلاب اسلامی اتخاذ میشود به تعبیر رهبر معظم انقلاب موجب تغییر مسیر فرهنگ و برهم خوردن انتظام فکری و هویت واقعی جامعه میشود و علت اتخاذ چنین سیاستهایی نیز عدم درک صحیح از سیاستهای نظام در عرصة فرهنگی است.(۴)
ج- رفتارهای دوگانه در عرصة فرهنگ کشور: اثباتاً و نفیً و گاه انقلابی و زمانی لیبرالی عمل کردن؛ مانند مجوز دادن به اکران فیلمهای مسألهدار و نشر کتب انحرافی، امّا در بیان و تبلیغ، منکر این اقدامات شدن! در واقع موجب ایجاد شبهه و نوعی فتنة فکری و روانی در جامعه و نسل جوان میشود.
د- نفوذ دادن افراد بیصلاحیت، خودباخته و فاقد تعهد به مبانی و اصول انقلاب اسلامی در مسؤولیتهای مختلف: هر یک از مدیران عالی کشور مخصوصاً در حوزة فرهنگ- که متأسفانه شاخصها و ملاکهای کاملاً روشنی برای این مسئولیتها تعریف نشده است- با نقطه نظرات خاص خود، جمعی از افراد مرتبط با جناح خود یا موافق با برداشت و نظر خود را در مدیریتهای حوزة کاری خود، میگمارد. اینان در زمینهسازی انحراف فرهنگی و بیشتر شدن رخنه در فرهنگ کشور، تلاش میکنند. همچنین فرصت برای نفوذ جریان موافق آنان در رسانهها و تریبونهای اجتماعی از جمله دانشگاهها فراهم میشود.
هـ - تحقیر مجموعههای حقوقی و حقیقی متعهد و پایبند به فرهنگ غنی ملی و اسلامی: میدان ندادن به تلاشهای صادقانه مجموعههای خودجوش مردمی و دل در گرو انقلاب داده بصورت عدم حمایت مالی و اجرایی و تبلیغی تا عدم انتخاب در جشنوارهها و گزینشهای سال و فصل، از مصادیق مهم تحقیر این مجموعههاست. تخریب تولیدات ارزشی این مجموعهها، لابیگری برای راه نیافتن این عناصر ارزشی در کانون تصمیمسازی ساختارهای صنفی کارشناسی کشور، از جمله راهکارهای متولیان فرهنگی واداده برای تحقیر مجموعههای متعهد به انقلاب است. در حالی که به تعبیر حکیمانة رهبر معظّم انقلاب اسلامی، بایستی دلبستگان فرهنگ دینی و انقلابی را در داخل و خارج کشور دلگرم ساخت و موانع را از سر راه آنها کنار زد.(۵)
و- پر و بال دادن و حمایت از مجموعههای حقوقی و حقیقی معارض و معاند یا خنثی نسبت به مبانی و فرهنگ انقلاب اسلامی: به موازات تحقیر و عدم حمایت و بستن پروبال مجموعهها و اشخاص متعهد و معتقد به انقلاب و اصول و فرهنگ آن، تلاش میکنند تا معاندان را میدان داده و تقویت کنند. دعوت به جشنوارهها و انتخاب آنان به عنوان برتر، تبلیغ غیرواقعی آثار و تولیدات این گروه، انتخاب آنان برای مدیریت در ساختارهای صنفی کارشناسی حوزههای مختلف فرهنگی، از جمله حمایتهایی است که از آنان صورت میگیرد. در حالی که مسئولین فرهنگی کشور به تعبیر رسای رهبر انقلاب، میبایستی کاری کنند که معاندان عنود و معارضان را نگران و ناامید نمایند.(۶)
نگاهی به مدیران فرهنگ کشور و جهتگیریهای آنان
1- از بهمن سال 57 (پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار دولت موقت) تا مهرماه سال 60 که دوران سه دولت ناتمام بود (دولت موقت بازرگان در آبان 58 استعفا کرد، دولت بنیصدر در تیرماه 60 سلب صلاحیت سیاسی شد، دولت شهید رجایی در شهریور 60 با انفجار مقر نخستوزیری توسط منافقین، ناتمام ماند) وزاری فرهنگ و ارشاد اسلامی، آموزش و پرورش، آموزش عالی، با تغییرات متعدد و جهتگیریهای مختلف، اثرگذار نبودند. شاید تنها بتوان به حضور شهید رجایی در آموزش و پرورش اشاره کرد که بیش از هر چیز، منش و اخلاق او در این وزارتخانه اثرگذار بود و فرصت کار جدّی و اساسی پیش نیامد.
2- از مهرماه سال 60 که دوران ریاست جمهوری آیتالله العظمی خامنهای شروع شد و میرحسین موسوی با نظر موافق مجلس به نخستوزیری رسید، میتوان به اثرگذاری جهتگیریهای وزراء بهطور جدّی توجه کرد. در 8 سال دورة نخستوزیری موسوی، حجتالاسلام معادیخواه یکسال و سیدمحمد خاتمی 7 سال در سمت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی کار کردند. در همین مدت آقایان پرورش، اکرمی و نجفی به ترتیب 4 سال و 2 سال و 2 سال تصدی وزارت آموزش و پرورش را بعهده داشتند و همچنین آقایان نجفی، فاضل و فرهادی به مدتهای 2 سال و 2 سال و 4 سال مسئولیت وزارت علوم را بهعهده گرفتند.
3- از مرداد ماه سال 67 تا مرداد سال 76 یعنی 8 سال دوران به اصطلاح سازندگی حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی، ابتدا سیدمحمد خاتمی به مدت دو سال و بعد آقایان لاریجانی به مدت 2 سال و میرسلیم به مدت 4 سال تصدی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را عهدهدار شدند. در همین مدت آقای نجفی بهمدت 8 سال آموزش و پرورش را اداره کرد و آقایان معین 4 سال و هاشمیگلپایگانی 4 سال وزارت علوم را تصدی کردند.
4- از مرداد سال 76 تا مرداد سال 84 یعنی دو دولت به اصطلاح اصلاحاتِ سیدمحمد خاتمی، ابتدا مهاجرانی بهمدت 3 سال و سپس مسجد جامعی به مدت 5 سال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را عهدهدار بودند. در آموزش و پرورش آقایان مظفر 4 سال و حاجی 4 سال، در وزارت علوم آقایان معین 6 سال و توفیقی 2 سال عهدهدار مسئولیت شدند.
5- از مرداد 84 تا مرداد 92 یعنی دو دولت به اصطلاح اصولگرای احمدینژاد، آقایان صفار هرندی 4 سال و حسینی 4 سال در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، آقایان فرشیدی و علی احمدی جمعاً 4 سال و حاجی بابایی 4 سال در وزارت آموزش و پرورش، آقایان زاهدی 4 سال و دانشجو 4 سال در وزارت علوم، متصدی وزارتخانههای فرهنگی کشور شدند.
6- از مرداد 92 تاکنون در دولت به اصطلاح تدبیر و امید، آقای جنّتی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، آقایان فرجیدانا و فرهادی در وزارت علوم و فانی در وزارت آموزش و پرورش، تصدی این وزارتخانهها را عهدهدار شدهاند.
۴ - دیدار رئیس جمهور و هیأت دولت، 23/4/1393.
۵ - حکم آغاز دورة جدید شورای عالی انقلاب فرهنگی، 26/7/1393.
۶ - همان.