ريزش خواص در حکومت علوي
از رفتار به ظاهر اخلاقی و عرفانی تا عداوت بالا با امیر المؤمنین !(پاورقی)
حجتالاسلام دکتر جواد سليمانيامیری
3.مُطَرِّف بن عبدالله
ابوعبدالله مطرف، فرزند عبدالله بن شغّیر(يا شخّير) از فضلا و عبّاد معروف بصره به حساب میآمد.108 و ابن سعد وي را فردي پرهيزكار و اهل درايت و ادب وحكمت معرفي ميكند.109
پدرش از اصحاب پیامبر(ص) بوده که همراه گروه بنیعامر خدمت
رسول اکرم(ص) شرفیاب شده و از آن بزرگوار حدیث نقل نموده است و پس از آن به اتفاق فرزندانش به بصره کوچ کرد.110
ابنسعد مطرّف را در طبقه دوم تابعین بصره ذکر نموده که از علی(ع) و أبیذرّ و عثمان و أبّی [بن کعب] و پدرش نقل حدیث کرده111 و خود نیز مورد اعتماد و وثوق علمای اهل سنت بوده است، لذا افرادی چون حسن بصری و قتاده و غیلان بن جریر احادیث او را نقل کردهاند.112
فضل و دانش و پند و اندرزها و سخنان حکمتآمیز او زمینه شهرت و نفوذ اجتماعیاش را در میان جامعه فراهم نموده بود. تاریخ تولد و وفات او دقیقاً روشن نیست ولی برخی تولد او را در سال جنگ بدر یا اُحد تخمین زده و وفاتش را سال 86 و 95 هجری گزارش کردهاند.113
كلمات قصار و پندها و اندرزهاي اخلاقي و حكمت آميز برجاي مانده از مطرّف بسياري از علماء اهل سنّت را تحت تأثير قرارداده به طوري كه ذهبي او را امام و حجت و مقتدا خوانده است.114 ابن ابي الحديد نيز درعين اينکه او را از دشمنان علي(عليه السلام) شمرده، وي را در زمره صالحان روزگار به حساب آورده. 115 و درموارد متعدد از جملات او در شرح سخنان اميرمؤمنان
(عليه السلام) استفاده ميكند.116
وي به رغم علم و مقدس مآبي و رفتار به ظاهر اخلاقي و عرفاني از دشمنان سرسخت علي(عليه السلام) به شمار میآمد به گونهاي كه نوشتهاند نسبت به آن بزرگوار، بغض وكينه داشت.117 راز اين كينه اش اين بود كه به دليل نداشتن بصيرت سياسي مانند اكثر بصريها از دوستان و محبّان عثمان بوده و قتل عثمان را از ناحيه اميرمؤمنان میدانست، از اين رو پس از جنگ جمل و كشته شدن بصريها مطرّف و دو شخصيت معروف ديگر بصره يعني علاءبن زياد و عبدالله بن شقيق مثلث شوم و باند سه نفرهاي را تشكيل داده بودند كه كينه علي(عليه السلام) را در دل میپروراندند.118
4. علاء بن زياد
أبونصر علاءبن زياد عَدْوي فرزند مَطَر بن شريح از عبّاد و چهرههاي سرشناس بصره بود.۱۲۰-۱۱۹ وي از محدّثان مورد اعتماد زمان خويش به شمار میآمد، به طوري كه اهل سنت وی را فردی مورد وثوق و معتبر میدانند.121 و افرادي چون حسن بصري و قتاده از او حديث نقل كردهاند. او رواياتي از پيامبر(ص) به صورت مرسل نقل كرد و افرادي چون أبيهريره و مطرّف بن شخّير جزء مشايخ او بودهاند.122
لكن امتياز ويژه و برجستگي و شهرت او به علت احاديث منقول او نيست، بلكه از سلوك عبادي و مشي دنياگريزانه و زندگي پارسايانه وي نشأت میگيرد. ازاينرو منابعي كه شرح حال «علاء» را نوشتهاند بيشتر بر زهد و تقواي او تكيه كردهاند، تا جايي كه وي را فردي ربّاني و خالص براي خدا و سخت خداترس معرفي كردهاند.123
و در وصف اونوشتهاند آنقدر روزه ميگرفت تا اينكه به حال احتضار در میآمد و آن قدر به نماز میايستاد تا اينكه از پا ميافتاد، شبهاي جمعه به شب زندهداري میپرداخت.124
ولي با اينهمه مقدس مآبي و عبادت و زهد بويي از ولايت نبرده بود و به عنوان يكي از سه دشمن نامدار علي(عليه السلام) در بصره به شمار ميآمد به طوري كه در كنار مطرّف بن عبدالله بن شغير و عبدالله بن شقيق پيوسته به دشمني و عداوت با اميرمؤمنان(عليه السلام) میپرداخت.125
5. عبدالله بن شقيق
عبدالله از برگزیدگان و راويان بصره بوده که از عمر و عثمان و علی(ع) و ابوذرّ و ابوهریرة و عایشه و ابنعباس و عبدالله بن عمر و عبدالله بن أبّی حدیث نقل کرده است.126 اهل سنت او را از راویان ثقه و مورد اعتماد میدانند،127لذا راویان معروفی چون عاصم و قتادة و محمد بن سیرین از او حدیث نقل کردهاند.128
وی جزء طبقه اول از تابعین بصره بوده129 و از مقام و منزلت معنوی خاصی در جامعه برخوردار بوده است بهطوری که برخی او را مستجابالدعوه دانسته و ماجراي استجابت دعای او در طلب باران را نقل کردهاند.130
لکن عبدالله با همه رنگ و لعاب معنوي و عرفاني به علت نداشتن بصيرت سياسي - اجتماعي از دشمنان و معاندان سرسخت علی(ع) به شمار میآمد و بغض و کینه آن حضرت را در دل داشت و علیه آن بزرگوار فعالیت میکرد.131 وی یکی از اعضای آن باند سه نفرهای میباشد که در بصره به دشمنی و عداوت با علی(ع) میپرداختند.132
برخی تاریخ وفات او را در دوران حاکمیت حجّاج بر کوفه133 و برخی دیگر سال 108 هجری نقل کردهاند.134
6. مرّه بن شراحيل
مُرّه بن شراحيل همداني از تابعين كوفه بوده وبه عبادت وتفقّه در دين شهرت داشت.135برخي گفتهاند وي به علت زيادي عبادت به مرّه الطيب معروف بوده است.136
وي از راويان حديث و علماي بنام كوفه بود كه از خليفه دوم و علي
(عليه السلام) و عبدالله بن مسعود روايات متعددي در مورد رسول خدا(ص) نقل كرده است.137أبونعيم اصفهاني تعداد زيادي از روايات منقول مرّه را آورده كه برخي از آنها به طور مستقيم از جناب ابوبكر نقل شده است ولي در ملاقات و مصاحبت مره با خليفه اول تشكيك كردهاند.138 مره بعد از شهادت امیرمؤمنان سالیان متمادی به عنوان یکی از فقهاء نامدار جهان اسلام مطرح بود، یعقوبی او را جزء فقهای عصر خلافت عبدالملک بن مروان ذکر نموده است.139
وجه شهرت او قبل از هر چيز عبادتهاي زيادش است به طوري كه نوشتهاند روزي ششصد ركعت نماز میخواند140و از كثرت سجده پيشاني، دستها، زانوها وقدمهايش پينه بسته بود141مره روايات متعددي درمورد مسائل اخلاقي به واسطه ابن مسعود از رسول خدا(ص) نقل ميكرد.142
اين امور موجب گرديده رفته رفته مرّه در شمار عبّاد وعلماي معروف كوفه به حساب آيد و در ميان مردم جايگاه ديني و اخلاقي ويژهاي پيدا كند. به طوري كه افراد به ديدارش آمده واز سخنان واندرزهايش استفاده ميكردند. و شرح عباداتش را سينه به سينه نقل ميكردند143تاجایي كه اورا به خاطر كثرت عبادت مره الطيب و مره الخير لقب دادهاند.144 و اهل سنت به او اعتماد داشته و او را کبیرالشأن میدانند.145
مرّه از دشمنان سرسخت علي(عليه السلام) بود که از موقعيت اجتماعي خود عليه آن حضرت تبليغات سوء ميكرد.146وي درجنگ صفين شركت نكرد وبه حزب قاعدين پيوست، اين مسأله براي برخي سؤال برانگيز شده بود؛ زيرا اميرمؤمنان در اوج تقوا و معرفت بوده، ازاينرو كناره گيري از لشكر علي(عليه السلام) آن هم از شخصي چون مره جاي تعجب بود، از اينرو برخي از او پرسيدند چگونه از علي كناره گرفتي؟ در پاسخ ضمن اذعان به فضايل و سوابق درخشان اميرمؤمنان(عليه السلام) گفت:
« سبقنا بحسناته و ابتلينا بسيئاته؛ [علي در گذشته] بااعمال نيكش بر ما پيشي گرفته، ولي امروز ما را گرفتار اعمال بدش كرده است.»147
وي عليه علي(عليه السلام) حرفهاي بسيار زشت و ركيكي میزد و تعابير بسيار زننده اي به كار میبرد. به همين جهت برخي از روایت حديث از نقل آنها حيا كردهاند، وحتّي برخي از آشنايان مرّه از بزرگان كوفه مانند عمرو بن شرحبيل به علت كينه مرّه نسبت به علي(عليه السلام) برجنازهاش حاضر نشدهاند.148فطْربن خليفه گويد از مرّه شنيدهام كه میگفت: «لإنْ يكون عليّ جملا يستقي عليه أهله خيرله ممّاكان عليه؛ اگر علي شتري بود كه أهلش بر او آب بار كرده میبردند، بهتر از اين بود كه الآن است.»149
لغزشهاي مطرّف بن شخّير و علاءبن زياد عدوي وعبدالله بن شقيق حاكي از آن است كه تنها تجملگرايي وثروتاندوزي عامل انحراف خواص صدر اسلام نبوده، بلكه امورديگري مانند فقر، تعصبهاي جاهلانه و پيروي از وهميّات موجب مخالفت برخي از خواص با اسلام ناب و رهبرانش گرديده وهمين امر مايه هتك حرمت ارزشها و پايه گذاران آن شد.
رجالیان در مورد تاریخ وفات وی اقوال متفاوتی را گزارش کردهاند، برخی سال وفات او را 76 هجری150 و برخی دیگر چند سال بعد از سال هشتاد دانستهاند.151
فصل دوم: جرير بن عبدالله بجلي، شبث بن ربعي، ...
7.جريربنعبدالله بجلي
جريربنعبدالله بجلي از سران قبيله بجيله و از چهرههاي سرشناس و معروف آنان به حساب ميآمد؛152 به طوري كه وقتي از يك اعرابي پرسيدند: «آيا جريربنعبدالله را ميشناسي؟» گفت: «چگونه كسي را كه اگر نباشد قومش شناخته نميشوند، نشناسم؟»153
وي از اصحاب رسولخدا(ص) به شمار ميآمد154 و طبق برخي نقلها در سال دهم هجري بر پيامبر(ص) وارد شده،155 اسلام آورد156 و از سوي آن حضرت مأموريتهايي به او محوّل گرديد. از جمله اينكه براي منهدم كردن بت ذيالخقصه و ويران كردن بتخانه آن فرستاده شد؛157به علاوه در سال يازدهم هجري به عنوان سفير پيامبر(ص) نزد ذيالكلاع حميري رفت.158پس از رحلت پيامبر، در زمان خليفة اول در سركوب مرتدان شركت كرد.159 سپس در سال دوازدهم هجري به شام نزد خالدبن وليد رفت160 و از سوي خالد به فرمانداري بانقيا و بسما برگزيده شد.161 به علاوه از سوي ابوبكر به فرماندهي نيروهاي نجران منسوب گرديد.162
وي علاوه بر مسئوليتها و مأموريتهاي فوق در فتوحات دوران عمر و فتح ايران نيز سهيم بود به طوري که پس از شکست مسلمانان در واقعه جسر از سوی عمر به فرماندهی قوم بجیله نصب گردید و به سوی عراق فرستاده شد و در کوفه ساکن گردید.163و در جنگ قادسيه فرماندهي قبيله بجيله را به عهده داشت.164 در جنگ جلولاء نيز چهار هزار سواره نظام را فرماندهي ميكرد.165در زمان عثمان نيز همچنان از چهرهها و كارگزاران نظام اسلامي به حساب ميآمد و والي همدان بود.166
طبق گزارشهاي موجود، اميرمؤمنان(ع) پس از جنگ جمل، جريربنعبدالله بجلي را از حكومت همدان عزل كرد؛ لكن ما به نامه حضرت كه در آن جرير را عزل كرده و علت عزلش را ذكر نموده، دست نيافتهايم.
منابع در دفتر روزنامه موجود است
3.مُطَرِّف بن عبدالله
ابوعبدالله مطرف، فرزند عبدالله بن شغّیر(يا شخّير) از فضلا و عبّاد معروف بصره به حساب میآمد.108 و ابن سعد وي را فردي پرهيزكار و اهل درايت و ادب وحكمت معرفي ميكند.109
پدرش از اصحاب پیامبر(ص) بوده که همراه گروه بنیعامر خدمت
رسول اکرم(ص) شرفیاب شده و از آن بزرگوار حدیث نقل نموده است و پس از آن به اتفاق فرزندانش به بصره کوچ کرد.110
ابنسعد مطرّف را در طبقه دوم تابعین بصره ذکر نموده که از علی(ع) و أبیذرّ و عثمان و أبّی [بن کعب] و پدرش نقل حدیث کرده111 و خود نیز مورد اعتماد و وثوق علمای اهل سنت بوده است، لذا افرادی چون حسن بصری و قتاده و غیلان بن جریر احادیث او را نقل کردهاند.112
فضل و دانش و پند و اندرزها و سخنان حکمتآمیز او زمینه شهرت و نفوذ اجتماعیاش را در میان جامعه فراهم نموده بود. تاریخ تولد و وفات او دقیقاً روشن نیست ولی برخی تولد او را در سال جنگ بدر یا اُحد تخمین زده و وفاتش را سال 86 و 95 هجری گزارش کردهاند.113
كلمات قصار و پندها و اندرزهاي اخلاقي و حكمت آميز برجاي مانده از مطرّف بسياري از علماء اهل سنّت را تحت تأثير قرارداده به طوري كه ذهبي او را امام و حجت و مقتدا خوانده است.114 ابن ابي الحديد نيز درعين اينکه او را از دشمنان علي(عليه السلام) شمرده، وي را در زمره صالحان روزگار به حساب آورده. 115 و درموارد متعدد از جملات او در شرح سخنان اميرمؤمنان
(عليه السلام) استفاده ميكند.116
وي به رغم علم و مقدس مآبي و رفتار به ظاهر اخلاقي و عرفاني از دشمنان سرسخت علي(عليه السلام) به شمار میآمد به گونهاي كه نوشتهاند نسبت به آن بزرگوار، بغض وكينه داشت.117 راز اين كينه اش اين بود كه به دليل نداشتن بصيرت سياسي مانند اكثر بصريها از دوستان و محبّان عثمان بوده و قتل عثمان را از ناحيه اميرمؤمنان میدانست، از اين رو پس از جنگ جمل و كشته شدن بصريها مطرّف و دو شخصيت معروف ديگر بصره يعني علاءبن زياد و عبدالله بن شقيق مثلث شوم و باند سه نفرهاي را تشكيل داده بودند كه كينه علي(عليه السلام) را در دل میپروراندند.118
4. علاء بن زياد
أبونصر علاءبن زياد عَدْوي فرزند مَطَر بن شريح از عبّاد و چهرههاي سرشناس بصره بود.۱۲۰-۱۱۹ وي از محدّثان مورد اعتماد زمان خويش به شمار میآمد، به طوري كه اهل سنت وی را فردی مورد وثوق و معتبر میدانند.121 و افرادي چون حسن بصري و قتاده از او حديث نقل كردهاند. او رواياتي از پيامبر(ص) به صورت مرسل نقل كرد و افرادي چون أبيهريره و مطرّف بن شخّير جزء مشايخ او بودهاند.122
لكن امتياز ويژه و برجستگي و شهرت او به علت احاديث منقول او نيست، بلكه از سلوك عبادي و مشي دنياگريزانه و زندگي پارسايانه وي نشأت میگيرد. ازاينرو منابعي كه شرح حال «علاء» را نوشتهاند بيشتر بر زهد و تقواي او تكيه كردهاند، تا جايي كه وي را فردي ربّاني و خالص براي خدا و سخت خداترس معرفي كردهاند.123
و در وصف اونوشتهاند آنقدر روزه ميگرفت تا اينكه به حال احتضار در میآمد و آن قدر به نماز میايستاد تا اينكه از پا ميافتاد، شبهاي جمعه به شب زندهداري میپرداخت.124
ولي با اينهمه مقدس مآبي و عبادت و زهد بويي از ولايت نبرده بود و به عنوان يكي از سه دشمن نامدار علي(عليه السلام) در بصره به شمار ميآمد به طوري كه در كنار مطرّف بن عبدالله بن شغير و عبدالله بن شقيق پيوسته به دشمني و عداوت با اميرمؤمنان(عليه السلام) میپرداخت.125
5. عبدالله بن شقيق
عبدالله از برگزیدگان و راويان بصره بوده که از عمر و عثمان و علی(ع) و ابوذرّ و ابوهریرة و عایشه و ابنعباس و عبدالله بن عمر و عبدالله بن أبّی حدیث نقل کرده است.126 اهل سنت او را از راویان ثقه و مورد اعتماد میدانند،127لذا راویان معروفی چون عاصم و قتادة و محمد بن سیرین از او حدیث نقل کردهاند.128
وی جزء طبقه اول از تابعین بصره بوده129 و از مقام و منزلت معنوی خاصی در جامعه برخوردار بوده است بهطوری که برخی او را مستجابالدعوه دانسته و ماجراي استجابت دعای او در طلب باران را نقل کردهاند.130
لکن عبدالله با همه رنگ و لعاب معنوي و عرفاني به علت نداشتن بصيرت سياسي - اجتماعي از دشمنان و معاندان سرسخت علی(ع) به شمار میآمد و بغض و کینه آن حضرت را در دل داشت و علیه آن بزرگوار فعالیت میکرد.131 وی یکی از اعضای آن باند سه نفرهای میباشد که در بصره به دشمنی و عداوت با علی(ع) میپرداختند.132
برخی تاریخ وفات او را در دوران حاکمیت حجّاج بر کوفه133 و برخی دیگر سال 108 هجری نقل کردهاند.134
6. مرّه بن شراحيل
مُرّه بن شراحيل همداني از تابعين كوفه بوده وبه عبادت وتفقّه در دين شهرت داشت.135برخي گفتهاند وي به علت زيادي عبادت به مرّه الطيب معروف بوده است.136
وي از راويان حديث و علماي بنام كوفه بود كه از خليفه دوم و علي
(عليه السلام) و عبدالله بن مسعود روايات متعددي در مورد رسول خدا(ص) نقل كرده است.137أبونعيم اصفهاني تعداد زيادي از روايات منقول مرّه را آورده كه برخي از آنها به طور مستقيم از جناب ابوبكر نقل شده است ولي در ملاقات و مصاحبت مره با خليفه اول تشكيك كردهاند.138 مره بعد از شهادت امیرمؤمنان سالیان متمادی به عنوان یکی از فقهاء نامدار جهان اسلام مطرح بود، یعقوبی او را جزء فقهای عصر خلافت عبدالملک بن مروان ذکر نموده است.139
وجه شهرت او قبل از هر چيز عبادتهاي زيادش است به طوري كه نوشتهاند روزي ششصد ركعت نماز میخواند140و از كثرت سجده پيشاني، دستها، زانوها وقدمهايش پينه بسته بود141مره روايات متعددي درمورد مسائل اخلاقي به واسطه ابن مسعود از رسول خدا(ص) نقل ميكرد.142
اين امور موجب گرديده رفته رفته مرّه در شمار عبّاد وعلماي معروف كوفه به حساب آيد و در ميان مردم جايگاه ديني و اخلاقي ويژهاي پيدا كند. به طوري كه افراد به ديدارش آمده واز سخنان واندرزهايش استفاده ميكردند. و شرح عباداتش را سينه به سينه نقل ميكردند143تاجایي كه اورا به خاطر كثرت عبادت مره الطيب و مره الخير لقب دادهاند.144 و اهل سنت به او اعتماد داشته و او را کبیرالشأن میدانند.145
مرّه از دشمنان سرسخت علي(عليه السلام) بود که از موقعيت اجتماعي خود عليه آن حضرت تبليغات سوء ميكرد.146وي درجنگ صفين شركت نكرد وبه حزب قاعدين پيوست، اين مسأله براي برخي سؤال برانگيز شده بود؛ زيرا اميرمؤمنان در اوج تقوا و معرفت بوده، ازاينرو كناره گيري از لشكر علي(عليه السلام) آن هم از شخصي چون مره جاي تعجب بود، از اينرو برخي از او پرسيدند چگونه از علي كناره گرفتي؟ در پاسخ ضمن اذعان به فضايل و سوابق درخشان اميرمؤمنان(عليه السلام) گفت:
« سبقنا بحسناته و ابتلينا بسيئاته؛ [علي در گذشته] بااعمال نيكش بر ما پيشي گرفته، ولي امروز ما را گرفتار اعمال بدش كرده است.»147
وي عليه علي(عليه السلام) حرفهاي بسيار زشت و ركيكي میزد و تعابير بسيار زننده اي به كار میبرد. به همين جهت برخي از روایت حديث از نقل آنها حيا كردهاند، وحتّي برخي از آشنايان مرّه از بزرگان كوفه مانند عمرو بن شرحبيل به علت كينه مرّه نسبت به علي(عليه السلام) برجنازهاش حاضر نشدهاند.148فطْربن خليفه گويد از مرّه شنيدهام كه میگفت: «لإنْ يكون عليّ جملا يستقي عليه أهله خيرله ممّاكان عليه؛ اگر علي شتري بود كه أهلش بر او آب بار كرده میبردند، بهتر از اين بود كه الآن است.»149
لغزشهاي مطرّف بن شخّير و علاءبن زياد عدوي وعبدالله بن شقيق حاكي از آن است كه تنها تجملگرايي وثروتاندوزي عامل انحراف خواص صدر اسلام نبوده، بلكه امورديگري مانند فقر، تعصبهاي جاهلانه و پيروي از وهميّات موجب مخالفت برخي از خواص با اسلام ناب و رهبرانش گرديده وهمين امر مايه هتك حرمت ارزشها و پايه گذاران آن شد.
رجالیان در مورد تاریخ وفات وی اقوال متفاوتی را گزارش کردهاند، برخی سال وفات او را 76 هجری150 و برخی دیگر چند سال بعد از سال هشتاد دانستهاند.151
فصل دوم: جرير بن عبدالله بجلي، شبث بن ربعي، ...
7.جريربنعبدالله بجلي
جريربنعبدالله بجلي از سران قبيله بجيله و از چهرههاي سرشناس و معروف آنان به حساب ميآمد؛152 به طوري كه وقتي از يك اعرابي پرسيدند: «آيا جريربنعبدالله را ميشناسي؟» گفت: «چگونه كسي را كه اگر نباشد قومش شناخته نميشوند، نشناسم؟»153
وي از اصحاب رسولخدا(ص) به شمار ميآمد154 و طبق برخي نقلها در سال دهم هجري بر پيامبر(ص) وارد شده،155 اسلام آورد156 و از سوي آن حضرت مأموريتهايي به او محوّل گرديد. از جمله اينكه براي منهدم كردن بت ذيالخقصه و ويران كردن بتخانه آن فرستاده شد؛157به علاوه در سال يازدهم هجري به عنوان سفير پيامبر(ص) نزد ذيالكلاع حميري رفت.158پس از رحلت پيامبر، در زمان خليفة اول در سركوب مرتدان شركت كرد.159 سپس در سال دوازدهم هجري به شام نزد خالدبن وليد رفت160 و از سوي خالد به فرمانداري بانقيا و بسما برگزيده شد.161 به علاوه از سوي ابوبكر به فرماندهي نيروهاي نجران منسوب گرديد.162
وي علاوه بر مسئوليتها و مأموريتهاي فوق در فتوحات دوران عمر و فتح ايران نيز سهيم بود به طوري که پس از شکست مسلمانان در واقعه جسر از سوی عمر به فرماندهی قوم بجیله نصب گردید و به سوی عراق فرستاده شد و در کوفه ساکن گردید.163و در جنگ قادسيه فرماندهي قبيله بجيله را به عهده داشت.164 در جنگ جلولاء نيز چهار هزار سواره نظام را فرماندهي ميكرد.165در زمان عثمان نيز همچنان از چهرهها و كارگزاران نظام اسلامي به حساب ميآمد و والي همدان بود.166
طبق گزارشهاي موجود، اميرمؤمنان(ع) پس از جنگ جمل، جريربنعبدالله بجلي را از حكومت همدان عزل كرد؛ لكن ما به نامه حضرت كه در آن جرير را عزل كرده و علت عزلش را ذكر نموده، دست نيافتهايم.
منابع در دفتر روزنامه موجود است