ريزش خواص در حکومت علوي
پیشی گرفتن محبوبیت دنیا از آخرت پیشتازان مبارزه را منحرف می کند(پاورقی)
وقتي دنيا در جامعه محبوبيت افزونتري از آخرت يافت، علاوه بر مرفهان بي درد، زاهدنمايان و عالمان و محدثان و وابستگان به خاندانهاي مقدس و والا نيز فريب دنيا را خورده مرتكب لغزشهاي فاحشي در دينشان شدند و در شمار خواص منحرف قرار گرفته و از جبهه خواص اهل ريزش کردند.۷۵
Research@kayhan.ir
در اين قسمت با توجه به نكات فوق سوابق، لغزشها و عوامل ريزش خواص نامدار حکومت علي(عليه السلام) بررسي ميشود.
فصل اول: زيد بن ارقم، براء بن عازب، مُطَرَّّف بن عبدالله، ...
1. زيدبن أرقم
پسر أرقم درميان أنصار از كساني بود كه درسن نوجواني به شرف دین اسلام در آمد۷۶ از اين رو به خاطر كمي سنش از شركت در جنگ احد محروم گرديد ولي در اکثر غزوات پیامبر(ص) شرکت داشت و روایات فراوانی از پیامبر(صلي الله عليه و آله) شنیده و نقل میکرد؛۷۷ طبق نقل برخي از مورخان در هفده غزوه از غزوات پيامبر(ص) شركت كرد. وي علاوه برجنگ درميدانهاي نبرد در عرصه فرهنگي نيز با مسائل فقهي و احاديث پيامبر(ص) آشنايي داشت لذا روايات فراواني از آن حضرت به خاطر سپرده و نقل ميكرد. به طوري كه شخصيتهايي چون ابنعباس و أنس بن مالك از او حديث نقل كردهاند۷۸و براء بن عازب برخي از پرسشهاي فقهي را به او ارجاع ميداد.۷۹
وی به دلیل صحابی بودن و نقل احادیث فراوان از پیامبر(ص) پس از رحلت رسول خدا(ص) در میان مسلمانان چهرهاي آشنا و مورد عنايت و دارای اعتبار و موقعیت ویژه بود و عاقبت به سال 68 هجری با مهر اهلبیت(ع) در شهر کوفه درگذشت.۸۰
زيد پس از رحلت پيامبر(ص) جزء طرفداران خلافت علي(عليهالسلام) بود لذا خطاب به يكي از سران مهاجران [عبد الرحمن بن عوف] گفت درميان شما كسي است كه اگر خلافت را بطلبيد احدي با او مخالفت نخواهد كرد.۸۱
در دوران خلافت عثمان به مخالفت با خليفه پرداخت و او را به خاطر بخشش بيتالمال به اغنياء و اهانت به مهاجران و تجاوز از حدود احكام قرآن تكفير نمود.۸۲
زيد در دوران خلافت اميرالمؤمنين(عليه السلام) مانند ساير انصار به ياري آن بزرگوار برخاست و در جنگ صفين شركت جست.۸۳ پس از شهادت آن حضرت نيز در زمره ياران امام حسن و امام حسين(عليهما السلام) درآمد.۸۴ از اين رو اهل بيت از او قدرداني كرده، امام صادق(عليه السلام) وي را در كنار سلمان و ابوذر و عمّار جزء هفت صحابي اي شمرد كه به سفارش پيامبر(ص) در دوستي با اهل بيتش عمل كرده و به مضمون آيه شريفه «قل لا أسئلكم علیه أجرا إلا المودّه في القربي ـ بگو از شما پاداشي جز دوستي با خويشاوندانم نمیخواهم» وفا نمودهاند.۸۵
زيد روايات متعددي در فضائل حضرت علي(عليه السلام) و زهراي اطهر(س) و امام حسن و امام حسين(عليهما السلام)، نقل نمود۸۶و بر خلاف كساني كه از روي حقد و حسد مسأله ولايت علي(عليهالسلام) را انكار ويا كتمان ميكردند بارها ماجراي غدير و انتخاب علي
(عليه السلام) از سوي پيامبر(ص) براي رهبري امت را نقل كرد.۸۷
لکن با آن سوابق درخشان هنگامي كه حضرت در دوران خلافتش از اصحاب خواست تا به صدور حديث غديرگواهي دهند خود داري ورزيد؛ خود ماجرا را چنين نقل ميكند:
«علي در مسجد مردم را قسم داد، شما را به خدا چه كسي از پيامبر(ص) شنيده كه فرمود: «من كنت مولاه فعلي مولاه اللّهمّ وال من والاه وعاد من عاداه»، دوازده نفر از رزمندگان جنگ بدر برخاستند و به اين سخن پيامبر(ص) گواهي دادند، من هم از كساني بودم كه اين سخن را شنيده بودم ولي آن را كتمان كردم.۸۸
اين برخورد از كسي كه چندين روايت در منقبت علي(عليه السلام) و فرزندانش نقل كرده و اساساً جزء محبّان اهل بيت(عليهم السلام) و اصحاب متنفذ و مورد احترام مسلمانان به شمار میآمد، به طور طبيعي ضربه سختي به حقانيت ادعاي علي(عليه السلام) وارد آورد، شايد به همين دليل حضرت او را نفرين كرد و پس از آن واقعه زيد نابينا شد.۸۹
دومين نقطه مبهم زندگي او حضور درمجلس معاويه است، برخي از منابع معتبر نوشتهاند زيدبن أرقم نزد معاويه رفت و روي تخت سلطنتي ميان معاويه و عمرو بن عاص نشست و حديثي از پيامبر(ص) نقل كرد هر گاه ديديد معاويه وعمروبن عاص باهم جمع شدهاند بين آنها جدايي بيندازيد؛ زيرا آنها هرگز براي كار خير با هم جمع نمیشوند.۹۰
بي ترديد نفس حضور يك صحابي شهير ومحترم درآن مجلس نوعي تأييد به حساب میآمد و حكومت معاويه را در ديده عوامالناس قابل قبول جلوه ميداد هر چند زيد چنين نيّتي نداشت، به علاوه برفرض صحت اين ديدار حتماً در دوران حكومت علي(عليه السلام) و يا پس از آن بوده است؛ زيرا پيوند معاويه با عمرو بن عاص از اوايل حكومت علي(عليه السلام) آغاز شده بود در اين صورت برخورد زيد با معاويه جنگهاي علي(عليه السلام) با معاويه را حركتي افراطي جلوه داده و موجب به رسميت شناختن حزب اموي شد.
وي هنگام ورود كاروان اسراء به مجلس ابن زياد در كوفه به سر میبرد و در مجلس ابن زياد حضورداشت وهنگامي كه ابن زياد با چوبدستي اش برلب ودندان امام حسين(عليه السلام) میزد اعتراض كرد، گفت: «دست نگه دار، چوبدستي ات را از اين لب ودندان بردار، من ديدهام رسول خدا(ص) برآنها بوسه میزد» سپس با چشماني گريان از مجلس خارج شد.۹۲-۹۱
امّا پرسش اين است كه چرا قبل از عاشورا آن زماني كه نماينده و سفير امام حسين(عليه السلام) دركوفه تنها مانده بود مردم را به حمايت از او دعوت نكرد؟ اگر خود پير و فرتوت و نابينا شده بود چرا روز عاشورا كوفيان را به ياري پسر پيامبر(ص) نخواند؟
سيدالشهداء(عليه السلام) روز عاشورا از سپاهيان كوفه خواست براي تحقيق اصل و نسب و شأن و منزلتش از زيد بن أرقم سؤال كنند.۹۳ از اينجا پيداست زيد روز عاشورا در كوفه و يا نزديكيهاي كربلا بوده ولي به هر دليلي سكوت اختيار كرده است. ولي ما به دليل عدم دسترسي به حقايق تاريخ و به حرمت اين صحابي بزرگ نزد اهل بيت(عليهم السلام) دامن سخن را چيده بيش از اين زيد را مؤاخذه نمیكنيم واميدواريم او وساير اصحابي كه آن روزها در كوفه میزيستند، پاسخ قانع كنندهاي درپيشگاه الهي داشته باشند، لكن اين قدر میدانيم كه كوچكترين موضعگيري وحتي سكوت اين شخصيتها دانسته يا ندانسته تأثير فراواني در دلهاي مسلمانان میگذاشت و جامعه را به ساحل نجات يا گرداب هلاكت میكشاند.
2. براءبن عازب
وی از انصار و از قبیله خزرج بود.۹۴ پسر عازب از نخستین کسانی بود که پس از ورود پیامبر(ص) به مدینه در سنين نوجواني به شرف دین اسلام در آمد و در بسیاری از جنگهای صدر اسلام شرکت داشت،۹۵ برخي نوشتهاند وي از جنگ اُحُد در چهارده غزوه از غزوات رسول خدا(ص) شركت نمود.
گزارشهای نسبتاً مفصل و ارزندهای از براء در مورد جزئیات هجرت پیامبر(ص) به مدینه۹۶ و ماجرای سقیفه و حوادث پیرامون آن نقل گردیده،۹۷
وي هنگام رحلت پيامبر(ص) و در فتنه سقيفه تقريباً جواني بيست ساله بود و در كنار بنيهاشم از بيعت با ابوبكر سرباز زد،
در دوران عمر در ميانسالي در فتح تستر شرکت داشته۹۸و حتی برخی نوشتهاند شهرری به دست او فتح گردید.۹۹ بخش پایانی عمر خویش را به کوفه آمد و در ایام حکومت مصعب بن زبیر۱۰۰به سال هفتاد و دو هجری درگذشت.۱۰۱
وي از روزهاي نخست بعد از رحلت پيامبر(صلي الله عليه و آله) از حاميان علي(عليه السلام) به شمار مي آمد و در دوران علي(عليهالسلام) در حالي كه سالهاي چهل و پنج تا پنجاه سالگي را سپري ميكرد، درجنگهاي جمل وصفين ونهروان در کنار علي(عليهالسلام) شركت جست.
امّا بعد از جنگ نهروان از حمایت معنوی آن حضرت دست شست۱۰۲ و بدین وسیله زمینه انحراف افکار عمومی علیه امیرمؤمنان(ع) را فراهم آورد؛ زيرا وقتي اصحاب پيامبر(ص) در كوفه نزد اميرمؤمنان(ع) به صدور حديث غدير از زبان رسول خدا(ص) گواهي دادند، براء خودداري ورزيد، در حالي كه شخصا در روز غدير حضور داشت و پيشتر حديث غدير را روايت كرده بود.۱۰۳ و بعدها اقرار كرد كه از پيامبر(ص) درباره علي(عليه السلام) پرسيدم، فرمود: «ذاك رأس المتقين يوم القيامه»۱۰۴؛ شايد به همين دليل بوده که حضرت وي را نفرين كرد و نابينا شد.۱۰۵ اين شواهد نشان ميدهد براء در نيمه دوم عمرش ولايتش را از دست داد و از حمايت اهلبيت دست برداشت به طوري که شيعه و سنّي نقل كردهاند كه اميرمؤمنان(عليه السلام) خطاب به براء فرمودند پسرم حسين كشته ميشود در حالي كه تو زنده اي و او را ياري نمیكني.۱۰۶ ابي سفره میگويد من دست براء انگشتر طلا ديدهام۱۰۷اگر اين سخن صحيح باشد معلوم ميشود وي ظواهر شرعي را نيز رعايت نميکرد و علنا خلاف شرع مرتکب ميشد.