kayhan.ir

کد خبر: ۴۹۰۴۶
تاریخ انتشار : ۱۲ تير ۱۳۹۴ - ۲۲:۰۷

اسارت عقل(خوان حکمت)

بشر در هر مرحله اي باشد، بالأخره بدن دارد و حاجتمند است. غذا مي خواهد، مسكن مي خواهد، پوشاك مي خواهد؛ همه چيز نياز دارد. در دنيا اين موارد نياز خود را با ضوابط يا با روابط حل مي كند. اگر بزرگسال است، با خريد و فروش و با اجازه و با عقود اسلامي حل مي‌كند؛ اگر خردسال يا كهنسال است، با روابط حل مي كند. پدري دارد، مادري دارد، فرزندي دارد، برادري دارد، دوستي دارد، مشكل او را حل مي كند. گاهي هم با هر دو اصل مشكلاتش را حل مي كند، اين وضع دنياست. امّا همينكه دنيا سپري شد؛ نه ضوابطي در كار است، نه روابطي. نه با عقود اسلامي انسان مي تواند چيزي را بخرد، چيزي را بفروشد، اجاره كند و مانند آن؛ نه كسي به داد كسي مي رسد!
فرمود: لا بِيعٌ فِيهِ وَ لا خُلَّه(1). اين بيع عنوان جامع عقود اسلامي است، يعني هيچ عقدي از عقود تجاري بعد از مرگ نيست، كه انسان چيزي را بخرد يا بفروشد يا اجاره كند، يا مضاربه كند، مضارعه كند، مساقات كند، كشاورزي كند، دامداري كند؛ اينها نيست! كسي هم به داد كسي نمي رسد؛ با روابط و دوست بازي هم كه نمي‌شود، فرمود: يُومَ يَفِرُّ المَرءُ مِنْ اَخيه. وَ اُمِّهِ وَ اَبيه(2). اگر نياز هست، چه اينكه هست؛ اگر ضوابط و روابط نيست، چه اينكه نيست؛ انسان با دست خالي نمي تواند برود! لذا چاره‌ای جز اين ندارد كه براساس تَزَوَّدُوا فَاِنَّ خِيرَ الزّادِ التَّقوي(3) حركت كند. هر كسي مي رود، بايد توشه‌ای همراه خودش ببرد. اينچنين نيست كه كسي به داد كسي برسد! بالأخره ما هستيم و بدن هست و نياز هست، اين مي شود (عقل)؛ اين حرف را « عقل نظري » مي زند.
« عقل عملي » همان نيروي اجرائي است، براي اينكه با اين رواياتي كه دارد:اَلعَقلُ مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحمنْ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الجِنان (4) هماهنگ‌تر است.عقل چيزي است كه انسان با آن عبادت مي كند، بهشت كسب مي كند. وقتي بهشت را كسب كرد، محصول كسب او را به او مي دهند! حالا اين بهشت كه اختصاصي به جنّت آخرت ندارد، اين جنّت برزخي كه اَلقَبر رُوضَهٌ مِنْ رِياضِ الجَنَّه (5)، اين را هم شامل مي شود! انسان يك جاهاي خوبي فراهم كرده، قرآن هم دارد: كسي كه مؤمن باشد و عمل صالح داشته باشد، اينها فَلِاَنفُسِهِمْ يَمهَدُون (6). اينها خانه دارند،خانه‌ای فرش كرده و آماده و به سراغ آن مي روند؛ ديگر لازم نيست كه بخرند  يا لازم نيست از كسي بگيرند تا بگوئيم لا بِيعٌ فِيهِ وَ لا خُلَّه! اينها فَلِاَنفُسِهِمْ يَمهَدُون، براي خودشان آماده مي كنند.
دوري از جهان بيني توحيدي، نشانه سفاهت انسان
چون اَلعَقلْ مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحمنْ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الجِنان، نيروي اجرائي است؛ لذا عقل عملي عبارت از نيروي كار است. در سورة مباركة بقره فرمود: وَ مَنْ يَرغَبُ عَنْ مِلَّهَ اِبراهِيمَ اِلّا مَنْ سَفِهَ نَفسَه(7)، آن سفاهت را هم در برابر اين عقل مي‌داند. يعني كسي كه از روش ابراهيم خليل فاصله گرفته،‌ اين سفيه است؛ گرچه آن مي تواند شامل عقل نظري هم بشود. بنابراين عقل آن است كه بتوان با آن بهشت كسب كرد. اگر در صحنة درون، در اين جنگ فراگير، عقل عملي پيروز شد، فتواي خود را از عقل نظري و براهين نقلي مي گيرد و اگر خداي ناكرده شهوت و غضب پيروز شدند، فتواي خودشان را از وَهم و خيال مي گيرند، نه از عقل! دهان عقل را مي بندند، مي گويند: هر چه ما گفتيم تو بايد فتوا بدهي.
وجود تعدّد نحله‌ها، دالّ بر شكست عقل نظري در جهاد اكبر
اگر كسي (معاذ الله) در جبهة جهاد دروني شكست خورد و عقلش اسير شد و آن شهوت و غضب امير شدند؛ از عقل عملي كاري ساخته نيست و از عقل نظري بهره هاي سوء فراواني برده مي شود. اگر (معاذ الله) اين تحصيل كردة حوزوي بود، از او مي خواهند كه دين تراشي كند، نِحله تراشي كند، تَنبّي در برابر انبياء را بازي در بياورد؛ همة اين نِحله هاي مجعول از همين عقل نظريِ به اسارت گرفته شده در آمده! اگر آمار انبياء زياد است‌، آمار مُتنبّيان(مدعیان نبوت) اگر بيشتر نباشد كمتر نيست. مُتنبّيان همين تحصيل كرده هاي حوزوي و امثال حوزوي اند! وگرنه آدم عادي كه نمي تواند داعية نبوّت داشته باشد يا دين جعلي بتراشد! كسي دين جعلي مي تراشد، كسي نبوت جعلي مي تراشد، يك كسي مذهب و مكتب جعلي مي تراشد كه اين اطلاعات را داشته باشد. اين عقل نظريِ تحصيل كردة در ديار علوم، اين وقتي در جبهة جهاد اكبر به اسارت در آمد؛ هر چه شهوت و غضب دستور داد، او مي نويسد. لذا آن ملل و نحل را كه ابن حزم يا شهرستاني نوشتند؛ محصول كار همين هاست!
اگر اين شكست خورده حوزوي نبود و دانشگاهي بود، آنها مي گويند: تمام علومي را كه دربارة نيروي هسته اي و اتمي و اينها ساختي، اين را بايد در ساختن بمب براي انفجار و بمب افكن‌ها و كيفيت كشتار مردم ژاپن و امثال ژاپن به كار بگيري؛ اين هم مي گويد چشم. اين تحصيلاتش را دو دستي در اختيار شهوت و غضب قرار مي دهد، چون به اسارت آمده! در جبهة درون تلاش و كوشش شهوت و غضب اين نيست كه آن نيروي علمي را بكشند مثل بيرون! مي خواهند اسير بگيرند، بايد از آن استفاده بكنند. اين بيان نوراني حضرت امير (ع) كه فرمود: كَمْ مِنْ عَقلٍ اَسيرٍ تَحتَ هَويً اَمير(8) همين است! اگر آن شده اَمّارة بِالسُّوء، اينكه تنها به وهم و خيال دستور نمي دهد كه شما يك چنين مذهبي را بتراش يا چنين كاري انجام بده! به عقل نظري هم مي گويد كه تو هر چه خواستة شهوت و غضب است، بايد فراهم بكني؛ او هم همين كار را مي كند. بنابراين قرآن كريم درباره مسائل حقوقي، مسائل اخلاقي و مانند آن مي فرمايد: اينها تابع جهان بيني خودشانند. اگر كسي جهان بيني اش (معاذ الله) اين بود: اِنْ هِيَ اِلّا حَياتُنَا الدُّنيا نَمُوتُ وَ نَحيا(9)، اين تكاثر را خير مي پندارد و اگر جهان بيني اش اين بود كه اِنَّ الاِنسانْ كادِحٌ اِلَي رَبِّهِ كَدْحاً فَمُلاقِيه، اين كوثر را خير مي داند. سرعتش هم به طرف اين امور ياد شده است، سبقتش هم به طرف اين امور ياد شده است.
بيانات حضرت آيت الله جوادي آملي (مدظلّه) در جلسه درس تفسير سوره مؤمنون در جمع طلاب و فضلاي حوزه علميّه قم ـ 3/ 3/ 1390
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) اشاره به:  بقره/ 254
(2) عبس/ 34 و 35
(3) بقره/ 197
(4) الكافي/ 1/ 10
(5) ر. ك:  الكافي/ 3/ 242
(6) روم/ 44
(7) بقره/ 130
(8) نهج البلاغه/ حكمت 211
(9) مومنون/ 37   
خوان حکمت در ماه مبارک رمضان روزهای زوج منتشر می‌شود.