kayhan.ir

کد خبر: ۴۸۶۲۹
تاریخ انتشار : ۰۷ تير ۱۳۹۴ - ۲۳:۱۲

حالت خوف و رجا در مومنان(خوان حکمت)

خدای سبحان در سوره مومنون فرمود: منشأ همة بيراهه رفتن‌ها و كج رفتن‌ها درك صحيح نداشتن است. مي‌فرمايد: انسان يك نظمي در عالم مي‌بيند، يك. در درون خود علاقة به جاودانگي را هم احساس مي‌كند، دو. براي تبيين اينكه نظم بيرون به عهدة كيست و تأمين آن جاودانگي به چيست؛ بيراهه مي‌رود. آن نظم بيرون را به جاي اينكه به خداي واحدِ عليمِ حكيمِ حيّ اَزلي استناد بدهد و جهان را خلقت بداند؛ به طبيعت اسناد مي‌دهد و عالم را عالم طبيعي مي‌داند. به جاي اينكه جستجو كند، جاي جاودانگي و ابديت مسئله برزخ و معاد است؛ بيراهه مي‌رود، خيال مي‌كند كه دنيا ، دار بقاء است؛ يك. و چيزهائي كه سهم بيشتري از بقاء دارند، آنها را به عنوان ملك نَمير مي‌داند؛ دو. در جاهليت اينطور بود، آنها هم كه فكر جاهلي داشته يا دارند هم به همين وضع مبتلايند.
در سورة مباركة كهف فرمود: آن باغدار وقتي وارد باغش شد، گفت: مَا اَظُنُّ اَنْ تَبيدَ هذِهِ اَبَداً (1)؛ (بادَ) يعني «هَلَكَ »، (يَبيدُ) يعني «یَهلِكُ». وقتي وارد باغ شد، گفت: اين باغ سرسبز ماندني است براي هميشه. آنهائي هم كه گرفتار فكر جاهلي بودند، مي‌گفتند: ما يك چيزهائي را به ورثة‌مان مي‌دهيم كه ملك نَمير باشد. در نظام ارباب و رعيتي روستاها را كه به بچه‌ها ارث مي‌دادند، مي‌گفتند: (ملك نَمير)، يعني ماندني. اين همان تفكر جاهلي است كه گفتند: مَا اَظُنُّ اَنْ تَبيدَ هذِهِ اَبَداً. و جامع اين تفكرهاي جاهلي همان است كه يَحسَبُ اَنَّ مالَهُ اَخلَدَهُ (2)؛ او مي‌خواهد خالِد باشد، ولي فكر مي‌كند كه ثروت و تكاثر سبب خلود است؛ او نمي‌داند كوثر سبب خلود است، نه تكاثر! اين اشتباهات آنها، چه در مبدأشناسي، چه در معادشناسي باعث مي‌شود كه در نظام ارزشي هم اشتباه بكنند.
پس در دو مقام اينها بيراهه مي‌روند؛ هم در مقام معرفت بود و نبود، يعني جهان‌بيني؛ هم در مقام معرفت بايد و نبايد، يعني ارزشي؛ يعني هم در علوم بيراهه مي‌روند، هم در مسائل اخلاق و ارزش. آنها كه مي‌گفتند: اِنْ هِيَ اِلا حَياتُنَا الدُّنيا نَمُوتُ وَ نَحيا كه در آية 37 سورة  مؤمنون گذشت، ناظر به اشتباه آنها در بود و نبود بود كه در عالم چه هست، چه نيست؛ كه اين مربوط به حكمت نظري بود. همين حس‌گراها و طبيعت‌گراها و امثال ذلك.
امّا در مسائل حكمت عملي و نظام ارزشي، اينها فكر مي‌كنند كه مال و فرزند و داشتن قدرت و جاه، منشأ سعادت است. در آن بخشي كه اينها اشتباه كردند، در حكمت نظري، در جهان‌بيني؛ طبيعت را به جاي خلقت گذاشتند، آياتي از قرآن، اشتباه اينها را بر طرف كرد؛ در اين قسمت اينها كه ارزش را به چيز ديگر مي‌دانند، آيات الهي جلوي اينها را مي‌گيرد. مي‌فرمايد: اَيَحسَبُونَ (اَنَّ ما)، حالا «اَنَّمَا» نوشته شده؛ اَنَّمَا نُمِدُّهُمْ بِهِ مِنْ مالٍ وَ بَنينَ نُسارِعُ لَهُمْ فِي الخِيرات(3). اينها از چند جهت اشتباه مي‌كنند؛ اوّلاً مال و فرزند، يك قضية موجبة كليّه دارند، يك. و يك قضية موجبة جزئيه دارند، دو. و اين به دست آنها نيست، به دست ذات أقدس إله است، سه. و خير نيست،‌ چهار. اينها در يك ديكتة يك سطري، 4 غلط دارند.
اصلاح تفكر جاهلي در بهره‌مندي از اموال و اولاد
فرمود: اينها خيال كردند ما با مال، اينها را امداد مي‌كنيم، يك. با فرزند اينها را امداد مي‌كنيم، دو. مال و فرزند يك قضية موجبة كليّه دارند و يك قضية موجبة جزئيه. آن قضية موجبة كليّه اين است كه تمام اموال و تمام فرزندها آزمون الهي‌اند: اِنَّمَا اَموالُكُمْ وَ اُولادُكُمْ فِتنَهٌ (4)؛ اينها امتحان است، به نحو موجبة كليّه. اينطور نيست كه مال رايگان به كسي داده شود، يا فرزند رايگان به كسي داده شود. جميع اموال و جميع اولاد آزمون الهي اند، اين يك. دوّم قضيه به نحو موجبة جزئيه است نه به نحو موجبة كليّه؛ همة اموال و همة اولاد دشمن نيستند. اولاد صالح دشمن نيست، مال حلال دشمن نيست؛ ولي امتحان هست  به نحو موجبة جزئيه، فرمود: بعضي از اموال و بعضي از اولاد دشمن شمايند(5).
بنابراين يك قضية موجبة كليّه است كه جميع اموال و جميع اولاد آزمون الهي است، فرمود: تا اين انسان در چه راهي صرف مي‌كند. يك قضية موجبة جزئيه است كه بعضي از اموال و بعضي از فرزندها دشمنند. اگر اينها يا آزمونند، يا دشمن؛ ديگر خير نيستند! اگر كسي دشمن را خير بداند، يا اگر فتنه را خير بداند؛ معلوم مي‌شود يك گمان فاسدي دارد!
بررسي خيالات باطل بشر درباره اموال و اولاد از منظر قرآن كريم
مطلب بعدي آن است كه خيلي‌ها مي‌روند به دنبال كسب، نصيبشان نمي‌شود؛ خيلي‌ها نكاح مي‌كنند، فرزنددار نمي‌شوند؛ آنجائي هم كه پيدا كردند، ما داديم. پس يك اشتباه دربارة قضية موجبة كليّه اوّل است، يك. يك اشتباه دربارة قضية موجبة جزئيه است، دو. اشتباه سوّم در اين است كه آنچه كه ما داديم، به حساب خودشان مي‌گذارند، سه. اشتباه چهارم آن است كه اين را خير مي‌دانند، مي‌گويند: ما كسب كرديم! خيلي‌ها به دنبال كسب مي‌روند، به زحمت خودشان را اداره مي‌كنند؛ عدّه‌اي هم نكاح مي‌كنند اما: يَجعَلُ مَنْ يَشآءُ عَقيماً (6).  پس كار شما نيست! ما داديم، مبادا بگوئيد اين خيراتي است كه به ما دادند. مي‌بينيد اينها 3 ـ 4 تا اشتباه دارند. براي همة ما همين طور است؛ يك وقت است سخن از مال است، يك وقت سخن از جاه و مقام و پيشرفت و امثال ذلك است؛ هر كسي در هر محيطي بالأخره اين حرف‌ها را دارد. در حوزه ، پيشرفتش يك جور است، در دانشگاه، پيشرفتش يك جور است، در مراكز خدماتي پيشرفتش يك جور است؛ در هر جائي اين حرف‌ها هست. ولي همة امتحان است و همة آزمون و بعضي ها هم دشمنند.
شرايط صدور كار خير از انسان
در جريان جهان‌بيني، در شناخت بود و نبود، آية 37 سوره مومنون اشتباه آنها را بیان كرد،كه اينها گفتند: اِنْ هِيَ اِلا حَياتُنَا الدُّنيا نَمُوتُ وَ نَحيا وَ مَا نَحنُ بِمَبعُوثين. الآن دارد آن اشتباه را بر طرف مي‌كند كه در جهان‌بيني چه حق است، چه باطل. در قسمت نظام ارزشي هم بيان مي‌كند كه چه بايد و چه نبايد، چه خير است و چه خير نيست. فرمود: اِنَّ الَّذِينَ هُمْ مِنْ خَشيَهِ رَبِّهِمْ مُشفِقُون (7). الله را مي‌پذيرند، يك. به او دلبسته‌اند، دو. و هراسناكند، سه.
مؤمنان كساني‌اند كه بين خوف و رجا هستند؛ در عين حال كه دلبستة حقّند، مي‌ترسند اعمالشان مقبول نباشد. درست است قبول دارند، به خدا علاقمندند؛ امّا مي‌ترسند آلودگي در عقائدشان، اخلاقشان، اعمالشان باشد. قرآن كريم وقتي مي‌خواهد بگويد كه عمل صالح انجام بدهيد؛ اوّل مي فرمايد: غذاي حلال بخوريد، بعد مي‌گويد: عمل صالح انجام بدهيد. در آية 51 سورة مباركة مؤمنون فرمود: يا اَيُّهَا الرُّسُلْ كُلُوا مِنَ الطَّيِّباتْ وَ اعْمَلُوا صالِحاً، عمل صالح وقتي است که انسان غذاي طيّب و طاهر داشته باشد. اگرما توقّع داشته باشيم غذاي مُشتَبه بخوريم و عمل طيّب و طاهر تحويل بدهيم؛ يك توقّع نابجائي است.
فرمود: اگر بخواهيد راه صحيح طي كنيد، بايد مواظب غذاي حلال، طيّب و طاهر باشيد. آية 172 همين سورة مباركة بقره اين بود: يا اَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِنْ طَيّباتِ مَا رَزَقْناكُمْ وَ اشكُرُوا لِلّهِ اِنْ كُنتُمْ اِيّاهُ تَعبُدُون. آیا مي‌خواهيد او را عبادت كنيد يا نه؟! با غذاي حرام نمي‌شود او را عبادت كرد!! ولو انسان خيلي دائمُ الذّكر نباشد، امّا غذاي طيّب و طاهر سهم تعيين كننده‌اي دارد؛ براي اينكه همين غذاست كه به صورت فكر و انديشه در مي‌آيد؛ چه به انبياء، چه به اُمم مي‌فرمايد كه مواظب غذايتان باشيد.
فرمود: شما همه در مراسم امتحان شركت كرده‌ايد. كسي در كلاس امتحان هست، هر چه مي‌نويسد بين خوف و رجاست. كم اتفاق مي‌افتد كه انسان يقين داشته باشد اين مطلب صد در صد صحيح است. چون خود حالت امتحان، حالت لرزش است. فرمود: اينها هر كاري كه انجام مي‌دهند، با خوف و رجاست؛ يك. هر مالي كه در راه خدا انفاق می‌کنند، با خوف و رجاست؛ دو. هر كاري كه انجام مي‌دهند؛ چه مالي و چه غير مالي، هراسناكند. مي‌گويند: اِنَّ الناقِدَ بَصير(8). خداي سبحان در آن روز اگر از ما سئوال كند از كجا فراهم كردي، چه جور فراهم كردي، به چه نيّت دادي؛ اگر از تو تعريف نمي‌کردند، باز هم حاضر بودي عطا بكني؛ من چه بگويم.
بيانات حضرت آيت‌الله جوادي آملي (مدظلّه) در جلسه درس تفسير سوره مؤمنون در جمع طلاب و فضلاي حوزه علميّه قم ـ 2/ 3/ 1390
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) كهف/ 35     (2) همزه/ 3      (3) مؤمنون/ 55 و 56    (4) انفال/ 28  و  تغابن/ 15
(5) ر. ك:  تغابن/ 14    (6) شوري/ 50    (7) مؤمنون/ 57  (8) الإختصاص/ ص 341
خوان حکمت در ماه مبارک رمضان  روزهای زوج منتشر می‌شود.