دشمنشکنی به سبک «حاج احمد متوسلیان»
مصطفی آزادی
در نبرد نظامی، وقتی دشمن را به صورت همزمان از روبهرو و پشت سر هدف قرار دهند، شکست خصم قطعی است، اما رسیدن به عقبه دشمن و ضربه زدن به آن، کار هر کسی نیست. آنهایی که چنین ماموریت خطیری بر عهده میگیرند نه تنها نباید از مرگ و اسارت بترسند، بلکه باید به پیروزی خود اطمینان کامل داشته باشند.
اکنون هنگامه نبردهای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی بین انقلاب اسلامی و صهیونیسم بینالملل است. رزمندگان و افسران اسلام به رویارویی با دشمن برخاستهاند اما این کافی نیست. زدن عقبه دشمن هم باید در برنامه باشد و این مسئله در یک کلمه خلاصه میشود؛ «بیداری». و در یک جمله بیداری معنا میشود؛«بیدار کردن ملتهای اروپا و آمریکا برای نجات از دست سرمایهداری زالوصفت که بردهداری و نژادپرستی در دیانای آن است.»
محاصره و غافلگیر کردن دشمن در عرصههای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی یک امر بسیار مهم است. برای انجام چنین عملیاتهایی به الگو نیاز داریم تا به ما نحوه زدن عقبه دشمن را آموزش بدهد. آیا بهتر از «حاج احمد متوسلیان» سراغ داریم؟! در آستانه سالگرد هجرت بیبازگشتش به لبنان و در روزگاری که 175 غواص شهید، برای نجات «ما قبرستاننشینان عادات سخیف» آمدهاند، سه نمونه از رشادتهای این دلیر مرد عرصه دفاع مقدس و بنیانگذار لشکر 27 محمد رسولالله و حزبالله لبنان و اولین شکلدهنده محور مقاومت در منطقه غرب آسیا را با هم مرور میکنیم تا از او درس زدن عقبه دشمن را بیاموزیم. باشد که در رویارویی با دشمن به جای طلب آب، توپخانهاش را تصرف کنیم.
حماسه دزلی
زمستان سال 59 بود. جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق علیه انقلاب اسلامی آغاز و دشمن وارد خاک ایران شده بود. در برخی مناطق شمال غرب، دشمن با اتکا به ضد انقلاب، در پی شکستن انقلاب اسلامی برآمده و عروسکگردانی میکرد.
در مقابل، وقتی همه خواب بودند، نیروها از حاشیه شهر مریوان شبانه به راه افتادند حال آنکه نمیدانستند قرار است کجا بروند و چه کنند. فقط یک چیز را مطمئن بودند. حاج احمد متوسلیان، فکر بزرگی در سر دارد و صلاح نمیداند به نیروها بگوید، نکند که نفوذیها و خبرچینان، دشمن را هشیار کنند. تا ساعت هفت صبح نیروها بیوقفه پیشروی کردند. نوع مسیر نشان میداد که حاج احمد در حال رفتن به سوی خاک عراق برای انجام عملیات برونمرزی است اما ناگهان دور میزند و بالای سر روستای «دزلی» درمیآید. روستایی در استان کردستان که در ارتفاعات قرار گرفته و ضد انقلاب و کومله از آنجا به دشت مشرف بودند.
نیروهای حاج احمد با کمترین درگیری وارد روستای دزلی میشوند و آنجا را آزاد میکنند. بعدا نیروها متوجه میشوند که اگر حاج احمد میخواست از دشت و به صورت رو در رو وارد دزلی شود، همه قتلعام میشدند اما فرماندهشان آنها را از مسیر دیگری برد تا دشمن متوجه هدف سپاه اسلام نشود و در یک غافلگیری به سمت دزلی چرخیده است. احمد و نیروهایش با حمله به عقبه دشمن، او را غافلگیر کردند.
شاهکار فتحالمبین
نمونه دوم، زدن عقبه دشمن و تصرف آن توسط حاج احمد متوسلیان و نیروهای لشکر 27 محمد رسولالله در عملیات فتحالمبین است. البته آن زمان لشکر 27 محمد رسولالله یک تیپ بود. قرار بود عملیات فتحالمبین از چهار جبهه نصر، فتح، قدس و فجر آغاز شده و به آزادسازی اراضی وسیعی از استان خوزستان منجر شود. ارتش عراق روی ارتفاعات «علی گره زد» 180 قبضه توپ با کالیبرهای مختلف مستقر کرده و شهرهای دزفول و شوش را از فاصله ۵۰- ۴۰ کیلومتری گلوله باران میکرد. دشمن این عمل را از اوایل جنگ انجام میداد و حالا حاج احمد در فکر خاموش کردن این حملات بود.
برنامهریزی حاج احمد برای دست زدن به یک رزمایش غیرمتعارف یعنی دور زدن و نفوذ در عمق مواضع دشمن از جناحین بود. او فرمانده جبهه نصر بود و در حالیکه سه جبهه دیگر برای رویارویی با دشمن آماده میشدند، احمد به زدن عقبه خصم میاندیشید.
اگر این مانور پیچیده و حساس با موفقیت به اجرا در میآمد، در مرحله بعد و با آغاز یورش سراسری، رزمندگان اسلام بدون مواجه شدن با حجم مهلک و سنگین آتش توپخانهای عراق میتوانستند به راحتی خود را به مواضع و استحکامات قوای دشمن در منطقه برسانند.
حاج احمد متوسلیان و نیروهایش 20 کیلومتر پیاده روی کردند تا به محل استقرار توپخانههای دشمن رسیدند. حتی ارتباطشان با قرارگاه مرکزی کربلا هم قطع شده بود.
حاج احمد و نیروهایش از پشت سر دشمن درآمدند و 96 قبضه توپ را با خود به جبهه خودی آوردند. به این ترتیب کار برای سه جبهه دیگر که از روبرو با دشمن درگیر بودند راحتتر شد. کاربه جایی رسید که نیروهای حاج احمد علاوه بر پیروزی در جبهه خود به کمک جبهههای دیگر هم شتافتند. این عملیات در دوم فروردین ماه 1361 انجام شد.
بستن راه فرار دشمن
در مرحله سوم عملیات الیبیتالمقدس که به آزادسازی خرمشهر انجامید، قرار شد گروهی از نیروها به طرف مرز ایران و عراق در شلمچه بروند و راه فرار و عقبنشینی بعثیها را سد کرده و آنها را از پشت سر در محاصره قرار دهند. این مهم به تیپ 27 محمد رسولالله به فرماندهی حاج احمد متوسلیان واگذار شد. طراح عملیات حسن باقری بود اما اجرا به حاج احمد و نیروهایش سپرده شد تا با عبور از پلنو به اروند رود برسند و دشمن را از پشت سر محاصره کنند. بعثیها در دوسوی پلنو مستقر بودند اما حاج احمد و نیروهایش به کمر صفوف دشمن زدند و وسط را بستند. به این ترتیب ارتباط بعثیها با عراق قطع شد و از روبرو هم با دیگر رزمندگان اسلام مواجه شدند. خرمشهر آزاد شد و 16 هزار نیروی ارتش بعث، به اسارت رزمندگان اسلام درآمدند.
حاج احمد! کجایی در این روزها؟
دشمن همه استعداد خود را برای شکستن انقلاب اسلامی به میان آورده و جمهوری اسلامی در برهه حساسی قرار گرفته است. یک جبهه در مقابل دشمن قرار گرفته و در حال نبرد سیاسی- اقتصادی است. اما به جبهه دیگری نیاز است که عقبه دشمن را هدف قرار دهد یا تصرف کند. تعداد زیادی سفارتخانه و رایزنی فرهنگی در ممالک غربی داریم. حقطلبان، طرفداران انقلاب اسلامی، مخالفان سرمایهداری و اسلام گراها و دینگراها هر روز در جهان غرب بیشتر میشوند. اروپای شرقی رسته از کمونیسم حالا از پناه بردن به دامن غرب پشیمان شده اما پناهی نمییابد. زدن عقبه دشمن از راه بیدار کردن ملتهای اروپایی و آمریکایی و کمک به آنان برای انقلاب علیه سرمایهداری یک وظیفه خطیر است.
بیندیشیم که حاج احمد متوسلیان چگونه به این درجه از قوت ایمان و تدبیر انقلابی رسید که دلیرانه و هوشمندانه دشمن را غافلگیر میکرد و به عقبهاش ضربه میزد. عقب راندن خصم از راه زدن عقبهاش با دیپلماسی عمومی، یک مسیر است اما طرف دیگری هم وجود دارد که احمد متوسلیانهای امروز باید آنها را پیدا کنند و کار هر کسی نیست. کاش خود حاج احمد برمیگشت و لشکری مهیا میکرد برای زدن و تصرف عقبههای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی دشمن در اروپا و آمریکا.
احمد آخرین ماموریت خود برای زدن عقبه دشمن را در سوریه و لبنان انجام داد و محور مقاومت را شکل داد از 14 تیر ماه 1361 تاکنون، دوستدارانش چشم انتظار آمدنش هستند و این روزها نجوا میکنند که «احمد جان تاکنون، 175 غواص برای نجات ما آمدند، پس کجایی که حزبالله را در صحنههای نبرد امروز فرماندهی کنی؟!»
در نبرد نظامی، وقتی دشمن را به صورت همزمان از روبهرو و پشت سر هدف قرار دهند، شکست خصم قطعی است، اما رسیدن به عقبه دشمن و ضربه زدن به آن، کار هر کسی نیست. آنهایی که چنین ماموریت خطیری بر عهده میگیرند نه تنها نباید از مرگ و اسارت بترسند، بلکه باید به پیروزی خود اطمینان کامل داشته باشند.
اکنون هنگامه نبردهای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی بین انقلاب اسلامی و صهیونیسم بینالملل است. رزمندگان و افسران اسلام به رویارویی با دشمن برخاستهاند اما این کافی نیست. زدن عقبه دشمن هم باید در برنامه باشد و این مسئله در یک کلمه خلاصه میشود؛ «بیداری». و در یک جمله بیداری معنا میشود؛«بیدار کردن ملتهای اروپا و آمریکا برای نجات از دست سرمایهداری زالوصفت که بردهداری و نژادپرستی در دیانای آن است.»
محاصره و غافلگیر کردن دشمن در عرصههای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی یک امر بسیار مهم است. برای انجام چنین عملیاتهایی به الگو نیاز داریم تا به ما نحوه زدن عقبه دشمن را آموزش بدهد. آیا بهتر از «حاج احمد متوسلیان» سراغ داریم؟! در آستانه سالگرد هجرت بیبازگشتش به لبنان و در روزگاری که 175 غواص شهید، برای نجات «ما قبرستاننشینان عادات سخیف» آمدهاند، سه نمونه از رشادتهای این دلیر مرد عرصه دفاع مقدس و بنیانگذار لشکر 27 محمد رسولالله و حزبالله لبنان و اولین شکلدهنده محور مقاومت در منطقه غرب آسیا را با هم مرور میکنیم تا از او درس زدن عقبه دشمن را بیاموزیم. باشد که در رویارویی با دشمن به جای طلب آب، توپخانهاش را تصرف کنیم.
حماسه دزلی
زمستان سال 59 بود. جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق علیه انقلاب اسلامی آغاز و دشمن وارد خاک ایران شده بود. در برخی مناطق شمال غرب، دشمن با اتکا به ضد انقلاب، در پی شکستن انقلاب اسلامی برآمده و عروسکگردانی میکرد.
در مقابل، وقتی همه خواب بودند، نیروها از حاشیه شهر مریوان شبانه به راه افتادند حال آنکه نمیدانستند قرار است کجا بروند و چه کنند. فقط یک چیز را مطمئن بودند. حاج احمد متوسلیان، فکر بزرگی در سر دارد و صلاح نمیداند به نیروها بگوید، نکند که نفوذیها و خبرچینان، دشمن را هشیار کنند. تا ساعت هفت صبح نیروها بیوقفه پیشروی کردند. نوع مسیر نشان میداد که حاج احمد در حال رفتن به سوی خاک عراق برای انجام عملیات برونمرزی است اما ناگهان دور میزند و بالای سر روستای «دزلی» درمیآید. روستایی در استان کردستان که در ارتفاعات قرار گرفته و ضد انقلاب و کومله از آنجا به دشت مشرف بودند.
نیروهای حاج احمد با کمترین درگیری وارد روستای دزلی میشوند و آنجا را آزاد میکنند. بعدا نیروها متوجه میشوند که اگر حاج احمد میخواست از دشت و به صورت رو در رو وارد دزلی شود، همه قتلعام میشدند اما فرماندهشان آنها را از مسیر دیگری برد تا دشمن متوجه هدف سپاه اسلام نشود و در یک غافلگیری به سمت دزلی چرخیده است. احمد و نیروهایش با حمله به عقبه دشمن، او را غافلگیر کردند.
شاهکار فتحالمبین
نمونه دوم، زدن عقبه دشمن و تصرف آن توسط حاج احمد متوسلیان و نیروهای لشکر 27 محمد رسولالله در عملیات فتحالمبین است. البته آن زمان لشکر 27 محمد رسولالله یک تیپ بود. قرار بود عملیات فتحالمبین از چهار جبهه نصر، فتح، قدس و فجر آغاز شده و به آزادسازی اراضی وسیعی از استان خوزستان منجر شود. ارتش عراق روی ارتفاعات «علی گره زد» 180 قبضه توپ با کالیبرهای مختلف مستقر کرده و شهرهای دزفول و شوش را از فاصله ۵۰- ۴۰ کیلومتری گلوله باران میکرد. دشمن این عمل را از اوایل جنگ انجام میداد و حالا حاج احمد در فکر خاموش کردن این حملات بود.
برنامهریزی حاج احمد برای دست زدن به یک رزمایش غیرمتعارف یعنی دور زدن و نفوذ در عمق مواضع دشمن از جناحین بود. او فرمانده جبهه نصر بود و در حالیکه سه جبهه دیگر برای رویارویی با دشمن آماده میشدند، احمد به زدن عقبه خصم میاندیشید.
اگر این مانور پیچیده و حساس با موفقیت به اجرا در میآمد، در مرحله بعد و با آغاز یورش سراسری، رزمندگان اسلام بدون مواجه شدن با حجم مهلک و سنگین آتش توپخانهای عراق میتوانستند به راحتی خود را به مواضع و استحکامات قوای دشمن در منطقه برسانند.
حاج احمد متوسلیان و نیروهایش 20 کیلومتر پیاده روی کردند تا به محل استقرار توپخانههای دشمن رسیدند. حتی ارتباطشان با قرارگاه مرکزی کربلا هم قطع شده بود.
حاج احمد و نیروهایش از پشت سر دشمن درآمدند و 96 قبضه توپ را با خود به جبهه خودی آوردند. به این ترتیب کار برای سه جبهه دیگر که از روبرو با دشمن درگیر بودند راحتتر شد. کاربه جایی رسید که نیروهای حاج احمد علاوه بر پیروزی در جبهه خود به کمک جبهههای دیگر هم شتافتند. این عملیات در دوم فروردین ماه 1361 انجام شد.
بستن راه فرار دشمن
در مرحله سوم عملیات الیبیتالمقدس که به آزادسازی خرمشهر انجامید، قرار شد گروهی از نیروها به طرف مرز ایران و عراق در شلمچه بروند و راه فرار و عقبنشینی بعثیها را سد کرده و آنها را از پشت سر در محاصره قرار دهند. این مهم به تیپ 27 محمد رسولالله به فرماندهی حاج احمد متوسلیان واگذار شد. طراح عملیات حسن باقری بود اما اجرا به حاج احمد و نیروهایش سپرده شد تا با عبور از پلنو به اروند رود برسند و دشمن را از پشت سر محاصره کنند. بعثیها در دوسوی پلنو مستقر بودند اما حاج احمد و نیروهایش به کمر صفوف دشمن زدند و وسط را بستند. به این ترتیب ارتباط بعثیها با عراق قطع شد و از روبرو هم با دیگر رزمندگان اسلام مواجه شدند. خرمشهر آزاد شد و 16 هزار نیروی ارتش بعث، به اسارت رزمندگان اسلام درآمدند.
حاج احمد! کجایی در این روزها؟
دشمن همه استعداد خود را برای شکستن انقلاب اسلامی به میان آورده و جمهوری اسلامی در برهه حساسی قرار گرفته است. یک جبهه در مقابل دشمن قرار گرفته و در حال نبرد سیاسی- اقتصادی است. اما به جبهه دیگری نیاز است که عقبه دشمن را هدف قرار دهد یا تصرف کند. تعداد زیادی سفارتخانه و رایزنی فرهنگی در ممالک غربی داریم. حقطلبان، طرفداران انقلاب اسلامی، مخالفان سرمایهداری و اسلام گراها و دینگراها هر روز در جهان غرب بیشتر میشوند. اروپای شرقی رسته از کمونیسم حالا از پناه بردن به دامن غرب پشیمان شده اما پناهی نمییابد. زدن عقبه دشمن از راه بیدار کردن ملتهای اروپایی و آمریکایی و کمک به آنان برای انقلاب علیه سرمایهداری یک وظیفه خطیر است.
بیندیشیم که حاج احمد متوسلیان چگونه به این درجه از قوت ایمان و تدبیر انقلابی رسید که دلیرانه و هوشمندانه دشمن را غافلگیر میکرد و به عقبهاش ضربه میزد. عقب راندن خصم از راه زدن عقبهاش با دیپلماسی عمومی، یک مسیر است اما طرف دیگری هم وجود دارد که احمد متوسلیانهای امروز باید آنها را پیدا کنند و کار هر کسی نیست. کاش خود حاج احمد برمیگشت و لشکری مهیا میکرد برای زدن و تصرف عقبههای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی دشمن در اروپا و آمریکا.
احمد آخرین ماموریت خود برای زدن عقبه دشمن را در سوریه و لبنان انجام داد و محور مقاومت را شکل داد از 14 تیر ماه 1361 تاکنون، دوستدارانش چشم انتظار آمدنش هستند و این روزها نجوا میکنند که «احمد جان تاکنون، 175 غواص برای نجات ما آمدند، پس کجایی که حزبالله را در صحنههای نبرد امروز فرماندهی کنی؟!»