دیدگاه اساتید
هر که دکتر نیست نانش آجر است!
لطفا قبل از خواندن متن به نکات زیر توجه شود:
۱- این نوشته به دنبال این نیست که بگوید تقصیر کیست. سیاستگذاران، دانشگاهها یا مردمی که حق دارند از چیزی خوششان بیاید یا شرایط اجتماعی. این نوشته در حال بیان یک واقعیت و توصیف آن است.
۲- نوشته به دنبال این نیست که بگوید تمام افرادی که به خاطر پول و مقام مدرک میخواهند انسانهای بدی هستند. آنها در این رفتار در حال لطمه زدن به خود و جامعه خود هستند. در رفتارهای دیگر ممکن است مملو از خوبی و نیکی باشند.
۳- این نوشته هشداری است برای آینده و اجتماع و بنابراین توصیه اش به دستگاههای فرهنگی کشور این است که باید این میل نامتقارن بهگونهای فروکش کند. با فیلم، سریال، نوشته و یا هر روش دیگری نه اینکه با تاسیس دورهها و رقابت به این میل دامن زده شود. باید سبک دیگری برای موفقیت در زندگی غیر از ادامه تحصیل بد هدف ترویج شود.
۴- شاید بدبختی اینجاست که برخی - نه همه - سیاستگذاران فرهنگی و سیاسی هم خود به شدت در این عرصه بوده و شاید میلشان برای مدرک کمتر از بقیه مردم نباشد و شنیدهها از افرادی که در این دورهها میآید متاسفانه این فرض را به شدت تقویت میکند. از این روست که میگویند؛ مردم بر دین و روش حاکمان و مدیران خود رفتار میکنند. آنها هستند که روشی را در جامعه خود رواج میدهند.
و اما اینک اصل مطلب:
دانشجویانی هستند که در نوشتن پایاننامه ارشد خود درماندهاند. واضح است که پولی به جیب دیگران فرو ریخته تا پایان نامهای را بر قامت خود بدوزند و با آن نانی بخورند. در کمال حیرت این دانشجویان هم تمام همتشان برای گرفتن دکتری است و جالب اینکه نه با تلاش بلکه با پیچاندن و دور زدن با آسانترین راه.دور نیست و همین ۱۰ سال پیش بود که سالانه ۱۰۰۰ نفر در تمام رشتهها دکتری پذیرفته میشدند و گفته میشود که در حال حاضر این مقدار تنها در دانشگاه تهران بیش از این مقدار شده است. نه روزانه و با امتحان که با پول و به صورت مجازی و پردیس و با رقم ۴۰ تا ۷۰ میلیون تومانی بسته به اسم دانشگاه.هر فرزندی که در ایران به دنیا میآید بالقوه یک دکتر است و آرزوی دکتر شدن در پیشانی او نوشته شده و از این رو کمتر دیدهایم دانشجوی لیسانس سال اولی که قصد دکتر شدن نداشته باشد.دانشگاهها نه تنها در دوره روزانه بلکه پردیس پولی و مجازی به سرعت در حال کسب درآمد و فروش مدارک صوری دکتری و فوق لیسانس هستند. این آغازی است برای یک دردسر اجتماعی جدید. دردسری که البته پس از دهها سال به تعادل طبیعی خود خواهد رسید ولی دردسرهایش در دهههای نزدیک پیش روی جامعه ماست. دردسرهایی که میتوان برخی رئوس آن را به صورت زیر فهرست نمود:
الف) میل طبیعی به دکتر شدن که به زودی خاموش خواهد شد و این نخواهد پایید. روزی که نسلهای بعدی ببینند که بزرگترهایشان دکتری گرفتند و تا ۳۰ سالگی دویدند و برخی تازه باید بروند کارمند شوند و چیز بیشتری از درس نخواندهها کسب نکردند، آن وقت انتخاب طبیعی این میل شدید را به ضعف خواهد کشید و اوضاع طبیعی خواهد شد. ولی این هنگامی اتفاق خواهد افتاد که دکتر شدن نتواند اهداف را برآورده سازد و این البته به مدد وفور دکتری و رقابت کامل به زودی فرا خواهد رسید. خصوصا برای دکتران کم عمقی که فقط مدرک دارند نه سواد.
ولع دکتر شدن برای جامعه امروز شاید طبیعی باشد. دورانی لیسانس گرفتن رساندن فرد به کار و شغل مناسب بود. دیدند نمیشود به سراغ فوق لیسانس رفتند. حال دیدهاند نمیشود به سراغ دکتری میروند. اما این سقف کار است وقتی جامعه ببیند که نشد دیگر راه بالاتری وجود ندارد پس ناگزیر باید راه را عوض کرد. برای شغل نباید درس خواند. راه دیگر را باید امتحان نمود.
ب) با اینکه این ولع روزی بهطور طبیعی به پایان خواهد رسید ولی تا رسیدن آن دوران مشکلاتی وجود خواهد داشت. اولین آن اداره سخت کشور است. در این شرایط که همه دکتر خواهند شد، هر کس مجتهد و متفکری است برای خود!
کیست که بتواند هر خود بزرگبینی را تحت کنترل و یک پرچم اجتماعی درآورد؟ همه مدعی هستند. کسی برتری کس دیگر را به رسمیت نخواهد شناخت و این آغاز فروپاشی نظم اجتماعی و اداره است. جامعهای که در حال حاضر همگان با اعتماد به نفس برای مشکلات کشور نسخه میدهند اگر تبدیل به جامعهای شود که همه دکتر هستند، چگونه قابل کنترل خواهد بود؟ چگونه نظم اجتماعی و اجماع ملی برای کاری در آن شکل خواهد گرفت؟ الله اعلم!
ج) مشکل بزرگ دیگری که فروش مدرک و سیل دکترسازی ایجاد میکند همانا تخریبهای کلان ملی است. حال اگر خریداران مدرک از دورههای پردیس و مجازی که به قطع سوادی نداشته و فقط برای کسب و کار و سیاست به دنبال مدرک هستند به دکتری خود برسند از این به بعد باید شاهد فارغالتحصیلان مدرک به دستی باشیم که با مدعای دکتری از دانشگاههای برتر کشور (بدون افشای نوع مجازی و پردیس) به تصمیمگیریهای اشتباه پرداخته و در سطح کلان با ادعای بالا کشور را به تخریب میکشانند. محققانی که با ادعای مدرک ولی بدون سواد تحقیق و پروژههای علمی را به اشتباه جلو میبرند و کشور را به اسم علم، دچار خسرانهای بزرگ میکنند کم نخواهند بود.
د) بعد از اینکه همه در کشور دکتر شدند یا باید بتوانند پولهای کلان را از پاروی خود بالا رفته ببینند یا اینکه در مقامات عالی کشور مشغول باشند و یا اینکه در بهترین و طبیعیترین حال بر کرسی استادی دانشگاهی مناسب نشسته باشند. بعد که به علت وفور نعمت دکتری و رقابت بالا برای اکثریت افراد این اتفاق نیفتاد میشوند ناراضی از زمین و زمان و حق خود را بلعیده میبینند.
دیگر کیست که ایشان را بر کارهای عادی و غیراز این سه حوزه بگمارد. و از آنجا که خود را مغز پر مغزی میبینند احساس ظلم فوران کرده و از طرفی پستها و شغلهای عادی کشور روی زمین خواهد ماند و لابد باید از خارج کارگر عادی وارد کشور دکتران شود و این دکترهای خود نخبه پندار به خارج از کشور بروند که در آنجا هم قبل از اینجا همه چیز پر شده و بیسواد نمیخواهند. این آیندهای است محتمل و خطرناک برای قشری که عمر و پول و وقت و روان خود را صرف دکتر شدن بیهوده در دورههای مجازی، پردیس و دانشگاههای درجه چندم و مدرک فروش کشورهای اروپایی، آمریکایی و کانادایی و گاه کشورهای درجه پایین علمی مثل آذربایجان، تاجیکستان و هند و مالزی و ... میکنند.
هـ) وقتی با برخی از این افراد صحبت شود کاملا مشخص است که دکتری را برای پول و مقام میخواهند. اگر کسی (نه همه ایشان و برخی هم ممکن است برای علم تلاش میکنند) ۷۰ میلیون میدهد تا کاغذی مبنی بر دکتری بگیرد باید از کنارش صدها میلیون مقام یا پول بدست بیاورد. علم ابزاری است برای پول درآوردن. این افراد شأن علم را هم پایین آوردهاند و اینگونه شده است که گاهی فرد بیسوادی از یک استاد درجه اول و با سواد میپرسد چقدر میگیری؟ و وقتی پاسخ میگیرد به فکر فرو میرود که خوب فلان شغل آزاد که از این بیشتر درآمد دارد پس این شغل به چه دردی میخورد. تو گویی که علم برای پول است و جز پول چیزی نیست!
حتی قبل از این هم بودند اساتید باسوادی که مقام خود را از نظر پول با ورزشکار و بازیگر مقایسه میکردند. و نمیدانستند که شأن آنها به پول نیست و اگر به این باشد آنها به اشتباه به این وادی افتادهاند که بدترین راه پول درآوردن همان درس خواندن است.
و البته کم نیستند اساتید باسوادی که شأن استادی خود را حتی برای یک روز به صدها میلیارد تومان نمیفروشند و حتی حاضر نیستند با گرفتن میلیاردها تومان دانشگاه خود را عوض کنند و این جایگاه و خود علم است که ارزش غایی آنهاست.
* دکتر یاسر سبحانیفر