ريزش خواص در حکومت علوي(پاورقی)
حجتالاسلام جواد سليمانيامیری
پيشگفتار
افراد اجتماع را با ملاکهای مختلف میتوان تقسیم کرد؛ به عنوان نمونه از حيث ثروت و تمکن مالی میتوان آنان را به دو دسته فقیر و غني ، از نظر التزام به دستورهاي ديني به متدين و غيرمتدين ، و براساس توانایی خواندن و نوشتن به باسواد و بیسواد و از حیث شغل به معلم و کارگر و صنعتگر و غیره تقسیم نمود. لکن در یک بُرش اجتماعی، اعضاي جامعه به دو قشر خواص و عوام تقسیم میشوند. ملاک این تقسیمبندی توانایی درک و تحلیل مسائل سياسي- اجتماعی و میزان نفوذ افراد در جامعه است. خواص کسانی هستند که مسایل و مشکلات فکری، فرهنگی و یا سیاسی و اقتصادی جامعه را درک میکنند و توان تجزیه و تحلیل آنها را دارند.
آنان غالباً در درک جريانهاي سياسي و اجتماعي از تیزبینی و هوشیاری ویژهای برخوردارند، بهطوری که در برخی موارد بیآنکه تحصیلات بالايي داشته و یا از مراتب علم و دانش، رتبهای کسب کرده باشند مشکلات جامعه خویش را میشناسند، وقتی يک جريان موج فرهنگی یا سیاسی و اقتصادی خاصي را در جامعه ايجاد مي کند، خواص با کمی درنگ در خاستگاه و شعار و عملکرد آن جریان به ماهیت آن و اغراض سردمدارانش پی میبرند. خواص از جناحهای موجود در جامعه، اهداف، سیاستها و اختلافات و کشمکشهای موجود بین آنان با خبرند، چهرههای سرشناس و شخصیتهای برجسته و برگزیده اجتماع را میشناسند و نقاط ضعف و قوّتشان را میدانند، از اینرو هنگامی که از شخص یا جناحی حمایت میکنند و یا با چهره و گروهی مخالفت میروزند، از روی علم و آگاهی و محاسبه است.
آنان به خاطر داشتن اين قابليت ها مورد توجه و عنايت توده مردم بوده و مرجع تصميم گيريهاي توده ميباشند از اين رو از نفوذ اجتماعی بالایی برخوردارند و آراي مردم را تحت تأثير رهنمود خود قرار ميدهند و در هدايت جامعه نقش مهمي ايفا ميکنند. البته الزاماً همه خواص در هر یک از امور سياسي، اجتماعی، فرهنگي و اقتصادي اهل نظر نیستند، و قابليتهاي فوق را به صورت همساني ندارند. بلکه در بسیاری از موارد تنها قدرت درک و تحلیل یک دسته از مسایل و مشکلات جامعه را دارند، لیکن همگی دارای نفوذ اجتماعی میباشند و در تصمیمسازيهای جامعه نقش بسزايي دارند و هر یک فراخور تواناییشان دامنه نفوذشان متفاوت است، برخی در محدوده یک روستا و بعضی در حیطه یک شهر و یا استان نفوذ دارند و بعضی دیگر یک یا چند کشور و حتّي نسل هاي آينده را تحت تأثیر آراي خویش قرار میدهند. خواص به علت تبحّر ويژه در شخصيت شناسي، جريان شناسي و جامعهشناسي، چهرهها و مناصب و مراکز حساس تصمیم ساز و تصميمگیر جامعه را میشناسند و راه و رسم نفوذ و دستیابی به پستهای کليدي را میدانند. از این رو در صورت ضروت و فرصت مناسب پستهای حساس و کلیدی جامعه را در دست گرفته یا با صاحبان پستها و مناصب کليدي ارتباط برقرار کرده و مقاصدشان را پيگيري و منويات و منافع خود را تأمین می کنند؛ آنان گاه باواسطه يا گاه بي واسطه در سرچشمههای قدرت حضور دارند و از آن بهره مند ميشوند؛ بنابراين اگر بخواهيم خواص را با ادبيات علمي تعريف کنيم بايد بگوييم:
خواص، نخبگانِ اجتماعي و گروهِ مرجع عوام بوده و داراي قوّه تحليل، نفوذ و پايگاه اجتماعي ميباشند، آنان را در همه اقشار می توان يافت، اعم از علماي ديني، تحصيل کرده هاي دانشگاهي، بازاريان، صنعتگران، کارمندان، کشاورزان، و صاحبان مشاغل و حرفه هاي خرد و کلان و حتي افراد بي سواد .
در مقابل خواص، عوام يا توده قرار دارند، آنها اکثریت افراد جامعه را تشکیل میدهند؛ عوام در امور سياسي- اجتماعی اهل نظر نیستند و در نظرسنجیهای اجتماعی همواره تابع تصمیمگیری خواص هستند، بهطور خلاصه در امور اجتماعی تیزبینی و هوشیاری لازم را ندارند و اهل تشخیص و جريان سازي نيستند.
خواص یک جامعه را با معیارهایی چون میزان و قلمرو نفوذ و یا توانایی تجزیه و تحلیل مسائل اجتماعی به طبقهها و دستههای گوناگونی میتوان تقسیم کرد؛ اما در جوامعی که ملاک و معياري به نام حق در آنها مطرح بوده و ارزشهای اصیل الهی و انسانی در آنها ریشه دارد، مانند جامعه مسلمانان صدر اسلام و حکومت امير مؤمنان(عليه السلام) و جامعه مسلمان و شيعه ما، کلّ جامعه و از جمله خواص آنها به دو دسته «حامی حق و طرفدار باطل» تقسیم میشوند، چنان که امیرمومنان (عليه السلام) در تقسیم بندی مردم بر اساس حقّ و باطل می فرمایند:
« حقّ و باطل و لکلّ أهل، فلئن أَمر الباطل لقدیما فعل، و لئن قلّ الحقّ فلربّما و لعلّ، و لقلّما أدبر شئ فأقبل؛۲حق و باطلی داریم و برای هریک طرفدارانی هست، اگر باطل جایي حاکمیت یابد جای تعجب نیست از دیرباز چنین بوده و اگر أهل حق در اقليتند چه بسا بر تعدادشان افزوده شود [مواظب باشید حق را از دست ندهید چه اینکه] کمتر رخ می دهد که چیزی از دست برود و بار دیگر برگردد.»
لکن در اين ميان دسته سومي قابل تصوير است و آنان خواص اهل لغزش هستند؛ تعريف هريک از اين سه دسته به اختصار عبارت است از:
خواص حامی حق؛ سعادت و خوشبختی جامعه را در پاسداری از ارزشها و تقویت پایه حق و حقیقت میبینند از اینرو در تصمیمگیریهای اجتماعی راهی را برمیگزینند که مطابق معیارهای الهی و ارزشهای متعالي باشد.
خواص طرفدار باطل؛ بنابر عللي مانند جهل، کجفکری و التقاط و یا خباثت باطنی و هوسراني و عشرتطلبی به جنگ حق و حقیقت میروند و در موضعگیریهای اجتماعی خویش میکوشند تا ریشه ارزشهاي دینی، اخلاقی و انسانی را قطع کنند.
خواص اهل لغزش؛ کساني هستند که سوابق درخوري در جبهه حقّ داشتهاند ولي به مرور زمان مبتلا به اموري چون تنبلي، تسامح، غفلت و تن آسايي و رفاه طلبي گرديده و در دفاع از ارزشها و استمرار حرکت در مسير حق سست شدهاند.
اکنون با توجه به اهمیت نقش خواص در سرنوشت اجتماع بايد گفت؛ هرگاه در جامعهای خواصِ طرفدار باطل افزونتر و متنفذتر از خواص حامی حق باشند ارزش هاي الهي در چنين جامعه اي در معرض تهديد و زوال قرار خواهد گرفت و بستر مناسبي براي استحکام پایه های ظلم و فساد و ابتذال و هر آنچه رنگ باطل دارد فراهم خواهد شد؛ در مقابل اگر حامیان حق بيشتر و متنفذتر از طرفداران باطل باشند، پايههاي ارزشهاي حقّ محکم ميشود و جامعه به سوي خیر و صلاح هدایت خواهد شد و در نهایت به سعادت و خوشبختی خواهد رسيد.
و اگردر يک جامعه خواص اهل لغزش فزوني يافته و از نفوذ افزونتري برخوردار شده، افسار جامعه را در دست بگيرند، خواسته يا ناخواسته پايه ارزشها در آن جامعه سست ميشود، اقتصاد و فرهنگ و سياست و ارتش به دست نااهلان خواهد افتاد و خوديها به حاشيه رانده ميشوند و بدعتهاي ناروا، شعارها و آرمانهاي فريبنده و پوشالي جاي اهداف اصيل و متعالي را خواهد گرفت. زيرا خواص اهل لغزش التزام لازم براي پاسداري از فکر و فرهنگ و رفتار ناب را ندارد.
شواهد تاريخي نشان ميدهد يکي از عوامل مهم فروپاشي حکومت علي(عليه السلام) مشکل خواص بود، لکن نه خواص اهل حقّ و نه خواص اهل باطل بلکه خواص اهل لغزش، زيرا کسانی که اهل حق بوده، در حمایت از حق ثابت قدم مانده اند انحرافی نداشتند تا موجب انحراف جامعه علوي شوند، شخصیتهایی چون امام حسن(عليه السلام)، امام حسین(عليه السلام)، أبوذر ، مقداد و عمّار و امثال اين چهره هاي ممتاز حق طلب نه تنها لطمهاي به حکومت آن حضرت نزدند بلکه مايه استحکام آن بودهاند؛ از سوی دیگر خواصی که همواره در جبهه باطل حضور داشتهاند نیز نميتوانستند پايه حکومت آن حضرت را سست کنند، چه اینکه آنان هیچ گاه سابقه حمایت از ارزشهای دینی و اسلامی را نداشته اند تا انحرافشان موجب انحراف جامعه علوي شود؛ از اینرو افرادی چون معاويه، سعيد بن عاص، وليد بن عقبة، مروان بن حکم، نميتوانستند به طور مستقيم به ارزشها و باورهاي ديني حکومت علوي لطمه بزنند از اين رو خواص مورد بحث تحقیق حاضر نیستند، چراکه مردم مؤمن آن زمان ميدانستند، آنان همواره با دین و ارزشهای دینی مخالفت میکردهاند و اگر هم مسلمان شده اند از روی ناچاری و اکراه بوده است.
ولي خواص اهل لغزش به علت نفوذ فزاينده ناشي از سوابق درخشان شان وقتي از جبهه حقّ جدا شده و به انحراف گراييدند خيل کثيري از مردم را به دنبال خود به انحراف کشاندند و اخلاق و ارزشهاي جامعه را سست کردند و اندک اندک باورهاي ديني را تضعيف نمودند. از اين رو در اين کتاب که در صدد شناسايي خواص و بررسي سهم آنان در تضعيف حکومت علي(عليه السلام) است ابتدا چهره های خوش سابقه و متنفذ حکومت علوي که روزگاری را در خدمت به حق و حقیقت سپری کردهاند معرفي و لغزشگاهها و عوامل لغزششان بررسي ميشود تا از اين رهگذر هم خواص اهل لغزش شناسايي شده وهم علت لغزش شان تحليل گردد، هم نقش لغزش خواص در تضعيف حکومت آن حضرت تبيين شود؛ لکن قبل از معرفي چهرههاي مذکور، نخست به حول و قوه الهي مباحثي چون طبايع، فرآيند رويش خواص و ويژگيهايي آنان و سهم خواص در تضعيف حکومت آن حضرت به طور اجمال بررسي ميگردد، به اميد اين که مرضي خدا و حضرت ولي عصر(عج) و مقام معظم رهبري قرار گيرد.
منابع در دفتر روزنامه موجود است
پيشگفتار
افراد اجتماع را با ملاکهای مختلف میتوان تقسیم کرد؛ به عنوان نمونه از حيث ثروت و تمکن مالی میتوان آنان را به دو دسته فقیر و غني ، از نظر التزام به دستورهاي ديني به متدين و غيرمتدين ، و براساس توانایی خواندن و نوشتن به باسواد و بیسواد و از حیث شغل به معلم و کارگر و صنعتگر و غیره تقسیم نمود. لکن در یک بُرش اجتماعی، اعضاي جامعه به دو قشر خواص و عوام تقسیم میشوند. ملاک این تقسیمبندی توانایی درک و تحلیل مسائل سياسي- اجتماعی و میزان نفوذ افراد در جامعه است. خواص کسانی هستند که مسایل و مشکلات فکری، فرهنگی و یا سیاسی و اقتصادی جامعه را درک میکنند و توان تجزیه و تحلیل آنها را دارند.
آنان غالباً در درک جريانهاي سياسي و اجتماعي از تیزبینی و هوشیاری ویژهای برخوردارند، بهطوری که در برخی موارد بیآنکه تحصیلات بالايي داشته و یا از مراتب علم و دانش، رتبهای کسب کرده باشند مشکلات جامعه خویش را میشناسند، وقتی يک جريان موج فرهنگی یا سیاسی و اقتصادی خاصي را در جامعه ايجاد مي کند، خواص با کمی درنگ در خاستگاه و شعار و عملکرد آن جریان به ماهیت آن و اغراض سردمدارانش پی میبرند. خواص از جناحهای موجود در جامعه، اهداف، سیاستها و اختلافات و کشمکشهای موجود بین آنان با خبرند، چهرههای سرشناس و شخصیتهای برجسته و برگزیده اجتماع را میشناسند و نقاط ضعف و قوّتشان را میدانند، از اینرو هنگامی که از شخص یا جناحی حمایت میکنند و یا با چهره و گروهی مخالفت میروزند، از روی علم و آگاهی و محاسبه است.
آنان به خاطر داشتن اين قابليت ها مورد توجه و عنايت توده مردم بوده و مرجع تصميم گيريهاي توده ميباشند از اين رو از نفوذ اجتماعی بالایی برخوردارند و آراي مردم را تحت تأثير رهنمود خود قرار ميدهند و در هدايت جامعه نقش مهمي ايفا ميکنند. البته الزاماً همه خواص در هر یک از امور سياسي، اجتماعی، فرهنگي و اقتصادي اهل نظر نیستند، و قابليتهاي فوق را به صورت همساني ندارند. بلکه در بسیاری از موارد تنها قدرت درک و تحلیل یک دسته از مسایل و مشکلات جامعه را دارند، لیکن همگی دارای نفوذ اجتماعی میباشند و در تصمیمسازيهای جامعه نقش بسزايي دارند و هر یک فراخور تواناییشان دامنه نفوذشان متفاوت است، برخی در محدوده یک روستا و بعضی در حیطه یک شهر و یا استان نفوذ دارند و بعضی دیگر یک یا چند کشور و حتّي نسل هاي آينده را تحت تأثیر آراي خویش قرار میدهند. خواص به علت تبحّر ويژه در شخصيت شناسي، جريان شناسي و جامعهشناسي، چهرهها و مناصب و مراکز حساس تصمیم ساز و تصميمگیر جامعه را میشناسند و راه و رسم نفوذ و دستیابی به پستهای کليدي را میدانند. از این رو در صورت ضروت و فرصت مناسب پستهای حساس و کلیدی جامعه را در دست گرفته یا با صاحبان پستها و مناصب کليدي ارتباط برقرار کرده و مقاصدشان را پيگيري و منويات و منافع خود را تأمین می کنند؛ آنان گاه باواسطه يا گاه بي واسطه در سرچشمههای قدرت حضور دارند و از آن بهره مند ميشوند؛ بنابراين اگر بخواهيم خواص را با ادبيات علمي تعريف کنيم بايد بگوييم:
خواص، نخبگانِ اجتماعي و گروهِ مرجع عوام بوده و داراي قوّه تحليل، نفوذ و پايگاه اجتماعي ميباشند، آنان را در همه اقشار می توان يافت، اعم از علماي ديني، تحصيل کرده هاي دانشگاهي، بازاريان، صنعتگران، کارمندان، کشاورزان، و صاحبان مشاغل و حرفه هاي خرد و کلان و حتي افراد بي سواد .
در مقابل خواص، عوام يا توده قرار دارند، آنها اکثریت افراد جامعه را تشکیل میدهند؛ عوام در امور سياسي- اجتماعی اهل نظر نیستند و در نظرسنجیهای اجتماعی همواره تابع تصمیمگیری خواص هستند، بهطور خلاصه در امور اجتماعی تیزبینی و هوشیاری لازم را ندارند و اهل تشخیص و جريان سازي نيستند.
خواص یک جامعه را با معیارهایی چون میزان و قلمرو نفوذ و یا توانایی تجزیه و تحلیل مسائل اجتماعی به طبقهها و دستههای گوناگونی میتوان تقسیم کرد؛ اما در جوامعی که ملاک و معياري به نام حق در آنها مطرح بوده و ارزشهای اصیل الهی و انسانی در آنها ریشه دارد، مانند جامعه مسلمانان صدر اسلام و حکومت امير مؤمنان(عليه السلام) و جامعه مسلمان و شيعه ما، کلّ جامعه و از جمله خواص آنها به دو دسته «حامی حق و طرفدار باطل» تقسیم میشوند، چنان که امیرمومنان (عليه السلام) در تقسیم بندی مردم بر اساس حقّ و باطل می فرمایند:
« حقّ و باطل و لکلّ أهل، فلئن أَمر الباطل لقدیما فعل، و لئن قلّ الحقّ فلربّما و لعلّ، و لقلّما أدبر شئ فأقبل؛۲حق و باطلی داریم و برای هریک طرفدارانی هست، اگر باطل جایي حاکمیت یابد جای تعجب نیست از دیرباز چنین بوده و اگر أهل حق در اقليتند چه بسا بر تعدادشان افزوده شود [مواظب باشید حق را از دست ندهید چه اینکه] کمتر رخ می دهد که چیزی از دست برود و بار دیگر برگردد.»
لکن در اين ميان دسته سومي قابل تصوير است و آنان خواص اهل لغزش هستند؛ تعريف هريک از اين سه دسته به اختصار عبارت است از:
خواص حامی حق؛ سعادت و خوشبختی جامعه را در پاسداری از ارزشها و تقویت پایه حق و حقیقت میبینند از اینرو در تصمیمگیریهای اجتماعی راهی را برمیگزینند که مطابق معیارهای الهی و ارزشهای متعالي باشد.
خواص طرفدار باطل؛ بنابر عللي مانند جهل، کجفکری و التقاط و یا خباثت باطنی و هوسراني و عشرتطلبی به جنگ حق و حقیقت میروند و در موضعگیریهای اجتماعی خویش میکوشند تا ریشه ارزشهاي دینی، اخلاقی و انسانی را قطع کنند.
خواص اهل لغزش؛ کساني هستند که سوابق درخوري در جبهه حقّ داشتهاند ولي به مرور زمان مبتلا به اموري چون تنبلي، تسامح، غفلت و تن آسايي و رفاه طلبي گرديده و در دفاع از ارزشها و استمرار حرکت در مسير حق سست شدهاند.
اکنون با توجه به اهمیت نقش خواص در سرنوشت اجتماع بايد گفت؛ هرگاه در جامعهای خواصِ طرفدار باطل افزونتر و متنفذتر از خواص حامی حق باشند ارزش هاي الهي در چنين جامعه اي در معرض تهديد و زوال قرار خواهد گرفت و بستر مناسبي براي استحکام پایه های ظلم و فساد و ابتذال و هر آنچه رنگ باطل دارد فراهم خواهد شد؛ در مقابل اگر حامیان حق بيشتر و متنفذتر از طرفداران باطل باشند، پايههاي ارزشهاي حقّ محکم ميشود و جامعه به سوي خیر و صلاح هدایت خواهد شد و در نهایت به سعادت و خوشبختی خواهد رسيد.
و اگردر يک جامعه خواص اهل لغزش فزوني يافته و از نفوذ افزونتري برخوردار شده، افسار جامعه را در دست بگيرند، خواسته يا ناخواسته پايه ارزشها در آن جامعه سست ميشود، اقتصاد و فرهنگ و سياست و ارتش به دست نااهلان خواهد افتاد و خوديها به حاشيه رانده ميشوند و بدعتهاي ناروا، شعارها و آرمانهاي فريبنده و پوشالي جاي اهداف اصيل و متعالي را خواهد گرفت. زيرا خواص اهل لغزش التزام لازم براي پاسداري از فکر و فرهنگ و رفتار ناب را ندارد.
شواهد تاريخي نشان ميدهد يکي از عوامل مهم فروپاشي حکومت علي(عليه السلام) مشکل خواص بود، لکن نه خواص اهل حقّ و نه خواص اهل باطل بلکه خواص اهل لغزش، زيرا کسانی که اهل حق بوده، در حمایت از حق ثابت قدم مانده اند انحرافی نداشتند تا موجب انحراف جامعه علوي شوند، شخصیتهایی چون امام حسن(عليه السلام)، امام حسین(عليه السلام)، أبوذر ، مقداد و عمّار و امثال اين چهره هاي ممتاز حق طلب نه تنها لطمهاي به حکومت آن حضرت نزدند بلکه مايه استحکام آن بودهاند؛ از سوی دیگر خواصی که همواره در جبهه باطل حضور داشتهاند نیز نميتوانستند پايه حکومت آن حضرت را سست کنند، چه اینکه آنان هیچ گاه سابقه حمایت از ارزشهای دینی و اسلامی را نداشته اند تا انحرافشان موجب انحراف جامعه علوي شود؛ از اینرو افرادی چون معاويه، سعيد بن عاص، وليد بن عقبة، مروان بن حکم، نميتوانستند به طور مستقيم به ارزشها و باورهاي ديني حکومت علوي لطمه بزنند از اين رو خواص مورد بحث تحقیق حاضر نیستند، چراکه مردم مؤمن آن زمان ميدانستند، آنان همواره با دین و ارزشهای دینی مخالفت میکردهاند و اگر هم مسلمان شده اند از روی ناچاری و اکراه بوده است.
ولي خواص اهل لغزش به علت نفوذ فزاينده ناشي از سوابق درخشان شان وقتي از جبهه حقّ جدا شده و به انحراف گراييدند خيل کثيري از مردم را به دنبال خود به انحراف کشاندند و اخلاق و ارزشهاي جامعه را سست کردند و اندک اندک باورهاي ديني را تضعيف نمودند. از اين رو در اين کتاب که در صدد شناسايي خواص و بررسي سهم آنان در تضعيف حکومت علي(عليه السلام) است ابتدا چهره های خوش سابقه و متنفذ حکومت علوي که روزگاری را در خدمت به حق و حقیقت سپری کردهاند معرفي و لغزشگاهها و عوامل لغزششان بررسي ميشود تا از اين رهگذر هم خواص اهل لغزش شناسايي شده وهم علت لغزش شان تحليل گردد، هم نقش لغزش خواص در تضعيف حکومت آن حضرت تبيين شود؛ لکن قبل از معرفي چهرههاي مذکور، نخست به حول و قوه الهي مباحثي چون طبايع، فرآيند رويش خواص و ويژگيهايي آنان و سهم خواص در تضعيف حکومت آن حضرت به طور اجمال بررسي ميگردد، به اميد اين که مرضي خدا و حضرت ولي عصر(عج) و مقام معظم رهبري قرار گيرد.
منابع در دفتر روزنامه موجود است