kayhan.ir

کد خبر: ۴۷۱۵۹
تاریخ انتشار : ۲۳ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۷:۵۶

روشنفکری و دینداری(پرسش و پاسخ)

پرسش:
آیا روشنفکری با دینداری سازگار است، یا اینکه اساسا روشنفکری کالایی کاملا غربی و الحادی است و در تضاد با دین محوری قرار دارد؟
پاسخ:
جلال‌آل‌احمد اولین کسی است که اصطلاح روشنفکری را در دیار ما بر سر زبان‌ها انداخت و به نقد و بررسی آن پرداخت. او معتقد به تقابل میان روشنفکری و دینداری است. به تعبیر وی روشنفکران وابسته ادای غربی‌ها را در می‌آورند، لباس، کلاه و کفش فرنگی می‌پوشند، ریش می‌تراشند و کراوات می‌زنند، سهل‌انگار نسبت به  دین‌اند و متظاهر به بی‌دینی، به مسجد و معبد نمی‌روند و دارای مدرکی معتبر از فرنگ و یا... هستند، اینان انسان‌های لاابالی، لاقید سهل‌انگار بی‌درد، لامذهب، وابسته و... هستند که مستحق مذمت‌اند و از روشنفکری تنها اسم آن را به ارث برده‌اند و بویی از روشنفکری نبرده‌اند.
(جلال‌آل‌احمد، در خدمت و خیانت روشنفکران، ج1، ص 45)
همچنین برخی بر این عقیده‌اند که هرچند روشنفکری، به ویژه در ایران، به شاخه لائیک و دینی تقسیم می‌شود، اما روشنفکری به دلیل جوهر و ماهیت اومانیستی خود، با لذات کالایی غیردینی است و اساسا دین محوری در تضاد ماهوی با انسان‌محوری اومانیستی است(زرشناس، تاملاتی درباره روشنفکری در ایران، ص 13)
پیش فرض‌های این گروه این است که تاریخ مبارزات روشنفکران مغرب زمین که مهد ظهور این قشر است چیزی جز مبارزه با روحانیون کلیسایی و دین نیست و در دیار ما نیز روشنفکران وطنی به تقلید از هم سلکان خود در غرب، پیش و پس از انقلاب اسلامی مقابل روحانیت و آموزه‌ها و ارزش‌های اسلامی قد علم کرده‌اند. از طرفی از منظر این گروه، روشنفکری معادل آزاداندیشی و لاقیدی فرض شده و هر نوع تقلید و تعبدی مذموم و نامیمون پنداشته شده است.
حال اگر ما این پیش فرض‌ها را به گونه‌ای دیگر جایگزین نماییم و معادل صحیح روشنفکر را روشن‌بین و روشن‌اندیش بدانیم نه آزاداندیش، و از طرف دیگر هر نوع تقلیدی را مذموم ندانیم مانند تقلید جاهل از عالم، غیرمتخصص از متخصص، در این صورت مگر نمی‌توان با دلیل و برهان قاطع و عقل روشن به اصول و مبادی دینی معتقد شد؟
بنابراین، هرگز ما معتقد به تقابل و ناسازگاری روشنفکری و دینداری با این پیش‌فرض‌ها نیستیم و معتقدیم روشنفکرانی که به بهانه ناسازگاری تعبد و روشنفکری، دیانت و دینداری را برازنده جامه روشنفکری نمی‌دانند و نیز دیندارانی که روشنفکری را عین‌الحاد و بی‌دینی و خداستیزی می‌شمارند و همه روشنفکران را به حق ستیزی و فساد و حق گریزی متهم می‌کنند بر طریق ناصوابند، زیرا، اگر روشنفکر را به روشن‌بینی و روشن‌اندیشی تفسیر کنیم آنگاه باید گفت که فکر و اندیشه همیشه طالب نور و روشنایی است. بویژه فکر دینی که همه تاکید و همش بر تعقل و روشن‌اندیشی است. پس چه منافاتی دارد که روشنفکر را هم دیندار بدانیم، و متدین را نیز روشنفکر، یعنی درست اندیش.
بنابراین بر اساس این اصطلاح روشنفکر، بسیاری از اقشار و گروه‌های اجتماعی روشنفکر‌اند. چه، روحانیونی که به منطق دین مسلح‌اند و به لوازم عقل پایبندند و چه کسبه و گروه‌های اجتماعی که مسائل روز را خوب می‌فهمند و آن را برای خود تجزیه و تحلیل می‌کنند و چه کارگرانی که قوانین حاکم به بر نظام کارگری را می‌فهمند و از حقوق خود در مقابل کارفرما دفاع می‌کنندو... همه و همه در این اصطلاح روشنفکر جای می‌گیرند و اینها روشنفکران واقعی‌اند.