kayhan.ir

کد خبر: ۴۶۱۳۹
تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱۳۹۴ - ۲۰:۵۸

سینمای ایران در انتظار باران!

 آرش فهیم

 نسبت سینمای ایران با انگاره‌های آخرالزمانی چیست؟
این پرسش از آنجایی مهم می‌نماید که طی سال‌های اخیر، آنچه در ساحت هنر هفتم ایران به اشتباه به عنوان «سینمای اجتماعی» معرفی می‌شود، دچار وضعیتی بی‌هویت و مسخ شده است. این درحالی است که یک اثر هنری تنها هنگامی به بازنمایی و نقد فراز و نشیب‌های جامعه  قادر خواهد بود که خاستگاهی هویتمند و آرمان‌گرایانه داشته باشد. در غیراین صورت، هر نوع تقلایی برای نقد در بستر آثار هنری، دست و پا زدنی در باتلاق بیهودگی و پوچی خواهد بود. شمایل سینمای روشنفکرزده بریده از آرمان و هویت اجتماعی که ادعای نقد معضلات اجتماعی را دارد، پدیدار همین موجود وامانده در باتلاق سیاهی و یأس است.
اما منظور از طرح این مسئله، جلا دادن به اهمیت بازشناسی شاخص‌های اندیشه آخرالزمانی بومی سرزمین ماست که در انتظار مهدوی خلاصه می‌شود. از این رو که افکار فرجام گرایانه فرهنگ ما در شکل راستین و خالص خود، تبلوری از اعتراض و انتقاد به وضع موجود است. به همین دلیل هم هنرمندان برخوردار از دغدغه‌های اجتماعی و علاقه مند به نقد جامعه اگر روح و فکر خود را در اقیانوس اندیشه‌های آخرالزمانی شیعی غوطه ور سازند، دیگر هیچ گاه به «سیاه نمایی» متهم نخواهند شد. اما متأسفانه قطع تعلق ذهنی از مبادی و مبانی فرهنگی خویش، هنرمند را به ورطه گیجی و پوچی می‌اندازد. همچنان که بسیاری از فیلم‌های متهم به سیاه نمایی این چنین‌اند.
این درحالی است که در آن سو، در جبهه فکری و فرهنگی مقابل ما، هنرمندان از نرم افزار آخرالزمانی خودشان نهایت بهره را می‌برند. کافی است که بار دیگر فیلم‌هایی که طی یک سال اخیر با این درونمایه ساخته شدند را مرور کنیم. مطرح‌ترین آن‌ها، فیلم‌هایی چون «شش قهرمان»، «نوح»، «هجرت؛ خدایان و پادشاهان»، «پسر خدا» و ... هستند. این همه همیت و غیرت ورزی اهالی هالیوود در انتشار تصورات فرجام گرایانه خود در دنیا در شرایطی است که تفکرات آخرالزمانی آنها مملو از پندارهایی سخیف و جاهلانه و خرافاتی است.به راستي چه پيش آمده كه در هزارتوهاي سياه و هراسناك نظام صليبي- صهيوني حاكم بر جهان، سالانه ده‌ها فيلم پرجاذبه و مقهوركننده با این نوع انديشه‌ها توليد مي شود، اما در سينماي اينجا، اين چنين كاهلي و غفلتي در برابر برترين نرم‌افزار آخرالزماني واقع شده است؟! و حقیقت آن است که رجوع به منابع حيات بخش و روشنايي افروز در دسترس ما، به ويژه پيرامون فرجام جهان، قادر به ايجاد كردن شوري تازه و خوني پاك به رگ هاي اين سينماست. همچنان كه طي سه دهه اخير نيز ماندگارترين و پرجوش و خروش ترين آثار سينماي ايران، پرتوي از آرمان هاي آخرالزماني تشيع را تابانده‌اند. مگر جز اين است كه گريز از پلشتي‌ها و سياهي‌ها و عطش دست يابي به موقعيتي زلال و مملو از پاکی و درخشندگی، مطالبه حق و نافرماني در برابر باطل، اعتراض به هر آنچه بي عدالتي است و در مقابل طلب حاكميت انسان كامل، همه از شاخص‌هاي فرهنگ مهدوي محسوب مي شوند و در خيلي از آثار انقلابي و ديني و دفاع مقدس ما پديدار شده اند؟ آن همه مبارزه براي صيانت از صفا و پاكي در «بچه هاي آسمان» و تجلي يافتن روح مقاومت در برابر حراج عدالت در جامعه رو به توسعه در «آژانس شيشه اي» و جست وجو در میان آتش و خون برای یافتن حق در «هور در آتش» و تبلور روح حراست از حق در امثال «ملك سليمان» و «سجاده آتش» و «حماسه مجنون» و «سفر به چزابه» و «روزهاي زندگي» و «زير نورماه» و «چ» و انتظار ورود مهمانی مهربان و دوست داشتنی در فیلم‌هایی چون «میهمان داریم» و «قدمگاه» و ...، حاوي نشانه هايي از ايمان به ظهور منجي و انقلاب آخرالزماني هستند و یا مجموعه «روايت فتح» که این آرمان خواهی را در عرصه مستند به نمایش در آورده است. «روایت فتح» پيش از آنكه راوي جنگ و ستيز و بازتاب آواي آتش و آهن باشد، نمايي نمادين و مستعار از آخرالزمان است. آنجا كه به قول خالق این آثار، شهید سیدمرتضی آوینی، ميراث داران و سربازان لشكر حق، پس از قرن‌ها فاصله زماني از مبدا ظهور اسلام، به سياق هم ركابان محمد(ص) مي‌رزمند. آنها در پي فتح سرزمين هاي ديگر يا دريافت نشان و درجه نيستند، بلكه به دنبال رازي هستند كه تنها به بهاي خون فاش مي شود. اين سربازها، گوش به فرمان حكيمي هستند كه حاكم قلب هاي پاك بازان است. اين پيكارگران بيش و پيش از آنكه سنگرهاي دشمن را در هم شكنند، قلعه قلب پاكان را فتح مي‌كنند، اين است حكايتي آخرالزماني به ترجمان شيعي، در سينما.
با این حال، طی سال‌های اخیر، اکثریت محصولاتي كه روي پرده سينماها نقش مي‌بندند، حاصل يك سري فعل و انفعالات جمعي و سازماني هستند كه گاه به خاطر ضعف يا انحراف اين ساختارهاي درهم تنيده حتي استعدادها و توانمندي هاي فردي اضمحلال مي يابند يا توان خودنمايي پيدا نمي كنند. متأسفانه در شرايطي كه افراد و جريان هاي سوداگر و كاسب كار در سينماي ايران قدرت جولان و تصميم گيري دارند، توقع اينكه آثار بازتاب‌دهنده فرهنگ و مفاهيم مهدوي- و ساير ارزش هاي اسلامي و شيعي- در آثار رخ نمايي كنند، قدري تخيلي و دور از واقعيت است.
سينماي انتظار، نمي تواند يك جريان و تافته جدا بافته باشد. نبايد در پي اين بود كه در اين عرصه يك سري فيلم با عنوان سينماي مهدوي ايجاد كرد. مهدويت و انتظار، يكي از اركان اصلي فرهنگ تشيع است و به اين ترتيب، مهدويت‌گرايي جزئي جداناپذير از سينماي ملي است. بنابراين يكي از ويژگي هاي اصلي سينماي ملي ايراني، برخورداري از رگه هاي محتوايي و ساختاري انتظار است.جاي ترديدي نيست كه امام عصر(عج) به سينما و فعاليت هنرمندان در راستاي زمينه سازي ظهور نيازي ندارد. اين سينماي امروز ماست كه بيش از هر زمان براي رهايي از بحران هاي پي در پي و چالش هاي پيش رو و يافتن راه هاي رهايي به امام و انتظار ظهورش محتاج است. اشتياق و احتياج كوير خشك و سوزان به ترنم باران زندگي بخش، استعاره اي است از نسبت سينماي ما با انتظار ظهور منجي.