ممنوعیت رابطه با کافران پیمانشکن(خوان حکمت)
خدای سبحان در بحثهاي سوره مباركه توبه فرمود: شما با كفار بجنگيد. يعني مثل صهيونيست، مثل استكبار و امثال ذلك؛ نه براي اينكه كافرند. با بسياري از کفاري كه روي زمين زندگي ميكنند، يك زندگي مسالمتآميز داريد. در مقدمه قانون اساسي ما آيه 8 سوره ممتحنه آمده كه خدا ميفرمايد: با كفاري كه با شما كاري ندارند، روابط خوب داشته باشيد: لا يَنهاكُمُ اللهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقاتِلُوكُم و لَمْ يُخرِجُوكُمْ اَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقسِطُوا اِلِيهِم؛ با اينها عادلانه رفتار كنيد.
اما درباره يك عدهاي فرمود: قاتِلُوا اَئِمَهَ الكُفرْ اِنَّهُمْ لا اَيمانَ لَهُم(1)، نه لا اِيمانَ لَهُم!! فرمود: با اينها بجنگيد، نه براي اينكه ايمان ندارند و كافرند؛ خيليها هستند كافرند، ولي شما با اينها زندگي مسالمتآميز داريد. اينها اَيمان ندارند، نه ايمان! يعني قطعنامه، كنوانسيون، پيمان، عهدنامه، تفاهم؛ هيچ چیز را رعايت نمي كنند! شما با كسي كه اصلا اَيمان يعني عهدنامه، امضاء، تفاهم، هيچ چيز را رعايت نمي كند و زير پا ميگذارد؛ چه جور ميخواهيد زندگي كنيد؟ اين همه قطعنامه را شوراي امنيت عليه صهيونيست صادر كرده، هيچ كدامش را آمريكا رعايت نكرده؛ چه جور ميخواهيد با او زندگي كنيد؟! اين برهان قرآن كريم است، فرمود: شما با كي ميخواهيد زندگي كنيد كه هيچ امضا و عهدي را محترم نمي شمارد. صدام عهدنامه الجزائر را در برابر تلويزيون پاره كرد! عبارت قرآنی: اِنَّهُمْ لا اَيمانَ لَهُم نشان مي دهد دين با كسي مي جنگد كه لا اَيمانَ لَهُ، نه لا اِيمانَ لَهُ! قرآن فرمود: با كفار مي توانيد زندگي مسالمتآميز داشته باشيد، ما با خيلي از كفار روابط حسنه داريم؛ كاري با ما ندارند، ما هم كاري با آنها نداريم. اما كسي كه هيچ تعهدي را رعايت نميكند، شما با اينها چه جور ميخواهيد زندگي كنيد؟!
« مؤمنان »، وارثان بهشت نه كاسبان آن
بهشت با كسب به دست نميآيد، با ارث به دست ميآيد. فرمود: اُولئِكَ هُمُ الوارِثُون (2).درست است كه ما گفتيم يك معاملهاي هست: اِنَّ اللهَ اشْتَرَي مِنَ المُؤمِنينَ اَنفُسَهُمْ وَ اَموالَهُم(3)؛ اما همه اينها تشويقي است. اينها شما را بهشت نمي برد.چيزي شما نداريد كه بدهيد و بهشت بخريد، بهشت خريد و فروش نيست؛ شما تلاش و كوشش را بكنيد، همه اين كارها براي اين است كه شناسنامه پيدا كنيد، به يك جائي مرتبط بشويد. وقتي مرتبط شديد، اثر آن رابطه ارث است! آدم وقتي با كسي پيوند دارد، از او ارث ميبرد. اگر صدها سال درس بخواند و زحمت بكشد از فلان شخص ميّت ارث نمي برد! اين اگر بخواهد از فلان شخص ارث ببرد، بايد با او رابطه داشته باشد. فرمود: اين كارهاي شما، شما را به اهل بيت نزديك مي كند، به خدا نزديك مي كند؛ وقتي نزديك شديد، از سهمُ الوراثه بهره مي بريد: اِنَّ الاَرضَ لِلّهِ يُورِثُهَا مَنْ يَشآء(4)؛ چه أرض دنيا، چه أرض آخرت. بهشتيها وقتي وارد سرزمين بهشت شدند، ميگويند: اُورَثَنَا الاَرضَ (5)؛ ما اين را به ارث برديم، نه به كسب!
تعبير كسب كه فرمود: كَسَبَتْ وَ عَلِيهَا مَا اكْتَسَبَت (6)، يا اِنَّ اللهَ اشْتَري؛ همه اينها تعبير تشويقي است. ما چه داريم كه بفروشيم؟! اگر فرمود: مَا بِكُمْ مِنْ نِعمَهٍ فَمِنَ الله (7)، و فرمود: درست است كه من اصل مالكيت را امضاء كردم، امّا مالكيت نسبت به خود شما. هر كسي كار كرده، كسب كرده؛ مالك است، ملك طِلق اوست. امّا نسبت به خدا چه؟ يعني يك شخصي كه كاسب است، يك كشاورز يا دامدار مالی فراهم كرده؛ آیا در برابر خدا مي تواند بگويد كه اين مال من است، من كسب كردم، مستقلم، به نظر خودم بايد عمل بكنم؟ يا مال نسبت به ذات أقدس إله ايتاء الهي است كه فرمود: وَ آتُوهُمْ مِنْ مالِ اللهِ الَّذِي آتاكُم(8)! بله، نسبت به ديگران ما مالكيم، اصل مالكيت امضاء شده است. امّا نسبت به ذات أقدس إله كسي حق ندارد بگويد كه من اين را خودم كسب كردم و مالكم!
پس نسبت به خداي سبحان ما مالك نيستيم، هر چه او دستور داد بايد عمل بكنيم و چون جان و مال ما ملك اوست، چيزي نداريم كه بفروشيم؛ اين تعبيرهاي تشويقي است. اگر به فرمان او عمل كرديم، به او نزديك ميشويم، رابطه بر قرار ميكنيم. وقتی رابطه بر قرار كرديم؛ به ما چيزي عطا ميكند، ميشود « ارث ». فرمود: تِلكَ الجَنَّهُ الَّتِي اُورِثتُمُوها بِمَا كُنتُم تَعمَلُون (9). درست است كار كردي، امّا اين كار به عنوان كسب نيست، به عنوان پيوند است. وقتي پيوندتان محفوظ شد، ارث ميبريد. بهشتيها هم وقتي كه وارد سرزمين بهشت شدند، حقشناسي ميكنند. ميگويند: آن را به ما ارث داد.
فرق بين وارثان مُلكي و ملكوتي و راه رسيدن به آن
در ارث هاي ملكوتي وارث بايد بميرد، نه مورّث. در ارثهاي ملكي تا مورّث نميرد چيزي به وارث نمي رسد. در ارث هاي ملكوتي تا وارث نميرد چيزي به او نميدهند، نه مرگ طبيعي بلکه مرگ ارادي.
در روايات ما هم هست كه :حاسِبُوا اَنفُسَكُمْ قَبلَ اَنْ تُحاسَبُوا، زِنُوا قَبلَ اَنْ تُوزَنُوا (10)، مُوتُوا قَبلَ اَنْ تَمُوتُوا (11). اين چند چيز در روايات، در بيانات نوراني پيغمبر، در بيانات نوراني حضرت امير و ائمه (عليهم السَّلام) هست، قبل از اينكه بميرانند بميريد؛ قبل از اينكه شما را به محاسبه دعوت كنند، حسابرس خود باشيد؛ قبل از اينكه شما را وزن كنند، خودتان را توزين كنيد .بعدها اُدباي ما گفتند: ماتَ زِيدٌ،يعني اين مرگ طبيعي كه اجازه دفن مي دهند، اين مفعول است نه فاعل! اگر كسي به مُوتُوا قَبلَ اَنْ تَمُوتُوا عمل بكند، اينجا مي شود ماتَ زِيدُ؛ ماتَ (فعل)، زيد (فاعل). امّا آن كه نفسش تمام شده و اجازه دفن او را مي دهند، او مفعول است ومی گویند: اَماتَهُ الله. نه اينكه او بميرد و بشود فاعل اين فعل! از سابق ميگفتند:
ماتَ زِيدٌ، زيد اگر فاعل بُدي
كِي ز مرگ خويشتن غافل بُدي (12)
به هر تقدير؛ كسي ارث مي برد كه با موت ارادي بميرد. البتّه موت طبيعي هم به دنبال موت ارادي براي همه هست كه: كُلُّ نَفسٍ ذائِقَهُ المُوت(13).
بيانات حضرت آيت الله جوادي آملي (مدظلّه) در جلسه درس تفسير سوره مؤمنون در جمع طلاب و فضلاي حوزه علميّه قم ـ 7/ 2/ 1390
(1) توبه/ 12
(2) مؤمنون/ 10
(3) توبه/ 111
(4) اعراف/ 128
(5) برداشت از: زمر/ 74
(6) برداشت از: بقره/ 286
(7) نحل/ 53
(8) نور/ 33
(9) زخرف/ 72
(10) وسائل الشيعه/ 16/ 99
(11) بحار الأنوار/ 69/ 59
(12) ر. ك: مثنوي معنوي/ ص484/ دفتر سوم/ ابيات 3683 ـ 3685
(13) انبياء/ 35 و عنكبوت/ 57
خوان حکمت روزهای یک شنبه منتشر میشود.
اما درباره يك عدهاي فرمود: قاتِلُوا اَئِمَهَ الكُفرْ اِنَّهُمْ لا اَيمانَ لَهُم(1)، نه لا اِيمانَ لَهُم!! فرمود: با اينها بجنگيد، نه براي اينكه ايمان ندارند و كافرند؛ خيليها هستند كافرند، ولي شما با اينها زندگي مسالمتآميز داريد. اينها اَيمان ندارند، نه ايمان! يعني قطعنامه، كنوانسيون، پيمان، عهدنامه، تفاهم؛ هيچ چیز را رعايت نمي كنند! شما با كسي كه اصلا اَيمان يعني عهدنامه، امضاء، تفاهم، هيچ چيز را رعايت نمي كند و زير پا ميگذارد؛ چه جور ميخواهيد زندگي كنيد؟ اين همه قطعنامه را شوراي امنيت عليه صهيونيست صادر كرده، هيچ كدامش را آمريكا رعايت نكرده؛ چه جور ميخواهيد با او زندگي كنيد؟! اين برهان قرآن كريم است، فرمود: شما با كي ميخواهيد زندگي كنيد كه هيچ امضا و عهدي را محترم نمي شمارد. صدام عهدنامه الجزائر را در برابر تلويزيون پاره كرد! عبارت قرآنی: اِنَّهُمْ لا اَيمانَ لَهُم نشان مي دهد دين با كسي مي جنگد كه لا اَيمانَ لَهُ، نه لا اِيمانَ لَهُ! قرآن فرمود: با كفار مي توانيد زندگي مسالمتآميز داشته باشيد، ما با خيلي از كفار روابط حسنه داريم؛ كاري با ما ندارند، ما هم كاري با آنها نداريم. اما كسي كه هيچ تعهدي را رعايت نميكند، شما با اينها چه جور ميخواهيد زندگي كنيد؟!
« مؤمنان »، وارثان بهشت نه كاسبان آن
بهشت با كسب به دست نميآيد، با ارث به دست ميآيد. فرمود: اُولئِكَ هُمُ الوارِثُون (2).درست است كه ما گفتيم يك معاملهاي هست: اِنَّ اللهَ اشْتَرَي مِنَ المُؤمِنينَ اَنفُسَهُمْ وَ اَموالَهُم(3)؛ اما همه اينها تشويقي است. اينها شما را بهشت نمي برد.چيزي شما نداريد كه بدهيد و بهشت بخريد، بهشت خريد و فروش نيست؛ شما تلاش و كوشش را بكنيد، همه اين كارها براي اين است كه شناسنامه پيدا كنيد، به يك جائي مرتبط بشويد. وقتي مرتبط شديد، اثر آن رابطه ارث است! آدم وقتي با كسي پيوند دارد، از او ارث ميبرد. اگر صدها سال درس بخواند و زحمت بكشد از فلان شخص ميّت ارث نمي برد! اين اگر بخواهد از فلان شخص ارث ببرد، بايد با او رابطه داشته باشد. فرمود: اين كارهاي شما، شما را به اهل بيت نزديك مي كند، به خدا نزديك مي كند؛ وقتي نزديك شديد، از سهمُ الوراثه بهره مي بريد: اِنَّ الاَرضَ لِلّهِ يُورِثُهَا مَنْ يَشآء(4)؛ چه أرض دنيا، چه أرض آخرت. بهشتيها وقتي وارد سرزمين بهشت شدند، ميگويند: اُورَثَنَا الاَرضَ (5)؛ ما اين را به ارث برديم، نه به كسب!
تعبير كسب كه فرمود: كَسَبَتْ وَ عَلِيهَا مَا اكْتَسَبَت (6)، يا اِنَّ اللهَ اشْتَري؛ همه اينها تعبير تشويقي است. ما چه داريم كه بفروشيم؟! اگر فرمود: مَا بِكُمْ مِنْ نِعمَهٍ فَمِنَ الله (7)، و فرمود: درست است كه من اصل مالكيت را امضاء كردم، امّا مالكيت نسبت به خود شما. هر كسي كار كرده، كسب كرده؛ مالك است، ملك طِلق اوست. امّا نسبت به خدا چه؟ يعني يك شخصي كه كاسب است، يك كشاورز يا دامدار مالی فراهم كرده؛ آیا در برابر خدا مي تواند بگويد كه اين مال من است، من كسب كردم، مستقلم، به نظر خودم بايد عمل بكنم؟ يا مال نسبت به ذات أقدس إله ايتاء الهي است كه فرمود: وَ آتُوهُمْ مِنْ مالِ اللهِ الَّذِي آتاكُم(8)! بله، نسبت به ديگران ما مالكيم، اصل مالكيت امضاء شده است. امّا نسبت به ذات أقدس إله كسي حق ندارد بگويد كه من اين را خودم كسب كردم و مالكم!
پس نسبت به خداي سبحان ما مالك نيستيم، هر چه او دستور داد بايد عمل بكنيم و چون جان و مال ما ملك اوست، چيزي نداريم كه بفروشيم؛ اين تعبيرهاي تشويقي است. اگر به فرمان او عمل كرديم، به او نزديك ميشويم، رابطه بر قرار ميكنيم. وقتی رابطه بر قرار كرديم؛ به ما چيزي عطا ميكند، ميشود « ارث ». فرمود: تِلكَ الجَنَّهُ الَّتِي اُورِثتُمُوها بِمَا كُنتُم تَعمَلُون (9). درست است كار كردي، امّا اين كار به عنوان كسب نيست، به عنوان پيوند است. وقتي پيوندتان محفوظ شد، ارث ميبريد. بهشتيها هم وقتي كه وارد سرزمين بهشت شدند، حقشناسي ميكنند. ميگويند: آن را به ما ارث داد.
فرق بين وارثان مُلكي و ملكوتي و راه رسيدن به آن
در ارث هاي ملكوتي وارث بايد بميرد، نه مورّث. در ارثهاي ملكي تا مورّث نميرد چيزي به وارث نمي رسد. در ارث هاي ملكوتي تا وارث نميرد چيزي به او نميدهند، نه مرگ طبيعي بلکه مرگ ارادي.
در روايات ما هم هست كه :حاسِبُوا اَنفُسَكُمْ قَبلَ اَنْ تُحاسَبُوا، زِنُوا قَبلَ اَنْ تُوزَنُوا (10)، مُوتُوا قَبلَ اَنْ تَمُوتُوا (11). اين چند چيز در روايات، در بيانات نوراني پيغمبر، در بيانات نوراني حضرت امير و ائمه (عليهم السَّلام) هست، قبل از اينكه بميرانند بميريد؛ قبل از اينكه شما را به محاسبه دعوت كنند، حسابرس خود باشيد؛ قبل از اينكه شما را وزن كنند، خودتان را توزين كنيد .بعدها اُدباي ما گفتند: ماتَ زِيدٌ،يعني اين مرگ طبيعي كه اجازه دفن مي دهند، اين مفعول است نه فاعل! اگر كسي به مُوتُوا قَبلَ اَنْ تَمُوتُوا عمل بكند، اينجا مي شود ماتَ زِيدُ؛ ماتَ (فعل)، زيد (فاعل). امّا آن كه نفسش تمام شده و اجازه دفن او را مي دهند، او مفعول است ومی گویند: اَماتَهُ الله. نه اينكه او بميرد و بشود فاعل اين فعل! از سابق ميگفتند:
ماتَ زِيدٌ، زيد اگر فاعل بُدي
كِي ز مرگ خويشتن غافل بُدي (12)
به هر تقدير؛ كسي ارث مي برد كه با موت ارادي بميرد. البتّه موت طبيعي هم به دنبال موت ارادي براي همه هست كه: كُلُّ نَفسٍ ذائِقَهُ المُوت(13).
بيانات حضرت آيت الله جوادي آملي (مدظلّه) در جلسه درس تفسير سوره مؤمنون در جمع طلاب و فضلاي حوزه علميّه قم ـ 7/ 2/ 1390
(1) توبه/ 12
(2) مؤمنون/ 10
(3) توبه/ 111
(4) اعراف/ 128
(5) برداشت از: زمر/ 74
(6) برداشت از: بقره/ 286
(7) نحل/ 53
(8) نور/ 33
(9) زخرف/ 72
(10) وسائل الشيعه/ 16/ 99
(11) بحار الأنوار/ 69/ 59
(12) ر. ك: مثنوي معنوي/ ص484/ دفتر سوم/ ابيات 3683 ـ 3685
(13) انبياء/ 35 و عنكبوت/ 57
خوان حکمت روزهای یک شنبه منتشر میشود.