فروغ انتظار(شعر)
زهرا مقیمیان
ای روی پر فروغت زیباتر از سپیده
خوشتر ز روی ماهت حور و پری ندیده
در صبح بیقراری، وقتی که رخ نمایی
گویی که مهر عالم از روی تو دمیده
تو از برای دیدار یک عهد خواهی از من
من تار و پود خود را با مهر تو تنیده
گفتی که در ره تو باید که ترک سر کرد
من در ره وصالت از غیر تو بریده
ماها قسم به رویت، گر من رسم به کویت
باقی نماند از من جز یک دل تپیده
گفتم که در فراقت تا کی شکیب باید
گفتا مکن شکایت از شیعه رهیده
گر روز و شب بخوانی امن یجیب مضطر
بینی که شام هجران دیگر به سر رسیده
ای روی پر فروغت زیباتر از سپیده
خوشتر ز روی ماهت حور و پری ندیده
در صبح بیقراری، وقتی که رخ نمایی
گویی که مهر عالم از روی تو دمیده
تو از برای دیدار یک عهد خواهی از من
من تار و پود خود را با مهر تو تنیده
گفتی که در ره تو باید که ترک سر کرد
من در ره وصالت از غیر تو بریده
ماها قسم به رویت، گر من رسم به کویت
باقی نماند از من جز یک دل تپیده
گفتم که در فراقت تا کی شکیب باید
گفتا مکن شکایت از شیعه رهیده
گر روز و شب بخوانی امن یجیب مضطر
بینی که شام هجران دیگر به سر رسیده