kayhan.ir

کد خبر: ۴۵۷۹۳
تاریخ انتشار : ۰۶ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۷:۲۸
آیا می‌توان برای حرمت‌شکنی‌ها پایانی را متصور شد؟!

فرهنگ «قدرشناسی» گمشده بزرگ ورزش


سرویس ورزشی-
آقایان مسئول! داستان فرهنگ و اصلاح آن را در حد امکان جدی بگیرید زیرا بدون اصلاح فرهنگ رفتار و کردارها در ورزش درست نمی‌شود و حفظ منافع شخصی و جایگاه باندی بر رعایت منافع ملی و فرهنگ عمومی می‌چربد.
یکی از همکاران که بازی برگشت تیم‌های بایرن‌مونیخ و بارسلونا را از تلویزیون دیده بود تحت تأثیر رفتار و برخورد تماشاگران آلمانی با گواردیولا، سرمربی تیم بایرن‌مونیخ قرار گرفته بود و با حسرت می‌گفت، چرا این رفتار و برخوردها در فوتبال ما دیده نمی‌شود و... خوانندگان محترم می‌دانند در این بازی بایرن‌مونیخ بازی را 3-2 برد، منتها باتوجه به شکست 0-3 در نیوکمپ با جام باشگاه‌های اروپا وداع کرد. مربی این تیم هم که قبلاً مربی بارسلونا بوده است یعنی گواردیولا، در این بازی برای آخرین بار بود که بر نیمکت تیم آلمانی می‌نشست و باتوجه به حذف تیم آلمانی و خداحافظی مربی اسپانیایی به سبک و سیاق لیگ ایران اولاً توقع می‌رفت رسانه‌ها و بعضی تماشگران آلمانی «توطئه» تبانی گواردیولا را با تیم سابق مطرح ‌کنند! که او که دارد از بایرن می‌رود، چرا خودش را جلوی اسپانیایی‌ها و هم‌تیمی‌های سابق خراب کند و...مثلاً با استناد به «ارنج» و تعویض‌های، در رسانه‌ها و برنامه‌های تلویزیونی و روزنامه‌ها و... این «توهم توطئه» را در ذهن بینندگان عزیز و ارجمند! و علاقه‌مندان به فوتبال جا ‌اندازند!
 گوآدریولا با احترام آمد و با احترام رفت!
همچنین باتوجه به خداحافظی گواردیولا، بهترین فرصت بود تا تماشاگران تیم آلمانی با اشاره به بعضی لیدرهای تیر شده! شعار «گواردیولا حیا کن، بایرن‌مونیخ را رها کن»!! در ورزشگاه راه بیندازند و خلاصه مثل اکثر مربیان ایرانی، اجازه ندهند او همان‌طور که با حرمت و احترام کار خود را در بایرن آغاز کرده، با همان حالت هم این تیم را ترک کند!! اما چون آنجا آلمان است و آن هم بوندسلیگا، آن هم تیم باشخصیت و ریشه‌داری چون بایرن‌مونیخ و آن هم گواردیولا است و مهم‌تر از همه آن هم رسانه‌هایی که منافع ملی و خطوط قرمز را بر منافع کوچک و حقیر خود ترجیح می‌دهند، هیچکدام از این اتفاقات - که به لطف برخی دست‌های مخرب و جریانات رخنه کرده در برخی رسانه‌ها، در فوتبال ما بسیار اتفاق می‌افتد و از برکت! آن جوی از بدبینی و بی‌اعتمادی و کینه و تفرقه بر سراسر فوتبال ما سایه افکنده - در ورزشگاه آلیانز آره‌نا که ورزشگاه اختصاصی بایرن‌مونیخ است نمی‌افتد و...
فرهنگ قدرشناسی در فوتبال حرفه‌ای
 اینجاست که باید به سراغ «فرهنگ» رفت و نقش و تأثیر فرهنگ‌سازان در ورزش. اینجاست که باید گفت بر خلاف مشتی هوچی و پاچه ورمالیده و ناآگاه که چند سالی است علمدار فوتبال حرفه‌ای در کشور ما شده و اسم و لقب خارجی‌ها را درحالی که آب از لب و لوچه‌شان آویزان است، می‌برند، در فوتبال حرفه‌ای، آن هم در بالاترین سطح آن «قدرشناسی» یک فرهنگ است. یک اصل لازم‌الاجرا است، به این دوستمان گفتم آنچه در آلیانز آره‌نا رخ داد، یک «اتفاق» نبوده یک روند در فوتبال حرفه‌ای است. البته آنجا هم استثناء وجود دارد... و به او یادآوری کردم که حرف‌های یواخیم‌لو بلافاصله بعد از قهرمانی در جام‌جهانی در کنفرانس را دوباره بخواند. حرف‌هایی که سر تا پایش «فرهنگی» بود و به‌ویژه از «فرهنگ قدرشناسی» صحبت کرد. آنجا که او از تلاش ده ساله «همه فوتبال آلمان» و نه فقط «او و همکارانش» تقدیر کرد، که او از تلاش‌های «یورگن کلینزمان» و نقش او در قهرمانی امروز آلمان گفت، کلینزمانی که می‌دانیم در آن مسابقات با تیم آمریکا می‌خواست مانع رسیدن آلمان به مراحل بعدی باشد- مگر آن که به سبک اصحاب ادبیات خاله‌زنکی که اتفاقاً در رسانه‌ها و برنامه‌های خود سنگ این خارجی‌ها را حتماً به خاطر مشکل و قیافه و ایرانی نبودن آنها!... خیلی به سینه می‌زنند، بگوئیم، کلینزمان جلوی آلمان مخصوصاً باخت تا....!!- اما یواخیم‌لو از کلینزمان و دیگر بزرگان و دست‌اندرکاران فوتبال آلمان گفت تا مثلاً به «گوتزه» جوان بفهماند که او فقط ضربه آخر را برای قهرمانی آلمان به تور دروازه آرژانتین آویخته است و از فردا در آلمان از زمین و زمان طلبکار نشود و گل خود را به رخ بزرگ و کوچک آلمانی نکشاند و در باشگاه‌ پای خود را جلوی بزرگ‌ترها دراز نکند و به مدیر و مربی و تماشاگر پرخاش نکند و بازی درنیاورد...
چرا آنجاست؟ چرا اینجا نیست؟
آری فرهنگ قدرشناسی که این دوست ما با حسرت از آن صحبت می‌کرد، که چرا آنجا هست و اینجا با همه ادعاهایش نیست، مثل همه چیز «عمل» است، رفتار است، کردار است، نه حرف و شعار و ادا و ادعا. جالب اینجاست که این فرهنگی است که رسول ختمی مرتبت(ص) صدها سال پیش به پیروان خود آموخت تا برای داشتن یک جامعه متمدن باید همیشه و در کنار دیگر اصول به کار بسته شود. در این فرهنگ نه‌تنها قدر آدم‌ها و فرصت‌ها را باید دانست و مؤمن از «بی‌چشم و رویی» نهی و نفی شده است، حتی قدر زحمت حیوانات را هم باید دانست. مگر این علی(ع) نبود که برای حیوانات پیر، حقوق بازنشستگی تعیین کرده بود، و کسی حق نداشت در سنین پیری الاغ و اسب‌ها و شترها و... از آنها کار بکشد!؟ مگر آن بزرگوار نبود که جایی را برای حیوانات گم شده، تعیین کرده تا از دست اذیت و آزار طبیعی بچه‌ها در امان بمانند، تا صاحبان آنها پیدا شوند و...
قدرشناسی در فرهنگ و مکتب ما!
 آری این است فرهنگ قدرشناسی. فرهنگی که جزو آموزه‌های دینی و تاریخی ماست، اما چه باید کرد که «فرهنگ» در کشور علی(ع) به این سرنوشت دچار شده و خاله‌زنک‌ها و لمپن‌های خوش دک و پز و باسوادان مدرک‌دار و رشنفکرنما، در این و آن رسانه، به ویژه رسانه ملی، فرهنگ‌ساز شده‌اند و... حالا ما باید حسرت مانور فرهنگ قدرشناسی را در ورزشگاه بایرن بخوریم، و اینجا هر روز در ورزش و به ویژه این فوتبال بی‌زبان شاهد حرمت‌شکنی‌ها و قدرناشناسی‌ها و توهین و تحقیرها و مانور آدمک‌های بی‌مایه و ظاهرگرا- که حتی در خارجی پسندی خودشان هم سطحی‌نگر هستند و عمیق نیستند- باشیم...؟ جمله آخر! آقایان مسئول ورزش، آقایان مسئول فوتبال، آقایان مسئول فرهنگ و مطبوعات، آقایان مسئول رسانه ملی و... داستان فرهنگ را و اصلاح آن را درحد امکان جدی بگیرید، بدون اصلاح آن، رفتار و کردارها در ورزش درست نمی‌شود و حفظ منافع شخصی و جایگاه باندی و کسب تیراژ و مخاطب آن هم به هر قیمت کماکان بر رعایت منافع ملی و فرهنگ عمومی می‌چربد... از ما که جز گفتن و باز هم نوشتن کاری ساخته نیست، شما کاری بکنید.