استراتژي سادهانديشي!(نگاه)
تحميل «محدوديت» در ازاي وعده «تخفيفهاي تحريمي مشروط در دراز مدت» از برنامههاي فعلي و آتي آمريکاييها است. طرف بد عهد و بد رفتار مقابل، براي برگشت پذيري تحريمهاي لغو نشده! برنامه دارد.
محمد ميرزاطبيبي
ناتواني آمريکا در اداره جهان آن چنان که مراکز تحقيقاتي – راهبردي خودشان اذعان دارند هر روز بيشتر نمايان ميشود و در اين بين از قدرت روز افزون ايران، هر چند تمايلي به اظهار آن ندارند، ياد ميکنند.
«ايران از انقلابش عقب نخواهد نشست» اين اصل کلام و مشکل چندين ساله «بدخواهان مردم» کشور ما است. البته اين عبارت را بايد از موضع ضعف آمريکا و قدرت ايران دانست جمهوري اسلامي قدرتي است که آمريکا از نفوذش بر منطقه و جهان نگراني وافر دارد، در حالي که آمريکا به دوران افول و سقوطش نزديک ميشود و بنابراين انجام هر کاري از او بر ميآيد.
بسياري از کارشناسان بينالمللي نتيجه توافق هستهاي را جنگ نظامي ميدانند، آن چنان که يکي از کانديداهاي رياست جمهوري 2016 و سناتور جمهوري خواه فعلي آمريکا بر اين نظر صحه گذاشت. آمريکا هنوز امضاي تفاهم لوزان خشک نشده علنا دم از تحريمهاي بيشتر ميزند. اخيرا وزارت دادگستري ايالات متحده آمريکا يکي از شرکتهاي نفتي اش را به جرم تجارت با ايران جريمه سنگين و مجددا ثابت کرد که قابل اعتماد نيست. با اين وجود چگونه مسئولان و اعضاي تيم مذاکرهکننده کشور ما که هر روز ناديده گرفتن قطعنامههاي سازمان ملل را از طرف آمريکا ميبينند باز خوش بين هستند؟
همزمان با بررسي طرح نظارت توافق احتمالي در سناي آمريکا، بيانيهاي در حمايت از توافق لوزان به امضا ميرسد و دموکراتها خوشحال از پيروزي و کسب امتيازاتي که از ايران گرفتهاند به انتخابات بعدي ميانديشند. چگونه ميشود در حالي که مقدار و درصد توليد و ذخاير غنيسازي اورانيوم ما در حد چشمگيري محدود شده و پاسخ گوي نيازهاي عديده ما نيست، براي دلخوشي مردم دست به «اقدامات نمادين قهرمانانه» زد!؟
طرف مقابل از عدم ضمانت توافق حرف ميزند و گزينه نظامي را چاشني کار کرده و هر روز نقض عهد ميکند اما از اين طرف ما ميگوييم بايد به اين «بحران ساختگي» پايان دهيم يا از اراده لازم در طرف مقابل حرف ميزنيم. اگر بحران ساختگي است، پس کدام اراده و از ناحيه چه کسي مورد انتظار ماست؟ طرف آمريکايي طبق توافق احتمالي ميتواند به چرخه کامل توليد سوخت از توليد تا خريد قطعات مورد نياز هستهاي نظارت داشته باشد و خارج از چارچوب ان.پي.تي بازرسيهاي بيسابقه در هر زمان و مکان به دست بياورد و ما ميگوييم سند «غير حقوقي لوزان» ميتواند «نفيکننده قوانين داخلي» باشد! يا اينکه ميگوييم ميتوان «درجهاي از ابهام» را در آن پذيرفت! طرف بد عهد و بد رفتار مقابل، براي برگشت پذيري تحريمهاي لغو نشده! برنامه دارد و چين و روسيه را براي وتو نکردن تحريمهاي مجدد تهديد ميکند و ما خوشحاليم از اينکه آقاي ظريف يکي از 100 شخصيت برتر دنيا شناخته شده است!
هنگامي که آمريکا سازمان ملل را تهديد ميکند تا راه برداشتن تحريمهاي ايران را هموار نکند، پيش از آن معماري تحريمها را حفظ کرده است. 18 تير 93 نمايندگان هر دو حزب سناي آمريکا، نامهاي با امضاي 342 نفر به اوباما دادند مبني بر اينکه «مفهوم انحصارا تعريف شده تحريمهاي مرتبط با هستهاي در قوانين آمريکا وجود ندارد.» اين يعني حتي اگر مباحث هستهاي حل شود، تحريمها برداشته نخواهد شد. ايرادات بسياري در چارچوب تعيين شده برنامه اقدام مشترک وجود دارد که مجال بررسي تک تک آنها نيست. اصلا مسئله آمريکا با ايران موضوع هستهاي نيست که تحريمها سابقهاي ديرينه مانند شکستهاي چندين ساله اين ابرقدرت دارد. چنان که لفظ عدم اشاعه سلاح کشتار جمعي فقط مربوط به مسائل هستهاي نيست بلکه دربرگيرنده فعاليتهاي نظامي نيز ميشود.
تحميل «محدوديت» در ازاي وعده «تخفيفهاي تحريمي مشروط در دراز مدت» از برنامههاي فعلي و آتي آمريکاييها است. محدوديت يعني اينکه وعده تعليق و لغو تحريمها ر ا ميدهيم اما در همين حد، چرا که براي اين کار محدوديت وجود دارد و هم اينکه ايران محدوديتهاي بيسابقه را بپذيرد تا تفاهم شکل بگيرد. آنها حاضرند به بهانههاي مختلف و با خريد زمان و امتيازگيري، بدون دادن هيچ امتياز قابل توجه و دست به نقدي، تفاهم لوزان سوئيس و مسئله تحريمها را دور بزنند. اکنون شرط برداشته شدن انواع تحريمها را خريد زمان 30 – 15 ساله و منوط به شروط و تبصرههاي فراوان ديگر ميدانند.
مگر با خواهش و تمنا در کنفرانس بازنگري معاهده ان.پي.تي ميتوان از تجاوز بزرگترين ناقض حقوق بشر به جان دانشمندان هستهاي جلوگيري کرد، وقتي در عمل به دشمن کمين کرده با اهداء اطلاعات و جزئيات فعاليتمان، رخصت هر کاري داده ايم؟
راه حل نه پاک کردن صورت مسئله، که اذعان به حقيقت است. بسياري از مسئولان و کابينه دولت محترم بعد از يک سال و نيم مذاکرات پي در پي با آمريکا به اين نتيجه رسيدهاند که اگر همت و توجه خود را بر حل مشکلات عديده اقتصادي داخلي ميگذاشتند، بسياري از مسائل حل ميشد و اگر هم بر فرض محال تفاهم مشترک هستهاي حاصل شود مقدار ناچيزي از کمبودهاي اقتصادي بر طرف ميگردد. آيا اين مسير، ميل به سوي کسب رضايت آمريکا است يا عازم شدن براي مطالبه حق؟
ديگر دشمن چگونه بگويد که:
من تو را بيهيچ شکي دشمنم
من تو را کي ره نمايم؟ ره زنم
چه نيک گفت معمار انقلاب که: «چه در جنگ و چه در صلح بزرگترين ساده انديشي اين است که تصور کنيم جهانخواران خصوصا آمريکا و شوروي از ما و اسلام دست کشيده اند... بدون ابرقدرتهاي جهاني ميشود به زندگي توأم با صلح و آزادي رسيد.»