نگاهی به فیلم «طعم شیرین خیال» اثر کمال تبریزی
وقتی سینما فدای محیط زیست میشود!
محمدرضا محقق
فیلم طعم شیرین خیال، متأسفانه لحن زمختی دارد و انگار تا پایان، اصلاً قادر به آغاز روایت گرم و فرجاممندی نیست و در همین مسیر، تنها دست و پا میزند و همه چیز هم در مقدمه میماند و وارد ذی المقدمه نمیشود!
شاید به دلیل اینکه فیلم، نه در فرم و نه در مضمون در ساحت هنر شکل نمیگیرد و براساس متد قالب گیری، پدید میآید. به عبارت دیگر، در این فیلم در ابتدا موضوع و مضمونی به نام «محیط زیست» در نظر گرفته شده و آن وقت در این قالب، یک روایت ملودرام و عاشقانه ریخته شده است! در چنین حالتی نتیجه میشود یک فیلم زمخت بیشکل که به شدت شعاری مینماید! آری؛ این گونه است که با یک فیلم سفارشی روبروییم؛ و البته که میدانیم که سفارش، نه الزاماً بد است و نه قطعاً خوب؛ بستگی به این دارد که از دل این سفارش یا توصیه یا میل شخصی یا هر چیز دیگری، محصول نهایی، با چه ویژگیهایی بیرون آمده است. و حکایت آخرین فیلم کمال تبریزی که اثری است عاشقانه و زیست محیطی، از همین جنس است؛ البته فهم این مسئله نیاز به هوش خاصی ندارد و از اجزا و عناصر و چیدمان فیلم معلوم است که فیلم در بستر روایت و درام و مضمون و تم اصلی و فرعیاش، دچار این سفارشی زدگی شده است.
اما واقعاً این نکته اهمیت ندارد که این فیلم به قول منتقدانش، یک اثر سفارشی باشد یا نباشد؛ بلکه همان طور که گفتیم آنچه مهم است، ساخت و پرداخت فیلم است که چگونه از آب درآمده و آیا قابل تحمل و دفاع هست یا نه؟
«طعم شیرین خیال»، یک ملودرام است که در بستر یک دغدغه محیط زیستی و با رویکردی بکر به هستی و طبیعت مینگرد. استاد دانشگاه سادهدلی که دست بر قضا دشمنانی نیز دارد، محیطزیست، مهمترین دغدغه اوست و در راه آن از هیچ تلاشی فروگذار نیست.
فیلم در واقع هم ادای دینی است به محیط زیست و رویکرد اصلاح گرایانه در مواجهه انسان با طبیعت و هم عاشقانهای معصومانه و کوچک در مراوده دو انسان؛ یکی در جامه استاد دانشگاه و دیگری در هیئت یک دانشجوی خجالتی و البته پرشر و شور. فیلمساز تلاش کرده است این دو محور و بستر روایی و تم و مضمون دراماتیک را با همه سختی و مرارتی که دارد، به هم پیوند بزند.
حکایت تلخ و تأمل برانگیز مواجههای که آدمیزاد با طبیعت و همه هستی، چه جانوران و چه نباتات داشته از یک سو و ربط و نسبتی که این مقوله با موضوع خطیر و شیرین و پر فراز و نشیب عشق برقرار میکند از سوی دیگر، مجموعاً فضایی بکر و در عین حال غنی را برای ایده پردازی و روایتگری ملودراماتیک در برابر فیلمساز قرار داده است.
اینکه زن چه به مثابه معشوق و چه به عنوان نماد زمین، در محور داستان قرار میگیرد و حلقه اصلی روایت میشود، خود ایدهای جذاب است. فیلم در حالی که تلاش دارد به این موقعیتهای اصلیاش توجه کند، تنبههایی هم به فضاهای دیگر مثل دانشگاه، اجتماع، مراودات انسانی و نیز فراز و فرودهای زندگی در یک جامعه ایرانی با همه سنتها و گرایشهای مدرنش دارد. و همه اینها بر غنای کار چه در حیطه داستانی و چه در فضای مفهومیاش میافزاید. اما حقیقت آن است که علاوه بر همه آن ضعفها و کاستیها و ایراداتی که در ابتدا برشمردیم، «طعم شیرین خیال» یک اثر مفرح و خوش ریتم در فضایی رئال و فانتزی هم هست که حتی در ساختارش از کمیک استریپ و کارتون هم استفاده کرده است.
اینکه در فیلم یک نوع در هم تنیدگی میان شیرین و طبیعت دیده میشود که از منظر استاد دانشگاه عاشق محیط زیست روایت گشته و به نقد اجتماعی و حوزه رفتارهای فردی منتهی میشود، گرچه در نهایت، ابتر باقی مانده ولی در مرحله ایده، چیز جالب و قابل توجهی است. با این حال، آنچه محور و اتمسفر روایی فیلم را در همین فضا و با همین مختصات، تا حدی یکدست و رو به جلو به پیش میبرد حضور عنصر زن هم در مایه معشوق و هم در خلعت نمادین زمین و مام میهن است.
در واقع همه عناصر فیلم چه شخصیتهای درام و چه موقعیتهای کمیک و تراژدی باعث میشود تا مخاطب بتواند به غنای مفهومی اثر نزدیک شود که همان توجه و تأمل در هستی و مفاهیمی سترگ و عمیق همچون عشق، زیبا زیستن، رعایت حق دیگران و عدالت در زندگی است؛ اما این همه، در نهایت در اختیار و وامدار «سینما» ورزی به معنای تام و تمامش قرار نگرفته و این بزرگترین ایراد و حسرتی است که «طعم شیرین خیال» برای مخاطبش برجای میگذارد.
با این حال میتوان گفت در این فیلم، ما با یک اثر فلسفی و در عین حال عرفانی و معنوی هم روبروییم؛ منتها نه معنویتی که در ادا و اطوارهای معمول و نمایشی ظهور و بروز میکند؛ بلکه آن نوع از معنویت کاربردی و حقیقی که از ذهن و زبان به اعمال و جوارج انسان رسوخ مییابد و نفوذ میکند و در نوع مواجهه و تعاملات او با هستی، ظهور و بروز مییابد.
استادی عاشق دختر جوان میشود؛ دختری که در جامه شاگرد، حجبی همراه با ادب و احترام و لطفی توأم با مهر و لبخند برای استادش به ارمغان میآورد؛ در این میانه آنچه همه چیز را دستخوش تلاطم میکند علاوه بر این حس عاشقانه، روحیه دفاع از طبیعت بکر خدادادی است که در استاد جوان به ودیعه نهاده شده است و جلوه بیرونیاش با عشق درونی به زمین و دختر، پیوندی زیبا و پرمعنا پدید میآورد. و در این مسیر، همه خوبیها و بدیها و زشتیها و زیباییهای انسانیت به ظهور میرسد؛ از حسد و کینه تا عناد و دشمنی؛ و در پرتو همین رفتارهای انسانی است که انسانیت ما معنا میشود و تجلی میکند.
ای کاش کمال تبریزی در طعم شیرین خیالش، همان قدر که برای محیط زیست و طبیعت بکر و هستی زیبا، دل سوزانده و توجه و تنبه رواداشته بود، برای سینماورزی و شخصیت پردازی و جذابیت بخشی و باورمندی و روایت جذاب و ریتم درست و نهایتاً تصویرگری سینمایی قابل قبول هم همت میگماشت و مخاطبانش را راضیتر از این روانه خانههایشان میکرد!ای کاش!
فیلم طعم شیرین خیال، متأسفانه لحن زمختی دارد و انگار تا پایان، اصلاً قادر به آغاز روایت گرم و فرجاممندی نیست و در همین مسیر، تنها دست و پا میزند و همه چیز هم در مقدمه میماند و وارد ذی المقدمه نمیشود!
شاید به دلیل اینکه فیلم، نه در فرم و نه در مضمون در ساحت هنر شکل نمیگیرد و براساس متد قالب گیری، پدید میآید. به عبارت دیگر، در این فیلم در ابتدا موضوع و مضمونی به نام «محیط زیست» در نظر گرفته شده و آن وقت در این قالب، یک روایت ملودرام و عاشقانه ریخته شده است! در چنین حالتی نتیجه میشود یک فیلم زمخت بیشکل که به شدت شعاری مینماید! آری؛ این گونه است که با یک فیلم سفارشی روبروییم؛ و البته که میدانیم که سفارش، نه الزاماً بد است و نه قطعاً خوب؛ بستگی به این دارد که از دل این سفارش یا توصیه یا میل شخصی یا هر چیز دیگری، محصول نهایی، با چه ویژگیهایی بیرون آمده است. و حکایت آخرین فیلم کمال تبریزی که اثری است عاشقانه و زیست محیطی، از همین جنس است؛ البته فهم این مسئله نیاز به هوش خاصی ندارد و از اجزا و عناصر و چیدمان فیلم معلوم است که فیلم در بستر روایت و درام و مضمون و تم اصلی و فرعیاش، دچار این سفارشی زدگی شده است.
اما واقعاً این نکته اهمیت ندارد که این فیلم به قول منتقدانش، یک اثر سفارشی باشد یا نباشد؛ بلکه همان طور که گفتیم آنچه مهم است، ساخت و پرداخت فیلم است که چگونه از آب درآمده و آیا قابل تحمل و دفاع هست یا نه؟
«طعم شیرین خیال»، یک ملودرام است که در بستر یک دغدغه محیط زیستی و با رویکردی بکر به هستی و طبیعت مینگرد. استاد دانشگاه سادهدلی که دست بر قضا دشمنانی نیز دارد، محیطزیست، مهمترین دغدغه اوست و در راه آن از هیچ تلاشی فروگذار نیست.
فیلم در واقع هم ادای دینی است به محیط زیست و رویکرد اصلاح گرایانه در مواجهه انسان با طبیعت و هم عاشقانهای معصومانه و کوچک در مراوده دو انسان؛ یکی در جامه استاد دانشگاه و دیگری در هیئت یک دانشجوی خجالتی و البته پرشر و شور. فیلمساز تلاش کرده است این دو محور و بستر روایی و تم و مضمون دراماتیک را با همه سختی و مرارتی که دارد، به هم پیوند بزند.
حکایت تلخ و تأمل برانگیز مواجههای که آدمیزاد با طبیعت و همه هستی، چه جانوران و چه نباتات داشته از یک سو و ربط و نسبتی که این مقوله با موضوع خطیر و شیرین و پر فراز و نشیب عشق برقرار میکند از سوی دیگر، مجموعاً فضایی بکر و در عین حال غنی را برای ایده پردازی و روایتگری ملودراماتیک در برابر فیلمساز قرار داده است.
اینکه زن چه به مثابه معشوق و چه به عنوان نماد زمین، در محور داستان قرار میگیرد و حلقه اصلی روایت میشود، خود ایدهای جذاب است. فیلم در حالی که تلاش دارد به این موقعیتهای اصلیاش توجه کند، تنبههایی هم به فضاهای دیگر مثل دانشگاه، اجتماع، مراودات انسانی و نیز فراز و فرودهای زندگی در یک جامعه ایرانی با همه سنتها و گرایشهای مدرنش دارد. و همه اینها بر غنای کار چه در حیطه داستانی و چه در فضای مفهومیاش میافزاید. اما حقیقت آن است که علاوه بر همه آن ضعفها و کاستیها و ایراداتی که در ابتدا برشمردیم، «طعم شیرین خیال» یک اثر مفرح و خوش ریتم در فضایی رئال و فانتزی هم هست که حتی در ساختارش از کمیک استریپ و کارتون هم استفاده کرده است.
اینکه در فیلم یک نوع در هم تنیدگی میان شیرین و طبیعت دیده میشود که از منظر استاد دانشگاه عاشق محیط زیست روایت گشته و به نقد اجتماعی و حوزه رفتارهای فردی منتهی میشود، گرچه در نهایت، ابتر باقی مانده ولی در مرحله ایده، چیز جالب و قابل توجهی است. با این حال، آنچه محور و اتمسفر روایی فیلم را در همین فضا و با همین مختصات، تا حدی یکدست و رو به جلو به پیش میبرد حضور عنصر زن هم در مایه معشوق و هم در خلعت نمادین زمین و مام میهن است.
در واقع همه عناصر فیلم چه شخصیتهای درام و چه موقعیتهای کمیک و تراژدی باعث میشود تا مخاطب بتواند به غنای مفهومی اثر نزدیک شود که همان توجه و تأمل در هستی و مفاهیمی سترگ و عمیق همچون عشق، زیبا زیستن، رعایت حق دیگران و عدالت در زندگی است؛ اما این همه، در نهایت در اختیار و وامدار «سینما» ورزی به معنای تام و تمامش قرار نگرفته و این بزرگترین ایراد و حسرتی است که «طعم شیرین خیال» برای مخاطبش برجای میگذارد.
با این حال میتوان گفت در این فیلم، ما با یک اثر فلسفی و در عین حال عرفانی و معنوی هم روبروییم؛ منتها نه معنویتی که در ادا و اطوارهای معمول و نمایشی ظهور و بروز میکند؛ بلکه آن نوع از معنویت کاربردی و حقیقی که از ذهن و زبان به اعمال و جوارج انسان رسوخ مییابد و نفوذ میکند و در نوع مواجهه و تعاملات او با هستی، ظهور و بروز مییابد.
استادی عاشق دختر جوان میشود؛ دختری که در جامه شاگرد، حجبی همراه با ادب و احترام و لطفی توأم با مهر و لبخند برای استادش به ارمغان میآورد؛ در این میانه آنچه همه چیز را دستخوش تلاطم میکند علاوه بر این حس عاشقانه، روحیه دفاع از طبیعت بکر خدادادی است که در استاد جوان به ودیعه نهاده شده است و جلوه بیرونیاش با عشق درونی به زمین و دختر، پیوندی زیبا و پرمعنا پدید میآورد. و در این مسیر، همه خوبیها و بدیها و زشتیها و زیباییهای انسانیت به ظهور میرسد؛ از حسد و کینه تا عناد و دشمنی؛ و در پرتو همین رفتارهای انسانی است که انسانیت ما معنا میشود و تجلی میکند.
ای کاش کمال تبریزی در طعم شیرین خیالش، همان قدر که برای محیط زیست و طبیعت بکر و هستی زیبا، دل سوزانده و توجه و تنبه رواداشته بود، برای سینماورزی و شخصیت پردازی و جذابیت بخشی و باورمندی و روایت جذاب و ریتم درست و نهایتاً تصویرگری سینمایی قابل قبول هم همت میگماشت و مخاطبانش را راضیتر از این روانه خانههایشان میکرد!ای کاش!