kayhan.ir

کد خبر: ۴۵۳۵۵
تاریخ انتشار : ۰۲ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۸:۳۰

«غلظت» ؛ راهبرد سیاسی قرآن در برابر دشمنان

علی جواهردهی

اسلام دین زندگی است. بنابر این باید فلسفه و سبک زندگی خود را در همه عرصه‌ها از قرآن  به دست آوریم. آموزه‌های سیاسی اسلام بویژه آموزه‌های سیاسی قرآن مغفول و مهجور مانده است و آنچه روابط سیاسی امت اسلام را شکل می‌دهد همان سبکی است که گفتمان غربی بر همه جهان تحمیل کرده است.
نظریه‌پردازی در میان مسلمانان نیز مبتنی بر فلسفه و مبانی و اصول غربی است و تنها تلاشی که صورت می‌گیرد بومی‌سازی مفاهیم و برخورد گزینشی با آموزه‌های وحیانی برای توجیه درستی گفتمان، فلسفه و سبک غربی است. نویسنده در مطلب حاضر بر اساس مبانی و فلسفه اسلامی، نظریه اسلامی در تعامل با دشمنان را تبیین کرده است. البته در این مطلب تنها به یکی از راهبردهای اساسی در سیاست خارجی یعنی تعامل با دشمنان پرداخته شده است.
***
غلظت و شدت در تعامل با دشمنان
یکی از اصطلاحات قرآنی در تعامل با دشمنان، واژه‌های غلظت و شدت است. درک مفهومی این واژگان به ما کمک می‌کند تا چارچوب‌های راهبردی تعامل با دشمنان را درک کرده و نظریه سیاسی تعامل با دشمن را ارائه داده و در حوزه عمل سیاسی به کار گیریم.
در آموزه‌های قرآنی تعامل با دیگرانی که دشمهن هستند در شرایط گوناگون به دقت ارزیابی و دستورالعمل‌هایی صادر شده است. به عنوان نمونه از هر گونه ارتباط به شکل ولایت و تولی (مائده، آیه 51) و اتخاذ بطانه منع شده است.(آل عمران، آیه 118) فهم اینکه مراد از ولایت چیست می‌تواند نشان دهد ولایتی که برای اولیای امور مسلمانان واجب دانسته شده نمی‌تواند در حق دشمنان تحقق یابد. همچنین فهم مفهوم بطانت می‌تواند محدوده و خطوط قرمز تعامل با دشمن را نشان دهد.
یکی از راهبردهای اساسی اسلام در حوزه عمل سیاسی با دشمن، غلظت و شدت است. البته میان این دو واژه تفاوت است؛ غلظت به گروهی از دشمنان و شدت نسبت به گروهی دیگر انجام می‌گیرد. به این معنا که شرایط دشمنی و عداوت و نیز حجم و گستره آن تعیین‌کننده رفتار مسلمانان نسبت به دشمنان است. در مرتبه‌ای تنها غلظت و در مرتبه‌ای شدت لازم است.
با این همه این دو نوع عمل سیاسی در قبال دشمنان نه یک ساز و کار و برنامه و سیاست مقطعی بلکه یک راهبرد اساسی و از اصول سیاست‌های اسلامی در اندیشه سیاسی اسلام و اصول و قواعد سیاست خارجی است.
تفاوت مفهومی غلظت و صلابت
برخی گفته‌اند که دو واژه صلابت و غلظت از نظر مفهوم و معنا نزدیک به همند، اما خصوصیت معنایی ستایشی و مثبت بودن صلابت، آن را از غلظت متمایز می‌کند؛ زیرا غلظت به معنای شدت و سختی است چنانکه برخی گفته‌اند: غلظ الشیء اشتد و قوی و صعب؛ غلیظ شدن چیزی به معنای مستحکم، سختی و دشواری آن است.
این بدان معناست که تفاوت و تمایزی هر چند اندک میان صلابت و غلظت وجود دارد؛ چرا که «غلظت« در بیشتر موارد، حامل بار منفی است. مانند: «عذاب غلیظ» یعنی عذاب سخت و دردناک. (ابراهیم، آیه 17؛ هود، آیه 58؛ لقمان، آیه 24؛ فصلت، آیه 50) خداوند در آیه 159 سوره آل عمران تعبیر «غلیظ القلب» را به عنوان یک حالت منفی بیان می‌کند. همچنین در تعبیر «ملائکهًْ غلاظ شداد؛ فرشتگان سخت‌گیر و نیرومند» بار منفی اراده شده است.
از سوی دیگر با نگاهی به آیاتی از جمله 21 و 154 سوره نساء و 7 سوره احزاب که تعبیر «میثاقا غلیظا»  پیمان غلیظ را دارد معلوم می‌شود که بار منفی برای غلظت ثابت نیست؛ چرا که به معنای استحکام و استواری پیمان است. همچنین در تعبیر خداوند: «فاستغلظ فاستوی علی سوقه؛ سپس محکم و سخت شد و بر پای خود ایستاد.» بار منفی وجود ندارد، زیرا استحکام و نیرومندی گیاه برای استقلال و سر پا و استوار شدن را نشان می‌دهد.
پس می‌توان گفت که غلظت، حالت و یا کیفیتی است که توجه متعلق آن می‌تواند مثبت و ارزشی یا منفی و ضد ارشی باشد. بنابراین نمی‌توان مولفه مثبت و منفی را عامل تفاوت میان صلابت و غلظت و فرق میان آن دو دانست.
در آیات قرآنی در مقابل غلظت گاه واژه «لین» به معنای نرمی در خلق و خوی به کار رفته است. (آل عمران، آیه 159) به این معنا که برای پیامبر(ص) صفت لین به جای غلظت قلب اثبات می‌شود تا نشان دهد که این دو در تقابل با یکدیگر هستند.
غلظت و شدت در سیاست خارجی
برای درک چگونگی تعامل با دشمنان درک واژگان و اصطلاحات قرآنی بسیار مهم است. نگاه به مفاهیم لغوی و تفسیری به ما کمک می‌کند تا مفاهیم و اصطلاحات قرآنی را بهتر درک و فهم کرده و نظریه‌های قرآن را درباره مسائل و موضوعات استنباط کنیم. بنابراین با مراجعه به منابع لغوی کهن و تفاسیر ارزشمند می‌توان بخشی از این حقیقت مفهومی را به دست آورد.
یکی از واژگان قرآنی در سیاست خارجی واژه «شدت» است. «شدت» در لغت به معنای قوت، سختی و صلابت است. این کلمه در آیات قرآن بارها به کار رفته است. این واژه‌ گاه در وصف دوزخ و عذاب دوزخیان و گاه در بیان رفتار مسلمانان با دشمنان مورد استفاده قرار گرفته است. از جمله در آیه 29 سوره فتح «اشداء» به عنوان راهبرد و سیاست دائمی مسلمانان در قبال دشمنان مطرح می‌شود. در این آیه «شدت» و «رحمت» که دو صفت متضاد است، به عنوان صفات پیامبر(ص) و پیروانش معرفی می‌شود تا نشان دهد که این گونه کنش و واکنش از سوی مسلمانان یک صفت همیشگی است نه یک سیاست مقطعی و تاکتیک سیاسی و سازوکاری برای شرایط خاص.
خداوند در آیه 123 سوره توبه نیز درباره سیاست خارجی اسلام و مسلمانان در قبال دشمنان می‌فرماید: یا ایها الذین آمنوا قاتلوا الذین یلونکم من  الکفار ولیجدوا فیکم غلظهًْ واعلموا ان‌ا... مع المتقین؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید، با کافرانی که مجاور شما هستند کارزار کنید و آنان باید در شما غلظت و خشونت بیابند، و بدانید که خدا با تقواپیشگان است. همین عبارت و مفهوم در آیه 73 سوره توبه این گونه مورد تاکید قرار گرفته است: یا ایها النبی جاهد الکفار و المنافقین واغلظ علیهم و مأواهم جهنم و بئس المصیر؛ ای پیامبر، با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر و جایگاهشان دوزخ است و چه بد سرانجامی است.(و نیز نگاه کنید آیه 9 سوره تحریم)
همچنین در آیه 29 سوره فتح می‌فرماید: محمد رسول‌ا... والذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم تراهم رکعا سجدا یبتغون فضلا من ا... و رضوانا سیماهم فی وجوههم من اثر السجود ذلک مثلهم فی التوراهًْ و مثلهم فی الانجیل کزرع اخرج شطاه فازره فاستغلظ فاستوی علی سوقه یعجب الزارع لیغیظ بهم الکفار وعد ا... الذین آمنوا و عملوا الصالحات منهم مغفرهًْ و اجرا عظیما؛ محمد پیامبر خدا و کسانی که با او هستند بر کافران سختگیرند و با یکدیگر مهربان، آنان را بینی که رکوع می‌کنند، به سجده می‌روند و جویای فضل و خشنودی خدا هستند، نشانشان اثر سجده‌ای است که بر چهره آنهاست، این است وصفشان در تورات و در انجیل، که چون زراعتی هستند که جوانه بزند و آن جوانه محکم شود و بر پاهای خود بایستد و کشاورزان را به شگفتی وادارد، تا آنجا که کافران را به خشم آورد، خدا از میان آنها کسانی را که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند به آمرزش و پاداشی بزرگ وعده داده است.
کلمه «استغلاظ» به معنای رو به غلظت نهادن و ستبر شدن است؛ و این حالت و کیفیت به گیاه کمک می‌کند تا قوی و غلیظ شده و مستقلا روی پای خود بایستد.
این آیه به این نکته نیز اشاره می کند که خدای تعالی در مؤمنین برکت قرار داده است. از این رو روز به روز به عده و نیروی آنان اضافه می‌شود تا به جایی از قدرت و قوت برسند که مستقل از دیگران بتوانند مقاصد خود را پیش برند و فلسفه و سبک زندگی اسلامی را تحقق بخشند. همین استقلال‌طلبی و ایجاد یک گفتمان رقیب در برابر گفتمان دشمن است که موجب خشم و غیظ دشمن می‌شود و خداوند در برآیند استقلال‌یابی مسلمانان می‌فرماید که هدف از استقلال بخشی به مسلمان آن است که: «لیغیظ بهم الکفار» تا خداوند به وسیله‌ آنان کفار را به خشم آورد.
البته گاه خداوند به رهبری و به تبع ایشان به امت فرمان می‌دهد: واغلظ علیهم؛ که به معنای بر آنان سخت بگیر است. این سخت‌گیری از آن روست که دشمن داخلی نتواند با دشمن خارجی همپیمان شود. این صفت برای برخی از فرشتگان نیز بیان شده است. خداوند در قرآن می‌فرماید: علیها ملائکهًْ غلاظ شداد لا یعصون الله ما امرهم و یفعلون ما یومرون- «یعنی بر آن آتش دوزخ، ملائکه‌ای موکل شده‌اند تا انواع عذاب را بر سر اهل دوزخ بیاورند، ملائکه‌ای غلاظ و شداد.»
مجمع‌البیان می‌نویسد: در آیه «ولیجدوا فیکم غلظهًْ و آنان باید در شما شجاعت و خشونت بیابند.» به باور «ابن‌عباس» واژه «غلظهًْ» در آیه شریفه به مفهوم شجاعت و شهامت است و به باور «مجاهد» به معنای سختی و تندی؛ و از دیدگاه «حسن» به مفهوم شکیبایی و پایداری در جهاد است. با این بیان تفسیر آیه این است  که: کفرگرایان و تجاوزکاران از شما دست بردار نخواهند بود، از این رو باید آنان خشونت و سخت‌گیری عادلانه و بجا را از شما احساس کنند تا دست از شرارت بردارند.
برخی از مفسران چون تفسیر نمونه می‌گویند: معنای «غلظهًْ» در جمله «ولیجدوا فیکم غلظهًْ» شدت و سرسختی نشان دادن به خاطر خداست، و معنایش این نیست که با کفار خشونت و سنگدلی و بداخلاقی و قساوت قلب و جفا و بی‌مهری نشان دهید، زیرا این معنا با هیچ یک از اصول دین اسلام سازگار نیست و معارف اسلامی همه آن را مذمت و تقبیح کرده‌اند و آیات مربوط به جهاد هم از هر تعدی و ظلم و جفایی نهی کرده، که شرحش در سوره بقره گذشت.
دومین دستوری که در زمینه جهاد، در آیه فوق می‌خوانیم، دستور شدت عمل است، آیه می‌گوید دشمنان باید در شما یکنوع خشونت احساس کنند:‌(ولیجدوا فیکم غلظهًْ).
اشاره به اینکه تنها شجاعت و شهامت درونی و آمادگی روانی برای ایستادگی و مبارزه سرسختانه با دشمن کافی نیست، بلکه باید این آمادگی و سرسختی خود را به دشمن نشان بدهید و آنها بدانند در شما چنین روحیه‌ای هست و همان سبب عقب‌نشینی و شکست روحیه آنان گردد، به تعبیر دیگر وجود قدرت کافی نیست، بلکه باید در برابر دشمن نمایش قدرت داد. و لذا در تاریخ اسلام می‌خوانیم که به هنگام آمدن مسلمانان به مکه برای مراسم زیارت خانه خدا پیامبر(ص) به آنها دستور داد به هنگام  طواف با سرعت راه بروند بلکه بدوند و شدت و سرعت و ورزیدگی خود را به دشمنانی که ناظر آنها بودند نشان دهند.
در داستان فتح مکه نیز می‌خوانیم که پیامبر(ص) شب هنگام دستور داد مسلمانان همگی در بیابان آتش بیفروزند تا مردم مکه به عظمت ارتش اسلام آشنا شوند و اتفاقا این کار در روحیه آنها اثر گذاشت و نیز دستور داد که ابوسفیان، بزرگ مکه را در گوشه‌ای نگهدارند و ارتش نیرومند اسلام در مقابل او رژه روند و در پایان آیه به مسلمانان با این عبارت نوید پیروزی می‌دهد که بدانید خدا با پرهیزکاران است.
این تعبیر ممکن است علاوه بر آنچه گفته شد، اشاره به این معنی نیز باشد که توسل به خشونت و شدت عمل باید توام با تقوا باشد و هیچگاه از حدود انسانی تجاوز نکند.
در تفسیر نمونه همچنین آمده است: در قرآن کریم دو کلمه «غلظت» و «شدت» که هر دو مترادف با خشونت هستند به کار رفته‌اند. این واژه‌ها به معنی درشتی، تندخویی، صلابت و سختی هستند و در مقابل واژه رقت به معنی نرمی و مهربانی به کار می‌رود. در آیات قرآن، دو واژه غلظت و شدت همانگونه که مفسرین گفته‌اند به معنای لغوی خود بکار رفته‌اند: یا ایها النبی جاهد الکفار و المنافقین واغلظ علیهم (توبه، آیه 37) ای پیامبر! با کافران و منافقین جهاد کن و بر آنها ساخت بگیر! (و در مورد آنها خشونت به کار ببر!) و لیجدوا فیکم غلظهًْ (توبه، آیه 123) آنها (کافران) باید در شما شدت و خشونت احساس کنند!
در این آیات به خوبی راهبرد تعامل مسلمانان با یکدیگر و دشمنان به شکل صفت دائمی مطرح می‌شود. خداوند در این آیات، غلظت نسبت به دشمنان را در برابر لینت و رحمت نسبت به مسلمانان قرار می‌دهد. اینکه خداوند می‌فرماید: ولیجدوا فیکم غلظهًْ؛ به این معنا نیست که شما به آنان حمله کنید، بلکه به این معناست که شما باید به‌گونه‌ای قدرتمند، با صلابت و مقاوم و شجاع باشید که بیگانگان و دشمنان در شما نفوذ نکنند و ستبری و عظمت شما به گونه‌ای باشد که هیچ روزنه و راه نفوذی را دشمن در میان شما پیدا نکند. غلظت و صلابت شما موجب می‌شود تا دشمن در شما طمع نکرده و از ترس شما رعب در دل داشته باشد.
در آیه 29 سوره فتح شدت را در برابر کلمه رحمت قرار می‌دهد و سپس با تمثیل گیاه بیان می‌کند که مسلمانان باید از نظر غلظت و استواری و صلابت به جایی برسند که در همه امور استقلال داشته باشند و بر پای خود استوار بوده به طوری که دشمن از همین استقلال ایشان گرفتار خشم درونی و غیظ کشنده شود ولی نتواند کاری بکند و به سبب عدم نفوذ در خود و بر خود بپیچد.
شدت و صلابت رهبری و مردم
از آیات قرآن به دست می‌آید که غلظت و شدت نسبت به دشمنان می‌بایست در همه افراد ملت اسلام از امام تا امت نهادینه شده و به‌عنوان یک صفت درآید. این بدان معناست که جامعه اسلامی از یک ساختار نهادینه شده غلظت و شدت با دشمن برخوردار است، به‌گونه‌ای که راه نفوذی برای دشمن نمی‌ماند و سخت‌گیری و شدت عمل مسلمانان در مواقع ضروری در کنار غلظت همیشگی، امری است که باید مورد توجه قرار گیرد.
به سخن دیگر، غلظت یک صفت دائمی برای جامعه اسلامی است ولی شدت عمل تنها در زمانی است که لازم است تا دشمن را بر سر جای خود نشاند. با این همه هر دو یک راهبرد اساسی در جامعه اسلامی و سیاست خارجی اسلام است.
از نظر آموزه‌های اسلامی غلظت و شدت از فضایل اخلاقی مسلمان در قبال دشمنان است، همان‌گونه که رحمت و نرمی لینت از صفات مسلمان نسبت به هم‌کیشان است.
در زندگی انسان به ويژه پیشوایان و رهبران اجتماعی و سیاسی، گاه صلابت و قاطعیت نه تنها شایسته و نیک، که ضرورت اجتناب‌ناپذیر است، اگر سخت‌گیری و صلابت در برخورد با بزهکاران، قانون‌شکنان و مجرمان داخل جامعه و یک قلمرو سرزمینی یا فکری، صورت نپذیرد، بزهکاران احساس امنیت می‌کنند و فضای عمومی جامعه دچار ترس، ناامنی، وحشت و سلب آسایش می‌گردد و هرج و مرج فراگیر می‌شود، چنانکه اگر سخت رفتاری و قاطعیت در برابر دشمنان بیرونی نباشد، سلطه‌طلبان و تجاوزگران، استقلال و حاکمیت ملی را زیر پای می‌گذارند. از این رهگذر است که هم عقل انسانی و هم شریعت اسلامی، صلابت و قاطعیت را در مواردی بایسته و روا شمرده و برای رهبران اجتماعی جزو بایدها و صلاحیت‌های لازم در عهده داری مقام و منصب زعامت دانسته است، از این رو، پیامبر اسلام(ص) در عین کمال رأفت و مهربانی که با مردم داشت، از صلابت، قاطعیت و برخورد سخت با حق‌ستیزان نیز بهره وافر داشت، که اگر جز این می‌بود، نمی‌توانست الگوی جامع کمالات انسانی قرار گیرد.قلمرو قاطعیت و صلابت پیامبر(ص)، کاملا مشخص بود. یکی از قلمروها را باید همان عرصه اجرای حدود و احکام اسلامی و برخورد با مشرکان کافران و لجوج دانست  که حق را نه از سر ناآگاهی و پی نبردن به حقیقت بلکه از سر ستیز و دشمنی نمی‌پذیرفتند. عرصه دیگر غلظت و شدت، منافقان و برخی از مجرمان و بزهکاران است. اینان هر چند که در جمع مسلمانان و در پوشش و ظاهر اسلامی می‌زیستند ولی می‌بایست نسبت به آنان شدت عمل داشت و اجازه نداد تا هنجارشکنی کرده و جامعه را از درون از مظاهر و ارزش‌های اسلامی و اخلاقی تهی کنند.