رسوایی سیاسی!(نگاه)
زمستان سال 75 بود. رادیویی سلطنت طلب که از آمریکا برنامه پخش میکرد، طی چند روز، از مردم تهران دعوت کرد در میدان بهارستان تهران تجمع کنند و علیه نظام دینی شعار دهند!
پژمان کریمی
برآورد سلطنت طلبان این بود که تجمع میدان بهارستان، بستری برای تجمعات و راهپیماییهای مردم میشود و نظام دینی در برابر آشوب قرار میگیرد!
ساعت 15، موعد برگزاری تجمع بود !
نزدیک به 50 نفر و عمدتا افراد میانسال، به عنوان هوادار سلطنت، به میدان آمدند.اما این افراد نه جرات کردند و نه فرصت یافتند تجمع کاملشان را شکل دهند!
شاید آن روز تنها روزی بود که یک رادیوی سیاسی و ضد انقلاب، پس از چندین روز «فراخواندن» توانست در تهران بزرگ، چند نفر را به میدان آورد!
آن رادیو هم اینک وجود ندارد! چون بعد ازفراخوان سال 75، با دست خود و ناباورانه، ظرفیت مخاطبان خود و میزان تاثیرگذاری اجتماعی و سیاسیاش را به نمایش گذاشت!
در اوایل دهه هشتاد اما، رسانههای معاند فارسی زبان – اگر بتوان از حیث علمی به این طیف عنوان رسانه را نهاد!- با علم کردن مضحکهای به نام «هخا» خامی خود را به نمایش گذاشتند و مرتکب خودزنی شدند.آنها از زبان «هخا» روزهایی را به عنوان «قیام ملی یا عمومی ملت ایران در سراسر ایران» تعیین کردند اما هر بار و در هر وعده، نه 50 نفر که «هیچ کسی» به خیابانها پا نگذاشت تا ضد انقلاب را به داشتن بدنهای اجتماعی دلخوش کند! گذشت....
سال 88 جنگ احزاب علیه نظام جمهوری اسلامی بود! برنامه نویسان دشمن با نگاه به تجربیات خود از تاریخ 31 ساله انقلاب، سناریوی کودتای مخملین را تنظیم کردند! وقت آن رسیده بود که ذخائر و نیروهای پیدا و پنهان دشمن ،از لانهها بیرون پا گذارند تا کار انقلاب و نظام رابه زعم خود تمام کنند!
منافقان داخلی حجاب از رخ کشیدند .مردم فهمیدند دشمنانشان تا مرزعمق استراتژیک نظام نفوذ کردهاند.
دشمنان خارجی هم با تمام ظرفیتهای مالی و اطلاعاتی و رسانهای وارد میدان شده بودند.
قرار بود آن هدف فتنه ناکام سال 78 که به بهانه تعطیلی روزنامه سلام، پنج روز مهلت برپایی یافته بود، تکرار شود. این بار گستردهتر و با عِده و عُدة ی کلانتر!
دروغ «تقلب» نه در شب برپایی انتخابات دهم ریاست جمهوری که از یک سال پیش ازآن، به ذهن مخاطبان القاء شد. رسانههای خارج از کشور در کنارنشریات زنجیرهای وقتی از ضرورت تشکیل کمیته صیانت از آراء گفتند ،در واقع بر طبل وقوع حتمی تقلب کوفتند!
شب 23 خرداد 88 صدای آمریکا از قول محسن مخملباف سخنگوی ستاد میرحسین موسوی در خارج از کشور، پیروزی موسوی و «راه سبز» را تبریک گفت! در حالی که وزارت کشور کار شمارش آراء را به پایان نبرده بود.همین به اصطلاح رسانه خبری سیاسی، در کنار بیبی سی، 24 ساعت قبل از آن از قول موسوی، رئیس جمهور بودن او را با شوق و اصرار اعلام کرد. چه وقتی؟ دقیقا هنگاهی که ساعاتی تا برپایی انتخابات و اخذ آراء مردمی بجا مانده بود!
رسانهها – تاکید دوباره میشود؛ اگر بتوان به آنها نام رسانه داد- به کمک سیاسیون فتنهگر داخلی و خارجی آمده بودند تا با دروغی بزرگ مردم را به خیابانها بیاورند و خواهان حقی شوند که از آنها ستانده نشده بود وحقی را مطالبه کنند که از آن آنها نبود!
رسانههای دشمن این بار کمی زیرکی کردند و «فراخوان آشکار ندادند!کاریکاتورهایی مانند «هخا» و سرلشکر «روحانی» یا «هخای ثانی» را هم به میدان نیاوردند تا مثل قبل بساط مضحکه شده معاندین فراهم نشود .آنها از اهرم القای تقلب سود جستند. عدهای فریب خوردند و با قرار گرفتن در کنار پیاده نظام «مردم نما»ی دشمن، نقش نیروی محدود اجتماعی را «هفت ماه» ایفا نمودند!
اما در پایان هفت ماه چه روی داد؟ ماجرای رسانه و مخاطب به کجا رسید؟
بخش بزرگی از فریب خوردگان مخاطب دشمن، دریافتند که کلاه گشادی بر سرشان رفته است!درک این موضوع ساده است!
رسانههای معاند مدام خبر «تقلب» را با صدای بلند تکرار میکردند! اما هر قدر به وقوع تقلب اصرار داشتند، به همان قدر برای مستندسازی ادعای تقلب اراده و تلاشی بروز ندادند! چون سندی در کار نبود و نیست! چون از پس اثبات ادعای تقلب برنمیآمدند!
جدای از اینکه فریب خوردگان و تمامی مخاطبان رسانههای معاند از همراه کردن مردم اصیل با خود و از برتری درتقابل با نظام دینی نومید شدند، دریافتند، رسانههای متبوعشان، نه تنها در اثبات تقلب ناتواناند که در اثبات واقعیت خبر «کشتهها» و سایر ادعاها، دست خالی، ساکت و رسوا هستند!
در نتیجه، مخاطب، رسانههای دشمن را محرم و همراه همدل و صادق نیافت.
در همان سال 88 و بعد از فروکش کردن شرارههای فتنه، ناگهان بیبیسی فارسی که خود را سرآمد رسانههای معاند میپنداشت،به پخش سریالهای نمایشی روی آورد. این یعنی شکست رسانهای خبری! یعنی از دست دادن مخاطب! یعنی دست و پا کردن مخاطب ولو با تغییر روش و قالب!
اندکی بعد بحران مخاطب به جایی رسید که لندن نشینان شبکهای به ظاهرسرگرمکننده اما دارای ماهیتی کاملا سیاسی راه اندازی کردند!
«من و تو»با حمایت رژیم صهیونیستی و وزارت خارجه انگلیس آغاز بکار کرد تا اعتماد نگاه مخاطب از دست رفته بیبیسی را اعاده کند!
من و تو پس از مدتی ناگهان در اشتباهی تاکتیکی، ماهیت سیاسی لمپنی خود را به رخ کشید وقربانی بیسوادی سیاسی عوامل خود شد.این شبکه، اغلب مخاطبان خود را که بیشتر از میان منسوبان به طبقه فرهنگی پایین جامعه صید کرده بود، از دست داد و در ردیف شبکههای ورشکسته سیاسی قرار گرفت!
اما بحران ریزش مخاطب رسانههای سیاسی معاند،حالا تا جایی امتداد مییابد که «صدای آمریکا» تریبون رسمی دولت آمریکا به صراحت چاره را نه در تظاهر به داشتن مخاطب که در تعطیلی خود میبیند!
این رسانه پس از 37 سال فعالیت و خصومتورزی و جنگ نرم علیه نظام دینی ایران، به نقطه پایان رسید!
عوامل این شبکه در توجیه تعطیلی صدای آمریکا و در قالب بیانیهای میگویند:
«با توجه به فراگيري رسانههاي تصويري و تحولاتي که در ترکيب سني و علايق مخاطبان بخش فارسي صداي آمريکا رخ داده است، تمام فعاليتهاي اين شبکه ... تعطيل مي شود .»
این اتفاق در حالی رخ میدهد که رادیوی صدای آمریکا به زبانهای دیگر همچنان شنیده میشود و مخاطبان خود را دارد!پس چرا باید دلایل بخش فارسی صدای آمریکا را باور کرد!
لب مطلب:چه برخی باور کنند و چه برخی بخواهند که مستندات روشن را نبینند و منکر شوند؛چیزی به عنوان رسانه سیاسی معاند تاثیرگذار واقعیت رسمی ندارد!
برخی شبکهها مثل « آی. تی .ان» و «پرشیا تی وی»و... که پیش ازسال 88 به عنوان مدلی از یک «کاباره» فعالیت میکردند، بعد از کلید خوردن آشوب و فتنه 88 با گمان فروشکست جمهوری اسلامی و ضرورت برکشیدن نقاب «غیرسیاسی بودن»، ناگهان تبدیل به بنگاه سیاسی البته با وجه عوامانه شدند! امروز شاید وقت آن رسیده است که برای فرار از رسوایی ریزش مخاطب و ورشکستگی سیاسی، بیبیسی و تلویزیون صدای آمریکا و دیگر همپالگیها، کابارهداری تصویری را پررنگتر ازپیش، تجربه کنند!