خطوط قرمز ارتباطات خانوادگی
خانواده در اسلام دارای جایگاه بسیار والایی است، زیرا مرکز رشد و تعالی و محور محبت و مودت و سعادت است. انسان در خانواده است که معنای واقعی آرامش و آسایش را میفهمد و در مسیر رشد و بالندگی در همه عرصهها قرار میگیرد و فرصت حضور در جامعه بزرگتر و خوشبختی فراگیرتر را به دست میآورد.
جمال ربانی
خانواده در اسلام دارای جایگاه بسیار والایی است، زیرا مرکز رشد و تعالی و محور محبت و مودت و سعادت است. انسان در خانواده است که معنای واقعی آرامش و آسایش را میفهمد و در مسیر رشد و بالندگی در همه عرصهها قرار میگیرد و فرصت حضور در جامعه بزرگتر و خوشبختی فراگیرتر را به دست میآورد.
از آنجایی که انسان موجودی اجتماعی است نمیتواند بدون ارتباط با دیگران زندگی کند. همین مسأله موجب میشود تا انسان به طور طبیعی با دیگران ارتباط برقرار کرده و رفت وآمد داشته باشد، اما به دلایل متعدد و عوامل گوناگون درونی و بیرونی هرگونه ارتباطی بیرون از چارچوبها و معیارهای اصیل اخلاقی میتواند این ارتباطات را به عامل ناامنی و ضدآرامش و آسایش تبدیل کند و خانه و خانواده را به صورت جهنمی سوزان و دوزخی بزرگ درآورد.
آنچه در پی میآید اشاره به خطراتی است که ارتباطات خانوادگی بیرون از دایره اخلاق و شریعت، به همراه دارد.
مار در آستین
شاید شنیده یا دیده باشید که زن و شوهری از هم طلاق گرفته و به این حلال مبغوض خداوندی عمل کرده باشند، آن هم به دلیل رفت و آمدهای خانوادگی و آمد و شدهای دوستان به خانواده که موجب شده زن و مردی بیرون از دایره روابط شرعی با هم ارتباط نامتعارف برقرار کنند و مرد یا زنی به همسرخود خیانت کند.
وقتی به علل و عوامل شکلگیری چنین ارتباطات نامشروع توجه میشود این موضوع آشکار میشود که رابطه دوستانه و ارتباطات خانوادگی در میان دو خانواده چنان آزادانه و بیرون از مرزهای شرعی و اخلاق اسلامی بوده که فرصت خیانت فراهم آمده و رابطه نادرست میان آنان شکل گرفته است.
بسیاری از مردم ناخواسته و نادانسته به صرف اعتماد به دوستان، دیگرانی را وارد حریم خصوصی خانواده میکنند که زندگی آنان را از درون فرو میپاشند. آنان ناخواسته ماری را به درون آستین زندگی خود وارد میکنند که هر زمانی از سوراخی برآمده و نیش تلخ و زهرآگین خود را در درون رابطه شرعی و عاطفی و احساسی خانواده فرو میریزد و موجب تورم و فروپاشی نهاد خانواده میشود.
اصولا از نظر روانشناسی، ارتباط جنسی در مردان و زنان تفاوتهایی دارد که باید به آنها توجه شود. زنان تا به کسی اعتماد نکنند رابطه جنسی برقرار نمیکنند. در حقیقت زنان تشنه محبت هستند و محبت زمانی شکل میگیرد که ارتباطات به نسبت طولانی وجود داشته باشد. زمانی که زنان از دیگرانی محبتهای مداوم میبینند به آنها اعتماد میکنند و این اعتماد تا به جایی میرسد که خود را در اختیار آنها قرار میدهند، زیرا در این شرایط ارضای خود را از نظر عاطفی و احساسی در چنین شخصی مییابند.
انسانها به طور طبیعی در حوزه مسایل خانوادگی اختلافات اخلاقی، اقتصادی، مادی و مانند آن دارند. همین شرایط کمک میکند تا دیگرانی که در حوزه حریم خصوصی خانواده وارد میشوند، سوء استفاده کرده و چون ماری خفته آهسته برخیزند و در یک زمان مناسب خیانت کنند.
انسان مظهر اسماءالله
انسانها موجوداتی شگفتانگیز هستند که نمیتوان آنان را به درستی شناخت. انسانها موجوداتی هنرمند و بازیگرانی بسیار چیرهدست و ماهر هستند. شاید بتوان گفت که همه هنرهای هستی در انسان جمع شده و انسان آینه تمامنمای هستی و هنرهای آن است. از این رو گفتهاند که این انسان است که به ابلیس و شیاطین درس میدهد؛ زیرا وقتی بخواهد در مسیر پلشتی و زشتی و شیطانی حرکت کند از ابزارهای پیشرفتهتر و فنآوری مدرنتر و فکر و اندیشه برتر از همه موجودات هستی از جمله ابلیس برخوردار است.
از نظر آموزههای قرآنی، انسان به سبب دارا بودن همه اسمای الهی دارای همه صفات خداوندی است (بقره، آیه 31)؛ زیرا در چنین صورتی است که میتواند به عنوان خلیفه خداوندی مسئولیت را بپذیرد. (بقره، آیه 30) انسان به سبب همین سرمایه است که استاد همه موجودات هستی از جمله فرشتگان است. (بقره، آیات 31 و 32) و همه هستی میبایست در کلاس درس انسان شرکت کنند و سجده اطاعت از استاد را به جا آورند. حتی ابلیس که سرکشی و عصیان ورزید نیز خواسته و ناخواسته شاگرد مکتب کلاس انسان است.
نقطه ضعف انسان
اما باید یادآور شد که انسان دارای نقطه ضعفی است که شیاطین از آنجا نفوذ میکنند. این نقطه ضعف یکی در درون اوست که همان قوای نفسانی شهوت و غضب است که نیازهای مادی بشر را در زندگی دنیوی تامین میکند و دیگر آنکه دشمنی دارد که او را میبیند ولی دیده نمیشود. (اعراف، آیه 27) پس این دشمن نادیدنی در گوش جان وی چنان زمزمه وسوسهانگیز میکند که انسان گمان میکند که خاطرات خود اوست و اوست که فکر میکند و یا تصمیم میگیرد، در حالی که ابلیس او را به اعمالی زشت برمیانگیزاند. (انعام، آیه 121 و آیات دیگر)
پس انسان تا زمانی که در دنیاست در خطر چنین دشمنی است و دشمنی او آشکار است (بقره، آیات 168 و 208؛ انعام، آیه 142؛ اعراف، آیه 22) اما دشمنی آشکار نیست بلکه همواره از دیده مردمان عادی نهان است. (اعراف، آیه 27)
مردان موجوداتی هستند که با دیدن و شنیدن وسوسه میشوند و دیگ شهوت آنان به جوش میآید و دیو خفته، بیدار و از درون شیشه تقوا بیرون میآید و آن را میشکند. مردان در یک لحظه با نگاهی گرفتار میشوند و دل از کف میدهند و عقل و هوش بر باد. پس تا این دیو شهوت را ارضا نکنند نمیتوانند آرام شوند. این در حالی است که زنان در حالت طبیعی با دیدن تحریک نمیشوند.
پس مردان برخلاف زنان به سادگی تحریک میشوند و نمیتوانند خود را نگه دارند، البته کسانی که تقوای قوی و مستحکمی دارند جلوی همت شهوت خود را میگیرند؛ ولی کسانی که تقوایی ندارند یا تقوای ضعیف و سست دارند، شهوت چنان همتی دارد که میتواند دیوار نازک شیشه تقوای آنان را بشکند.
خداوند در داستان یوسف(ع) بیان میکند که چگونه حضرت یوسف(ع) به طور طبیعی به عنوان یک انسان عادی و معمولی تحریک میشود و همت شهوت در او برانگیخته میشود، ولی از آن جایی که او را دیوار و حصنی از تقوا بود، خیانت را برنتابید و خود را از شهوت و فحشاء و بدی نگه داشت. (یوسف، آیه 24)
پس تا زمانی که مردی زنده است همواره در معرض خطر است مگر آنکه دیواری بلند و استوار از تقوای الهی داشته باشد که به عنوان برهان الهی عمل کند و او را از عوامل تحریککننده حفظ کند یا پس از تحریک شهوت، خود را نگه دارد و به شهوت بیدار شده و دیو تنوره کشیده و مار نیش برآمده پاسخی ندهد و به جای خود بازگرداند. (همان)
از این رو میتوان گفت که تنها مرد خوب، همان مرد مرده است؛ زیرا پس از اینکه از همه آزمونهای سخت، پیروز بیرون آمد و در زندگی کوتاه خود خیانتی نکرد و گناه و بدی و فحشایی مرتکب نشد آن زمان است که او را میبایست مرد خوبی دانست. این در حالی است که زنان، همسران خود را مردانی خوب میدانند و به آنان اعتماد میکنند و اجازه میدهند تا با دوستانشان نیز نشست و برخاست و آمد و شد داشته باشند.
همسران جوانی که تازه ازدواج کردهاند نباید اجازه دهند تا دوستان آنان مانند گذشته در زندگی رفتوآمد داشته باشند بلکه باید محدودیتهایی را برای مراودات اعمال کنند؛ زیرا مرد و زن همواره در معرض خطر جنسی قرار دارند و وسوسههای شیطانی و هواهای نفسانی هر آن ممکن است برخیزد و خیانتی را سبب شود.
مراودات ممنوع
چنانکه گذشت انسانها موجوداتی اجتماعی هستند که نمیتوانند بدون دیگری زندگی کنند و نیازهای روحی و روانی و معنوی خود را به تنهایی برآورده سازند. از این رو انسان راانسان نامیدهاند؛ زیرا بسیار انس گیرنده است. این شدت نیاز روحی انسان به انس با دیگری است که او را موجودی خاص کرده است. البته خداوند همه موجودات را جفت آفریده است که خود دلیلی دیگر بر آن است که انسان نیز بدون دیگری که از آن به جفت و زوج یاد میشود نمیتواند زندگی کند. (نجم، آیه 45؛ قیامت، آیه 39)
پس اقتضای ذاتی انسان آن است که با دیگران ارتباط داشته باشد تا بتواند این گونه نیازهای روحی و روانی خود را ارضا کند و به آرامش برسد. در این میان نقش کلیدی را همسران در ارتباط عاطفی و معنوی بازی میکنند. همسران میبایست بگونهای رفتار کنند که نیازهای عاطفی و احساسی همسر برآورده شود و کمتر نیاز به دیگری داشته باشد تا او را در این زمینه ارضا کند.
ضرورت تأمین نیازهای عاطفی در خانواده
همسرانی که نتوانند شریک زندگی خود را از نظر عاطفی و احساسی راضی و خشنود سازند همواره باید این خطر را بپذیرند که همسران آنان برای ارضای این نیاز به دیگران متوسل شوند و این گونه فضای گرم خانواده به سردی بیشتر میگراید و به جای آنکه خانه و خانواده مایه رحمت، محبت، مودت، سکونت و آرامش و آسایش باشد (روم، آیه 21) به دوزخی سرد تبدیل میشود که اگر گرمایی در آن باشد گرمای وحشتناک خشم و غضب است که جز داد و فریاد در آن نیست.
از نظر قرآن اگر مردان و زنان بتوانند در چارچوب عقل، اخلاق و شریعت عمل کنند میتوانند زندگی خوبی را بسازند؛ زیرا محبت امری است که در طول زندگی اندک اندک ایجاد میشود؛ چرا که امور معنوی و عاطفی مانند امور مادی نیست که به سرعت ایجاد شود، بلکه در یک فرآیند طولانی ایجاد و حادث میشود و برای همین از بقای بیشتری برخوردار است.
انسانهایی که بتوانند شرایط یکدیگر را درک کنند میتوانند زندگی خوبی داشته باشند. پایه خانواده بر مدار محبت و مودت و امور عاطفی و احسان و ایثار استوار شده است. در حقیقت این عواطف و احساسات است که خانه و خانواده را میسازد و آن را نگاه میدارد. ستون اصلی خانواده همان احسان برخاسته از عواطف مودتآمیز است که روح و روان دوشخص را به هم نزدیک میسازد.
بنابراین، پاسخگویی به نیازهای عاطفی و احساسی یکدیگر، بسیار امر مهم و اساسی در ایجاد و بقای یک خانواده سالم اخلاقی و اسلامی است. چنین امری نیز در یک فضای محبتآمیز شکل میگیرد که گذشت و عفو و ایثار و احسان در آن اصل است.
اینطور نیست که انسانها به سرعت به یک امری خو بگیرند بلکه نیازمند مدت زمانی هستند تا به چیزی عادت کنند. دو جوان که هریک دارای اهداف و انگیزهها و تفاوتهای گوناگون فیزیکی و روحی هستند، نیازمند مدت زمانی هستند تا یکدیگر را بشناسند و به یکدیگر خو بگیرند در این شرایط اگر دیگری نیز در میان قرار گیرد امکان این پیوند نیست یا بسیار دیر پیوند برقرار میشود.
در داستان شازده کوچولو این مطلب بیان شده که خو گرفتن زمانبر و هزینهبر است و برای اینکه چنین اتفاقی بیفتد نیاز به نزدیکی گامبهگام است تا دو جنس مخالف به هم پیوند بخورند و یکی شوند؛ چنانکه پیوند برگی به درختی از جنس دیگر نیازمند زمانی طولانی است، پیوند دو انسان به مراتب نیازمند هزینههای بسیار و وقت بیشتر است.
اگر در این مراوده دیگری وارد شود شاید این پیوند هرگز شکل نگیرد و دو جنس مخالف به هم جوش نخورند هر چند که یک ارتباط ساده جنسی پیش پا افتاده نیز شکلگیرد ولی هرگز پیوند واقعی شکل نخواهد گرفت و همسری با معنای واقعی پدید نمیآید که ارتباط عاطفی و روحی مبتنی بر مودت و محبت و موجب آرامش و سکونت است.
در داستان حضرت یوسف(ع) با این معنا مواجه میشویم که زلیخا نتوانست با همسر خویش چنین ارتباط عاطفی را ایجاد کند. او به سمت خیانت میرود و در جستوجو نیازهای عاطفی ارضا نشده براساس همان روش مراوده تلاش میکند تا گامبهگام به حضرت یوسف(ع) نزدیک شود و محبت او را به دست آورد. گامهای اندک و آهسته او از طریق مراوده پیاپی و آمد و شدهای بسیار برای این صورت میگیرد که هم خود به اعتمادی برسد که نیاز یک ارتباط نادرست لذتآفرین است و هم بتواند یوسف(ع) را با خود خو دهد. هرچند که این مراودات پیاپی زمینه ارتباط جنسی را برای زلیخا فراهم آورده تا در یک فرصت مناسب نیازهای جنسی و روحی خود را همزمان برآورده سازد ولی حضرت یوسف(ع) با اینکه تحریک میشود و همت او بر عمل قرار میگیرد؛ ولی این تحریک تنها درونی و قلبی است و دیواره محکم تقوا او را از انجام عمل حرام باز میدارد. (یوسف، آیه24)
از این آیه و نیز آیات دیگر قرآن به دست میآید که مراودات و آمد و شدهای مردان و زنان نامحرم به عنوان همخانه، دوست، همکار، فامیل و مانند آن، جز در حریم مشخص شریعت و محدودهای معین که شرع تعیین کرده، جایز نیست؛ زیرا فرصتی را به شیطان میدهد تا فحشاء و خیانت و بدی را مرتکب شود.
اینکه در قرآن آمده که زنان، حجاب را مراعات کنند و از پس پرده و با صوت و لحن غیر تحریکآمیز با مردان سخن گویند و جز در موارد ضروری ارتباط کلامی و آمد و شدی نداشته باشند، برای حفظ حریم خانه و خانواده است؛ زیرا اینگونه رفتارها بیهیچ تردیدی زمینهساز خیانت همسران خواهد شد که عاقبت آن جز ننگ و طلاق و اجرای حدود شرعی چون سنگسار در زنای محصنه و مانند آن نیست. (احزاب، آیات32 و 33 و53)
گروههائی از مردان و زنان همواره شکایت دارند که همسران ایشان خیانت کردهاند؛ اما وقتی به علل و عوامل و زمینههای خیانت توجه میشود دیده میشود که مقصر اصلی بسیاری از این خیانتها خودشان بودهاند؛ زیرا زن، دوستان خود را با شوهرش آشنا میکند و اجازه میدهد تا مراودات تلفنی و آمد و شدهای بیرون از چارچوب عقل و اخلاق و شرع داشته باشند؛ یا مردانی که دوستان و همکاران خود را به خانه میآورند و فرصت ارتباط خارج از ضوابط شرعی را به همسر خود میدهند، خود مهمترین عامل در این بدبختی بزرگ و خیانت همسر هستند.
ضرورت باز تعریف ارتباطات اجتماعی و خانوادگی
به نظر میرسد که جامعه امروز ما بیش از گذشته نیازمند آن است که روابط اجتماعی و ارتباطات خود را باز تعریف کند؛ زیرا فنآوریهای جدید و مشکلات روزافزون اقتصادی و روحی و روانی موجب شده که همسران در خانه با انواع فشارها و مشکلات مواجه شوند و نتوانند به نیازهای عاطفی یکدیگر پاسخی درخور و شایسته دهند. از سوی دیگر، میدانیم که مردان و زنان نسبت به دیگران و جامعه، رفتار دیگری دارند که خود واقعی آنان نیست. در حقیقت بازیگرانی ماهر هستند. از اینرو زنان گول رفتار خوب مردانی را میخورند که واقعاً در زندگی اینگونه نیستند و زنان تشنه عاطفه و محبت را فریب میدهند و تنها برای ارضای خواستههای جنسی، رفتار فریبآمیز دارند که زنان گول آن را میخورند و خود و خانواده را بدبخت و ننگ ابدی را برای خود و خانواده رقم میزنند.
به هرحال، اسلام به سبب آنکه دین فطرت است (روم، آیه30) هم طبیعت انسانها را میشناسد و هم نیازهای ثابت و متغیر آنان را میداند و هم راه درمان و شفای دردهای آنان را تجویز میکند. (یونس، آیه57؛ اسراء، آیه82) پس باید زندگی خود را بر مدار اسلام و شرع سامان دهیم و سبک زندگی خود را در چارچوب آموزههای وحیانی قرآنی و اهل بیت(ع) بسازیم تا بهترین خانواده و جامعه سالم را داشته باشیم و از آسایش و آرامش برخوردار گردیم.