شگفتزده نشوید! ( نکته )
پژمان کریمی
در هفتهای که گذشت، یکی از فیلمسازان متعلق به طیف سینماگران پیش از انقلاب و یکی از مدعیان جریان روشنفکری، به صنف منتقدان، اهانت روشن و مستقیمی کرد!
«بیسواد دانستن» و «نفهم» پنداشتن مخاطب و منتقد، اتفاق تازه و شگفتی نیست. سینماگران مدعی روشنفکری، اساسا با این دیدگاه، باور و موضع، دوربین به دست گرفتهاند.
آنها خود را در فضایی یافتهاند که با «مردم» فاصلهای شگفت و عمیق دارد. به چیزی فکر میکنند و دغدغهمند به مجموعهای از اهداف و غایات هستند که در دایره دلخواه و باور و مقصد مخاطب نمیگنجد. مدعی روشنفکری، مدعی است که مهم نیست مخاطب اثر مرا نفهمد! مهم این است که اثرم برآمده از فهم بالا و نکتهسنج من است و مردم باید تلاش کنند که به نقطه درک من و حرف من و اثر من برسند!
کدام یک از مدعیان روشنفکری را میشناسید که علاوه بر محق پنداشتن خود نسبت به نقد «دیگران»، دیگرانی را در مقام نقد تاب بیاورند؟
کدام یک از مدعیان روشنفکری را میشناسید که ادعای میهندوستی و عشقورزی به هموطن خود را، در «عمل» و نه «حرف و وعده» به اثبات رساند؟
بنا به تعبیر رهبر معظم انقلاب که خود چهرهای ادیب و هنرمندی توانا به شمار میآیند؛ «روشنفکری در ایران بیمار زاده شد»
مدعیان روشنفکری نظیر تقیزادهها، طالبوفها و... به محض پاگیری نخستین اقدام خود را ضرورت نفی دین طراحی کردند. زیرا دین مانع مطامع جریان روشنفکری بوده و هست! جریانی که نقطه عزیمت آن لیبرالیسم و به خصوص لیبرالیسم فرهنگی است. دین اجازه نمیدهد انسان به جای خداوند بنشیند. دین مجوز اباحهگری نمیدهد. دین تفرعن و تبختر را نفی میکند. فرمان به شکستن بت طاغوت میدهد. آزادی غیرمشروط را پرهیز میدهد و برپایی نظام دینی را تقدیس میکند. جریان روشنفکری که از همان اوان پاگیری با حاکمیت و الگوبودن دین دچار زاویه بود، چرا باید اندیشه و معرفتدینی را تاب بیاورد؟
دیگر اقدام جریان روشنفکری، کرنش در برابر غرب به عنوان مهد لیبرالیسم و اتکا به این نقطه «جغرافیایی- فکری» است. یعنی، روشنفکری ایران، از یک سو، ملهم از اندیشه و از دیگر سو، متکی به قدرت مادی لیبرالیستی-غربیاند.
از این روست که این جریان بیگانهپرست، به دفع مردم ایران، به تحقیر مردم ایران و به توهم برتربودن نسبت به مردم ایران مبادرت میکند.
پس، اهانت و تحقیر و نقدناپذیری و تفرعن، خصیصه هر فردی و در هر مقامی است که به اردوگاه روشنفکری تعلق یا تعلق خاطر نسبی دارد.
و اما... چه کسانی جریان روشنفکری بیمار داخلی را حمایت میکنند؟ چه کسانی از منسوبان این جریان «بت» میسازد و «ستاره» میپرورد؟
در یک کلام: مرعوبان جریان روشنفکری، ابزار و اهرمهای- گاه بیجیره و مواجب- عناصر جریان یاد شدهاند!
همانها که در نظر مدعیان جریان روشنفکری به اندازه یک چهارپا فهم ندارند و حق ندارند جز مجیزگویی، درباره مدعیان منورالفکر، حرفی به زبان و واژهای به قلم درآورند.کافی است به نشریات سینمایی کشور نگاهی کنیم!
تسلیم به «روشنفکری» بزرگ ترین عارضه این گونه نشریات است!
یک بار نقد اندیشه عناصر مدعی جریان یاد شده- تکرار میکنم یک بار- در نشریات سینمایی به چشم نمیآید.
نقد ساختاری آثار روشنفکری نیز با احتیاط و نهایت ادبورزی صورت میگیرد!
همین نشریات کوچک ترین نقد علیه «بت»های خود را برنمیتابند و نظام دینی را متهم به بیاعتنایی به غولهای روشنفکری عالم سینما میکنند!
تردید نکنیم فقر اندیشه و در نتیجه حس کوچکپنداری، نشریات سینمایی ما را به تقدیس شیفتگان ذلیل لیبرالیسم غربی کشانده است. اگر نه، هیچ انسان فرهیخته و غنی از حیث درونی، مجیزگو و تسلیم مدعیان ناراست و مردم گریز نیست.
اهانت سینماگر مدعی روشنفکری و اهانتهای دیگر، رویداد شگفتانگیزی نیست و نیست!
در هفتهای که گذشت، یکی از فیلمسازان متعلق به طیف سینماگران پیش از انقلاب و یکی از مدعیان جریان روشنفکری، به صنف منتقدان، اهانت روشن و مستقیمی کرد!
«بیسواد دانستن» و «نفهم» پنداشتن مخاطب و منتقد، اتفاق تازه و شگفتی نیست. سینماگران مدعی روشنفکری، اساسا با این دیدگاه، باور و موضع، دوربین به دست گرفتهاند.
آنها خود را در فضایی یافتهاند که با «مردم» فاصلهای شگفت و عمیق دارد. به چیزی فکر میکنند و دغدغهمند به مجموعهای از اهداف و غایات هستند که در دایره دلخواه و باور و مقصد مخاطب نمیگنجد. مدعی روشنفکری، مدعی است که مهم نیست مخاطب اثر مرا نفهمد! مهم این است که اثرم برآمده از فهم بالا و نکتهسنج من است و مردم باید تلاش کنند که به نقطه درک من و حرف من و اثر من برسند!
کدام یک از مدعیان روشنفکری را میشناسید که علاوه بر محق پنداشتن خود نسبت به نقد «دیگران»، دیگرانی را در مقام نقد تاب بیاورند؟
کدام یک از مدعیان روشنفکری را میشناسید که ادعای میهندوستی و عشقورزی به هموطن خود را، در «عمل» و نه «حرف و وعده» به اثبات رساند؟
بنا به تعبیر رهبر معظم انقلاب که خود چهرهای ادیب و هنرمندی توانا به شمار میآیند؛ «روشنفکری در ایران بیمار زاده شد»
مدعیان روشنفکری نظیر تقیزادهها، طالبوفها و... به محض پاگیری نخستین اقدام خود را ضرورت نفی دین طراحی کردند. زیرا دین مانع مطامع جریان روشنفکری بوده و هست! جریانی که نقطه عزیمت آن لیبرالیسم و به خصوص لیبرالیسم فرهنگی است. دین اجازه نمیدهد انسان به جای خداوند بنشیند. دین مجوز اباحهگری نمیدهد. دین تفرعن و تبختر را نفی میکند. فرمان به شکستن بت طاغوت میدهد. آزادی غیرمشروط را پرهیز میدهد و برپایی نظام دینی را تقدیس میکند. جریان روشنفکری که از همان اوان پاگیری با حاکمیت و الگوبودن دین دچار زاویه بود، چرا باید اندیشه و معرفتدینی را تاب بیاورد؟
دیگر اقدام جریان روشنفکری، کرنش در برابر غرب به عنوان مهد لیبرالیسم و اتکا به این نقطه «جغرافیایی- فکری» است. یعنی، روشنفکری ایران، از یک سو، ملهم از اندیشه و از دیگر سو، متکی به قدرت مادی لیبرالیستی-غربیاند.
از این روست که این جریان بیگانهپرست، به دفع مردم ایران، به تحقیر مردم ایران و به توهم برتربودن نسبت به مردم ایران مبادرت میکند.
پس، اهانت و تحقیر و نقدناپذیری و تفرعن، خصیصه هر فردی و در هر مقامی است که به اردوگاه روشنفکری تعلق یا تعلق خاطر نسبی دارد.
و اما... چه کسانی جریان روشنفکری بیمار داخلی را حمایت میکنند؟ چه کسانی از منسوبان این جریان «بت» میسازد و «ستاره» میپرورد؟
در یک کلام: مرعوبان جریان روشنفکری، ابزار و اهرمهای- گاه بیجیره و مواجب- عناصر جریان یاد شدهاند!
همانها که در نظر مدعیان جریان روشنفکری به اندازه یک چهارپا فهم ندارند و حق ندارند جز مجیزگویی، درباره مدعیان منورالفکر، حرفی به زبان و واژهای به قلم درآورند.کافی است به نشریات سینمایی کشور نگاهی کنیم!
تسلیم به «روشنفکری» بزرگ ترین عارضه این گونه نشریات است!
یک بار نقد اندیشه عناصر مدعی جریان یاد شده- تکرار میکنم یک بار- در نشریات سینمایی به چشم نمیآید.
نقد ساختاری آثار روشنفکری نیز با احتیاط و نهایت ادبورزی صورت میگیرد!
همین نشریات کوچک ترین نقد علیه «بت»های خود را برنمیتابند و نظام دینی را متهم به بیاعتنایی به غولهای روشنفکری عالم سینما میکنند!
تردید نکنیم فقر اندیشه و در نتیجه حس کوچکپنداری، نشریات سینمایی ما را به تقدیس شیفتگان ذلیل لیبرالیسم غربی کشانده است. اگر نه، هیچ انسان فرهیخته و غنی از حیث درونی، مجیزگو و تسلیم مدعیان ناراست و مردم گریز نیست.
اهانت سینماگر مدعی روشنفکری و اهانتهای دیگر، رویداد شگفتانگیزی نیست و نیست!