kayhan.ir

کد خبر: ۴۱۱۱۰
تاریخ انتشار : ۱۷ فروردين ۱۳۹۴ - ۱۹:۳۴
حل تعارض با منکرات در شبکه های اجتماعی

با لایک‌های توهم‌آفرین چه کنیم؟!



 زهرا طباخی
 اشاره:
در دوهفته اخیر که کشور در تعطیلات نوروزی به سر می‌برد و کمتر از همه اوقات سال مسائل جدی در رسانه ها و جراید و صدا و سیما مورد نقد و بررسی قرار گرفت، ارتش شبکه های اجتماعی موبایلی بیش از همیشه فعال بودند و هرگز تعطیل نشدند. یکی از مجریان مشهور و پرحاشیه صدا و سیما پخش نشدن مستندش از تلویزیون را بهانه قرار داد و با انتشار تصویری متفاوت از خود در اینستاگرام پروسه‌ای شخصی اما با دامنه های اجتماعی کنترل نشده را کلید زد. تقریبا همه تارنماهای سیاسی مشهور کشور دست کم برای حفظ رتبه جذب مخاطب در ایام نوروز هم که شده جوابیه‌های مکرر این مجری و همسرش در پاسخ به یکدیگر را با آب و تاب و تصاویری از این دو منتشر کردند و حتی وکلای آنها نیز در اقدامی غیرحرفه ای به این بازی رسانه ای وارد شده و بر افکار مخاطبین تاثیر گذاشتند. در ذیل هر یک از پست های خبری مربوط به خصوصی ترین وقایع زندگی این دو مجری رسمی کشور، خوانندگان صدها بار اعلام نظر نمودند و ده ها صفحه هواداری از آزاده نامداری یا فرزاد حسنی تحت عنوان "مبارزه با خشونت های خانگی" یا "حق مادری" ایجاد شد! حتی نهادهای حقوق بشری نیز پا در میدان گذاشتند و صدا و سیما و حاکمیت را محکوم این ماجرا و متعرض به "حقوق زنان" معرفی کرده و جامعه ایران را همزمان با بازگشت تیم دولتی اعزامی به نیویورک برای شرکت در اجلاس کمیسیون مقام زن به "ایپدمی خشونت علیه زنان" متهم ساختند!
هنوز هیچ کسی نمی داند چطور آزاده نامداری در حرکتی عجیب اقدام به انتحار اجتماعی در ملا عام نمود و تقریبا پرونده حرفه ای کاری خود را برای همیشه تحت تاثیر احساساتی متناقض و خصوصی مختومه کرد! آیا وی توسط جریانی پشت پرده تحریک شده بود؟ آیا اقلیتی تلاش داشتند با انفجار یک بمب اجتماعی جامعه را به سمت اجرای اهداف کمیسیون مقام زن نیویورک سوق داده و برای دغدغه های خود "سناریو سازی" کنند؟ پاسخ این سوالات هر چه باشد موضوع بحث امروز ما نیست. هدف اصلی از بیان پرونده زرد زندگی خصوصی دو مجری مشهور صدا و سیما که احتمالا به علت حواشی زیاد زندگی شخصی شان به اصطلاح ممنوع التصویر هستند این بود که اهمیت نقش شبکه های اجتماعی مجازی در زندگی امروز تک تک افراد جامعه را پررنگ کنیم و در بحبوحه لایک ها و قضاوت های عرضه نشده به جامعه حقیقی، راهکاری برای کنترل بحران سازی های آینده بیابیم. با ما همراه باشید!
سرزمین پسندها و ناپسندها!
اغلب شبکه های اجتماعی امروزه به واسطه سیستم ارزشیابی "پسندیده شدن" یا دریافت لایک از مخاطبین کنترل می شوند. اصلی ترین علت جذب مخاطبین انبوه برای شرکت فعال در چنین فضای گنگ و ناشناخته ای نیز "تصور تاثیر فعال" است. در حقیقت ما در شبکه های اجتماعی با توهم "موثر بودن" قویا دست و پنجه نرم می کنیم. چه در زرد ترین دغدغه ها اعم از پسند کردن یک لباس، تیپ یک فرد مشهور یا حتی یک خوراکی اشتها برانگیز باشد و چه در آرمانی ترین شکل آن مثل ابراز علاقه به تصویری از ظلم ستیزی مثل جنبش "ما عاشق مبارزه با صهیونیست ها هستیم". تصور مخاطبین چنین است که با یک تریبون دو طرفه درگیر شده اند یا یک ارتباط چند سویه را مدیریت می کنند. دیگران مفاهیم را به مخاطبین عرضه می کنند و مخاطبین با پسند کردن یا انتقاد کردن بر رواج درستی ها یا مبارزه با منکرات سهم آفرین می شوند. هر چند این مفهوم در ظاهر بسیار صحیح و همه فهم می نماید اما حقیقت این است که فلسفه شکل گیری این فضا علی رغم امکان استفاده مثبت از آن کاملا در تقابل با همه قوانین بشری  و سیستم حق و باطل حاکم بر طبیعت آفریده شده است.
ستیز لشکر لایک ها و اخلاقیات
"لایک" ها توهم آفرین هستند و سیستم جامعه را از تمرکز گرایی معمول مراجعه به دفترچه راهنمای بیرونی خوبی و بدی، اصول اخلاقی و ارزش و ضد ارزش برای تشخیص حق و باطل بی نیاز می کنند. در حقیقت تاثیر مخاطبین بر آفریننده مفهوم، مجازی و غیر حقیقی است چرا که حاکمیت "لایک ها" از اصول دموکراسی تبعیت نمی کند و یک مفهوم اقلیتی محض به سادگی در آن تبدیل به توهمی همه پسند، منطقی، معقول و صحیح و باور پذیر می شود.
ابزارهای کنترل و حذف ناپسندها نیز به شدت ساده و تک مرحله‌ای طراحی شده اند تا فضایی برای شکل گیری یک بحث معقول و منطقی یا حقایقی اجتماعی از اساس قابل شکل گیری نباشد. به همین دلیل است که به گفته اغلب کارشناسان حوزه فضای مجازی این شبکه ها "خشونت آفرین" و "مروج تنهایی" هستند.
حل تعارضات اجتماعی مثبت
در همه جوامع بشری ارزش ها و ضد ارزش ها فارغ از سرمنشاء آنها به صورت کاملا آشکار به شهروندان عرضه می شود. به طور مثال در جامعه ایرانی عریانی، خیانت، بی بند و باری جنسی، شهوترانی، تفاخر ورزی، دروغگویی و اسراف به طور قطعی منکر محسوب می شوند و هیچ بحثی بر سر آنها وجود ندارد. اما در حکومت مجازی لایک ها "تعارضات مثبت جامعه با منکر" در مسیر "حل تعارض" قرار گرفته و به سادگی عادی و با تلاش اقلیتی پیگیر به مفهومی پذیرفته و غیر برانگیزاننده احساسات منفی تبدیل می شوند. اصلی ترین جمله ای که در ابتدای صفحات اجتماعی مشاهیر جوامع مختلف از جمله خوانندگان و بازیگران و حتی بازیکنان تیم های ورزشی به چشم می خورد را می توان این‌گونه خلاصه کرد: "من همین هستم که اینجا در حریم خصوصی ام مشاهده می کنید؛ امکان قضاوت برای شما وجود ندارد چرا که پسندیده نمی شود و به حکم قانون جنگل از جانب آفریننده مفاهیم مسدود خواهید شد."
عبارت "حریم خصوصی" در عمومی ترین و اجتماعی ترین شکل حیات بشری که تاکنون در قالب واقعیتی فلسفی اما مجازی به جهانیان عرضه شده حقیقتا مفهومی قابل بحث است. چرا که آنگاه که پای "قانون انگاری" فضای مجازی به میان می آید باید مشخص کنیم که فرضا اشتهار مشاهیر به بی بند و باری جنسی، فساد اخلاقی و شراب خواری متضمن جرایم اجتماعی است یا به حکم حریم خصوصی باید نادیده انگاشته شود. فارغ از نظر قانون، آنچه آشکار است تاثیر شگرف سبک اجتماعی الگوهای اجتماعی و حتی شخصیت های غیر حقیقی و غیر حقوقی پسندیده شده در این فضای قانون گریز و غیر دموکرات است. در جامعه متمرکز درستی یا نادرستی مفاهیم با "توهم پسندیده شدن" توسط اقلیتی نامحسوس یا همان "جامعه هواداران" تعیین نمی شود. این جزایر خودمختار "تایید شده" که برآمده از قدرت "لایک‌ها" است را هیچ متفکر و عالمی نمی تواند مدیریت و ارشاد کند چرا که شبکه های اجتماعی ذاتا قانون ستیز و حاکمیت گریز زاده شده اند. پس چه باید کرد؟
سانسور یا کنش و واکنش فعالانه؟
از یک منظر می توان در همین فضایی سیر کرد که اکنون جامعه ایرانی با آن دست و پنجه نرم می کند. مجموعه عظیمی از آنچه در "سایت ها و نشریات زرد" می خوانیم به صورت هفتگی و حتی روزانه به رصد صفحات مشاهیر و تحولات اجتماعی مثبت و منفی ملموس در شبکه های اجتماعی می پردازند و بی آن که تاثیری مثبت و دو سویه بر تعارضات اخلاقی و اجتماعی و حتی سیاسی مستتر در این فضا داشته باشند صرفا بلندگویی بی طرف و بازنشر کننده به شمار می روند.
رسانه های صاحب سبک نیز هرگز وارد این فضا نمی شوند مگر آنکه بخشی از آن را در راستای اهداف خود برشمارند و به عبارتی "استفاده ابزاری موقتی" را بر هر نوع کنش و واکنش فعالانه دیگری ترجیح می دهند. اگر "کمپین عشاق محمد(ص)" یا حداکثر صفحه ای برای کار خیر و کمک به نیازمندان در کار باشد، رسمی هایی همچون صدا و سیما به میدان می آیند. غیر از این باشد سکوت اختیار کرده و احتمالا به حکم همان تز مضحک احترام گذاری به "حریم خصوصی" مشاهیر به طور مثال والیبالیستی که اخیرا عکس های عروسی خود را با وضعیتی نابهنجار به صورت رسمی در شبکه های اجتماعی منتشر کرده با همسرش به پرمخاطب ترین برنامه سال دعوت می شود! یا آنتن زنده سیمای ملی را در اختیار فلان خواننده مشهور که در شبکه های اجتماعی برای مخاطبین عام مروج بی بند و باری جنسی و روابط نامشروع  شناخته می شود به عنوان الگوی ترویج "معنویات" قرار می دهند! دولت حاکم در چنین فضایی در هر حال بازنده است چرا که اطلاعات و شناخت مخاطبین از مشاهیر بسیار بیشتر از روایت سانسور شده، گزینشی و ریاکارانه ای است که در تریبون رسمی به نمایش گذارده می شود. به این ترتیب رسانه رسمی یا ناچار به تشویق مکرر اقلیتی کمتر پسندیده شده و منزوی می شود و یا تن به پذیرش بدکاران پسندیده با روایتی ناقص می دهد.
سرانجام سانسور حوادث اجتماعی
همه موارد نیز لزوما اخلاقی نیست. به طور مثال حادثه ای که سال گذشته برای یکی از مداحان کشور رخ داد و منجر به یک درگیری سیاسی پردامنه بی مورد گردید را می شد با یک مدیریت رسانه‌ای حداقلی حل و فصل کرد، اما نپرداختن به دغدغه سازی‌های اجتماعی شبکه‌های فضای مجازی، منجر به دامنه دارتر شدن آنها با شیفت به سمت حاکمیت ستیزی می شود.
راهکارهای دیگران
طبیعی ترین شکل ماجرا این است که غرب به عنوان مادر شبکه های اجتماعی مجازی، به پادزهر فضای تعارض ستیز و ارزش گریز مذکور مجهز است. غربی ها با صدها برنامه و شوی هفتگی به اصطلاح ما "زرد" به رصد و ارزش گذاری کوچکترین تحولات اجتماعی در فضای مجازی می پردازند. از آموزش غیر مستقیم سبک زندگی با نقد نحوه آرایش و پیرایش مشاهیر گرفته تا ارزش گذاری گفتار و کردار و توئیت ها و تصاویر منتشر شده توسط مخاطبین! در یک کلام مرزهای سبک زندگی خود را به صورت فعالانه رصد کرده و به موقع بر آن تاثیر مستقیم و غیر مستقیم می گذارند. قطعا فضای مذکور به علت عدم پیروی از اصول دموکراسی و قوانین اجتماعی معمول برای آنها نیز مخاطره آمیز بوده است. به طور مثال در آخرین حمله رژیم غاصب صهیونیستی به مردم بی دفاع غزه، موج عظیمی از حمایت کلامی و تصویری از غزه در میان مشاهیر و جنبش های مردمی آمریکا و اروپا به راه افتاد. اولین برخورد برنامه های پرمخاطبی همچون "! yahoo omg" و "ET" انتشار اخبار موج مذکور به صورت یک واقعه بی مفهوم و صرفا احساسی بود. سپس به سراغ مشاهیر شناخته شده و محبوب صهیونیست رفتند و قضاوت درخصوص آنچه "درگیری تاریخی اعراب و اسرائیل" می خواندند را کاری مشکل و نشدنی برچسب زدند. بلافاصله پس از آن نیز چالش‌های دیگر را پررنگ کرده و ماجرای غزه به ناگاه ناپدید شد! هم اکنون اعراب، هندی ها، پاکستانی ها و اغلب کشورهای دیگر با علم به قدرت این برنامه های اجتماعی، نسخه های بومی خود را روزانه یا هفتگی روی آنتن می برند.
قدرت شوهای زنانه
تلاش برای قانونمند کردن حوزه سبک اجتماعی در جامعه متکثری همچون آمریکا که نه دینی رسمی دارد و نه حیطه ای از ارزش های متعین را  به جامعه عرضه کرده تنها با قدرت این شوهای به اصطلاح "زنانه" اما بسیار موثر صورت می گیرد. در این سیستم گاه یک بازیگر جوان 17 ساله به خاطر هنجارشکنی در سبک زندگی مورد هجمه قرار می گیرد و گاه جنبشی مضحک همچون "چالش سطل آب یخ" به ابزاری برای قدرت نمایی و دیکته کردن هر آنچه سیستم تمایل دارد به پایین دست جامعه تحمیل می شود. استفاده مثبت یا منفی از قدرت این برنامه ها کاملا برعهده مدیران است، اما نحوه رفتار با مخاطبین به واسطه ارتباط گیری از همه مسیرهای موجود اعم از نظرسنجی های فیس بوکی و توئیتری و تصویری و ایمیلی به گونه ای است که مخاطب، اسیر در توهم نقش آفرینی اجتماعی از تبعیت کردن از موج های اجتماعی مذکور  و تایید یا تکذیب یک روند تعریف شده "لذت می برد."
«دکتر سلام» اجتماعی
شبیه سازی برنامه های قدرتمندی همچون "دکتر سلام"، "90" یا "حساس نشو" با سمت و سوی اجتماعی از ضروریات جامعه امروز ماست. جامعه ایرانی هم اکنون در فضای مجازی به شدت درگیر با دسته های فاشیستی قانون گریزی است که با درج 50 نظر با محتوای ناسزای جنسی هر زن و مرد فرهیخته یا مشهوری را در کوتاه مدت مجبور به ترک فضای همزیستی مشترک و انسداد صفحه می کنند. افرادی با هویت آشکار به مقدسات، افراد، مشاهیر جریان ساز و گروه های اجتماعی حمله کرده و فضای خشونت آفرینی حداکثری سیاسی یا اجتماعی و اعتقادی را تیره تر از زندگی قانون مدار حقیقی می سازند. این فجایع در حالی رخ می دهد که در فضای واقعی جامعه، "قانون جنگل" حکمفرما نیست و برای کوچک ترین رفتارها نیز قوانینی وجود دارد که تخطی از آنها عواقبی جدی به دنبال دارد.
موج سواری سیاسیون کوته اندیش
شاید رها کردن مردم در فضایی قانون ستیز و بدون مرز برای برخی از سیاستمداران سبک وزن و کوتاه اندیش ابزاری برای برآورده ساختن اهداف حزبی و سیاسی و حتی اجتماعی نازل باشد، اما تاثیرات "حل تعارض جامعه با منکرات" به سرعت دامنگیر همه گروه های سیاسی خواهد شد. کما این که حتی صفحه منتسب به رئیس جمهور نیز به واسطه بی اعتنایی به قوانین رسمی کشور در پاره ای از موارد از گزند آشوب ها در امان نماند.
فراموش نکنیم شبکه های اجتماعی چه ماهیت خارجی داشته باشند و چه ملی و بومی اصل قانون ستیز و اخلاق گریزی آنها اصلاح نمی شود. پس واجب است برای جلوگیری از فروپاشی جامعه ایرانی از اخلاقیات، هر چه سریع‌تر به خویش‌سانسوری تحولات شبکه های اجتماعی و تاثیرات محسوس آن بر جامعه پایان دهیم. بی صبرانه در انتظار "دکتر سلام اجتماعی" یا هر شکلی از نوآوری مدیران صدا و سیما و نهادهای فرهنگی موثر کشور از جمله نخبگان شبکه افق هستیم.