kayhan.ir

کد خبر: ۳۹۷۲۴
تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند ۱۳۹۳ - ۲۲:۱۷

گستردگي مصادیق عمل صالح (خوان حکمت)

خدای سبحان در آيه 4 سوره مباركه رعد فرمود: وَ فِي الاَرضِ قِطَعُ مُتِجاوِراتٌ وَ جَنّاتٌ مِنْ اَعنابٍ وَ زَرعٌ وَ نَخيلٌ صِنوانٌ وَ غِيرُ صِنوانٍ يُسقَي بِماءٍ واحِد. يك هكتار زمين كه بر فرض به 10 قسمت تقسيم مي‌شود، قِطَعٌ مُتِجاوِراتٌ. اين 10 قطعه در جوار همند؛ خاك همه يكي، آب همه يكي، هواي همه يكي، آفتاب همه يكي، قمر و شمس براي همه يكي؛ لکن: وَ نُفَضِّلُ بَعضَها عَلي بَعضٍ فِي الاُكُل؛ امّا ميوه‌ها گوناگون، رنگ‌ها گوناگون، برگ‌ها گوناگون، مزه‌ها گوناگون، بوها گوناگون؛ هر گل يك بویي دارد، هر ميوه يك طعم و مزه‌اي دارد، هر برگ يك رنگي دارد، ميوه‌ها فرق مي‌كند. «اُكُل» يعني خوراكي، نه خوردن! تمام اين ميوه‌ها از يكديگر جدايند.فرمود:‌ اينها ديگر از ناحيه مبادي فاعلي اِفاضه مي‌شود. بعد فرمود: كُلُوا وَ ارْعَوا اَنعامَكُمْ اِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ (1) براي كسي كه داراي عقل باشد. هر كدام از اينها يك علامت و نشانه قدرت الهي است. اينها غير از آن معجزاتي است كه وجود مبارك موساي كليم دارد.
خلقت بدن انسان از خاك
بعد فرمود: مِنهَا خَلَقناكُم، ما شما را از زمين آفريده‌ايم و به زمين مي‌بريم و بار ديگر شما را از زمين بيرون مي‌آوريم؛ اينها مربوط به بدن انسان است که درباره آن فرمود: اِنّي خالِقٌ بَشَراً مِنْ طِين(2). حالا بشر اوّلي از طين است كه وضعش روشن است، بشرهاي بعدي هم از طين هستند؛ مع الواسطه. يا به وساطه اينكه جدّشان از خاك بود.
الان اگر كسي به پشت بام اين نظام كيهاني برود، مردم اين زمين را نگاه كند؛ مي‌بيند اينها 2 قرن قبل در همان بيابان‌ها و خاك‌ها و مزرعه‌ها و مرتع‌ها بودند، 2 قرن بعد هم باز در همين مزارعند. يعني اگر از يك فرشته‌اي سوال كنيم اين 7 ميليارد بشر 2 قرن قبل كجا بودند، 2 قرن بعد كجا مي‌روند، مي‌فرمايد: 2 قرن قبل در اين باغ‌ها بودند، 2 قرن بعد هم در همين باغ ها هستند. خاك‌هاي اين باغ‌ها كه زير درخت بود، يا زير بوته خوشه گندم و جو و برنج بود؛ تغذيه شدند، جذب شدند، به صورت برنج و گندم و اينها در آمدند، يا به صورت ميوه در آمدند، كم كم به بازار عرضه شدند، نسل قبل، از اين ميوه‌ها خورد و نطفه منعقد شد و از آن نطفه فرزندي به دنيا آمد، شدند اين 7 ميليارد فعلي. اينها هم بعد از چند سال مي‌ميرند و در قبرستان مي‌روند و خاك مي‌شوند و قبرستان يك مدّتي مي‌شود پارك و بعد مي‌شود اراضي مَوات و مُباح و بعد تقسيم مي‌كنند و بعد هم به صورت مزرعه و باغ در مي‌آيد، يا به صورت هاي مسكن در مي‌آيد! اين مال اين بدن‌ها.
امّا روح هرگز نمي‌ميرد، خداي سبحان مي‌فرمايد: شما خيال نكنيد در زمين گم مي‌شويد! اين تعبير «يُعيدُ» آن معاد مصطلح نيست كه فرمود: مِنهَا خَلَقناكُمْ وَ فِيهَا نُعيدُكُمْ وَ مِنهَا نُخرِجُكُمْ تارَهً اُخرَي(3). معاد مصطلح در آيات ديگر هست، نظير آياتي كه از آنها سوال مي‌كنند كي ما را دوباره بر مي‌گرداند؟ قُلْ يُحييهَا الَّذِي اَنشَاََها اَوَّلَ مَرَّه(4)، بگو كسي كه شما را بار اوّل آفريد. در بخش‌هاي ديگر، آيه 51 سوره مباركه اسراء اين بود: فَسَيَقُولُونَ مَنْ يُعيدُنَا. شما كه مي‌گویيد ما بعد از مرگ حساب و كتابي داريم، كي ما را بر مي‌گرداند؟ جواب: قُلِ الَّذِي فَطَرَكُمْ اَوَّلَ مَرَّه(5). اين «یعيدُكُم» معاد مصطلح است كه انسان دوباره در عالم آخرت زنده مي‌شود. امّا اين يُعيدُكُم اي كه محلّ بحث است، مال اين بدن است كه مِنهَا خَلَقناكُمْ وَ فِيهَا نُعيدُكُمْ وَ مِنهَا نُخرِجُكُمْ تارَهً اُخرَي. اين مِنهَا نُخرِجُكُم زمينه معاد مصطلح است.
گرفتاری مشرکان به مشکل حس‌گرایی
مشكل آنها اين بود، مي‌گفتند كه انسان همين بدن است! بسياري از اين كمونيست‌ها، آنوقتي كه خُرُچرُف رئيس جمهور شوروي سابق بود مي‌گفتند: انسان همين است كه ما در تالار تشريح مي‌بينيم و غير از اين نيست. يا (معاذ الله) خدایي نيست و گرنه ما مي‌ديديم. اين تفكر حسّي و حصر معرفت در حس، دامنگير اين مادييّن هست كه اگر باشد ما هم مي‌بينيم. اينها مي‌گويند:‌ اگر چيزي ديدني نباشد، (معاذ الله) موجود نيست. مشركين حجاز هم گرفتار همين بودند. برخي از بني اسرائيل هم مبتلا به همين حس‌گرایي بودند، كه به موساي كليم عرض مي‌كردند: لَنْ نُؤمِنَ لَكَ حَتّي نَرَي اللهََ جَهرَهً (6)؛ تا ما بِه عیان نبينيم، ايمان نمي‌آوريم. يا مي‌گفتند: اَرِنَا اللهَ جَهرَهً (7).اين دو آيه نشان مي‌دهد كه اينها گرفتار حس‌گرایي بودند. مشركان حجاز هم درباره خصوص انسان مبتلا به اين بودند. مي‌گفتند: ما كه مرديم، در زمين گم مي‌شويم.
پاسخي كه قرآن كريم مي‌دهد مربوط به اين است كه: آن (كُم) كه حقيقت شماست در زمين نمي‌رود: قُلْ يَتَوَفّاكُم(8)،همه حقيقت شما را فرشته‌هاي ما مي‌گيرند. اين بدنتان خاك مي‌شود، دوباره مي‌سازيم. حقیقت شما از زمين برنخاست. اين بدنتان از زمين برخاست، دوباره مي‌شود زمين، سه باره ما اين را از زمين بر مي‌گردانيم. امّا شما كه نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي(9)، به آنجا مرتبط بوديد، با دستگاه غيب مرتبط بوديد؛ تمام حقيقت شما را به صورت (كُم)، نه بَعضُكُم؛ تمام هويت شما در دست فرشته‌هاي ماست(يَتَوَفّاكُم). فرشته، عزرائيل (ع) و مأموران، متوفّي‌اند، شما متوفّا ايد؛ شما وفات مي‌كنيد نه فوت، فرشتگان ما مُستوفيانه تمام، حقيقت شما را اِستيفا مي‌كنند، به حضور ما مي‌آورند؛ چيزي در زمين نمي‌ماند!
ضرورت حفظ اعمال نیک تا قیامت
يك وقت است يك كسي مجرم است، بعد توبه كرد؛ اين يَأتِ رَبَّهُ تائِباً. چون معيار اين نيست كه كسي در گذشته كار خوب كرد يا كار بد كرد! معيار آن است كه كسي بد بيايد يا خوب بيايد. اگر كسي كار خوب كرد، بعد (معاذ الله) اين را به هم زد؛ درست است كه قَدْ عَمِلَ صالِحاً فِي الدُّنيا، امّا اين را به هم زد: ثُمَّ ارْتَدَّ. يا كسي كار بد كرد، ولي توبه كرد؛ آن بد گذشت، ولي فعلاً يَأتِ رَبَّهُ مُؤمِناً.در قرآن كريم، در موقع پاداش دهي نمي‌گويد كسي در دنيا كار خوب كرد، مي‌گويد: مَنْ جآءَ بِالحَسَنَه؛ كسي نقد در دستش باشد، نه اینکه در دنيا كار حسنه كرده باشد! اگر كسي كار خوب كرده، بعد به هم زده؛ به اين پاداش نمي‌دهند!!‌ معيار آن است كه در صحنه حساب هر كي مي‌آيد، حسنه در دستش باشد: مَنْ جآءَ بِالحَسَنَهِ فَلَهُ عَشرُ اَمثالِهَا (10)، نه مَنْ فَعَلَ حَسَنِه!
در قيامت هم اگر براي علماء حقّ شفاعت هست، مال همه نيست. كساني كه بَعَثَهُ اللهُ يُومَ القِيامَهِ فَقيهاً، به او مي‌گويند: قِفْ تَشْفَعْ تُشَفَّع(11). خيلي‌ها هستند كه در قيامت عوام محشور مي‌شوند! ايني كه به دنبال نخود سياه درس خوانده، اينكه به دنبال القاب بود يا به دنبال مال بود يا به دنبال صرافي بود؛ اين ديگر فقيهاً محشور نمي شود! كسي كه لِلّه درس بخواند، به درسش عمل بكند و باور بكند، به دنبال صرافي نباشد؛ اين شخص بَعَثَهُ اللهُ يُومَ القِيامَهِ فَقيهاً. آنوقت به او مي‌گويند: بايست و هر كه را خواستي شفاعت كن و به همراه خودت ببر: قِفْ تَشْفَعْ تُشَفَّع. عمده آن است كه آنجا كه مي‌آيد، دستش نقد باشد: مَنْ جآءَ بِالحَسَنَه.
گستردگي مصداق عمل صالح براي نيل به رضاي الهي
قرآن كريم روي عمل تكيه مي‌كند و عمل خاصی را ذكر نمي‌كند. گاهي خصوصيّت عمل را ذكر مي‌كند، امّا آن عملی که مشروع باشد و مورد رضاي خدا باشد. چه دامداري و كشاورزي باشد و چه توليد و خودكفایي؛ فرق نمي كند چه باشد! هر كسي در هر كاري كه دارد. اين همه مردم كه هستند، همه‌شان كارهايشان شبيه هم نيست! هر كسي در هر رشته‌اي كه هست، اگركارش را لِلّه انجام بدهد، مشمول «عمل صالح» است. لذا در اينگونه از موارد اصلاً عمل، خصوصيّت و نحوه عمل مطرح نيست! حالا كسي نماز بخواند يا كشاورزي بكند يا دامداري بكند يا درختكاري بكند، درخت را آب بدهد. هر عمل صالحي را ذات أقدس إله پاداش مي‌دهد؛ لذا براي اين بخش از آيات اصلاً خصوصيّت عمل مطرح نيست.
فرمود: مَنْ يَأتِهِ مُؤمِناً قَدْ عَمِلَ الصّالحِاتِ فَاُولئِكَ لَهُمُ الدَّرَجاتُ العُلي(12). حالا اگر كسي عمل صالح نداشت، ولي مؤمن بود؛ اينچنين نيست كه او را به بهشت راه ندهند. بعد از يك مدّتي راه مي‌دهند، امّا درجات عُلياء به او نمي‌دهند!
بيانات حضرت آيت‌الله جوادي آملي (دام عزه) در جلسه درس تفسير سوره طه در جمع طلاب حوزه علميه قم  ـ ۱۳۸۸/۱۲/۱۷ و ۱۳۸۹/۱/۱۶
ـــــــــــــــــــــ
 (1) طه/ 54   (2) ص/ 71     (3) طه/ 55    (4) يس/ 79
(5) اسراء/ 51   (6) بقره/ 55   (7) نساء/ 153 (8) سجده/ 11   
(9) حجر/ 29  و  ص/ 72    (10) انعام/ 160
(11) علل الشّرايع/ 2/ 394  ـ  با اندكي تفاوت    (12) طه/ 75
خوان حکمت روزهای یکشنبه منتشر می‌شود.