معرفی کتاب «انجمن مخفی»
سیاحت در تهرانِ مشروطه (کتابستان)
محمدصادق علیزاده
«مدرسه خان، تکیه است، بازارچه، عزاخانه. گنبد تکیه خان از سر بازارچه مثل عمامهای سیاه بر سر مدرسه نشسته است. سیاه و بلند و بزرگ. بازارچه آشنا غریب شده. از همیشه شلوغتر است. پر از رفت و آمد و نقلهای جورواجور. حکایت شمایلخوانی سال قبل سر زبانهاست. قصه تفنگ و شوشکه قزاقها زودتر از خودشان آمده است...»
رمانهایی که در بستری غیراز زمانِ حال روی میدهند، در صورت پرداخت درست و دقیق نویسنده، دریچههایی محسوب میشوند که مخاطب به کمک آن میتواند به گذشته نقب بزند و میان فرهنگ و مردم آن دوران تاریخی سرک بکشد و زندگی کند. این قبیل رمانها نه صرفا یک رمان ادبی که دنیایی مجازی برای به تصویر کشیدن یک دوره تاریخی محسوب میشوند. سطرها و واژهها دست مخاطب را گرفته و او را از زمان حال بیرون کشیده و به تماشای دنیای دیگری میبرند که مختصات متفاوتی با دنیای امروز او دارد. «انجمن مخفی» احمد شاکری نیز از این قاعده مستثنی نیست.
«انجمن مخفی» در بستر شرایط زمانی دوره مشروطه داستان خود را روایت میکند. نویسنده سیر روایی خود را بر فرهنگ و تعاملاتِ یک قرن قبل بنا کرده و به پیش میبرد. از همین جهت فارغ از قوت و ضعف ادبی اثر، نفس این روایت و تشریح محیط و فضا به ذهن مخاطب دلنشین میآید. مخاطب به تماشای خانواده و فضا و تهرانِ دیگری متفاوت از خانواده و فضا و تهران امروز مینشیند. غرق در تعاملات و دغدغهها و فرهنگ عامهای میشود که «تمایز» نسبت به وضعیت امروز، آن را جذاب کرده است و به دور از منطق نخواهد بود اگر مدعی شویم، همین عنصر است که مخاطب را در یک سوم ابتدایی رمان به دنبال خود میکشاند.
داستان از زاویه اول شخص روایت میشود. «بهاء» پزشک جوانی که برای آموزش طبابت به فرنگ رفته و حال در بازگشت به دیار مادری خود، با وضعیتی متفاوت نسبت به گذشته روبرو میشود. شرایط و دغدغهها و تعاملات پدر صحافش که از مریدان میرزا محسن بود تغییر کرده است. «میرزا محسن»ی که در قضایای مشروطه، جانب شیخ شهید را گرفته و این جانبداری ملایم و نرم هم برایش بدون هزینه نبوده است. پدر اما حالا دیگر آن صحافِ سابق نیست. تمایل و دستی هم در روزنامهنگاری و ترقی به شیوه ممالک فرنگی پیدا کرده است و «انجمن مخفی» شرح حیرت و هروله «بهاء» در این دوقطبی است.
رمان شروع خوبی دارد. همانگونه که در سطور فوق شرحش رفت، نفس توصیف و ترسیم مختصات فیزیکی و فکریِ تهرانِ آن دوران به خودیِ خود، جذاب است و کشش دارد. به خصوص که این شیوه توصیفی و مردمنگارانه در ابتدای امر بسیار پررنگ است. نویسنده چشم مخاطب شده و از مجرای او به تهران آن زمان و محله عودلاجان و رفت و آمد بین تهران و لواسانات مینگرد. به مرور اما مخاطب هر قدر به اواسط رمان نزدیک میشود، روند داستان کند میشود. از اواسط کتاب آرام آرام از حجم توصیفات فیزیکی و محیطی و ذهنی گذشته و نویسنده، مخاطب را به تدریج به نقب زدن به منظومه ذهنی کاراکترهای خود میکشاند. اتفاقی که به دلیل تاکید زیاد بر آن و نادیده گرفتن فضای عینی روایت داستان و جهان واقعی که کاراکترها در زندگی میکنند، متن را تا حد زیادی به فضای انتزاع و ذهنیتگرایی کشانده و تا حدی موجب کسالت را فراهم میآورد. گویی مخاطب در فضای بینالاذهانی کاراکترها وارد شده و به نوبت میان آنها پاسکاری میشود. ریتم کند جانمایه داستانی روایت نیز مزید بر علت شده بر کسالت مخاطب میافزاید. این فرایند تا انتهای کتاب ادامه دارد و به جز چند ده صفحه انتهایی، روح حاکم بر نیمه دوم اثر را تشکیل میدهد.
با همه اینها اما «انجمن مخفی» دو نقطه قوت دیگر نیز دارد. نثر کتاب خود را به رخ مخاطب میکشد. اما به نظر نمیرسد این امر، عامدانه باشد تا مثلا نویسنده خواسته باشد میزان تسلط خود را بر واژهها و عبارات به رخ مخاطب بکشد. نکته دیگر هم مربوط به رفت و آمدهای مکرر بین روایت داستان با روایت سفر «یحیای مکی» به کربلا و اصل حادثه کربلاست که از زبان بهاء روایت میشود. هر یک از این روایتهای سه واقعه زمانی با هنرمندی در هم تنیده شدهاند.هرچند شاید اگر روایت سفر «یحیای مکی» به کربلا که در طول رمان توسط شخصیت اصلی آن(بهاء) خوانده میشود اگر کوتاهتر اما با تعدد بیشتر مطرح میشد، دلنشینتر بود. طولانی بودن روایت برخی قسمتها، مخاطب را از ماجرای درون رمان غافل میکرد. با همه اینها اما «انجمن مخفی» خواندنی است. روایت روانی دارد از حیرت شخصیتی که بین دو وجه هویتی خویش گرفتار است. شعارهایش را گلدرشت به خورد مخاطب نمیدهد. با وجود مبهم و پیچیده بودن نقطه پایانی ماجرا اما مخاطب پس از اتمام کتاب به حیرت راوی ماجرا دچار نمیشود. هرچند از ابتدا با حیرت او همراه شده باشد. «انجمن مخفی» را سوره مهر در 400 صفحه و قیمت 16 هزار و 900 تومان برای اولین بار در سال گذشته روانه بازار نشر کرده است.
«مدرسه خان، تکیه است، بازارچه، عزاخانه. گنبد تکیه خان از سر بازارچه مثل عمامهای سیاه بر سر مدرسه نشسته است. سیاه و بلند و بزرگ. بازارچه آشنا غریب شده. از همیشه شلوغتر است. پر از رفت و آمد و نقلهای جورواجور. حکایت شمایلخوانی سال قبل سر زبانهاست. قصه تفنگ و شوشکه قزاقها زودتر از خودشان آمده است...»
رمانهایی که در بستری غیراز زمانِ حال روی میدهند، در صورت پرداخت درست و دقیق نویسنده، دریچههایی محسوب میشوند که مخاطب به کمک آن میتواند به گذشته نقب بزند و میان فرهنگ و مردم آن دوران تاریخی سرک بکشد و زندگی کند. این قبیل رمانها نه صرفا یک رمان ادبی که دنیایی مجازی برای به تصویر کشیدن یک دوره تاریخی محسوب میشوند. سطرها و واژهها دست مخاطب را گرفته و او را از زمان حال بیرون کشیده و به تماشای دنیای دیگری میبرند که مختصات متفاوتی با دنیای امروز او دارد. «انجمن مخفی» احمد شاکری نیز از این قاعده مستثنی نیست.
«انجمن مخفی» در بستر شرایط زمانی دوره مشروطه داستان خود را روایت میکند. نویسنده سیر روایی خود را بر فرهنگ و تعاملاتِ یک قرن قبل بنا کرده و به پیش میبرد. از همین جهت فارغ از قوت و ضعف ادبی اثر، نفس این روایت و تشریح محیط و فضا به ذهن مخاطب دلنشین میآید. مخاطب به تماشای خانواده و فضا و تهرانِ دیگری متفاوت از خانواده و فضا و تهران امروز مینشیند. غرق در تعاملات و دغدغهها و فرهنگ عامهای میشود که «تمایز» نسبت به وضعیت امروز، آن را جذاب کرده است و به دور از منطق نخواهد بود اگر مدعی شویم، همین عنصر است که مخاطب را در یک سوم ابتدایی رمان به دنبال خود میکشاند.
داستان از زاویه اول شخص روایت میشود. «بهاء» پزشک جوانی که برای آموزش طبابت به فرنگ رفته و حال در بازگشت به دیار مادری خود، با وضعیتی متفاوت نسبت به گذشته روبرو میشود. شرایط و دغدغهها و تعاملات پدر صحافش که از مریدان میرزا محسن بود تغییر کرده است. «میرزا محسن»ی که در قضایای مشروطه، جانب شیخ شهید را گرفته و این جانبداری ملایم و نرم هم برایش بدون هزینه نبوده است. پدر اما حالا دیگر آن صحافِ سابق نیست. تمایل و دستی هم در روزنامهنگاری و ترقی به شیوه ممالک فرنگی پیدا کرده است و «انجمن مخفی» شرح حیرت و هروله «بهاء» در این دوقطبی است.
رمان شروع خوبی دارد. همانگونه که در سطور فوق شرحش رفت، نفس توصیف و ترسیم مختصات فیزیکی و فکریِ تهرانِ آن دوران به خودیِ خود، جذاب است و کشش دارد. به خصوص که این شیوه توصیفی و مردمنگارانه در ابتدای امر بسیار پررنگ است. نویسنده چشم مخاطب شده و از مجرای او به تهران آن زمان و محله عودلاجان و رفت و آمد بین تهران و لواسانات مینگرد. به مرور اما مخاطب هر قدر به اواسط رمان نزدیک میشود، روند داستان کند میشود. از اواسط کتاب آرام آرام از حجم توصیفات فیزیکی و محیطی و ذهنی گذشته و نویسنده، مخاطب را به تدریج به نقب زدن به منظومه ذهنی کاراکترهای خود میکشاند. اتفاقی که به دلیل تاکید زیاد بر آن و نادیده گرفتن فضای عینی روایت داستان و جهان واقعی که کاراکترها در زندگی میکنند، متن را تا حد زیادی به فضای انتزاع و ذهنیتگرایی کشانده و تا حدی موجب کسالت را فراهم میآورد. گویی مخاطب در فضای بینالاذهانی کاراکترها وارد شده و به نوبت میان آنها پاسکاری میشود. ریتم کند جانمایه داستانی روایت نیز مزید بر علت شده بر کسالت مخاطب میافزاید. این فرایند تا انتهای کتاب ادامه دارد و به جز چند ده صفحه انتهایی، روح حاکم بر نیمه دوم اثر را تشکیل میدهد.
با همه اینها اما «انجمن مخفی» دو نقطه قوت دیگر نیز دارد. نثر کتاب خود را به رخ مخاطب میکشد. اما به نظر نمیرسد این امر، عامدانه باشد تا مثلا نویسنده خواسته باشد میزان تسلط خود را بر واژهها و عبارات به رخ مخاطب بکشد. نکته دیگر هم مربوط به رفت و آمدهای مکرر بین روایت داستان با روایت سفر «یحیای مکی» به کربلا و اصل حادثه کربلاست که از زبان بهاء روایت میشود. هر یک از این روایتهای سه واقعه زمانی با هنرمندی در هم تنیده شدهاند.هرچند شاید اگر روایت سفر «یحیای مکی» به کربلا که در طول رمان توسط شخصیت اصلی آن(بهاء) خوانده میشود اگر کوتاهتر اما با تعدد بیشتر مطرح میشد، دلنشینتر بود. طولانی بودن روایت برخی قسمتها، مخاطب را از ماجرای درون رمان غافل میکرد. با همه اینها اما «انجمن مخفی» خواندنی است. روایت روانی دارد از حیرت شخصیتی که بین دو وجه هویتی خویش گرفتار است. شعارهایش را گلدرشت به خورد مخاطب نمیدهد. با وجود مبهم و پیچیده بودن نقطه پایانی ماجرا اما مخاطب پس از اتمام کتاب به حیرت راوی ماجرا دچار نمیشود. هرچند از ابتدا با حیرت او همراه شده باشد. «انجمن مخفی» را سوره مهر در 400 صفحه و قیمت 16 هزار و 900 تومان برای اولین بار در سال گذشته روانه بازار نشر کرده است.