محمد رضا سرشار توصیف کرد :
پیوند رهبر انقلاب با ادبیات داستانی
یکی از خاطرات دلنشین و نوستالژیک متولدین دهه 50 و 60 برنامه قصه ظهر جمعۀ رادیو است. برنامهای که با صدای گرم و دلنشین رضا رهگذر (سرشار) اجرا میشد. در آن سالها کمتر جمعهای بود که این برنامه را از دست بدهیم و کمتر کسی بود که ساعت یک و نیم بعد از ظهر پای رادیو نباشد. این قصهگوی خوش قریحه با قصههای حماسی و جوانپسند خود همه را پای رادیو میخکوب میکرد. امسال بعد از بیش از دو دهه تصمیم گرفتیم به سراغ این داستاننویس پرکار برویم و دوباره خاطرات خودمان را با آن صدای خاطرهانگیز مرور کنیم. قرار مصاحبهای برای روز شنبه تنظیم کردیم و به ساختمان حوزه هنری سازمان تبلیغات رفتیم. ساختمانی بسیار بزرگ که جای مناسبی برای هنرمندان بود. در بین راهروهای تو در توی این ساختمان به اتاقی کوچک راهنمایی شدیم که دکتر سرشار در گوشهای از آن میز خود را قرار داده بود.
آنچه در ادامه میآید بخشی از مصاحبه مشرق با رضا سرشار ، استاد دانشگاه، نویسنده، پژوهشگر و منتقد ادبی است.
***
** از آشنایی خودتان با مقام معظم رهبری و اولین دیدارتان با ایشان بفرمایید.
اولین دیدار بنده با حضرتشان در سال 62 بود. در آن سال در دو مقطع کودک و نوجوان برنده جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران شده بودم و مقام معظم رهبری آن موقع به عنوان رئیس جمهور جوایز و لوحها را به برندگان میدادند. که من لوحهایم را از ایشان گرفتم و عکسم در کنار ایشان بعدها در سایت مقام معظم رهبری منتشر شد.
در سال 1368، از رادیو خبر دادند که از دفتر رهبری تماس گرفتهاند و گفتهاند معظمله بابت اجرای یکی از داستانهای ظهر جمعه که پخش شده شما را تشویق کردهاند و هدیهای برایتان کنار گذاشتهاند. بروید و آن را دریافت کنید. من به دفتر رهبری رفتم و در آنجا آقای حجازی که مسئول روابط مردمی دفتر بودند، یک کتاب بوستان سعدی به من دادند که ابتدای آن مقام معظم رهبری با خط خودشان نوشته بودند: «بسم الله الرحمن الرحیم. اهدا به آقای رضا رهگذر هنرمند متعهد و قصه گوی بعد از ظهر جمعه، بهخاطر قصۀ جمعۀ هفدهم اسفند 68 »و زیرش را امضا کرده بودند.
قبل از آن هم البته، همراه اعضای حوزه هنری، افتخار دیدارهایی با ایشان را داشتم. حداقل دو یا سه بار به این صورت زیارتشان کردم. در یکی از دیدارها ایشان از برنامه «از سرزمین نور» تعریف کردند. از سرزمین نور به قلم من، از سال 1374 تا 1376 از رادیو ایران پخش میشد. ایشان از بنده و آقای میرکیانی - سردبیر این برنامه - که در آن جلسه حاضر بودیم، تعریف کردند.
در یک مراسم ماه مبارک هم که دیدار با اهالی ادبیات بود- در آن زمان تفکیکی نبود که فقط شاعران حضور داشته باشند- بعد از افطار خدمت ایشان رسیدیم. شعرا به ترتیبی که نشسته بودند شعر خواندند، وقتی نوبت من رسید، گفتند که شما هم چیزی بخوانید. من هم قسمتی از کتابم - یثرب، شهر یادها و یادگارها - را خواندم.
** معروف است که مقام معظم رهبری از کتابهای رمان، تاریخ ادبیات و دیگر کتب ادبی در سخنرانیهایشان زیاد یاد میکنند و اینکه ایشان بر این مطالب واقعاً مسلط هستند و میتوان ایشان را یک رمانخوان حرفهای دانست که از دوران کودکی مطالعات زیادی در حوزه داستان داشتهاند، نظر شما درباره تسلط ایشان در حوزه رمان و ادبیات چیست؟
ایشان از دوره نوجوانی عضو کتابخانه آستان قدس رضوی بودهاند. کتابخانه آستان قدس رضوی هم به خلاف آن چیزی که از بیرون عدهای ممکن است تصور کنند، صرفاً کتابخانهای دینی نیست. از نظر ادبی جزو قویترین کتابخانههای ایران از زمان قدیم بوده است. همه نوع کتاب هم در این کتابخانه پیدا میشود. کتاب داستان، رمان، شعر، ترجمه، تألیف و هر نوع کتابی که بخواهید.
مقام معظم رهبری در دوره نوجوانی، بیشتر کتابهای داستان را از آنجا امانت میگرفته و مطالعه میکردهاند. ایشان تخیل خیلی خوبی هم داشتهاند. در جایی فرمودهاند (نقل به مضمون): من در زمانی که نوجوان بودم بچههای خانواده را جمع میکردم و برایشان داستان میگفتم. باالبداهه داستان درست میکردم و اینگونه نبود که از قبل هم آن را آماده کرده باشم. داستانهای طولانی و دنبالهدار از خودم میساختم و میگفتم. حتی ادامه برخی از داستانها را در روز دیگر یا هفته دیگر برایشان تعریف میکردم و اعضای خانواده - گاهی حتی بزرگترها - هم مشتاقانه به این داستانها گوش میدادند. در برخی موارد اتفاق میافتاده که ایشان یادشان رفته بوده که قبلاً تا کجای داستان یا چه چیزها را تعریف کردهبودند و بچهها به ایشان میگفتهاند! به هر حال، علاقه به داستان و رمان از کودکی و نوجوانی در معظمله وجود داشته است.
ابتدا ایشان بیشتر کارهای میشل زواگو نویسنده فرانسوی را میخواندهاند. نویسندهای که داستانها و رمانهای تاریخی مینوشته است. من کارهای زواگو را نخواندهام، ولی او یکی از افرادی بوده که بسیاری از کتابهایش در ایران ترجمه شده است. تا قبل از شنیدن خاطره مقام معظم رهبری، حتی اسم این نویسنده هم به گوشم نخورده بود، ولی بعدها در پژوهشی دریافتم که او جزو نویسندگانی بوده که بسیاری از کارهایش در ایران ترجمه و بارها تجدید چاپ شده و استقبال زیادی هم از آنها به عمل میآمده است.
ایشان قبل از انقلاب نویسندگان ایرانی را هم میشناختهاند. مثلاً یکی از کتابهای جلال آل احمد را خوانده بودهاند و تلفنی با او تماس گرفتهاند و درباره کتاب نکاتی انتقادی مطرح کردهاند. از قضا آل احمد هم از اینکه کتابش مورد توجه یک روحانی واقع شده خوشحال شده است. ایشان دیداری نیز با خود جلال آل احمد در مشهد داشتهاند.
رهبر ارتباطاتی به این شکل با برخی نویسندگان، همچنین با شعرایی مانند اخوان ثالث، شفیعیکدکنی - که شعرای اهل مشهد هستند - داشتهاند. ایشان با برخی محافل ادبی و شعری نیز آشنایی از نزدیک داشتهاند. در واقع بیش از داستان با شعر ارتباط داشتهاند. ولی آشناییشان با داستان هم بهحدی زیاد است که برخی فکر میکنند که تخصص معظمله عمدتاً داستان بوده، در حالی که بیشتر تخصص ایشان در شعر بوده است. در جلسات شعر شرکت میکردهاند و جزء منتقدین شاخص در این جلسات بودهاند. این توانایی بهگونهای بوده که شاعران بعضاً شاخص، روی نقد ایشان حساب میکرده و آنها را در شعرهایشان اعمال میکردهاند.
** چه اتفاقی رخ میدهد که مقام معظم رهبری از شعر فاصله میگیرند؟ آیا توصیه کسی به ایشان بوده یا به دلیل وارد شدن به فضای سیاسی بوده است؟
البته بودهاند کسانی که اهتمام به شعر را دون شأن ایشان میدانسته و توصیه به کناره گیری از این مقوله میکردهاند. اما دلیلش این نمیتواند بوده باشد. قبل از انقلاب درگیری در مبارزات سیاسی با رژیم و دستگیریها و تبعیدها و زندگی مخفیهای مکرر، و پس از پیروزی انقلاب اسلامی گرفتاریهای کاری فراوان، باعث دور افتادنشان از شعر میشود. در این دورانها دیگر فرصت رسیدگی به خانواده را نیز نداشتهاند، چه رسد به شعر و شاعری، ولی اخبار شعر و شعرا را کم و بیش دنبال میکردهاند و گاهی حتی به بعضی شعرا تذکر هم میداده یا تشویق شان میکردهاند. مثلاً، اگر خاطرتان باشد وقتی که امام جمعه بودند، در یکی از خطبهها گفتند که من به یکی از شعرای قدیمی زنگ زدم و با کنایه گفتم خبر داری که در این کشور انقلاب شده است؟! آن فرد هم جواب تبخترآمیزی داده بود؛ مبنی بر اینکه شاعران همیشه بر سلطهاند، نه با سلطه.
آقا در نماز جمعه صحبت ایشان را تحلیل کردند و فرمودند به او گفتم: اگر مردمی سلطه را برانداخته باشند، و یک حکومت را خود سر کار آورده و انتخاب کرده باشند و زمامدارانش از خود مردم باشد (در واقع مردم خود بر سرنوشتشان حاکم شده باشند) دیگر این حرف شما معنی ندارد!
این فرد آقای مهدی اخوان ثالث بود که میتوانست به سهم خود از تواناییهایش برای حمایت از انقلاب اسلامی نیز استفاده کند و با این کار نام خودش را به نیکی ثبت کند؛ اما این افتخار بزرگ را از دست داد. البته اخوان جلو انقلاب نایستاد و بعدها حتی یک شعر ضعیف هم در تأیید مجاهدتهای رزمندگان دفاع مقدس گفت: گر چه من مزدشتیام... یا مثلاً سعی کرده با حفظ وجهه شبهروشنفکریاش واسطه برگشتن فراریانی مثل اسماعیل خویی شود.
مقام معظم رهبری جمله مشهوری در اوایل انقلاب دارند مبنی بر اینکه قطار انقلاب به حرکت خود ادامه میدهد. هر کس از آن پیاده شود، خودش جا میماند. یعنی در حرکت قطار اختلالی به وجود نخواهد آمد. این قبیل افراد جا ماندند و نشان دادند که بیخود میگویند روشنفکرند. روشنفکر یعنی کسی که بتواند افقهای دورتر را ببیند.
** شما فرمودید که مقام معظم رهبری بسیاری از رمانهایی که به فارسی ترجمه شده را مطالعه کردهاند. میتوانید نمونههایی از کتبی که شما نخواندید و از مقام معظم رهبری شنیدهاید، نام ببرید.
یکی از این کتابها داستانهای نوشته میشل زواگو است. خیلی از کتابهای دیگر را نیز بعد که ایشان فرمودند ما مطالعه کردیم.
** میتوانید برای ما چند نمونه نام ببرید.
مثلاً جنگ و صلح، برف و شقایق، دن آرام، گذر از رنجها، داستان یک انسان واقعی، خانواده تیبو، ... بسیاری دیگر.
** همه این کتابها رمانهای خارجی بودند.
بله.
** ایشان غیر از کتابهای جلال آل احمد، کتب کدامیک از نویسندگان داخلی را مطالعه کردهاند؟
مقام معظم رهبری تقریباً از اغلب نویسندههای شاخص داخلی کتابهایی مطالعه کردهاند و شاید هیچ چهرۀ شاخصی در عرصه ادبیات داستانی ایران نباشد که ایشان حداقل یک نوشته از او را نخوانده باشند.
** آیا ایشان نقدی نیز به داستانهای ایرانی و خارجی دارند؟
در خلال صحبتهایشان اشاراتی دارند، اما دأب ایشان این نیست که به صورت مستقیم نام ببرند، مگر مورد خاصی باشد. ولی اهل فن از اشارات ایشان به اصل موضوع پی میبرند.
** میتوانید نمونههایی را نام ببرید.
کلیدر دولت آبادی یکی از آنهاست که حضرت آقا اسم کتاب را نیاوردند، ولی با اشاراتی فرمودند که این کتاب گوشهای از تاریخ معاصر اجتماعی مردم خراسان را تحریف کرده است. چون ماجرای قهرمان این رمان یک ماجرای واقعی است که در استان خراسان رخ داده است و نویسندۀ آن هم یک نویسندۀ خراسانی است. نویسنده شخصیت اصلی داستان را که گلمحمد نام دارد و انسان متدینی بوده و حتی به زیارت عتبات عالیات هم رفته را طوری معرفی کرده که هیچ ربطی به اسلام و تدین ندارد و حتی گرایشاتی به سمت حزب توده هم، پیدا میکند. یا مثلاً فردی مثل احمد محمود را، رهبری تلویحاً نقد کردند. هم زمین سوخته و هم داستان مدار صفر درجه او را. رهبری معتقدند که داستان اولی در پی تحریف جنگ تحمیلی است؛ یعنی برای گروهکهایی که نقشی در یاری رساندن به آن نداشتند، نقش برجستهای قائل شده است؛ و در مدار صفر درجه نیز انقلاب اسلامی کاملاً به نفع اندیشه چپ، تحریف شده است.
** سنتی ایجاد شده که تقریظهای مقام معظم رهبری بر کتابهایی که مدتی از انتشارشان گذشته منتشر میشود و این امر نشان از پرمطالعه بودن ایشان است، به نظر شما این تقریظها چه آثاری در جامعه دارد؟
یکی از دغدغههای همیشگی مقام معظم رهبری کتاب نخواندن یا کم کتاب خواندن مردم است. البته آمارها نشان میدهد که کشور ما از کشورهای مشابه خودمان و حتی از برخی از کشورهای اروپایی شاخص، از نظر مطالعه وضع بهتری دارد. ولی نسبت به انتظارات انقلاب عظیم ما که یک انقلاب فرهنگی است و نسبت به انتظارات از کشوری با - به قولی - حدود شش هزار سال تاریخ ادبیات، این میزان مطالعه، مطلوب نیست. طوری که ایشان در جایی میگویند که وقتی میبینم مردم ما کتاب نمیخوانند قلبم تحت فشار قرار میگیرد. یا در جای دیگر در جواب خبرنگاری که به ایشان گفته بود که حضرت عالی با مردم در این باره صحبت کنید تا مطالعه آنها بیشتر شود، میگویند: من اگر بدانم که صحبت کردنم راجع به مطالعه میتواند این مشکل را حل کند، حاضرم روزی یکی دو ساعت در این باره صحبت کنم. ولی این طور نیست. ریشه این قضیه خیلی عمیقتر از این حرفهاست.
درباره تقریظهایی که اشاره کردید باید بگویم که معظمله زمانی که کتابی را مطالعه میکنند در حاشیه آن مطالبی را - قاعدتاً - بدون قصد انتشار مینویسند و این عادت همیشگی ایشان بوده است. برخی مواقع، نویسندهای خدمتشان آمده و ایشان مثلاً به وی فرمودهاند: من کتاب شما را مطالعه کردهام و مطلبی در حواشی آن نوشتهام. آن نویسنده نیز ابراز علاقه میکند که یادداشتها را ببیند؛ و بعد آن حاشیهنویسیها، انتشار عام پیدا کردهاند. بعدها نیز ناشرانی مثل سوره مهر خواهش کرده و اجازه گرفتهاند که حاشیه برخی از این کتابها را منتشر کنند.
این روشی است که آقا به کار گرفتهاند تا مردم را به سوی مطالعه سوق دهند. مؤثر هم بوده است. در سالهای اخیر هم گاهی در مجلسی، به مناسبت، از کتاب مناسبی، به نام، یاد کردهاند (مثل دا، پایی که جا ماند، ...) که همین سبب شده است این کتابها فروشهای نجومی پیدا کردهاند.
باید توجه داشت که صرف نظر از معرفی آن کتابهای خاص، ایشان میخواستهاند که سطح مطالعه را در جامعه بالا ببرند. چون یک عده هنوز مزه مطالعه زیر دندانشان نرفته و اگر برود دیگر مطالعهشان ادامه پیدا خواهد کرد. البته وقتی ایشان کتابی را نقد جدی میکنند، معمولاً آن نقد منتشر نمیشود. چون میدانند اگر منتشر شود نویسنده یا مترجم آن دچار ضرر شدیدی میشود. یعنی قصد ایشان از این کار بیشتر تشویق نویسندگان است تا نقد آنان. به هر حال، این کار باعث شده که نویسندگانی تشویق شوند؛ و فروش آثار مورد نظر آنها به طور محسوس بالاتر رود. همچنین، عدۀ بیشتری به مطالعه روی آوردند.
آنچه در ادامه میآید بخشی از مصاحبه مشرق با رضا سرشار ، استاد دانشگاه، نویسنده، پژوهشگر و منتقد ادبی است.
***
** از آشنایی خودتان با مقام معظم رهبری و اولین دیدارتان با ایشان بفرمایید.
اولین دیدار بنده با حضرتشان در سال 62 بود. در آن سال در دو مقطع کودک و نوجوان برنده جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران شده بودم و مقام معظم رهبری آن موقع به عنوان رئیس جمهور جوایز و لوحها را به برندگان میدادند. که من لوحهایم را از ایشان گرفتم و عکسم در کنار ایشان بعدها در سایت مقام معظم رهبری منتشر شد.
در سال 1368، از رادیو خبر دادند که از دفتر رهبری تماس گرفتهاند و گفتهاند معظمله بابت اجرای یکی از داستانهای ظهر جمعه که پخش شده شما را تشویق کردهاند و هدیهای برایتان کنار گذاشتهاند. بروید و آن را دریافت کنید. من به دفتر رهبری رفتم و در آنجا آقای حجازی که مسئول روابط مردمی دفتر بودند، یک کتاب بوستان سعدی به من دادند که ابتدای آن مقام معظم رهبری با خط خودشان نوشته بودند: «بسم الله الرحمن الرحیم. اهدا به آقای رضا رهگذر هنرمند متعهد و قصه گوی بعد از ظهر جمعه، بهخاطر قصۀ جمعۀ هفدهم اسفند 68 »و زیرش را امضا کرده بودند.
قبل از آن هم البته، همراه اعضای حوزه هنری، افتخار دیدارهایی با ایشان را داشتم. حداقل دو یا سه بار به این صورت زیارتشان کردم. در یکی از دیدارها ایشان از برنامه «از سرزمین نور» تعریف کردند. از سرزمین نور به قلم من، از سال 1374 تا 1376 از رادیو ایران پخش میشد. ایشان از بنده و آقای میرکیانی - سردبیر این برنامه - که در آن جلسه حاضر بودیم، تعریف کردند.
در یک مراسم ماه مبارک هم که دیدار با اهالی ادبیات بود- در آن زمان تفکیکی نبود که فقط شاعران حضور داشته باشند- بعد از افطار خدمت ایشان رسیدیم. شعرا به ترتیبی که نشسته بودند شعر خواندند، وقتی نوبت من رسید، گفتند که شما هم چیزی بخوانید. من هم قسمتی از کتابم - یثرب، شهر یادها و یادگارها - را خواندم.
** معروف است که مقام معظم رهبری از کتابهای رمان، تاریخ ادبیات و دیگر کتب ادبی در سخنرانیهایشان زیاد یاد میکنند و اینکه ایشان بر این مطالب واقعاً مسلط هستند و میتوان ایشان را یک رمانخوان حرفهای دانست که از دوران کودکی مطالعات زیادی در حوزه داستان داشتهاند، نظر شما درباره تسلط ایشان در حوزه رمان و ادبیات چیست؟
ایشان از دوره نوجوانی عضو کتابخانه آستان قدس رضوی بودهاند. کتابخانه آستان قدس رضوی هم به خلاف آن چیزی که از بیرون عدهای ممکن است تصور کنند، صرفاً کتابخانهای دینی نیست. از نظر ادبی جزو قویترین کتابخانههای ایران از زمان قدیم بوده است. همه نوع کتاب هم در این کتابخانه پیدا میشود. کتاب داستان، رمان، شعر، ترجمه، تألیف و هر نوع کتابی که بخواهید.
مقام معظم رهبری در دوره نوجوانی، بیشتر کتابهای داستان را از آنجا امانت میگرفته و مطالعه میکردهاند. ایشان تخیل خیلی خوبی هم داشتهاند. در جایی فرمودهاند (نقل به مضمون): من در زمانی که نوجوان بودم بچههای خانواده را جمع میکردم و برایشان داستان میگفتم. باالبداهه داستان درست میکردم و اینگونه نبود که از قبل هم آن را آماده کرده باشم. داستانهای طولانی و دنبالهدار از خودم میساختم و میگفتم. حتی ادامه برخی از داستانها را در روز دیگر یا هفته دیگر برایشان تعریف میکردم و اعضای خانواده - گاهی حتی بزرگترها - هم مشتاقانه به این داستانها گوش میدادند. در برخی موارد اتفاق میافتاده که ایشان یادشان رفته بوده که قبلاً تا کجای داستان یا چه چیزها را تعریف کردهبودند و بچهها به ایشان میگفتهاند! به هر حال، علاقه به داستان و رمان از کودکی و نوجوانی در معظمله وجود داشته است.
ابتدا ایشان بیشتر کارهای میشل زواگو نویسنده فرانسوی را میخواندهاند. نویسندهای که داستانها و رمانهای تاریخی مینوشته است. من کارهای زواگو را نخواندهام، ولی او یکی از افرادی بوده که بسیاری از کتابهایش در ایران ترجمه شده است. تا قبل از شنیدن خاطره مقام معظم رهبری، حتی اسم این نویسنده هم به گوشم نخورده بود، ولی بعدها در پژوهشی دریافتم که او جزو نویسندگانی بوده که بسیاری از کارهایش در ایران ترجمه و بارها تجدید چاپ شده و استقبال زیادی هم از آنها به عمل میآمده است.
ایشان قبل از انقلاب نویسندگان ایرانی را هم میشناختهاند. مثلاً یکی از کتابهای جلال آل احمد را خوانده بودهاند و تلفنی با او تماس گرفتهاند و درباره کتاب نکاتی انتقادی مطرح کردهاند. از قضا آل احمد هم از اینکه کتابش مورد توجه یک روحانی واقع شده خوشحال شده است. ایشان دیداری نیز با خود جلال آل احمد در مشهد داشتهاند.
رهبر ارتباطاتی به این شکل با برخی نویسندگان، همچنین با شعرایی مانند اخوان ثالث، شفیعیکدکنی - که شعرای اهل مشهد هستند - داشتهاند. ایشان با برخی محافل ادبی و شعری نیز آشنایی از نزدیک داشتهاند. در واقع بیش از داستان با شعر ارتباط داشتهاند. ولی آشناییشان با داستان هم بهحدی زیاد است که برخی فکر میکنند که تخصص معظمله عمدتاً داستان بوده، در حالی که بیشتر تخصص ایشان در شعر بوده است. در جلسات شعر شرکت میکردهاند و جزء منتقدین شاخص در این جلسات بودهاند. این توانایی بهگونهای بوده که شاعران بعضاً شاخص، روی نقد ایشان حساب میکرده و آنها را در شعرهایشان اعمال میکردهاند.
** چه اتفاقی رخ میدهد که مقام معظم رهبری از شعر فاصله میگیرند؟ آیا توصیه کسی به ایشان بوده یا به دلیل وارد شدن به فضای سیاسی بوده است؟
البته بودهاند کسانی که اهتمام به شعر را دون شأن ایشان میدانسته و توصیه به کناره گیری از این مقوله میکردهاند. اما دلیلش این نمیتواند بوده باشد. قبل از انقلاب درگیری در مبارزات سیاسی با رژیم و دستگیریها و تبعیدها و زندگی مخفیهای مکرر، و پس از پیروزی انقلاب اسلامی گرفتاریهای کاری فراوان، باعث دور افتادنشان از شعر میشود. در این دورانها دیگر فرصت رسیدگی به خانواده را نیز نداشتهاند، چه رسد به شعر و شاعری، ولی اخبار شعر و شعرا را کم و بیش دنبال میکردهاند و گاهی حتی به بعضی شعرا تذکر هم میداده یا تشویق شان میکردهاند. مثلاً، اگر خاطرتان باشد وقتی که امام جمعه بودند، در یکی از خطبهها گفتند که من به یکی از شعرای قدیمی زنگ زدم و با کنایه گفتم خبر داری که در این کشور انقلاب شده است؟! آن فرد هم جواب تبخترآمیزی داده بود؛ مبنی بر اینکه شاعران همیشه بر سلطهاند، نه با سلطه.
آقا در نماز جمعه صحبت ایشان را تحلیل کردند و فرمودند به او گفتم: اگر مردمی سلطه را برانداخته باشند، و یک حکومت را خود سر کار آورده و انتخاب کرده باشند و زمامدارانش از خود مردم باشد (در واقع مردم خود بر سرنوشتشان حاکم شده باشند) دیگر این حرف شما معنی ندارد!
این فرد آقای مهدی اخوان ثالث بود که میتوانست به سهم خود از تواناییهایش برای حمایت از انقلاب اسلامی نیز استفاده کند و با این کار نام خودش را به نیکی ثبت کند؛ اما این افتخار بزرگ را از دست داد. البته اخوان جلو انقلاب نایستاد و بعدها حتی یک شعر ضعیف هم در تأیید مجاهدتهای رزمندگان دفاع مقدس گفت: گر چه من مزدشتیام... یا مثلاً سعی کرده با حفظ وجهه شبهروشنفکریاش واسطه برگشتن فراریانی مثل اسماعیل خویی شود.
مقام معظم رهبری جمله مشهوری در اوایل انقلاب دارند مبنی بر اینکه قطار انقلاب به حرکت خود ادامه میدهد. هر کس از آن پیاده شود، خودش جا میماند. یعنی در حرکت قطار اختلالی به وجود نخواهد آمد. این قبیل افراد جا ماندند و نشان دادند که بیخود میگویند روشنفکرند. روشنفکر یعنی کسی که بتواند افقهای دورتر را ببیند.
** شما فرمودید که مقام معظم رهبری بسیاری از رمانهایی که به فارسی ترجمه شده را مطالعه کردهاند. میتوانید نمونههایی از کتبی که شما نخواندید و از مقام معظم رهبری شنیدهاید، نام ببرید.
یکی از این کتابها داستانهای نوشته میشل زواگو است. خیلی از کتابهای دیگر را نیز بعد که ایشان فرمودند ما مطالعه کردیم.
** میتوانید برای ما چند نمونه نام ببرید.
مثلاً جنگ و صلح، برف و شقایق، دن آرام، گذر از رنجها، داستان یک انسان واقعی، خانواده تیبو، ... بسیاری دیگر.
** همه این کتابها رمانهای خارجی بودند.
بله.
** ایشان غیر از کتابهای جلال آل احمد، کتب کدامیک از نویسندگان داخلی را مطالعه کردهاند؟
مقام معظم رهبری تقریباً از اغلب نویسندههای شاخص داخلی کتابهایی مطالعه کردهاند و شاید هیچ چهرۀ شاخصی در عرصه ادبیات داستانی ایران نباشد که ایشان حداقل یک نوشته از او را نخوانده باشند.
** آیا ایشان نقدی نیز به داستانهای ایرانی و خارجی دارند؟
در خلال صحبتهایشان اشاراتی دارند، اما دأب ایشان این نیست که به صورت مستقیم نام ببرند، مگر مورد خاصی باشد. ولی اهل فن از اشارات ایشان به اصل موضوع پی میبرند.
** میتوانید نمونههایی را نام ببرید.
کلیدر دولت آبادی یکی از آنهاست که حضرت آقا اسم کتاب را نیاوردند، ولی با اشاراتی فرمودند که این کتاب گوشهای از تاریخ معاصر اجتماعی مردم خراسان را تحریف کرده است. چون ماجرای قهرمان این رمان یک ماجرای واقعی است که در استان خراسان رخ داده است و نویسندۀ آن هم یک نویسندۀ خراسانی است. نویسنده شخصیت اصلی داستان را که گلمحمد نام دارد و انسان متدینی بوده و حتی به زیارت عتبات عالیات هم رفته را طوری معرفی کرده که هیچ ربطی به اسلام و تدین ندارد و حتی گرایشاتی به سمت حزب توده هم، پیدا میکند. یا مثلاً فردی مثل احمد محمود را، رهبری تلویحاً نقد کردند. هم زمین سوخته و هم داستان مدار صفر درجه او را. رهبری معتقدند که داستان اولی در پی تحریف جنگ تحمیلی است؛ یعنی برای گروهکهایی که نقشی در یاری رساندن به آن نداشتند، نقش برجستهای قائل شده است؛ و در مدار صفر درجه نیز انقلاب اسلامی کاملاً به نفع اندیشه چپ، تحریف شده است.
** سنتی ایجاد شده که تقریظهای مقام معظم رهبری بر کتابهایی که مدتی از انتشارشان گذشته منتشر میشود و این امر نشان از پرمطالعه بودن ایشان است، به نظر شما این تقریظها چه آثاری در جامعه دارد؟
یکی از دغدغههای همیشگی مقام معظم رهبری کتاب نخواندن یا کم کتاب خواندن مردم است. البته آمارها نشان میدهد که کشور ما از کشورهای مشابه خودمان و حتی از برخی از کشورهای اروپایی شاخص، از نظر مطالعه وضع بهتری دارد. ولی نسبت به انتظارات انقلاب عظیم ما که یک انقلاب فرهنگی است و نسبت به انتظارات از کشوری با - به قولی - حدود شش هزار سال تاریخ ادبیات، این میزان مطالعه، مطلوب نیست. طوری که ایشان در جایی میگویند که وقتی میبینم مردم ما کتاب نمیخوانند قلبم تحت فشار قرار میگیرد. یا در جای دیگر در جواب خبرنگاری که به ایشان گفته بود که حضرت عالی با مردم در این باره صحبت کنید تا مطالعه آنها بیشتر شود، میگویند: من اگر بدانم که صحبت کردنم راجع به مطالعه میتواند این مشکل را حل کند، حاضرم روزی یکی دو ساعت در این باره صحبت کنم. ولی این طور نیست. ریشه این قضیه خیلی عمیقتر از این حرفهاست.
درباره تقریظهایی که اشاره کردید باید بگویم که معظمله زمانی که کتابی را مطالعه میکنند در حاشیه آن مطالبی را - قاعدتاً - بدون قصد انتشار مینویسند و این عادت همیشگی ایشان بوده است. برخی مواقع، نویسندهای خدمتشان آمده و ایشان مثلاً به وی فرمودهاند: من کتاب شما را مطالعه کردهام و مطلبی در حواشی آن نوشتهام. آن نویسنده نیز ابراز علاقه میکند که یادداشتها را ببیند؛ و بعد آن حاشیهنویسیها، انتشار عام پیدا کردهاند. بعدها نیز ناشرانی مثل سوره مهر خواهش کرده و اجازه گرفتهاند که حاشیه برخی از این کتابها را منتشر کنند.
این روشی است که آقا به کار گرفتهاند تا مردم را به سوی مطالعه سوق دهند. مؤثر هم بوده است. در سالهای اخیر هم گاهی در مجلسی، به مناسبت، از کتاب مناسبی، به نام، یاد کردهاند (مثل دا، پایی که جا ماند، ...) که همین سبب شده است این کتابها فروشهای نجومی پیدا کردهاند.
باید توجه داشت که صرف نظر از معرفی آن کتابهای خاص، ایشان میخواستهاند که سطح مطالعه را در جامعه بالا ببرند. چون یک عده هنوز مزه مطالعه زیر دندانشان نرفته و اگر برود دیگر مطالعهشان ادامه پیدا خواهد کرد. البته وقتی ایشان کتابی را نقد جدی میکنند، معمولاً آن نقد منتشر نمیشود. چون میدانند اگر منتشر شود نویسنده یا مترجم آن دچار ضرر شدیدی میشود. یعنی قصد ایشان از این کار بیشتر تشویق نویسندگان است تا نقد آنان. به هر حال، این کار باعث شده که نویسندگانی تشویق شوند؛ و فروش آثار مورد نظر آنها به طور محسوس بالاتر رود. همچنین، عدۀ بیشتری به مطالعه روی آوردند.