اصلاحات و اصلاح طلبی انقلابی و آمریکایی « از دیدگاه امام خمینی (ره) و امام خامنهای (مدظله)»
راه و طریق اصلاحات به شیوه انبیا (پاورقی)
طریقة انبیا برای اصلاح جامعه
چه ادعايى دارد انسان كه مىتواند يك انسانى را دعوت به خير بكند، با زبان ملايم، با قلم ملايم، با نصيحت، با دوستى او را به راه راست ببرد آنطور كه انبيا مىكردند. انبيا بنايشان بر اين بود كه دست به شمشير نبرند، الّا براى آنها كه علاجى ندارند جز شمشير و فاسد مىكنند جامعه را. آن كه فاسد مىكند جامعه را و دست از فسادش بر نخواهد داشت، او را بايد از جامعه جدا كرد. و يك غدة سرطانى است كه جامعه را فاسد مىكند.
انبيا مثل يك طبيبى بودند، آنها كه مىخواستند اصلاح كنند جامعه را. اگر يك طبيبى آمد و غده سرطانى را، چاقو را درآورد و شكم را پاره كرد و غده سرطانى را درآورد، شما فرياد مىزنيد كه شكم مردم را پاره كردى، جانى هستى؟! نه، احترامش مىكنيد و اجر هم به او مىدهيد و دستش را هم فرض كنيد مىبوسيد و خيلى هم خوشحال مىشويد، براى اینکه اين شكم را پاره كرده. اما براى درآوردن غده سرطانى كه اين را به هلاكت مىرساند. انبيا اينطور بودند.
انبيا در عين حالى كه خداى تبارك و تعالى مىفرمايد: كه چرا اين قدر خودت را به زحمت مىاندازى، چرا اين قدر خودت را مىخواهى بكشى كه اينها ايمان نمىآورند؟!(143) آن قدر عاطفه داشته است و آن قدر دلش مىخواسته است كه مردم صالح بشوند، خوب بشوند، لكن وقتى كه مىديد كه فلان جمعيت اگر باشند مردم را به فساد مىكِشند، شمشير او همان چاقوى طبيب است. او طبيب عالم است و طبيب جامعه است و جامعه را بايد با حُسن نيّتى كه دارد اصلاح بكند. شمشير على بن ابيطالب ضربهاش مىفرمايد كه از عبادت جن و انس هم بالاتر است(144). براى اینکه اصلاح است، ضربة اصلاحى است، ضربه افسادى نيست.
اگر قلمهاى ما و زبانهاى ما هم اين طورى بشود كه واقعاً بخواهيم اين جامعه پيش ببرد، اين مملكت اصلاح بشود و در حالى كه ما همه گرفتار هستيم، لااقل از اين گرفتارى قلم ما، مردم بيرون بيايند، آخر اين گرفتارى گرفتارى زيادى است.(145)
نحوة انتقادی که اصلاح میکند جامعه را
خوب، بايد انسان متوجه باشد كه اين منحرفين براى چى مىگويند، چه خواهند گفت، انگيزهشان در اين انحرافات چيست، اين كسى كه اهل همين مملكت است واهل همين خاك است واهل همين ملت است، چه مىگويد كه مىخواهد انحراف ايجاد كند. واقعاً صحيح است كه اينها دلسوز هستند براى ملت، براى دلسوزى مىخواهند رفع كنند آن مسائل فاسد را، يا نه، آلت دست قرار دادهاند؛ براى اینکه فاسد كنند. ممكن است در بين اينها اشخاصى باشند كه واقعاً بخواهند مفاسد را بگويند واصلاح بكنند. لكن در گفتن مفاسد، از لحن آن كسى كه میگويد، انسان مىفهمد چه [مقصودى دارد]. آن كسى كه مىگويد كه من مىخواهم مردم را ارشاد كنم، از قلمش انسان مىفهمد كه مسئله، مسئله ارشاد است يا مسئله، مسئله چيزهاى ديگر است.
آن كسى كه صحبت مىكند، انسان از صحبتش مىفهمد، طرز صحبت معلوم است كه از يك نفْس خبيث بيرون آمده براى اِفساد يا از يك نفْس آرام بيرون آمده است براى اصلاح. و ما در بعضى از اين قلمها ودر بعضى از اين زبانها، آن دومى؛ آن معناى اصلاحى را كم مىبينيم؛ يعنى اينها كه متكفّل روزنامهها هستند، متكفّل نطقها در اطراف هستند، اينها را آدم مىبيند كه آن طورى كه سلامت بايد باشد، در قلم وسلامت بايد باشد، در بيان و ارشاد بايد باشد، در قلم وزبان هست، اما آن طورى كه انسان مىخواهد، نيست، كم است. و از آن طرف، نشريات زيادى هست كه مىبينيد كه فاسد است و مىخواهند به فساد بكشند.
بايد شماها در مقابل اينها، نشرياتتان يك نشرياتى باشد كه وقتى دست مردم برسد، در ذهنشان بيايد كه خوب، اين يك تعليمى است، دارند به ما مىدهند؛ يك مدرسهاى است كه به اين صورت باز شده است براى تعليم؛ و راضى باشند از شما كسانى كه الهى هستند. شما در صدد اين نباشيد كه منحرفين را راضى كنيد، در صدد اين باشيد كه منحرفين را اصلاح كنيد. منحرفين را بخواهيد راضى كنيد، شما را مىكشند به انحراف.
اما اگر بخواهيد منحرفين را اصلاح بكنيد، هر روز قلم شما قلم اصلاحى است. مقالاتى كه مىنويسيد، مقالات اصلاحى باشد.
اخبارى كه مىنويسيد، تيترهايى كه هست، اينها را كه در روزنامهها آدم مىبيند، مىفهمد كه اين تيتر از كجا پيدا شده است، با چه مقصدى اين را گذاشتهاند. وگاهى آدم بعد كه مىخواند، مىبيند مسئله اينطور هم نبوده است؛ تيترش يك جور ديگر است، مسئلهاش يك جور ديگر! ابتدا همه مردم نمىتوانند همة روزنامه را تا آخر بخوانند، اين تيترها را نگاه مىكنند مىبينند در تيترى كه هست، چه فسادى واقع شده است يا چه صلاحى واقع شده است. اما آدم وقتى خود متن را مىخواند، مىبيند مسئله اينطور نيست كه اين در تيتر هست. بايد توجه كنيد كه اين يك غِشّى است براى مسلمين كه انسان در تيتر يك چيزى بنويسد و محتوا آن جور نباشد؛ نه به آن تندى باشد كه- مثلاً در اين تيتر هست ونه به آن عظمت باشد كه در اين تيتر هست. اين يك نحو غشّ است براى مسلمين. همان طورى كه يك كاسبى روى متاعش يك چيز خوبى قرار مىدهد، روغن را روى آن يك مقدار روغن خوب مىريزد [اما]، آخرش فاسد است و اين حرام است و غش است، همينطور چنانچه روزنامه اينطور باشد كه انسان تيترها را كه نگاه كند ببيند اين روزنامة خيلى روزنامه خوبى است يا مسائلى هست، مسائل مهمى مطرح هست؛ از آن طرف، كسى را انتقاد مىكنند كه اين آدم خبيث است، اينطور است، اما وقتى آدم مىرود [متن را] نگاه مىكند، مىبيند مسئله اين طورها هم نبوده است يا اگر بوده، به اين شدّت نبوده است. متن را اين يك نحو غشّى است كه شما با قلمهايتان میکنید... این هم غشّ است و حرام.(146)
شنیدن تذکرها و انتقادها، فرصت اصلاح
وضع و هدف این جلسة ما در این سالهای مستمر، بر تذکّر است. من به خودم که نگاه میکنم، میبینم به تذکّر و نصیحت احتیاج دارم؛ قیاس به نفس میکنم؛ فکر میکنم ما مسئولان- در ردههای مختلف- احتیاج داریم که به گوشِ جسم و دل، نصیحتها، تذکرات، عیبجوییها و انتقادهایی را بشنویم تا شاید خداوند متعال به ما فرصت اصلاح بدهد. باید به خودمان و دلمان بپردازیم؛ دل ما بیش از جسم ما احتیاج به مراقبت دارد. اگر بخواهیم دل، نورانی و مهبط رحمت و هدایت الهی باشد، باید به آن بپردازیم. رها کردن دل- که به جاذبهها و مغناطیسهای مادّی به سرعت و آسانی قابل جذب است- خطرناک است؛ دچار خودشیفتگی، غرور و غفلت میشویم؛ احتیاج داریم که بدانیم.(147)
12- مبارزه با فساد، راه اصلاح جامعه
[مىگويند اينها كه اعدام شدهاند، همهشان مقصّر سياسى و ساواكى و اينها نبودند. آنها هم اعدام شدند براى اینکه لواط كردند و زنا كردند. البته من توضيح دادم كه اين جور نيست. اينها تاجر و اين چيزها بودند و بچهها را مىدزديدند و اين حرفها، و اخبار دروغ به شما گفتند.](148)
- بله اصل مسئله را بايد گفت، و آن اين است كه اگر يك بدنى يك انگشتش فاسد بشود، چه بايد كرد براى اصلاح آن بدن. آيا بايد اين انگشت را گفت تو باش اينجا، فاسد كن اين بدن را؟ اين انگشت يك مفسده است و بايد بريد اين چيزهايى كه مىدانيد كه اينها به فساد مىكشند. يكوقت مثل بعضى طوايف مىگويند كه خوب، مردم آزادند. آن زن آزاد هست. زن اين باشد، او هم تمتّعى ببرد. خوب، چه بهتر. يكوقت منظور اين هست. نه، ما اين را نمىتوانيم بپذيريم. يكوقت منظور اين است كه بايد حفظ نظم جامعه، حفظ صحّت جامعه بشود. اين سياستهايى كه ما در اسلام داريم و اجرا مىشود براى اين است كه جامعه را ما مىخواهيم پاكسازى كنيم. علفهاى هرزهاى كه ضايع مىكنند مزرعة ما را، بايد اين علفهاى هرزه را بچينيم و دور بريزيم. آن كسى كه بخواهد يك جامعه را اصلاح بكند، آن كسانى كه اِفساد در جامعه مىكنند، آن كسانى كه جامعه را به تباهى مىكشند، آن كسانى كه جوانهاى ما را به تباهى مىكشند، دخترهاى ما را به تباهى مىكشند آنها را، نمیتوانيم تحمل كنيم كه نظر كنيم اينها هر كار مىخواهند بكنند. و هر سياستى كه هست، بايد بشود. چه پيش شما خيلى مشكل باشد پذيرفتنش و چه نباشد.- يك چيزى است، به اصطلاح جامعه را مىخواهيم- اصلاً جامعه هم همان طورى كه دزد را شما مىگيريد و حبسش مىكنيد. خوب چرا آزادش قرار نمىدهيد؟ همان طورى كه قاتل را مىگيريد نگهش مىداريد يا احياناً قصاص میكنيد. چرا رهايش نمىكنيد كه هر كارى دلش مى خواهد بكند؟ چرا؟ اين براى اين است كه اينها اسباب اين مىشود كه يك جامعه را به فساد بكشد. اگر جلوگيرى از چند تا از اين فسادها بشود، جامعه اصلاح مىشود و ما منظورمان اصلاح جامعه است. اصلاح جامعه به همين چيزهاست كه اين سياستها باشد.(149)
پانوشتها:
143 - سورة شعرا، آية 3: «لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نفْسَكَ أَلَّا يَكُونُواْ مُؤْمِنِينَ»: شايد از اينكه ايمان نمىآورند، خود را هلاك سازى.
144 - بحار الأنوار، ج 39، صص 1 و 2، ح 1. المستدرك، حاكم نيشابورى، ج 3، ص 32.
145 - صحیفة امام، ج 14، ص 20.
146 - صحیفة امام، ج 14، صص 398- 400.
147 - بیانات مقام معظّم رهبری در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام، 29/3/1385.
148 - سؤال خبرنگار- به نام اوریا نافالاچی- از حضرت امام(ره).
149 - صحیفة امام، ج 10، صص 102- 103.
چه ادعايى دارد انسان كه مىتواند يك انسانى را دعوت به خير بكند، با زبان ملايم، با قلم ملايم، با نصيحت، با دوستى او را به راه راست ببرد آنطور كه انبيا مىكردند. انبيا بنايشان بر اين بود كه دست به شمشير نبرند، الّا براى آنها كه علاجى ندارند جز شمشير و فاسد مىكنند جامعه را. آن كه فاسد مىكند جامعه را و دست از فسادش بر نخواهد داشت، او را بايد از جامعه جدا كرد. و يك غدة سرطانى است كه جامعه را فاسد مىكند.
انبيا مثل يك طبيبى بودند، آنها كه مىخواستند اصلاح كنند جامعه را. اگر يك طبيبى آمد و غده سرطانى را، چاقو را درآورد و شكم را پاره كرد و غده سرطانى را درآورد، شما فرياد مىزنيد كه شكم مردم را پاره كردى، جانى هستى؟! نه، احترامش مىكنيد و اجر هم به او مىدهيد و دستش را هم فرض كنيد مىبوسيد و خيلى هم خوشحال مىشويد، براى اینکه اين شكم را پاره كرده. اما براى درآوردن غده سرطانى كه اين را به هلاكت مىرساند. انبيا اينطور بودند.
انبيا در عين حالى كه خداى تبارك و تعالى مىفرمايد: كه چرا اين قدر خودت را به زحمت مىاندازى، چرا اين قدر خودت را مىخواهى بكشى كه اينها ايمان نمىآورند؟!(143) آن قدر عاطفه داشته است و آن قدر دلش مىخواسته است كه مردم صالح بشوند، خوب بشوند، لكن وقتى كه مىديد كه فلان جمعيت اگر باشند مردم را به فساد مىكِشند، شمشير او همان چاقوى طبيب است. او طبيب عالم است و طبيب جامعه است و جامعه را بايد با حُسن نيّتى كه دارد اصلاح بكند. شمشير على بن ابيطالب ضربهاش مىفرمايد كه از عبادت جن و انس هم بالاتر است(144). براى اینکه اصلاح است، ضربة اصلاحى است، ضربه افسادى نيست.
اگر قلمهاى ما و زبانهاى ما هم اين طورى بشود كه واقعاً بخواهيم اين جامعه پيش ببرد، اين مملكت اصلاح بشود و در حالى كه ما همه گرفتار هستيم، لااقل از اين گرفتارى قلم ما، مردم بيرون بيايند، آخر اين گرفتارى گرفتارى زيادى است.(145)
نحوة انتقادی که اصلاح میکند جامعه را
خوب، بايد انسان متوجه باشد كه اين منحرفين براى چى مىگويند، چه خواهند گفت، انگيزهشان در اين انحرافات چيست، اين كسى كه اهل همين مملكت است واهل همين خاك است واهل همين ملت است، چه مىگويد كه مىخواهد انحراف ايجاد كند. واقعاً صحيح است كه اينها دلسوز هستند براى ملت، براى دلسوزى مىخواهند رفع كنند آن مسائل فاسد را، يا نه، آلت دست قرار دادهاند؛ براى اینکه فاسد كنند. ممكن است در بين اينها اشخاصى باشند كه واقعاً بخواهند مفاسد را بگويند واصلاح بكنند. لكن در گفتن مفاسد، از لحن آن كسى كه میگويد، انسان مىفهمد چه [مقصودى دارد]. آن كسى كه مىگويد كه من مىخواهم مردم را ارشاد كنم، از قلمش انسان مىفهمد كه مسئله، مسئله ارشاد است يا مسئله، مسئله چيزهاى ديگر است.
آن كسى كه صحبت مىكند، انسان از صحبتش مىفهمد، طرز صحبت معلوم است كه از يك نفْس خبيث بيرون آمده براى اِفساد يا از يك نفْس آرام بيرون آمده است براى اصلاح. و ما در بعضى از اين قلمها ودر بعضى از اين زبانها، آن دومى؛ آن معناى اصلاحى را كم مىبينيم؛ يعنى اينها كه متكفّل روزنامهها هستند، متكفّل نطقها در اطراف هستند، اينها را آدم مىبيند كه آن طورى كه سلامت بايد باشد، در قلم وسلامت بايد باشد، در بيان و ارشاد بايد باشد، در قلم وزبان هست، اما آن طورى كه انسان مىخواهد، نيست، كم است. و از آن طرف، نشريات زيادى هست كه مىبينيد كه فاسد است و مىخواهند به فساد بكشند.
بايد شماها در مقابل اينها، نشرياتتان يك نشرياتى باشد كه وقتى دست مردم برسد، در ذهنشان بيايد كه خوب، اين يك تعليمى است، دارند به ما مىدهند؛ يك مدرسهاى است كه به اين صورت باز شده است براى تعليم؛ و راضى باشند از شما كسانى كه الهى هستند. شما در صدد اين نباشيد كه منحرفين را راضى كنيد، در صدد اين باشيد كه منحرفين را اصلاح كنيد. منحرفين را بخواهيد راضى كنيد، شما را مىكشند به انحراف.
اما اگر بخواهيد منحرفين را اصلاح بكنيد، هر روز قلم شما قلم اصلاحى است. مقالاتى كه مىنويسيد، مقالات اصلاحى باشد.
اخبارى كه مىنويسيد، تيترهايى كه هست، اينها را كه در روزنامهها آدم مىبيند، مىفهمد كه اين تيتر از كجا پيدا شده است، با چه مقصدى اين را گذاشتهاند. وگاهى آدم بعد كه مىخواند، مىبيند مسئله اينطور هم نبوده است؛ تيترش يك جور ديگر است، مسئلهاش يك جور ديگر! ابتدا همه مردم نمىتوانند همة روزنامه را تا آخر بخوانند، اين تيترها را نگاه مىكنند مىبينند در تيترى كه هست، چه فسادى واقع شده است يا چه صلاحى واقع شده است. اما آدم وقتى خود متن را مىخواند، مىبيند مسئله اينطور نيست كه اين در تيتر هست. بايد توجه كنيد كه اين يك غِشّى است براى مسلمين كه انسان در تيتر يك چيزى بنويسد و محتوا آن جور نباشد؛ نه به آن تندى باشد كه- مثلاً در اين تيتر هست ونه به آن عظمت باشد كه در اين تيتر هست. اين يك نحو غشّ است براى مسلمين. همان طورى كه يك كاسبى روى متاعش يك چيز خوبى قرار مىدهد، روغن را روى آن يك مقدار روغن خوب مىريزد [اما]، آخرش فاسد است و اين حرام است و غش است، همينطور چنانچه روزنامه اينطور باشد كه انسان تيترها را كه نگاه كند ببيند اين روزنامة خيلى روزنامه خوبى است يا مسائلى هست، مسائل مهمى مطرح هست؛ از آن طرف، كسى را انتقاد مىكنند كه اين آدم خبيث است، اينطور است، اما وقتى آدم مىرود [متن را] نگاه مىكند، مىبيند مسئله اين طورها هم نبوده است يا اگر بوده، به اين شدّت نبوده است. متن را اين يك نحو غشّى است كه شما با قلمهايتان میکنید... این هم غشّ است و حرام.(146)
شنیدن تذکرها و انتقادها، فرصت اصلاح
وضع و هدف این جلسة ما در این سالهای مستمر، بر تذکّر است. من به خودم که نگاه میکنم، میبینم به تذکّر و نصیحت احتیاج دارم؛ قیاس به نفس میکنم؛ فکر میکنم ما مسئولان- در ردههای مختلف- احتیاج داریم که به گوشِ جسم و دل، نصیحتها، تذکرات، عیبجوییها و انتقادهایی را بشنویم تا شاید خداوند متعال به ما فرصت اصلاح بدهد. باید به خودمان و دلمان بپردازیم؛ دل ما بیش از جسم ما احتیاج به مراقبت دارد. اگر بخواهیم دل، نورانی و مهبط رحمت و هدایت الهی باشد، باید به آن بپردازیم. رها کردن دل- که به جاذبهها و مغناطیسهای مادّی به سرعت و آسانی قابل جذب است- خطرناک است؛ دچار خودشیفتگی، غرور و غفلت میشویم؛ احتیاج داریم که بدانیم.(147)
12- مبارزه با فساد، راه اصلاح جامعه
[مىگويند اينها كه اعدام شدهاند، همهشان مقصّر سياسى و ساواكى و اينها نبودند. آنها هم اعدام شدند براى اینکه لواط كردند و زنا كردند. البته من توضيح دادم كه اين جور نيست. اينها تاجر و اين چيزها بودند و بچهها را مىدزديدند و اين حرفها، و اخبار دروغ به شما گفتند.](148)
- بله اصل مسئله را بايد گفت، و آن اين است كه اگر يك بدنى يك انگشتش فاسد بشود، چه بايد كرد براى اصلاح آن بدن. آيا بايد اين انگشت را گفت تو باش اينجا، فاسد كن اين بدن را؟ اين انگشت يك مفسده است و بايد بريد اين چيزهايى كه مىدانيد كه اينها به فساد مىكشند. يكوقت مثل بعضى طوايف مىگويند كه خوب، مردم آزادند. آن زن آزاد هست. زن اين باشد، او هم تمتّعى ببرد. خوب، چه بهتر. يكوقت منظور اين هست. نه، ما اين را نمىتوانيم بپذيريم. يكوقت منظور اين است كه بايد حفظ نظم جامعه، حفظ صحّت جامعه بشود. اين سياستهايى كه ما در اسلام داريم و اجرا مىشود براى اين است كه جامعه را ما مىخواهيم پاكسازى كنيم. علفهاى هرزهاى كه ضايع مىكنند مزرعة ما را، بايد اين علفهاى هرزه را بچينيم و دور بريزيم. آن كسى كه بخواهد يك جامعه را اصلاح بكند، آن كسانى كه اِفساد در جامعه مىكنند، آن كسانى كه جامعه را به تباهى مىكشند، آن كسانى كه جوانهاى ما را به تباهى مىكشند، دخترهاى ما را به تباهى مىكشند آنها را، نمیتوانيم تحمل كنيم كه نظر كنيم اينها هر كار مىخواهند بكنند. و هر سياستى كه هست، بايد بشود. چه پيش شما خيلى مشكل باشد پذيرفتنش و چه نباشد.- يك چيزى است، به اصطلاح جامعه را مىخواهيم- اصلاً جامعه هم همان طورى كه دزد را شما مىگيريد و حبسش مىكنيد. خوب چرا آزادش قرار نمىدهيد؟ همان طورى كه قاتل را مىگيريد نگهش مىداريد يا احياناً قصاص میكنيد. چرا رهايش نمىكنيد كه هر كارى دلش مى خواهد بكند؟ چرا؟ اين براى اين است كه اينها اسباب اين مىشود كه يك جامعه را به فساد بكشد. اگر جلوگيرى از چند تا از اين فسادها بشود، جامعه اصلاح مىشود و ما منظورمان اصلاح جامعه است. اصلاح جامعه به همين چيزهاست كه اين سياستها باشد.(149)
پانوشتها:
143 - سورة شعرا، آية 3: «لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نفْسَكَ أَلَّا يَكُونُواْ مُؤْمِنِينَ»: شايد از اينكه ايمان نمىآورند، خود را هلاك سازى.
144 - بحار الأنوار، ج 39، صص 1 و 2، ح 1. المستدرك، حاكم نيشابورى، ج 3، ص 32.
145 - صحیفة امام، ج 14، ص 20.
146 - صحیفة امام، ج 14، صص 398- 400.
147 - بیانات مقام معظّم رهبری در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام، 29/3/1385.
148 - سؤال خبرنگار- به نام اوریا نافالاچی- از حضرت امام(ره).
149 - صحیفة امام، ج 10، صص 102- 103.