تصویر روشنفکران از طبقه مستضعف در جشنواره فجر
متهم اصلی، محرومان هستند!
آرش فهیم
جشنواره فیلم فجر سال هاست به کارزاری برای تبلیغ و حمایت از سینمای شبه روشنفکری تبدیل شده است و سایر جریان های سینمایی ما در این جشنواره، منزوی هستند. این نوع فیلم ها، نگره خاصی به جامعه و دنیای پیرامون دارند. «رخ دیوانه» و «دوران عاشقی» نمونه هایی از نوع نگاه به مسائل اجتماعی در جشنواره فجر امسال است.
رخ دیوانه؛ مرگ محرومان در شطرنج طبقات
فیلم «رخ دیوانه» به کارگردانی ابوالحسن داوودی را می توان أثری خوش نقش و نگار اما درون تهی دانست. این فیلم، مجموعه ای از کلیشه هایی است که با حداقل بداعت و خلاقیت در ایده پردازی با روکشی پر از زرق و برق ظاهری به تصویر کشیده شده. متأسفانه اکثریت قریب به اتفاق فیلم های سی و سومین جشنواره فیلم فجر، آنقدر بی حس و حال و بد ریتم هستند که در این میان، اگر فیلمی ضرباهنگ و سروشکل استانداردی داشته باشد می تواند همه را مرعوب خودش کند. درست مانند آنچه درباره فیلم هایی چون «رخ دیوانه» و «عصر یخبندان» پیش آمده است. مسلم است که در خیل پرحجم فیلم های کشدار و خواب آور، چنین فیلم هایی کدخدا می شوند!
«رخ دیوانه» با وجود خوش ساخت بودن اما هیچ حرف تازه ای برای گفتن ندارد. جوانان فیلم، همان تصویر صدها بار تکرار شده در سینمای سال های اخیر ایران را دارند، بدون اندکی نوآوری و تازگی. جوانانی که یا آس و پاس و طغیانگر هستند، یا مشتی بچه پولدار عشق فرنگ! چیزی که به عنوان «جوان ایرانی» در سینمای ما به نمایش در می آید، خارج از این دو حالت نیست. فیلمسازان ما یا همه گروه ها و طیف های نسل جوان را نمی بینند و یا نمی خواهند ببینند!گفته می شود که تولید فیلم «رخ دیوانه» به شش سال قبل بر می گردد، اما محتوای فیلم به ماجراهای چند ماه قبل صفحه «بچه پولدارها» در شبکه های اجتماعی شباهت دارد؛ چند جوان متعلق به خانوادههای ثروتمند که وجه مشترک همه آن ها «بی پدر و مادر» بودن است، یک گروه در فضای مجازی تشکیل داده اند. برخی از آن ها از شدت رفاه زدگی، برای تفریح و خوشگذرانی، ماشین های گران قیمت خود را به در و دیوار می کوبند و می خندند! اما در این میان دو جوان از طبقه کم درآمد با آن ها بُر می خورند. محور اصلی مضمون فیلم «رخ دیوانه» قرار گرفتن تعدادی جوان از دو قشر متفاوت اقتصادی در یک موقعیت خاص است. البته نگاه فیلم به این موقعیت اصلا بی طرفانه نیست. این فیلم به طور آشکار، به حمایت از «بچه پولدارها» پرداخته است. به زعم فیلم، فشارهای جاری بر قشر فرودست جامعه نه به دلیل مناسبات غلط اقتصادی، بلکه ناشی از بدرفتاری این آدم هاست. با فیلمی روبرو هستیم که می گوید فرزندان کاخ نشین ها، آن گونه که همه فکر می کنند نیستند و حتی در جوانمردی از سایر مردم هم سبقت می گیرند و بچه های پایین شهری نامرد و ریاکار هستند و برای پول دست به هر کاری می زنند! در نهایت نیز این پولدارهای فیلم هستند که باقی می مانند و راه خود را می روند و محروم های فیلم، به دست همدیگر کشته می شوند.
مضامین اخلاقی و اجتماعی «رخ دیوانه» نیز از شدت کهنگی بوی نا می دهند! معمولا در این جور فیلم ها انواع و اقسام جرائم و رفتارهای بزهناک به خورد مخاطب داده میشود و سرانجام همه چیز با یک پیام سطحی و شعاری جمع می شود. پیام هایی از این دست که دروغ و کلاهبرداری کار بدی است، یک روزه نمی توان میلیاردر شد، فقیرها باید دست از حسادت به پولدارها بردارند و ... به همین پیش پا افتادگی! تصور بیمار «ایرانیان به طور ژنتیک دروغگو» هستند که اول بار در «جدایی نادر از سیمین» مطرح شده بود و به برخی دیگر از فیلم ها سرایت کرد، در «رخ دیوانه» هم به نمایش در آمده است. چون همه فیلم بر پایه دروغ و فریبکاری آدم ها به یکدیگر شکل گرفته است.
نقش آفرینی بازیگران فیلم نیز همه تکراری است؛ طناز طباطبایی عین نقش خود در فیلم «مرهم» را تکرار می کند، ساعد سهیلی مشابه «کلاشینکف» است، امیر محمدزند مانند سریال «مثل شیشه» پلیس شده است، بیژن امکانیان همان پدر شیک و ثروتمند اما مستأصل و درمانده «تقاطع» است و صابر ابر هم همان صابر ابر همیشگی است.
نمی توان «رخ دیوانه» را فیلمی درباره شبکه های اجتماعی دانست. این سوژه در فیلم محو است و فراز و نشیب های روایی فیلم هیچ ربطی به فیس بوک ندارد. وقتی می توانیم بگوییم یک فیلم به آسیب شناسی یا تحلیل شبکه های اجتماعی پرداخته که این موضوع نقشی محوری و عامل را در فیلم بازی کند که در این فیلم این گونه نیست.
دوران عاشقی؛ تحقیر جنوب شهری ها
فیلم «دوران عاشقی» ساخته علیرضا رئیسیان نیز ازجمله فیلم های سی و سومین جشنواره فیلم فجر است که تصویری منفی و بدسیرت از قشر مستضعف جاممعه نمایش می دهد. محور اصلی روایت فیلم، خیانت است؛ داستان تکراری زن هایی که به شوهرشان مشکوک هستند و مردهایی که برای تنوع زن دوم می گیرند! شخصیت اصلی فیلم، وکیلی به نام بیتا تمدن (با بازی لیلا حاتمی) است. زن ثروتمندی که مظهر ایثار، انسانیت و «تمدن» است. تضاد شخصیت موقر و تحسین برانگیز او با تصویر تحقیر آمیزی که فیلم از مردم جنوب تهران نشان می دهد، زننده است. حضور چند دقیقه ای خانم وکیل ثروتمند و باکلاس در یکی از محله های فقیرنشین پایین شهر، با سرقت ماشین او همراه می شود. البته او آنقدر بزرگمنش است که دزد ماشین خود را می بخشد! یکی از موکل های او، دختر فقیری است که همسر موقت مردی شده که به وی ظلم کرده است. وقتی خانم تمدن در دادگاه به سود او به پیروزی می رسد، همین دختر فقیر به خاطر مشتی پول همه چیز را به هم می ریزد و موجب باخت تمدن می شود.
جشنواره فیلم فجر سال هاست به کارزاری برای تبلیغ و حمایت از سینمای شبه روشنفکری تبدیل شده است و سایر جریان های سینمایی ما در این جشنواره، منزوی هستند. این نوع فیلم ها، نگره خاصی به جامعه و دنیای پیرامون دارند. «رخ دیوانه» و «دوران عاشقی» نمونه هایی از نوع نگاه به مسائل اجتماعی در جشنواره فجر امسال است.
رخ دیوانه؛ مرگ محرومان در شطرنج طبقات
فیلم «رخ دیوانه» به کارگردانی ابوالحسن داوودی را می توان أثری خوش نقش و نگار اما درون تهی دانست. این فیلم، مجموعه ای از کلیشه هایی است که با حداقل بداعت و خلاقیت در ایده پردازی با روکشی پر از زرق و برق ظاهری به تصویر کشیده شده. متأسفانه اکثریت قریب به اتفاق فیلم های سی و سومین جشنواره فیلم فجر، آنقدر بی حس و حال و بد ریتم هستند که در این میان، اگر فیلمی ضرباهنگ و سروشکل استانداردی داشته باشد می تواند همه را مرعوب خودش کند. درست مانند آنچه درباره فیلم هایی چون «رخ دیوانه» و «عصر یخبندان» پیش آمده است. مسلم است که در خیل پرحجم فیلم های کشدار و خواب آور، چنین فیلم هایی کدخدا می شوند!
«رخ دیوانه» با وجود خوش ساخت بودن اما هیچ حرف تازه ای برای گفتن ندارد. جوانان فیلم، همان تصویر صدها بار تکرار شده در سینمای سال های اخیر ایران را دارند، بدون اندکی نوآوری و تازگی. جوانانی که یا آس و پاس و طغیانگر هستند، یا مشتی بچه پولدار عشق فرنگ! چیزی که به عنوان «جوان ایرانی» در سینمای ما به نمایش در می آید، خارج از این دو حالت نیست. فیلمسازان ما یا همه گروه ها و طیف های نسل جوان را نمی بینند و یا نمی خواهند ببینند!گفته می شود که تولید فیلم «رخ دیوانه» به شش سال قبل بر می گردد، اما محتوای فیلم به ماجراهای چند ماه قبل صفحه «بچه پولدارها» در شبکه های اجتماعی شباهت دارد؛ چند جوان متعلق به خانوادههای ثروتمند که وجه مشترک همه آن ها «بی پدر و مادر» بودن است، یک گروه در فضای مجازی تشکیل داده اند. برخی از آن ها از شدت رفاه زدگی، برای تفریح و خوشگذرانی، ماشین های گران قیمت خود را به در و دیوار می کوبند و می خندند! اما در این میان دو جوان از طبقه کم درآمد با آن ها بُر می خورند. محور اصلی مضمون فیلم «رخ دیوانه» قرار گرفتن تعدادی جوان از دو قشر متفاوت اقتصادی در یک موقعیت خاص است. البته نگاه فیلم به این موقعیت اصلا بی طرفانه نیست. این فیلم به طور آشکار، به حمایت از «بچه پولدارها» پرداخته است. به زعم فیلم، فشارهای جاری بر قشر فرودست جامعه نه به دلیل مناسبات غلط اقتصادی، بلکه ناشی از بدرفتاری این آدم هاست. با فیلمی روبرو هستیم که می گوید فرزندان کاخ نشین ها، آن گونه که همه فکر می کنند نیستند و حتی در جوانمردی از سایر مردم هم سبقت می گیرند و بچه های پایین شهری نامرد و ریاکار هستند و برای پول دست به هر کاری می زنند! در نهایت نیز این پولدارهای فیلم هستند که باقی می مانند و راه خود را می روند و محروم های فیلم، به دست همدیگر کشته می شوند.
مضامین اخلاقی و اجتماعی «رخ دیوانه» نیز از شدت کهنگی بوی نا می دهند! معمولا در این جور فیلم ها انواع و اقسام جرائم و رفتارهای بزهناک به خورد مخاطب داده میشود و سرانجام همه چیز با یک پیام سطحی و شعاری جمع می شود. پیام هایی از این دست که دروغ و کلاهبرداری کار بدی است، یک روزه نمی توان میلیاردر شد، فقیرها باید دست از حسادت به پولدارها بردارند و ... به همین پیش پا افتادگی! تصور بیمار «ایرانیان به طور ژنتیک دروغگو» هستند که اول بار در «جدایی نادر از سیمین» مطرح شده بود و به برخی دیگر از فیلم ها سرایت کرد، در «رخ دیوانه» هم به نمایش در آمده است. چون همه فیلم بر پایه دروغ و فریبکاری آدم ها به یکدیگر شکل گرفته است.
نقش آفرینی بازیگران فیلم نیز همه تکراری است؛ طناز طباطبایی عین نقش خود در فیلم «مرهم» را تکرار می کند، ساعد سهیلی مشابه «کلاشینکف» است، امیر محمدزند مانند سریال «مثل شیشه» پلیس شده است، بیژن امکانیان همان پدر شیک و ثروتمند اما مستأصل و درمانده «تقاطع» است و صابر ابر هم همان صابر ابر همیشگی است.
نمی توان «رخ دیوانه» را فیلمی درباره شبکه های اجتماعی دانست. این سوژه در فیلم محو است و فراز و نشیب های روایی فیلم هیچ ربطی به فیس بوک ندارد. وقتی می توانیم بگوییم یک فیلم به آسیب شناسی یا تحلیل شبکه های اجتماعی پرداخته که این موضوع نقشی محوری و عامل را در فیلم بازی کند که در این فیلم این گونه نیست.
دوران عاشقی؛ تحقیر جنوب شهری ها
فیلم «دوران عاشقی» ساخته علیرضا رئیسیان نیز ازجمله فیلم های سی و سومین جشنواره فیلم فجر است که تصویری منفی و بدسیرت از قشر مستضعف جاممعه نمایش می دهد. محور اصلی روایت فیلم، خیانت است؛ داستان تکراری زن هایی که به شوهرشان مشکوک هستند و مردهایی که برای تنوع زن دوم می گیرند! شخصیت اصلی فیلم، وکیلی به نام بیتا تمدن (با بازی لیلا حاتمی) است. زن ثروتمندی که مظهر ایثار، انسانیت و «تمدن» است. تضاد شخصیت موقر و تحسین برانگیز او با تصویر تحقیر آمیزی که فیلم از مردم جنوب تهران نشان می دهد، زننده است. حضور چند دقیقه ای خانم وکیل ثروتمند و باکلاس در یکی از محله های فقیرنشین پایین شهر، با سرقت ماشین او همراه می شود. البته او آنقدر بزرگمنش است که دزد ماشین خود را می بخشد! یکی از موکل های او، دختر فقیری است که همسر موقت مردی شده که به وی ظلم کرده است. وقتی خانم تمدن در دادگاه به سود او به پیروزی می رسد، همین دختر فقیر به خاطر مشتی پول همه چیز را به هم می ریزد و موجب باخت تمدن می شود.